|
|
| جادوگر، کاهن - خردمند و دانشمند
|
|
در اينجا توجه خود را به دانشمند و رابطهٔ آن با فعاليت علمي، و نيز به نقش جامعهشناختى وى بهعنوان عضوى از گروه اجتماعى معطوف مىداريم. تقريباً در همهٔ جوامعى که در آنها تقسيم کار، ولو سطحي، وجود دارد گروه کوچکى از افراد وجود داشته است که شغل اساسى آنها طبق تعريف خودشان و فرهنگ آنها، کشف، تنظيم، تحليل، توجيه، پخش و کاربرد معرفت بوده است. درست است که بسيارى از اينها به فعاليت علمى با تعريف امروزى آن نمىپرداختند، ولى نکتهٔ مهم اين است که از نظر جامعهاى که اينان در آن ايفاء نقش مىکردند، فعاليت آنها ارائه معرفتِ سره بود، نه تنها در سطح تئورى بلکه آنچه که اغلب بهتر از آن تصور مىشود، معرفتى که قادر بود کنترل قواى هم طبيعى و هم ماوراء طبيعى را ممکن سازد.
|
|
به اين معنا است که همانطور که فريزر (Frazer) اشاره مىکند جادو، علمِ مردم، قبل از باسوادى است. برخلاف مذهب، که معمولاً متوجه تسکين و احترام يعنى نقشى انفعالى است، هدف جادو کسب تأثيرات مادى بوده است. تأثيرات مادىاى که براى فرد و جامعه مفيد دانسته مىشده است.
|
|
اگر چنين است فرق بين علم و جادو چيست؟ چنانکه مىبينيم هدف در هر دو يکى است: کشف و استفاده از معرفت جهت تسلط انسان بر محيط طبيعي، اجتماعى و شخصى او. احتمالاً تنها فرق کلى بين آنها در وسايل و راههائى است که جادو در مقايسهٔ با علم استخدام مىکند.
|
|
جادوگر سعى مىکند تا هم قواى طبيعى و هم ماوراء طبيعى را مورد استفاده قرار دهد. روشهاى او بعضاً بر عقايد سنتى و بعضاً بر مشاهدات روزمرهٔ معمول (مثلاً اينکه برق، رعد را نيز به دنبال دارد)، و اساساً بر استفادهٔ فرمولها، اسماء، اوراد، عناصر سحرآميز و غيره استوار است. او معتقد است که استفادهٔ صحيح از تکنيکهاى فوقالذکر او قادر به کنترل نيروهاى ماوراء طبيعى مىسازد.
|
|
جنبههاى ديگر جادو، مخصوصاً جادوى 'معالجه به مثل - Homeopathic' (معالجه بهوسيلهٔ استعمال داروهائى که در شخص سالم آثار و علائم شخص مبتلا به همان مرض را ايجاد مىکند). احتمالاً بايد بهعنوان مثالهائى از علم ضعيف، و نه جادو، تلقى گردند. آنها ناشى از ارتباطهايِ علّى نادرست هستند که به جهان طبيعى اسناد داده شدهاند و نه دستکاريِ فوق انسان و فوق طبيعت.
|
|
بنابراين فرق اساسى بين جادو و علم جاى ماوراءطبيعه در طرز عمل و روشهاى آنها است. جادو معمولاً سعى در کنترل جهان بهوسيلهٔ دستکاريِ تقريباً مکانيکى ماوراءطبيعى دارد در حالى که علم سعى در تعبير و کنترل جهان طبيعى منحصراً بهوسيلهٔ توضيحات و روشهاى طبيعى (اگرچه نه الزاماً تجربي) دارد.
