|
| پزشکى و داروشناسى و دانشهاى طبيعى ديگر
|
|
پزشکى و داروشناسى طبيعى ديگر در اين عهد همان حال را داشتند که براى دانشهاى رياضى داشتند، يعنى در آغاز هنوز بازماندهاى از جريانهاى عهد تيمورى و حوزههاى تربيتى دانشمندان آن روزگار در ايران ديده مىشود، و آن بهتدريج از ميان مىرود و به انحطاط مىگرايد. اين خاصيت عمومى سده ده تا دوارده هجرى است.
|
|
از پزشکان آغاز عهد صفوى سلطانعلى گونابادى مؤلف کتاب دستورالعلاج است به فارسى که آن را به سال ۹۳۳ هـ در دو مقاله نوشت. سلطانعلى در مقدمهٔ اين کتاب گفته که تا سال نهصد و سى و سه، چهل سال در خراسان و ماوراءالنهر، بهويژه در سمرقند دانش پزشکى مىآموخت و اين کتاب را به سال ۹۳۴ به اتمام رسانيد. چندى بعد سلطانعلى کتاب فارسى ديگرى موسوم به 'مقدمهٔ دستورالعلاج' تنظيم کرد. اين کتاب در يک مقدمه و دو مقاله شامل چندين فصل 'در بيان حفظ صحّت و بيان حد طب و احوال تندرستى و بيمارى و احوال نبض و غيره' تدوين شده است.
|
|
پزشک معروف ديگرى که از پايان عهد تيمورى باقى مانده و در آغاز اين عهد چند اثر فارسى در طب از خود بازنهاده يوسف بن محمد بن يوسف طبيب هروى مشهور به يوسفى (م ۹۵۰ هـ) است. وى اصلاً از اهل خواف بود و قسمت بزرگى از دوران حياتش را در هرات گذراند و در اواخر زندگانى خود ظاهراً از بيم سرخکلاهان به هند رفت. از اثرهاى منظوم و غيرمنظوم او است:
|
|
۱. علاجالامراض در نشانههاى بيمارىها و مداواى هر يک که منظومهاى مرکب از ۲۸۹ رباعى بود.
|
|
۲. شرح اين منظومه که آن را جامعالفوائد ناميده است و آن به چاپ رسيده.
|
|
۳. قصيدهاى در حفظ صحت که به سال ۹۳۷ هـ بهنام ظهيرالدين بابُر ساخت.
|
|
۴. رياضالادويه که در سال ۹۴۶ بهنام همايون تأليف کرد.
|
|
۵. دلائل البول که به سال ۵۴۲ نوشت و شناختِ بيمارىها را با نگرش پيشاب در آن باز نمود.
|
|
۶. دلائل النّبض که در آن از شناخت بيمارىها به دلالت نبض سخن رفته و يوسفى آن را در سال ۹۴۲ تأليف کرده.
|
|
۷. جواهراللغه يا بحرالجواهر در بيان واژهها و اصطلاحهاى پزشکى که به سال ۹۲۴ از نگارش آن باز رسته بود.
|
|
۸. منظومهاى به شيوهٔ نصابالصبيان در ذکر شرح نامهاى داروها از هندى به پارسى که بدين بيت آغاز مىشود:
|
|
نام هر چيزى به هندى بشنو از من اى پسر |
|
خاصه نام هر دوائى نفع بردارى مگر |
|
|
۹. فوائدالاخيار که منظومهاى است در طب و رؤيا که در هر دو يا سه بيت از آن يکى از مسئلههاى پزشکى توضيح داده شده و يوسفى آن را به سال ۹۱۲ به پايان برده.
|
|
۱۰. رسالهٔ منظوم مأکول و مشروب به بحر متقارب مثمن مقصور يا محذوف در تدبيرهاى پزشکى براى خوردنىها و آشاميدنىها.
|
|
۱۱. بدايع الانشاء که آن را در سال ۹۶۰ براى پسرش رفيعالدين حسين نوشت.
