پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

سیر نیم سیر نی از لب خندان تو


سیر نیم سیر نی از لب خندان تو    ای که هزار آفرین بر لب و دندان تو
هیچ کسی سیر شد ای پسر از جان خویش    جان منی چون یکی است جان من و جان تو
تشنه و مستسقیم مرگ و حیاتم ز آب    دور بگردان که من بنده دوران تو
پیش کشی می‌کنی پیش خودم کش تمام    تا که برآرد سرم سر ز گریبان تو
گر چه دو دستم بخست دست من آن تو است    دست چه کار آیدم بی‌دم و دستان تو
عشق تو گفت ای کیا در حرم ما بیا    تا نکند هیچ دزد قصد حرمدان تو
گفتم ای ذوالقدم حلقه این در شدم    تا که نرنجد ز من خاطر دربان تو
گفت که هم بر دری واقف و هم در بری    خارج و داخل توی هر دو وطن آن تو
خامش و دیگر مخوان بس بود این نزل و خوان    تا به ابد روم و ترک برخورد از خوان تو


همچنین مشاهده کنید