|
|
علىرغم روشهاى مختلف آنها، جادوگران و دانشمندان همراه با متألهين، فيزيکدانها، جامعهشناسان، فلاسفه، پزشکان، زيستشناسان، روانشناسان و نمايندگان رشتههاى ديگر معرفتي، دستهبندى مىشوند، و در مقابلِ گروههاى شغلى ديگر (مثل سربازان، کشاورزان، تجّار، کارگران صنعتى و هنرمندان تخيّلى مثل نقاشان، رقصندگان و موسيقىدانان، اعمالکنندگان قدرت مثل شاهان، نمايندگان مجلس و قضاوت) جزو گروه اهل خرد هستند (Gnosticians)، يعنى آنان که متخصص هستند در معرفت.
|
|
بنابراين دانشمند يک نوع از اهل خرد است. عملکرد اصلى او شامل کشف واقعيات جديد در مورد جهان طبيعي، زيستي، و اجتماعي، تنظيم معرفت به يک سيستم نظرى همبسته (Coherent) و کاربرد اين معرفت در حل مسائل عملىاى است که انسانهائى که در گروههاى اجتماعى در داخل محيطهاى خاص زندگى مىکنند و اهداف حياتى خاص دارند با آنها مواجه هستند.
|
|
| انواع فعاليت علمى و انواع دانشمند
|
|
سه نوع فعاليت علمى و در نتيجه سه نوع دانشمند قابل تشخيص است (با استفاده از تقسيمبندى زنانيکى - Znaniecki).
|
|
- دانشمند بهعنوان کشف کننده ... - Explorer (که بنا به آن دانشمند جنبههاى مجهول جهان خارجى را کشف مىکند يا از آن پرده برمىدارد).
|
|
- دانشمند بهعنوان يک نظريهپرداز - Theorist (که طبق آن دانشمند مسئول کنار هم چيدن دادههاى معرفتى است در يک ساخت يا شبکهٔ بههم پيوستهٔ منطقى و پرداختن نظريهها).
|
|
- دانشمند بهعنوان يک تکنولوژيست - Technologist (که بنا بر آن دانشمند نظريات بهدست آمده از کشفيات تجربى را در مسير حل مسائل مشخص انسانى بهکار مىاندازد).
|
|
لازم بهتذکر است که دانشمند ممکن است به بيش از يکى از اين سه فعاليت مشغول باشد، و نيز اين فعاليتها ممکن است باهم فصل مشترک (Overlap) داشته باشند.
|
|
علاوه بر اين فعاليتهاى علمى نبايد از نظر دور داشت که در وحلهٔ اول دانشمند يک انسانِ اجتماعى است. واژهٔ انسان اجتماعي، ما را به درک اين حقيقت سوق مىدهد که دانشمند يک انسان ايزوله و واقع در خلاء اجتماعى نيست، بلکه شخص يا انسانيّت عضو گروههاى اجتماعى مختلف که گروه شغلي، تنها يکى از آنها است. مثل افراد ديگر، دانشمند عضوى از خانوادهٔ خود است و به دستهبندىها يا گروههاى سياسى وابستگى دارد، عضو يک کليسا يا مذهب مخصوص است، و مثلاً جزء طبقهٔ متوسط کشور خود است. همچنين دانشمند عضوى است از کشورى که در آن زندگى مىکند و فرهنگى که در آن بهسر مىبرد و در نتيجه از نرمها و جنبههاى آن تأثير مىپذيرد. اين وابستگىهاى مختلف دانشمند به گروههاى مختلف، بر دانشمند و کار او تأثير مىگذارد و به همين دليل است که دانشمند در تربيت آن تشويق مىشود و آموزش داده مىشود تا در تحقيق علمى خود را از اين تأثيرات و قناسها (Bias) رها سازد و به عينيت (Objectivity) برسد. اين تأکيد بر عينيت نه تنها اشاره دارد به رويه و طرز عمل حرفهاى و تکنيکى دانشمند، از قبيل توجه در مشاهده و دقت در اندازهگيري، بلکه منعکس کنندهٔ تشخيص ضمنى اين واقعيت است که دانشمند تحت فشارهاى بسيار متنوع از تأثيرات فوق علمي، اعم از اجتماعى يا تاريخى است.
