جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

بهترین موسیقی فیلم آن است كه شنیده نشود


بهترین موسیقی فیلم آن است كه شنیده نشود

روی صندلی های سالن سینما, میان جمعیتی كه چشم به پرده عریضی دوخته اند, تعداد كمی در مورد موسیقی فیلم اطلاعاتی دارند

گاه‌ دیدن‌ فیلم‌های‌ حماسی‌ یا حادثه‌یی‌ آنان‌ را به‌ هیجان‌ می‌اندازد و گاهی‌ عشق‌ پسر و دختر جوان‌ برایشان‌ جذاب‌ است‌. آنها با حركت‌ داستانی‌ فیلم‌، شاد می‌شوند و گریه‌ می‌كنند. سالن‌ تاریك‌ است‌ و تصاویر متحرك‌ برای‌ بیشترشان‌ به‌ منزله‌ سرگرمی‌ است‌. با روی‌ پرده‌ آمدن‌ فیلم‌های‌ صدادار بعد از فیلم‌های‌ صامت‌ این‌ امر میسر شد كه‌ موسیقی‌ هم‌ به‌ عنوان‌ نوعی‌ خاص‌ ازهنر، در هنر هشتم‌ مورد استفاده‌ قرارگیرد: هنر در دل‌ هنر. فیلم‌ صامت‌ از ابتدا تا انتها با موسیقی‌ همراه‌ بود،اما برای‌ آهنگسازان‌ زیاد الهام‌بخش‌ نبود. دلیل‌ آن‌ هم‌ در این‌ بود كه‌ در آن‌ دوران‌ كمتر سینمایی‌ وجود داشت‌ كه‌ دسته‌ اركستر آكادمیك‌ در آن‌ به‌ فعالیت‌ بپردازند و در نتیجه‌ موسیقی‌ اجرا شده‌ در مدت‌ كوتاهی‌ می‌ توانست‌ به‌ نمایش‌ گذاشته‌ شود. البته‌ در سال‌های‌ آخر حاكمیت‌ فیلم‌ صامت‌ برای‌ یكسری‌ از مهمترین‌ آثار و فیلم‌های‌ خاص‌ و مهم‌، موسیقی‌ جدی‌ می‌ساختند ولی‌ چون‌ این‌ موسیقی‌ همراه‌ با فیلم‌ صامت‌ بود باید طوری‌ نواخته‌ می‌شد كه‌ در مواقع‌ لزوم‌ كه‌ فیلم‌ با فقدان‌ صدا مواجه‌ بود با آن‌ همراه‌ باشد، پس‌ كمابیش‌ به‌ نوعی‌ موسیقی‌ برنامه‌یی‌ تبدیل‌ می‌شد. چنین‌ شد كه‌ وقتی‌ صحنه‌ هایی‌ مثل‌ خروش‌ دریا، ماشین‌آلات‌ در حال‌ كار، غریدن‌ آسمان‌ در جریان‌ بود نوازندگان‌ مجبور بودند كه‌ صداهای‌ طبیعی‌ درون‌ فیلم‌ را به‌ كمك‌ سازشان‌ تقلید و تولید كنند كه‌ هم‌ به‌ حركت‌ فیلم‌ بخورد و هم‌ سكوت‌ جبران‌ شود.

