موضوعاتى که با انديشهٔ دوران پس از مدرنيسم عنوان شده، تولد پسامدرنيسم چند بُعدى و پيچيده است. دگرگونى به چندين لايهٔ زندگى از جمله: اقتصاد سياست و امور اجتماعى و فرهنگى نفوذ يافته است. يکى ازنمودهاى اساسى پسامدرنيسم ناهمگونى و تمايززدائى - شامل فروپاشى سلسلهمراتبهاى سنتي، تقسيمات و از بين رفتن مرزهاى و محدودههاست. تقسيمات بين فرهنگهاى والا و پست ديگر مفهوم ندارد. تحليل پسامدرنيسم به مفهوم 'مرگ منبع موثق' است. ديگر هيچگونه تفسير محکم و استوارى در مورد کتابها، نقاشىها يا فيلمها نمىتوان ارائه داد و بنابراين روشنفکران حق ندارند که سخنگوى 'ديگران' باشند يا تحليلهاى خويش را بهعنوان اظهار نظرهائى ممتاز ارائه دهند.
تمايز زدائى در محدودهٔ زندگى روزمرهٔ مردم عادى رخ مىنمايد. براى نمونه، وقتى که افراد شيرازهٔ انگارههاى سنتى را از هم فرو مىپاشند و مسير زندگى فردى و شيوهٔ زندگى خويش را خودشان تعيين مىکنند، سازماندهى فضا و زمان قابل انعطافتر مىگردد. فرقى نمىکند که به انگارههاى کار بنگريم يا به قوميت، سليقههاى اوقات فراغت، جنسيت سليقهها و مواقع صرف غذا، استفاده از فراوردههاى ارتباط جمعي، شيوههاى زندگي، تعطيلات و غيره نظرى بيفکنيم، زيرا در هر صورت متوجه مىشويم که انگارههاى سنتى و تجمعى متنوعتر شده است. فقط به يک مورد توجه کنيد؛ ويدئو محدوديتهاى زمان و فضا را تضعيف مىکند. افراد مىتوانند در حين تماشاى برنامهاي، برنامهِٔ کانال ديگر را ضبط کنند و بعدها در محل ديگرى برنامهٔ مورد علاقهٔ خويش را تماشا کنند و بارها فيلمهاى مورد علاقه، رويدادهاى ورزشى و غيره را ببينند. اضافه بر اينها مىتوانند فيلمهاى ويدئوئى و نوارهاى شخصى را تماشا نمايند.
خواه کسى لايهها و حوزههاى اقتصادى را بررسى کند يا موارد اجتماعي، سياسى يا فرهنگى را، به تغيير مکانهاى مهمى در تجربيات اوقات فراغت، شيوههاى زندگى و اوضاع اجتماعى طى دهههاى اخير برمىخورد. گرچه اصطلاح 'پسامدرنيسم' تا حدود زيادى از تجربيات فرهنگى و بهويژه زبان و معمارى سرچشمه مىگيرد، بهعنوان واژهاى فراگير براى در برگرفتن دگرگونىهاى عمدهٔ اقتصادى و اجتماعى پذيرفته شده است.
ديدگاههاى گونهگونى بر چيرگى انواع ويژهاى از فرايندهاى دگرگونى تکيه دارند. نئورمارکسيسم بر نوع توليد کالاها، توزيع و مصرف آنها تأکيد دارد. بسيارى ممکن است اهميت اساسى تغييرات اقتصادى را بپذيرند. اين تغييرات از اواسط سالهاى دههٔ ۱۹۷۰ به بعد در درون اقتصادهاى عمده رخ داد؛ يعنى از زمانى که صنعت چيزى را که رژيم پسافوردست (Post - Fordist) تجمع قابل انعطاف ناميده است پذيرفت. اين ديدگاه با ساختارهاى تاريخى فوردى سرمايهدارى صنعتى متمرکز بر روش کار خط توليدى هنرى فورد و اقتصادهاى همبسته با معيار توليد انبوه متداول مغايرت دارد.
