از ديدگاه سيستمي، سازمانها داراى دو زيرسيستم (فني-مادي) و (اجتماعي-انساني) هستند. اين دو زيرسيستم درونى سازمانها در روابطى مستمر و تنگاتنگ و تأثيرات متقابل (و تأثيرپذيرى از عوامل برونسازماني) عملکرد نهائى سازمان را تحقق مىدهند.
|
|
از آنجائى که اجزاء و عناصر زيرسيستم (فني-مادي) سازمانها (يعنى تجهيزات ماشينآلات و مواد) بدون زيرسيستم اجتماعي-انسانى (يعنى کارکنان) کلاً عناصر منفعلى مىباشند لذا نيروى انسانى مؤسسات و سازمانها بهعنوان عامل اصلى و نيروى محرکه سازمان به شمار مىآيد.
|
|
در رابطه با زيرسيستم فني-مادي، بررسى ساختار تکنولوژيکي، بهينهسازى روشهاى تعمير و نگهدارى و بهرهبردارى از ظرفيتهاى موجود، استفاده بهينه از مواد و انرژي، بررسى کميت و کيفيت کالاهاى توليدى و خدمات ارائه شده از اقدامات اساسى در محدوده اين زيرسيستم بهحساب مىآيد.
|
|
از آنجائى که زيرسيستم اجتماعي-انساني، يگانه عنصر متفکر و هوشمند سازمانها بهحساب مىآيد لذا برنامهريزى بهمنظور توسعه منابع انسانى از اساسىترين اقدامات در بهبود عملکرد آنان و ارتقاء بهرهورى سازمانها بهحساب مىآيد.
|
|
|
زيرسيستم اجتماعي-انسانى سازمانها (يعنى کارکنان) از مهمترين عوامل درونسازمانى محسوب مىشوند. از اينرو نيروى انسانى سازمانها در عين حال حاملان بار و خصلت ارزشى و فرهنگى بهشمار مىآيند.
|
|
در چند دهه پايانى قرن بيستم، فرهنگ سازمانى بهعنوان مهمترين عامل در تغيير نگرشها، معيارها و ارزشهاى حاکم بر سازمانها مورد مطالعه همه جانبه قرار گرفته است. وجه تمايز سازمانها دقيقاً در رابطه با ديدگاهها، باورها و ارزشهاى مورد قبول کارکنان سازمانها حاصل مىشود زيرا که ديگر عناصر مادى سازمانها کم و بيش مىتوانند شبيه بههم باشند.
|
|
فرهنگ سازمانى در حقيقت مجموعه ارزشها، معيارها و آرمانهاى اجتماعى است که بستر لازم براى همکاري، تشريک مساعى و پيوند کارکنان سازمان را مهيا مىنمايند.
|
|
مجموعه عواملى که در محيط سازمان، دلبستگى به وظايف و مسئوليتها را بهصورتى منطقى و اصولى و در عين حال لذتبخش فراهم مىسازند و شرايط ارضاء نيازها و تمايلات عاطفى و معنوى کارکنان را مهيا مىکنند فرهنگ سازمانى گويند. تحولات بنيادى در عملکرد افراد و گروههاى اجتماعى در سازمانها، در قالب دگرگونىهاى اساسى در فضاى فرهنگ سازمانى امکانپذير خواهد بود.
|
|
فرهنگ سازماني، در حقيقت مجموعه عوامل و عناصر و فضاى مطلوب سازمانى است که قابليتها، تمايلات سالم، اعتماد عمومى و احساسات مطلوب کارکنان را رشد داده و زمينه همبستگى و رفتار فردى و همکارى جمعى را در سازمان فراهم مىآورند.
|
|
مديريت پيشرو در آغاز قرن ۲۱ ميلادي، فرهنگ سازمانى را به مثابه زمينه و بستر اصلى بهمنظور ايجاد تحول در سازمان و چگونگى انطباق و سازگارى پويا با شرايط و ضرورتهاى محيطى بهحساب مىآورد.
|