پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

منم آنکه گلشن عشق را چمنم، ببین


منم آنکه گلشن عشق را چمنم، ببین    گذری کن و گل و سوسن و سمنم ببین
تو و او که باشد؟ ازین دویی چه کنی سخن؟    همه اوست این نه تویی، بدان، نه منم، ببین
درو بام خلوت من پرست ز نقش او    به تو شرح واقعه بیش ازین چه کنم؟ ببین
ز درش به روز من ار چه دور همی روم    شب تیره بر سر کوی او وطنم ببین
به دیار ما چو به دوستی گذرت بود    سخنم مپرس ز دشمنان، سخنم ببین
نخورم بر غم تو باده جز بعلانیه    تو به سر من چو نمی‌رسی، علنم ببین
چو پس از منت هوس تفرج دل کند    بر خاک من رو و بازکن کفنم، ببین
ز خدای و نفس خود، ار چنان که تو واقفی    نفس خدای ز جانب یمنم ببین
مکن، اوحدی، طلبم، که غایبم از زمین    بهل این زمین و برون ازین زمنم ببین


همچنین مشاهده کنید