تغييرات اقتصادى پويا که ا سالهاى دههٔ ۱۹۷۰ به بعد در اقتصادهاى پيشرفته تجربه شد فراگيرندهٔ تغيير مکانى از صنعت توليد به 'توليد' خدمات بود که در آن از نظر اهميت اقتصادي، سرمايهٔ مالى جايگزين سرمايهٔ توليد گرديد. تجديد ساختار شغلى نيز به وقوع پيوسته و هماينک نيز ادامه دارد، به شکلى که جدائى رو به افزايشى بين نيروى کار 'هستهاي' که منابع سرشار دائمى دارد و افرادش با حقوق مکفى استخدام شدهاند و نيروى کار 'حاشيهاي' متشکل از کارکنان با دستمزد پائين، نيمه وقت و اغلب مهارت از کف داده و بدون تأمين ديده مىشود. همچنين فرايند درازمدت قابل تشخيص از مؤنثگرائى در استخدامهاى با دستمزد ديده مىشود و ملاحظه مىگردد که شمار رو به افزايشى از زنان مشغول به کار شدهاند در صورتى که جمعيت جوياى کار مذکر با بيکارى طولانى مدت دست به گريبان است.
جدول ردهبندى دگرگونىها
تارخى
معاصر
فورديسم (اقتصادي)
پسافورديسم
رفاهگرائى (سياسي)
بعد از دورهٔ رفاه گرائى
صنعتى (اجتماعي)
بعد از دورهٔ صنعتى شدن
تجددگرائى (فرهنگي)
پس از دورهٔ تجددگرائى (پسامدرنيستي)
اين گونه دگرگونىهاى اقتصادى بازتابهاى گستردهترى در ماهيت در حال دگرگونى طبقات، جنسيت و انگارههاى موقعيت و تأکيد در حال افزايشى بر مصرف انفرادى شده در همهٔ حيطههاى زندگى اجتماعى دارد. به تازگي، مارکسيستهائى نظير استوارت هال (Stuart Hall) و ديک هبديج تصديق کردهاند که فرايندهاى بازار گزينههاى تازهاى در زمينهٔ انگارههاى مصرف براى همهٔ بخشهاى دولتى ايجاد کرده که سياست مارکسيستى سنتى آن را انکار مىکند.
از نظر فرضيه پردازانى نظير جيمسن (Jameson) (۱۹۸۴) اين اشکال پسامدرن بازتاب فرهنگى است که در سرمايهدارى اخير به شکل فزايندهاى بهطور همزمان تغيير شکل يافته و مصرف مىگردد. در اين راستا تصاوير و پندارها، سبکها و نمايشها و خود اطلاعات با ادغام فرهنگ در توليد کالا بهعنوان بخشى از منطق سرمايهدارى امروزي، تبديل به کالا مىشود. بهويژه ديويدهاروى (David Harvey) (۱۹۸۹) تلاش کرده است که با توجه به واقعيت فيزيک فضاهاى شهرى مفاهيم قابل درکى از تغييرات پيچيدهٔ اجتماعى - فرهنگى به دست دهد. همانند همهٔ حوزههاى ديگر زندگى و وجود، مکانهاى شهرى بازتاب دگرگونى است، بنابراين شهر پسامدرن تأکيد بر کيفيت تجربيات زندگى و اهميت تصوير کلى شهر دارد. سرمايهگذارىهاى شهرى رقابتآميزى در زمينهٔ احداث گردشگاهها، ميدانها، اسکلههاى ويژهٔ قايقرانى و جايگاههاى بزرگى براى رويدادهاى بزرگ ورزشى يا فرهنگى انجام مىگيرد. نمودهاى ميراث فرهنگى درتلاش ايجاد محيطى جذاب براى گردشگرى و تجارت گسترش مىيابد. به راههاى مختلف و از طريق بازسازى پارهاى نقاط مسکوني، بهينهسازى نقاط تاريخى با تغيير شکل خيابانهاى ساحلى و کنارههاى دريا، شهر بازتاب خيالپردازىها، بلندپروازىها و چشمداشتهاى جامعهٔ پسامدرن مىشود.