|
|
| پايگاه اجتماعى و عملکرد اجتماعى دانشمند (يا امتيازات داده شده به دانشمند)
|
|
شخصى که شرايط و ملزومات حرفهاى و غيره را در مورد حلقهٔ اجتماعى خود حائز است، نتيجتاً از پايگاه اجتماعى و امتيازات خاصى بهرهور مىشود، بدين معنى که 'حلقهٔ او حقوق معينى را به او اعطاء مىکند و اين حقوق را وقتى لازم باشد در مقابل افراد عضو و يا افراد خارجى تحميل مىنمايد' . در بين اين حقوق مهمترين امتياز انجام فعاليتهاى مخصوص حرفهٔ شخص، بهعنوان يک حرفه است: طبابت کردن، دفاع از يک مورد حقوقي، انجام تحقيق در فيزيک اتمي، تدريس علوم سياسى در يک دانشگاه، نسخهپيچى بهعنوان يک داروخانهچي.
|
|
علاوه بر امتيازات فعاليت حرفهاي، منزلت اجتماعى دانشمند امکاناً حقوق خاکى (قلمروي) يا حق آب و گل خاصى به دانشمند اعطاء مىکند: امتياز استفاده از تسهيلات آزمايشگاهي، انجام تحقيق در کتابخانهها، استفاده از اتاق کار يا تالار تدريس، شرکت در مجامع حرفهاى در زمانها و مکانهاى خاص. فوقالعادگى سفارتخانهها شايد افراطىترين حالت حقوق خاکى وابسته به منزلت اجتماعى باشد. ريشهٔ تاريخى اين حق مربوط است به امتيازات خاکى خاصِ دانشگاههاى معينى در قرون وسطي، که طبق آن مقامات مدنى حق دسترسى به خاک دانشگاه را، بهجز اجازهٔ از رئيس دانشگاه، نداشتند. دانشگاه و کليسا، زمانى حقّ اعطاء پناهندگى خاکى را، که امروزه به سفارتخانهها تعلق دارد، داشتند (نظير آن در فرهنگ ما، حرمت و امنيت پناهندگىاى است که براى مساجد، امامزادهها، بيوت علماء بزرگ بلاد، در دورههاى مختلف تاريخى وجود داشت است. م.). حق خاکى يا حرمت دانشگاه در دورههاى قبل نقش مهمى در بنيادگذارى سنت آزادى دانشگاهى و آزادى علم داشته است.
|
|
علاوه بر اين، پايگاه اجتماعى به دانشمند، حقوقى را در باب استفاده از ارزشهاى مادى معينى که لازمهٔ معيشت در شأن نقش او مىباشد، اعطاء مىکند. براى مثال مسکن، حقوق ماهانه، حقالتأليف و غيره.
|
|
علاوه بر درآمدهاى پولي، القاب و نشانهاى تجملى هم به دانشمند اعطاء مىشود، هرچند امروزه اهميت آنها سير نزولى يافته است. مواردى از آنها عبارت است از: عناوين، القاب، امتياز استفاده از لباسهاى مخصوص براى دانشمندان در شوروى و نيز جايزهٔ نوبل و غيره.
|
|
براى دانشمند و علم پايگاه اجتماعى نسبتاً بالا و اقتدار و اعتبار لازم است تا دانشمند با امنيت معينى بتواند با فعاليت مستقل که لازمهٔ تحقيق است به مطالعه و کشف بپردازد.
|
|
در قلمروهاى ديگر حيات اجتماعي، اين امنيت که منعکس کنندهٔ پايگاه اجتماعى است، باعث فراهم آوردن يک سازمان متکثّر (Pluralistic) در جامعه بوده است. مثالى از اين امنيت، استقلالِ سنتى کليسا است در مسائل مذهبي. با اهميتى نه چندان کمتر، امنيت علمى است، آنچه که دانشگاهها براى مدت طولانى مبارزه کردهاند تا بتوانند آزادى در تدريس و تحقيق را دور از فشارهاى سياسي، اقتصادى و مذهبي، تحقق بخشند.
|