|
|
در همين اوان کسان ديگرى را مىيابيم که در پزشکى تأليفاتى داشته و در اين فن مشهور زمان خود بودهاند مانند:
|
|
- حکيم علاءالدين تبريزى و غياثالدين منصور دشتکى شيرازى حکيم و متکلم معروف که دو کتاب در پزشکى نوشت بهنام معالم الشفاء و شافيه.
|
|
- نورالدين عبدالله حکيم شيرازى صاحب کتاب 'علاجات داراشکوهى، ساکن هند بود و آن کتاب را بهنام محمد داراشکوه پسر شاهجهان نوشته است. کتاب علاجات داراشکوهى از جملهٔ اثرهاى ارزندهٔ پزشکى است و مؤلف به بسيارى از کتابهاى معتبر پزشکى ايرانى و يونانى پيش از خود مراجعه و از آنها استفاده کرده است. نورالدين شيرازى اين کتاب را به يک مقدمه بهنام 'مفتاح' و ده گفتار و يک خاتمه تقسيم نموده است. در گفتار سوم از قسمت پزشکى اين کتاب جستارهائى از موسيقى و نجوم و حساب و هندسه و مقياسها و جز آنها که بيرون از طب است سخن رفته. در اين کتاب بسى از اصطلاحهاى پزشکى هندى و داروهائى که در آن ديار بهکار مىرفته ديده مىشود.
|
|
- پزشک بزرگ ديگرى که بعد از اين در ديار هند به اثرهاى پارسى او بازمىخوريم ميرمحمد ارزانى بن ميرحاجى مقيم معروف به شاه ارزانى يا ميرمحمد اکبر است که از صوفيان قادرى هند و از پزشکان مشهور آن ديار بوده و در عهد اورنگ زيب (۱۰۶۹-۱۱۱۸ هـ) مىزيسته است و آثارش را تاکنون بارها به طبع رسانيدهاند. وى دانش پزشکى را در هند و در شيراز آموخت و سپس به تأليف چند کتاب فارسى در اين رشته توفيق يافت که از آن جمله است طبالاکبر، کتاب ميزان، کتاب مجربات اکبرى در باب داروهاى مرکب و کتاب قرابادين قادرى. شاه ارزانى در مقدمهٔ کتاب قرابادين قادرى از کتابهاى ديگرى که تأليف کرده مثل مفرحالقلوب و تعاريفالامراض نيز نام برده و بدين طريق مىبينبم که وى از پزشکان پرکار عهد خود بوده و نظر به ارزش کارهايش اثرهاى او رواج بسيار يافته و در هند شايع شده بود.
|
|
- داروشناسى از ميان مبحثهاى طب قديم در اين دوره بسيار محّل توجّه بود و بهجز فصلهائى که در کتابهاى پزشکى بدين موضوع اختصاص مىيافت، چند کتاب مستقّل نيز علاوه بر آنچه ذکرش گذشت دربارهٔ آن تأليف گرديد که بعضى از آنها هنوز هم شهرت دارد از آن جمله: از پزشکان آغاز سدهٔ دهم محمد بن يوسف هروى کتاب بحرالجواهر را تأليف کرد.
|
|
- مظفّرين محمد حسينى شفائى کاشانى اصفهانى معروف به 'حکيمشفائى' (م ۹۶۳ هـ) چند کتاب در پزشکى و داروشناسى داشت و از آن جمله است کتابى بهنام طّب شفائى يا قرابادين شفائى.
|
|
- عمادالدين محمودبن مسعود بن محمود طبيب شيرازى مشهور به عماد طبيب کتابى در قرابادين به عربى نوشت موسوم به 'المرکبات الشاهية' . از اثرهاى ديگر او به فارسى رسالهٔ 'مفرح ياقوتى' است و ديگر رسالهٔ 'افيونيه' و ديگر 'ينبوع' در پزشکى.
|
|
- از کمالالدين افضل بن يحيى گيلانى کتابى فارسى در داروشناسى بازمانده است بهنام 'جامعالجوامع' در چهل 'فائده' و در آن انواع داروهاى مفرد و مرکب و طريق آماده کردن و استعمال آنها را شرح داده است.
