سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

مارادونا را ول كنید مارادونا را بگیرید


مارادونا را ول كنید مارادونا را بگیرید

در نقشه فوتبال, این قاره شبیه آدمی است كه روی سر و دست هایش قرار گرفته برزیل و آرژانتین بالاتر از بقیه هستند مكزیك و بقیه تیم های كونكاكاف سر جای قبلی شان ایستاده اند و پایین ترین نقطه نیز عجالتاً به آمریكا و كانادا می رسد

فیفا از سازمان ملل بزرگتر است. در دنیای عظیم این رشته ورزشی، كره زمین هم توپ فوتبالی است كه فوتبال جهان، نقشه خودش را روی آن ترسیم كرده. قاره آمریكا روی این نقشه كاملاً وارونه می شود.

در نقشه فوتبال، این قاره شبیه آدمی است كه روی سر و دست هایش قرار گرفته! برزیل و آرژانتین بالاتر از بقیه هستند. مكزیك و بقیه تیم های كونكاكاف سر جای قبلی شان ایستاده اند و پایین ترین نقطه نیز عجالتاً به آمریكا و كانادا می رسد.

تمام سلاطین فوتبال آن بالا هستند اما بسیار ساده انگارانه است كه اشتراك در زبان و تشابه دیكتاتورها را برای خانه یكی دانستن این ممالك پررمز و راز كافی بدانیم.

این كشورها منظومه ای از فرهنگ های متفاوت هستند. تمدن های آزتك، مایا، اینكا و گوارانی، قبل از آنكه نطفه پدرجد كریستوف كلمب بسته شود از زهدان همین منظومه خارج شده اند. فرهنگ آفریقایی یوروبا در قامت بردگان غل و زنجیر شده، با كشتی به سواحل برزیل صادر شد. همچنین فرهنگ ایبریایی كه خود شامل پرتغالی، گالیسی و كاتالان است. تیپ های گوناگون محلی مانند گاچوها، سیاهان، سرخپوست ها، مولاتوها (molatto) كه پیوند نژاد سیاه و سفید است، منابع هند و اروپایی و... كه تمام این مسائل ربطی به جام جهانی ندارد. اما این هویت چهل تكه آمریكای لاتینی ها در فوتبال نیز چشم ها را می نوازد. مثلاً فوتبال برزیل حتی در حرفه ای ترین سطوح، سرشار از بازیكنانی با چهره های نزار، گردن های نحیف از سوءتغذیه ای كه مربوط است به دوران فلاكت بار كودكی، ردیف نامنظم دندان های ریخته شده و گودی چشم ها.

اما در آرژانتین حتی در لیگ های محلی آپرتورا و كلاسورا به ندرت ممكن است چهره ای شبیه ریوالدو ببینیم. آرژانتینی ها كه خود همیشه ایتالیایی ها را دست می اندازند و در آثار ادبی شان نیز از تحقیر آنها گریزان نیستند، گذشته از تسخیر سری A، در مستطیل سبز (مخصوصاً در این چند سال) جلوه ای كاملاً ایتالیایی دارند. این دگردیسی با تمام ابهاماتش رگه ای پرخون از واقعیت ناكامی های ملی فوتبال و به طور كلی ورزش های سنتی آرژانتین در سالیان اخیر است. در والیبال دیگر دانیل كاستلانی ندارند، از مانوئل فانجو اسطوره اتومبیلرانی فقط كنایه ای برای رانندگان بی مبالات در خیابان های بوئنوس آیرس باقی مانده. مشت های مرحوم كارلوس مونزون زودتر از دستكش های طلایی اش پوسیدند. مارادونا را هم مگر می شود از این فهرست طولانی كم كرد؟ در این كشور توی سر هر فوتبالیستی كه می خواهند بزنند او را مارادونای آینده می نامند تا بدبختش كنند. اهمیتی نمی دهند كه آن نسل آرمانگرای فوتبال آرژانتین با تمام دغدغه های ملی كه داشت منقرض شده. هیچ تمهیدی نمی تواند عطش عجیب اهالی سرزمین نقره و اصلاً سراسر جهان برای پیدا كردن مارادونای ثانی را فرو بنشاند. میراث آن نسل برای فوتبال آرژانتین سوای نوستالژی ویرانگرشان چه بود؟ در ابعاد جهانی همگی شان بایگانی شده اند و فقط والدانو است كه هنوز جایگاهی دارد. جایگاهی كاملاً بی ارتباط به تیم ملی.

