|
|
مشاهده يعنى 'دريافت هدفمند و هدفدار محيط از طريق ارگانهاى حواس (تنها از طريق ديدن نيست) و ثبت و ضبط اين دريافتها به صورت واحدهاى اطلاعاتى ـ به نقل از آتس لاندر ـ Atteslander، ۱۹۹۱، ص ۱۴۴).
|
|
در اينجا تقسيماتى در موضوع وجود دارد. عمل مشاهده ممکن است کم و بيش منظم و طبق برنامه يا نامنظم و غيرمدوّن انجام گيرد. عيناً مثل پرسشگرى که گزينش و انتخاب پرسشها و نوع تکنيک سؤال کردن از طريق تئورى رهبرىکننده و اجراءکنندهٔ تحقيق معين و مشخص مىشود، اين موضوع در مورد مشاهده آماده شود و سپس انجام گيرد و اينکه چه چيز معيارهاى انتخابى بايد باشند که براساس آنها مشاهده آماده شود و سپس انجام گيرد و اينکه چه چيز اصولاً بايد مورد استفاده قرار گيرد؟ از آنجا که فرآيند دريافت و ادراک هميشه در پرتو کم و بيش آشکار بيان شده نظريهها (همچنين تئورى عاميانه يا تئورى روزمره) جريان مىيابد لذا حداقلى از برقرارى سيستم هماهنگ و منظم به نوعى براى مرحله مشاهده لازم و جزء لاينفک آن است. در اينجا سيستمى موجوديت و تحقق مىيابد که از روى عادت و رسم جاري، برحسب واحدهاى معنى مشاهده کار خود را محدود کند: اين واحدها نيز جزء آن قسمت از عناصر تشکيل دهنده يک جريان اجتماعى هستند که خود باز به منزله کوچکترين واحدهاى تحليل رفتارى در نظر گرفته مىشوند (مثلاً افراد، مراحل اجرائى يک رفتار، وضعيتها و تاريخ فرعى ـ Episoden).
|
|
برحسب ساختپذيرى و ساختگيرى بين مراحل مشاهده ساخت گرفته (يا استاندارد شده) و مشاهده ساخت نگرفته (يا غير استاندارد) فرق گذاشته مىشود. براى ساختپذيرى وسيع و مفصل، از عينيتپذيرى عملى و ارزشيابى نتايج سخن گفته مىشود. از طرف ديگر با محدود بودن ساختارى محيط، آن قسمتى را محدود مىکنند که در شرايط عادى ممکن است بهطور اضافى مشاهده شود. لذا مىتوان احتمالاً بهطور دو مرحلهاى حرکت کرد و پيش رفت، بهطورى که در آن اولين گام در راه تبيين ابعاد مهم مشاهده برداشته شود که پيوسته بر يک طرح اوليه (شِما يا شکل واره) تئوريک کم و بيش روشن مبتنى باشد.
|
|
طرح اوليه معروف مشاهدهاى از اين دست از بالس (Bales) است. که در سال ۱۹۵۰ آن را براى تحليل گفتگوها و مباحثات گروهى طراحى کرد (چگونگى نماى مشاهده بالس ۱۵۴ ، ۱۹۵۶). مشاهدهکنندگان در اين نما ـ هر کدام البته جداگانه ـ بيانات و عکس العملهاى شرکتکنندگان را برحسب معيارهاى طرح از قبل مقولهبندى شده ثبت و ضبط مىکنند. در اين زمينه آنچه مورد علاقه بالس است و بهويژه به صورت مکانيسمهاى راهگشاى مسائل گروهها بهکار گرفته مىشود اين است که ميان دو قلمرو، تفکيک قائل مىشود: يکبار او مراحل برهم کنشى را جدا مىکند که براى غلبه بر طرح وظايف لازم است و بار دوم برهمکنشىهائى را که به نوعى جوّ و فضاى درون گروهي؛ يعنى جوّ اجتماعى ـ عاطفى به هنگام گفتگو و مباحثه مربوط است، در برمىگيرد.
|
|
معيار دوم مربوط است به تفاوت بين مشاهدات 'آشکار و پنهان' . در مورد مشاهدات علنى و آشکار، فرد مورد مشاهده مىداند که او مشاهده مىشود حتى اگر در طول زمان، کم و بيش 'فراموش شود' . مشاهده پنهان و پوشيده اغلب در آزمايشگاه انجام مىگيرد؛ مثلاً از طريق آيينه مخصوص انعکاش يکطرفه. مشاهده پوشيده وقتى است که فرد مورد مشاهده از مقاصد مشاهده کننده بىاطلاع است و نمىداند براى چه مورد مشاهده قرار گرفته است.