|
|
- محمد مؤمن حسنى تنکابنى ديلمى معروف به حکيم مؤمن از پزشکان و داروشناسان معروف (۱۰۷۷-۱۱۰۵ هـ) است. پزشک ويژهٔ شاه سليمان بود و بهنام وى کتاب معروف خود تحفةالمؤمنين را در معرفت داروهاى مفرد و مرکب با استفاده از مأخذهاى مختلف قديم فراهم آورد.
|
|
- محمد مسيح بن محمدصادق از پزشکان عهد شاه سليمان و صاحب کتاب معجون مسيحى و مفرح مسيحى است و جز اين کتابى دارد بهنام 'دستور مسيحى' .
|
|
- محمد هاشم بن محمدطاهر تهرانى در سال ۱۱۰۳ هـ از تأليف کتابى مشروح به فارسى در داروشناسى به اسم 'مصباحالخزائن و مفتاحالدّفائن' فراغت يافت و آن را بهنام شاه سليمان درآورد. محمدهاشم کتاب ديگرى به فارسى در شناخت سودمندىهاى چوب چينى بهنام 'عينالحيوة' و کتاب فارسى ديگرى در پزشکى بهنام تحفهٔ سليمانى دارد.
|
|
- نظامالدين احمد گيلانى در هند و در خدمت قطب شاهيان گلکنده بهسر مىبرد و کتاب فارسى اسرارالاطبّا را در شناخت بعضى داروها نوشت و آن را در چهار فصل ترتيب داد. وى کتاب ديگر به پارسى در 'درمان بواسير' دارد.
|
|
- چند داروشناس ديگر هم در پايان اين عهد اثرهاى از خود برجاى نهادهاند مانند مسيحالملک محمد يوسف صاحب رسالهٔ چوب چينى در ذکر فايدهها و راه بهکار بردن آن؛ محمد شريف خان دهلوى صاحب کتابهاى فارسى 'تأليف شريف' و 'علاجالامراض' .
|
|
- در دامپزشکى نيز کتابهائى به فارسى از اين عهد در دست است. دربارهٔ تيماردارى ستوران بهويژه اسب از ديرباز کتابهائى خاص به اسم فَرَسنامه يا خيلنامه، و يا گاه بخشهائى در کتابهاى متناسب فراهم آمد. در اين عهد بيشتر اينگونه کتابها در هند تأليف شد خواه به فارسى تصنيف شده باشد و خواه از سانسکريت به فارسى درآورده باشند. از اين کتابها است دفترى که گويا به سال ۹۸۳ دربارهٔ اسب و اسبدارى و بيمارىها و درمانها و علوفهٔ اسبان و جز اين جُستارها در آن رفته است. و کتاب 'سالهوتر' که عبدالله بن صفى آن را به سال ۱۰۰۰ هـ از سانسکريت به پارسى درآورد، و ترجمهاى ديگر از همين کتاب با عنوان 'فَرَسنامه' ترتيب يافت.
|
|
- شيخ محمد بن ابوطالب زاهدى گيلانى 'رسالهٔ فرسنامهٔ' خود را در حدود سال ۱۱۲۷ هـ دربارهٔ اسب و شناخت آن و بيمارىهايش نوشت. وى دفتر فارسى ديگرى دارد بهنام 'رساله در خواص الحيوان' در يک مقدمه و دو باب. ـ ميرزا نظامالدين احمد کتابى بهنام مِضمار دانش به پارسى نوشت که در آن دربارهٔ خلقت اسب و اهلى کردن و صفتهاى نيک و بد آن و درمان بيمارىهايش سخن گفت.
|
|
- چند کتاب هم دربارهٔ تربيت و نگاهداشت مرغان شکارى از اين عهد بازمانده است مانند 'بازنامه' تأليف مُحبّ على خان ملقب به 'خان خاص محلّى' مرده به سال ۹۸۹ هـ، بازنامهٔ ديگرى داريم از شاعرى به تخلّص 'بهادر' ، از پيروان سلسلهٔ قادريّه.
|