پس‌ در آن‌ زمان‌ موسیقی‌ بیشتر به‌ عنوان‌ همراه‌كننده‌ فیلم‌ استفاده‌ می‌شد و قدرت‌ هنری‌ را از آن‌ گرفته‌ بود تا اینكه‌ فیلم‌ «صدادار» ایجاد شد. این‌ نوع‌ فیلم‌ برخلاف‌ فیلم‌ صامت‌ مثل‌ یك‌ صفحه‌ گرامافون‌ اجرای‌ یك‌ قطعه‌ موسیقی‌ كامل‌ را داشت‌ و مجبور به‌ بدل‌سازی‌ اصوات‌ طبیعی‌ نبود. تمام‌ صداها به‌ صورت‌ جدا در فیلم‌ ضبط‌ می‌شد و موسیقی‌ دیگر نیاز به‌ تقلید از هیچ‌ صدایی‌ را نداشت‌ و می‌توانست‌ به‌ صورت‌ ناب‌ باقی‌ بماند. هنوز در آن‌ اوایل‌ این‌ هنر به‌ عنوان‌ عاملی‌ جنبی‌ در ارایه‌ یك‌ فیلم‌ به‌ شمار می‌رفت‌.باز در موقعی‌ كه‌ تازه‌ فیلم‌ صدادار ایجاد شده‌ بود آهنگساز فیلم‌ مجبور بود كه‌ موسیقی‌اش‌ را با توجه‌ به‌ صداهای‌ طبیعی‌ كه‌ با ضبط‌ صوت‌، ضبط‌ می‌شد و در فیلم‌ گذاشته‌ می‌شد، بسازد تا موسیقی‌ فیلم‌ و صداهای‌ طبیعی‌ در كنار هم‌ به‌ صورت‌ یكپارچه‌ درآیند.