|
|
معيار سومِ تفکيک عبارت از اين است که بين شرکتکردهها و شرکت نکردهها در مشاهده تفاوت قائل شوند. در مورد طرح مقدماتى بالس و شيوه عمل او در اين تفکيک، مشاهده کننده در حادثه مورد مشاهده شرکت نمىکند و به هيچوجه نيز نفوذى بر مرحله تعامل ندارد. در مورد شرکتکنندگان در مشاهده باز بايد تفاوت قائل شد که آيا مشاده کننده به نقش خود آشنا و واقف است يا نه و آيا او در فرآيند مشاهد نقش فعالى برعهده گرفته است يا نقش مشاهده کنندگى او محدود شده است و غيره....
|
|
|
|
مثال معروف براى مشاهده شراکتى از وايت Whyte، ۱۹۷۱ است به اين شکل که او خود را داخل محيط جنايتکاران فرض کرد و تحليل کلاسيک خود را درباره جوامع زيززمينى (Streer Orner Society) تهيه و منتشر نمود. تحليلهاى متعدد ديگرى از اين نوع بيشتر از محيط رفتار انحرافى سرچشمه مىگيرند؛ از جمله مشاهدات شراکتى در سالنهاى دادگاهها، زندانها، آسايشگاههاى سالمندان و معلولان، در گروههاى همجنسباز فاسد و غيره ... .
|
|
صرفنظر از ابزار مشاهده ـ فىالمثل طرح مشاهده تنگ و محدود يا کنج و منحرف و برنامهريزى غلط مربوط به ساعت کار و غيره ـ مىتوان در اينجا منابع خطا را برعهده مشاهده کننده يا مشاهد شونده گذاشت و آنان را مقصر دانست. آثار مشاهده شونده تقريباً وقتى وجود دارد که فرد مورد آزمايش تحتتأثير مشاهده جور ديگرى رفتار کند (و خود را عاقلتر، هوشمندتر، آمادهتر بهکار و غيره .... نشان دهد). تا آنجا که مىتوان گفت مشاهده غيرعلنى و مخفى به منزله رفتار غيرقابل بارتاب، مطمئنتر خواهد بود.
|
|
آثار مشاهده کننده (يا مشاهدهگر) بهويژه وقتى آشکار مىشود که مشاهدهگر از موضوع مورد مشاهده خود زياد يا کم فاصله دارد. در فاصله زياد حالت عينيت و بىطرفى ايجاد مىشود و با وجود اين مىتواند اين امر، نوعى کمبود احساس در شخص يا وضعيت مورد مشاهده معنى دهد بهطورى که محتواى مشاهده، دريافت و فهميده نمىشود و مشاهده فقط حاشيه يا حتى حوادث غيرمهم را نشان مىدهد. اما اگر فاصله کم باشد (مثلاً در چارچوب مشاهده مشارکتي) ممکن است چنين معنى دهد که مشاهده کننده بهوسيله شرکت شديد خود يا 'منِ شراکتي' شديد و مؤکد و به وسيله احساس شديد خود، عينيت را بهعنوان يک محقق از دست بدهد. به اين ترتيب و بهويژه در مورد مشاهدهگران شراکتى که بهطور فعال در درازمدت تحقيق مىکنند مىتوان نوعى 'آثار اجتماعى شدن' را تشخيص داد، تقريباً به اين نحو که مشاهده کننده تکيهگاه شرکت کنندگان را بهعهده مىگيرد يا حداقل مىکوشد چنين نفشى را تثبيت کند.
|
|
اغلب تأکيد مىشود که الزاماً فهم و تفسير دقيق مفاهيم ذهنى به اهميت اجتماعى عمل مشخص يا تسلسل رفتارى ( Verhaltenssequenz، ماينتز، ۱۹۷۱، ص ۸۷) به مشاهده کردن تعلق دارد. اين خواست درست سبب شد که بهويژه از سوى مکتب تعاملگرائى نمادى شماى مشاهدهاى ذرهاى (Atomistische، نظير آنچه تقريباً در مقولهبندى سيستم بالس بهکار برده مىشود). رد شود و کاربرد ترجيح داده شده سرشار از احساس شيوههاى رفتارى مشاهد شراکتي، بهکار گرفته شود. با اين شيوه ما به همان دلايل يکسانى برخورد مىکنيم که طرفداران شيوههاى تفهمى قبلاً عرضه کردهاند و ما آنها را قبلاً در بخش منطق تحقيق نقادانه، بررسى کردهايم. ما گفته ماينتز را تا آن حد تأييد مىکنيم که مىگويد موضوع عبارت است از: فهميدن در عرصه ذهنى عمل علمى و اين کار را بدان ترتيب عملى مىسازيم که اهميت ارزش فرهنگى ( Kultutwert-Bedeutung، با عبارت و بيان ماکس وبر) عمليات در سطح عينى و واقعى مورد بررسى قرار گيرد و بتوان آنها را با اين شيوه مورد توضيح و تفسير قرار داد. فريدريش (۱۹۸۴، ص ۲۷۰) مىگويد: 'هر تفسير ذهنى بىاهميت خواهد ماند اگر اين تفسير با تفسيرهاى ديگر مقابله نشود، يعنى تفسير ذهنى بايد به وسيله رابطه علمى و تفسير عينى شده و استاندارد شده فرد محقق، ثابت گردد' .
|