یکشنبه, ۲۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 12 May, 2024
مجله ویستا

عریان تر از زمستان


عریان تر از زمستان

فرا دهید گوش
که غم سخن می گوید
از آفتابی که در دل شب
تولد می یابد
و ماه با چشمانی درشت
بر سینای روز می نویسد
با ید شکست تا زیبا ماند
نگاه کنید چشم شادی را
که بسان برفی بهاری
لهجه …

فرا دهید گوش

که غم سخن می گوید

از آفتابی که در دل شب

تولد می یابد

و ماه با چشمانی درشت

بر سینای روز می نویسد

با ید شکست تا زیبا ماند

نگاه کنید چشم شادی را

که بسان برفی بهاری

لهجه دارد

و دریابید که

گویش دلگشای دریا

با زبان رودخانه چه ها می سراید

آه

که در این مرداد پزان باران گرفت

ما را بگذارید

تا لحظه ای عر یان تر از زمستان بخندیم

و گریه ها در فصل تابستان

باریدن گیرند

از باغ خاطرات می چینم

یک سبد غم

و می مانم به انتظار

تویی که با اسب کرشمه می آیی

می آیی تا برف گفته هایم

آواز بخوانند .

شعر از استاد عابدین پاپی