با پیشرفت‌ سینما، در موسیقی‌ فیلم‌ هم‌ تحولاتی‌ ایجاد شد. موسیقی‌ به‌ موازات‌ فیلم‌ پیشرفت‌ كرد. طوری‌ كه‌ بازتاب‌ تصویری‌ وجود انسان‌ و بیان‌ احساساتش‌ در موسیقی‌ به‌ موازات‌ هم‌ جریان‌ یابد. آهنگساز باید قادر باشد در مواقع‌ لزوم‌ ساكت‌ بماند چون‌ سكوت‌ در این‌ نوع‌ فیلم‌ها یك‌ عامل‌ مهم‌ بیان‌ است‌ و گاه‌ می‌ توان‌ آن‌ را به‌ حبس‌شدن‌ نفس‌ در سینه‌ به‌ هنگام‌ اوج‌گرفتن‌ هیجان‌ و احساسات‌ تشبیه‌ كرد. البته‌ امروز برای‌ این‌ نمونه‌ از صحنه‌ها هم‌ آهنگسازان‌ اندیشمند از ترفندهای‌ زیادی‌ برای‌ انتقال‌ حس‌ فیلم‌ اقدام‌ می‌كنند. آنها معتقد هستند كه‌ در اغلب‌ موارد دقیقا این‌ موسیقی‌ است‌ كه‌ می‌تواند عمق‌ سكوت‌ را برساند و دلیلی‌ ندارد كه‌ سكوت‌ در فقدان‌ صدا باشد كه‌ این‌ مساله‌ در ذهن‌ تماشاگران‌ جنبه‌یی‌ منفی‌ از سكوت‌ را ایجاد می‌كند. مثلا در فیلمی‌ با دو نفر برخورد می‌كنیم‌ كه‌ روبروی‌ هم‌ ایستاده‌اند و به‌ دلایل‌ خاص‌ سكوت‌ كرده‌اند. صورت‌ دوپرسوناژ اصلی‌ در این‌ صحنه‌ علامتی‌ از ساكت‌بودن‌ آنان‌ است‌، سخنی‌ نمی‌گویند و به‌ هم‌ خیره‌ شده‌اند. فضای‌ اطراف‌ هم‌ در سكوت‌ فرورفته‌ است‌، این‌ تنها موسیقی‌ است‌ كه‌ می‌تواند حس‌ دراماتیك‌ فیلم‌ را افزایش‌ دهد. خاموشی‌ صحنه‌ باعث‌ می‌شود كه‌ صحنه‌ به‌ حالت‌ تهی‌ درآید و برای‌ تماشاگر تحمل‌ناپذیر شود.با تمامی‌ این‌ اوصاف‌ موسیقی‌ فیلم‌ نباید به‌ دنبال‌ فیلم‌ باشد و احساس‌ وابستگی‌ به‌ آن‌ كند. در دوران‌ رشد و آغازین‌ فیلم‌های‌ ناطق‌، موسیقی‌ یكسره‌ با فیلم‌ نواخته‌ می‌شد و كمتر پیش‌ می‌آمد كه‌ صحنه‌یی‌ با موسیقی‌ همراه‌ نشود. از این‌ روش‌ به‌ عنوان‌ پس‌زمینه‌ صوتی‌ فیلم‌ استفاده‌ می‌كنند. موسیقی‌ فیلم‌ و نقش‌ دراماتیك‌ و سازنده‌اش‌ در ساختمان‌ این‌ هنر بتدریج‌ توجه‌ فیلمسازان‌ و آهنگسازان‌ را جلب‌ كرد و موسیقی‌ به‌ عنوان‌ یك‌ عامل‌ دراماتیك‌ در فیلم‌ از دهه‌ ۱۹۶۰ به‌ بعد وجود واقعی‌ و غیرقابل‌ چشم‌پوشی‌ و مستقل‌ خود را اعلام‌ كرد و تا به‌ امروز به‌ عنوان‌ یكی‌ از مهمترین‌ عوامل‌ ؤانویه‌ در ساختار دراماتیك‌ این‌ هنر به‌ ایفای‌ نقش‌ پرداخت‌. موسیقی‌ یكی‌ از مجردترین‌ رسانه‌ها است‌ كه‌ به‌ فرم‌ ناب‌ هنری‌ گرایش‌ دارد. وقتی‌ موسیقی‌ با شعر تلفیق‌ شود معنای‌ عینی‌تری‌ پیدا می‌كند چون‌ كلمات‌ دارای‌ مرجع‌ مفهومی‌ معین‌تری‌ هستند تا اصوات‌ صرفا موسیقیایی‌،كلمه‌ها و نت‌ها در موسیقی‌ القا كننده‌ معنی‌ هستند البته‌ هر كدام‌ به‌ شیوه‌یی‌ متفاوت‌.