شبح راه راه پوش مارادونا، سایه از سر فوتبال آرژانتین برنمی دارد. شبحی روی اعصاب فوتبالی كه مسخ شده از رویای شیرین دو جام. در ۱۹۷۸ ژنرال خودكامه وارد رختكن تیم ملی پرو شد تا حكم خداوند را قرائت كند و در ۱۹۸۶ نیز دون دیه گو برای لحظاتی دست خدا را به امانت گرفت تا انتقام جزایر اشغالی كشورش را بگیرد. میلیون ها هوادار با ایمان دیه گو كاری به این نداشتند كه چنین دستی هیچ وقت به كوكایین آلوده نمی شود تا دستبند بخورد.

همین هفته قبل پروفسوری آلمانی گفت هر سرزمینی تشكیل می شود از یك ملت، یك دولت، یك ارتش و یك تیم ملی فوتبال. این اظهارنظر شاید درباره آلمان مصداق داشته باشد اما برای توصیف آرژانتین، عمیقاً ناچیز است. آن تیم ۱۹۸۶ به كاپیتانی مارادونا، هم ملت بود، هم دولت و هم ارتش آرژانتین. كوبنده تر از ارتش آرژانتین، كاركرد سیاسی شان هم ماندگارتر از عملكرد دولت وقت. «فوتبال برای فوتبال» برای آرژانتینی ها فقط پلی استیشن است.

آرژانتینی ها و دوستداران شان تا همیشه در جست وجوی مارادونای بعدی هستند. نمی توانند مثل برزیلی ها كه «پله» را كلاسیك كردند، ستاره بی غروب لانوس را در ویترین بگذارند. عجیب نیست كه خودش هفته قبل گفت كه اگر قهرمان شویم هم من باید سرمربی تیم ملی بشوم! ده سال است كه تمام سرها در فوتبال آرژانتین برگشته اند و با حسرت به عقب نگاه می كنند. به آن روزهای دلنشین. حتی برای فوتبال دوستان ایرانی، مارادونا با دریبل هایش یك تنه سمبل مبارزه با «مافیا» بود كه حتی تعریف دقیقی از مفاهیم آن نداشتیم! آن روزها دوست داشتم رضا سوخته سرایی برود ناپل و گردن كورادو فرلاینو را بشكند. خرد شدن فك فرلاینو آرزوی دبستانی ها بود اما دكترها و دانشمندان بسیاری نیز عقیده داشتند كه مارادونا قربانی توطئه های سازمان یافته شده. كسی كه آلفیو باسیله و مارچلو بیلسا بدون او نتوانستند كارلوس بیلاردو شوند. دانیل پاسارلا هم تصور می كرد با چیده شدن زلف های فرناندو ردوندو می تواند روح ۱۹۷۸ را در كالبد تیم بیست سال بعد بدمد، غافل از اینكه روح زمانه تغییر كرده. الان ستارگان سبك بال تنیس آرژانتین هستند كه در گرنداسلم ها به پرواز درمی آیند و پیامدهای نوسازی در ورزش كشورشان را پدیدار می كنند. اما هواداران فوتبال آرژانتین اول مارادونای دوم را می خواهند و دوم قهرمانی سوم را.

شاید این تیم پرستاره ۲۰۰۶ هم به جایی نرسد. یا به حكم مارادونا اگر قهرمان بشود هم به جایی نرسیده! بدبختانه حتی نمی توانیم سعی كنیم چهره های شاخصی مثل كارلوس ته وز یا لیونل مسی را با آنارشیست جاودانه ای كه حتی مرگش هم اسطوره اش خواهد كرد، برابر بدانیم. چه بسا روح مرده اش نیرومندتر از شبح زنده اش باشد. به راستی با او مگر می شود كاری كرد؟ ده سال است فوتبال مسخ شده آرژانتین بی قیدانه دارد لذت می برد از اینكه ذله شده از تسلط سركوب كننده دیه گو آرماندو مارادونا.

مهدی رستم پور



همچنین مشاهده کنید