شنبه, ۶ بهمن, ۱۴۰۳ / 25 January, 2025
مجله ویستا

روشنی دل


روشنی دل

دستت را جلو بیاور، سردی آب را احساس کن. روزی که خدا آب را میآفرید به آن روشنی بخشید و در آن نشاطی داد تا مایع حیات شود. گریه کن فرزندم تا آب چشمان تو مایع روشنی چشمهایت شود. وقتی به …

دستت را جلو بیاور، سردی آب را احساس کن. روزی که خدا آب را میآفرید به آن روشنی بخشید و در آن نشاطی داد تا مایع حیات شود. گریه کن فرزندم تا آب چشمان تو مایع روشنی چشمهایت شود. وقتی به دنیا آمدی دوست داشتم چهرهات را ببینم. تو را لمس میکردم. با تو حرف میزدم ولی هیچ گاه ندیدمت. مادرم هم مرا ندیده بود. شاید هیچ کس، هیچ کس را ندیده باشد. مادرم همیشه میگفت: قلبت را برای زیباییهای دنیا باز کن و ببین چه روشن و دقیق دنیا را میبینی. لحظه به دنیا آمدن تو قلبم گشایش تازه یافت. به روشنی تو را حس میکردم آرزو داشتم تو دنیا را ببینی مرا ببینی و چهرهام را توصیف کنی. اما یک شب در خواب صدایی آمد. صدایی آشنا شاید صدای مادرم بود. او گفت دخترم دوست دارد با چشم دلش تو را ببیند. او اگر تو را ببیند آن وقت کمتر لمست میکند و لمس دنیای کودکیاش برای تو نیز سختتر میشود. حالا دستت را زیر آب بگیر و آرزو کن روشنی قلبت به صافی و زلالی آب شود تا دنیا را روشنتر ببینی.