تلفیق‌ موسیقی‌ با كلام‌ یا بی‌كلام‌ با تصاویر سینمایی‌ می‌تواند عینی‌تر باشد و در انتقال‌ حس‌ خاص‌ این‌ تصاویر موفق‌تر جلوه‌ كند. موسیقی‌ بیشتر برای‌ تاكید تاؤیرات‌ عاطفی‌ صحنه‌های‌ ویژه‌ در یك‌ فیلم‌ مورد استفاده‌ قرار می‌گیرد. پوزمكین‌ و آیزنشتین‌ معتقد بودند كه‌ موسیقی‌ فیلم‌ نباید صرفا یك‌ همراهی‌ كننده‌ باشد. می‌ گفتند موسیقی‌ باید راستا و تمامیت‌ خود را حفظ‌ كند. درواقع‌ سینما تنها هنری‌ است‌ كه‌ از تركیب‌ هنرهای‌ دیگر امكان‌ حیات‌ پیدا كرده‌. سینما كه‌ هنر هفتم‌ به‌ شمار می‌رود، در واقع‌ تركیبی‌ است‌ از شش‌ هنر دیگر است‌ كه‌ به‌ صورت‌ خاص‌ دور هم‌ جمع‌شده‌اند. موسیقی‌ یك‌ فیلم‌ در هر حال‌ وشرایطی‌ كه‌ شنیده‌ شود، كلیه‌ تصاویر و لحظات‌ زیبا و جذاب‌ آن‌ را در خاطر ما زنده‌ می‌كند. همین‌ چیزها دلیلی‌ بر این‌ شده‌ كه‌ آهنگسازان‌ و تهیه‌كنندگان‌ از آن‌ به‌ عنوان‌ یك‌ عامل‌ تجاری‌ قوی‌ استفاده‌ كنند چون‌ فروش‌ صفحه‌یی‌ از موسیقی‌ فیلم‌ نیز درآمد كمی‌ ندارد. همین‌ مساله‌ باعث‌ شده‌ كه‌ آهنگسازان‌ تلاش‌ كنند كه‌ موسیقی‌شان‌ در عین‌ همخوانی‌ با فیلم‌ بطور «اریژینال‌»نیز قابل‌ ارایه‌ از طریق‌ صفحات‌ باشد. تا از هر دو طرف‌،دست‌ به‌ معامله‌یی‌ سودآور بزنند. البته‌ این‌ مساله‌ لطمات‌ جبران‌ناپذیری‌ به‌ موسیقی‌ فیلم‌ زده‌ ولی‌ در عوض‌ جیب‌ آهنگسازان‌ و كمپانی‌ها را پر از پول‌ می‌كند. به‌ هر حال‌ موسیقی‌ هنوز در ذهن‌ بسیاری‌ از فیلمسازان‌ در مقام‌ تشدیدكننده‌ تصویر و زمینه‌ آن‌ استفاده‌ می‌شود. برخی‌ از فیلمسازان‌، موسیقی‌ فیلم‌ را فقط‌ یك‌ موسیقی‌ توصیفی‌ می‌دانند و معتقدند كه‌ استفاده‌ از یك‌ ملودی‌ خاص‌ در یك‌ صحنه‌ خاص‌ برای‌ بالا بردن‌ حس‌ دراماتیك‌ آن‌ تاثیرات‌ بزرگی‌ دارد. آنها از زنجیر كردن‌ موسیقی‌ دربند فیلم‌ دوری‌ می‌كنند.تصور اینكه‌ موسیقی‌ معادل‌ لفظ‌ به‌ لفظ‌ بودن‌ تصویر باشد می‌تواند به‌ موضوع‌ كمك‌ كند ولی‌ استفاده‌ آن‌ به‌ عنوان‌ ابزار برای‌ تاكید ذهن‌ نویسنده‌ یا كارگردان‌، اشتباه‌ است‌ و در بعضی‌ از مواقع‌ باعث‌ ایجاد خستگی‌ و عقب‌افتادگی‌ می‌شود.به‌ هر حال‌ موسیقی‌ در یك‌ فیلم‌ خوب‌، خواه‌ اثری‌ تثبیت‌ شده‌ و مشهود داشته‌ باشد و خواه‌ اریژینال‌ و تجاری‌ هرگز مقوله‌ یی‌ بی‌اهمیت‌ نیست‌. می‌توان‌ تاثیرگذاری‌ آهنگسازانی‌ را به‌ یاد آورد كه‌ مستقیم‌ برای‌ سینما موسیقی‌ نوشته‌ و نشان‌ دادند كه‌ موسیقی‌ در یك‌ فیلم‌ فقط‌ یك‌ حرفه‌ مزدبگیر نیست‌ بلكه‌ هنری‌ است‌ كه‌ می‌تواند به‌ تنهایی‌ فیلم‌ را به‌ اوج‌ برساند.موسیقی‌ امروزه‌ به‌ عنوان‌ دانشی‌ در آمده‌ كه‌ در آن‌ موسیقیدانان‌ كمتر به‌ ملودی‌ زیبا اهمیت‌ می‌دهند. آنها اعتقاد دارند كه‌ كشورهایی‌ كه‌ به‌ موسیقی‌ تكنولوژی‌ اهمیت‌ داده‌اند از پیشرفت‌ قابل‌ ملاحظه‌یی‌ برخوردار نیستند و آن‌ هم‌ به‌ این‌ دلیل‌ است‌ كه‌ در یك‌ قطعه‌ ساده‌ از موسیقی‌ چند صدایی‌ ما قدرت‌ بی‌نهایتی‌ خواهیم‌ داشت‌ برای‌ نوآوری‌ و خلاقیت‌، در صورتی‌ كه‌ در موسیقی‌ تك‌نوازی‌ استفاده‌ از یك‌ ساز از به‌ وجود آوردن‌ حجم‌های‌ تو در تو خبری‌ نیست‌ و كمتر می‌توان‌ به‌ عمق‌ مطلب‌ مورد نظر دست‌ پیدا كرد.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.


همچنین مشاهده کنید