یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

اوباما قهرمان عقب نشینی


اوباما قهرمان عقب نشینی

«باراک اوباما» حال و پس از یک سال که از ریاستش بر جمهوری ایالات متحده امریکا می گذرد, کیست یک سال پیش یعنی بیستم ژانویه ۲۰۰۹, او شخصیتی شورانگیز و نماد امید بود اما امروز برای افراد ناشکیبا نماد ناامیدی است مردی که چیز جدیدی برای امریکا نداشت و برای دنیا صلحی به ارمغان نیاورد

«باراک اوباما» حال و پس از یک سال که از ریاستش بر جمهوری ایالات متحده امریکا می گذرد، کیست؟ یک سال پیش یعنی بیستم ژانویه ۲۰۰۹، او شخصیتی شورانگیز و نماد امید بود اما امروز برای افراد ناشکیبا نماد ناامیدی است؛ مردی که چیز جدیدی برای امریکا نداشت و برای دنیا صلحی به ارمغان نیاورد. اوباما از نظر دشمنان داخلی اش یک خیانتکار و یک آدم ناشی بی وطن است که امریکا را با آزمون های سوسیالیستی اش به ویرانی می کشاند و در خارج حرف های بی ربط می زند. او از نظر ناظران سیاسی عادی یک رئیس جمهور کاملاً معمولی است که باید مشاهداتش را با واقعیت هماهنگ و با رویاهایش وداع کند.

اما از آنجایی که در دورانی غیرمعمول به سر می بریم اوباما یک رئیس جمهور معمولی نیست و بیش از هر چیز یک قهرمان تراژیک است. اوباما در یک شب نه چندان سرد پاییزی یعنی در اول دسامبر ۲۰۰۹ به آکادمی نظامی «وست پوینت» رفته بود تا استراتژی جدید افغانستان را اعلام کند و همین کار را هم کرد که البته این پرده اول این نمایش تاریخی محسوب می شد. چندی بعد هلی کوپتر حامل وی از روی محوطه چمن کاخ سفید بلند شد و به سوی ساختمان مجلل کنگره پرواز کرد؛ همان محلی که در یک طرف چپ ها و در طرف دیگر راست ها در انتظار شنیدن سناریوی وی بودند؛سناریویی که برخلاف داستان های تاریخی دوران امپراتوری روم با فریادهای شادی همراه نبود و مایه حیرت شنوندگان شد؛ «ما نمی توانیم به راحتی هزینه های این جنگ را نادیده بگیریم.» این جمله و به عبارتی این اعتراف تنها از عهده اوباما برمی آمد و هیچ رئیس جمهور دیگری (از جمله بوش و کلینتون) جسارت بر زبان آوردن آن را نداشت. اما جمله بعدی اوباما فریاد کمک خواهی و ناامیدی بود؛ «ای امریکا، ما در دوران آزمون های سخت قرار داریم.» افول قدرت امریکا در همه ابعاد چه در روند تاریخی و جهانی و چه در انجماد روزمره دیپلماتیک قابل مشاهده است. به اصطلاح رعایا و زیردستان این امپراتوری هم معترض هستند؛ «حامد کرزی» رئیس جمهور افغانستان که با پول و سلاح های غربی بر سر کار مانده است با وجود اعتراض های غرب نسبت به تقلب گسترده در انتخابات همچنان رئیس دولت افغانستان است.

دولت تندروی «بنیامین نتانیاهو» در اسرائیل هم در برابر فشارهای امریکا در مورد توقف ساخت شهرک های یهودی نشین در مناطق فلسطینی به شدت مقاومت می کند. و در این میان این ایالات متحده امریکا است که کوتاه آمده و از خواست هایش صرف نظر کرده است. دولت چین هنگام سفر اوباما به این کشور در نوامبر گذشته همه تلاش خود را برای جلوگیری از برخورد کنترل نشده رئیس جمهور امریکا با شهروندان به کار گرفت و به این ترتیب توانست با موفقیت آن کاریزمای خطرناک اوباما را بی اثر کند. این در حالی است که زمانی «بیل کلینتون» این امکان را داشت که به صورت زنده و در مقابل دوربین تلویزیون دولتی چین، رهبر سابق این کشور یعنی «جیانگ زمین» را به خاطر سرکوب اعتراض های دانشجویی در میدان تیان آن من در سال ۱۹۸۹ به چالش بکشد. در آن زمان یعنی در سال های دهه ۹۰ و پس از فروپاشی کمونیسم و اتحاد جماهیر شوروی، این امریکا بود که در نقطه اوج خود به عنوان یک قدرت جهانی قرار داشت.

اما دوران پرنخوت و گستاخانه «جرج دبلیو بوش» به معنای نقطه عطفی در تاریخ امریکا بود که ورق را برگرداند. باراک اوباما وارث امریکایی تضعیف شده است و باید اولین رئیس جمهوری باشد که وظیفه برقراری نظم نوین جهانی در قرن بیست و یکم را برعهده دارد. اما این رئیس جمهور در اولین گام های خود با چالشی جهانی روبه رو شد. اجلاس تغییرات اقلیمی در کپنهاگ که با حضور سران جهان برگزار شد از یک سو با آن مذاکرات مغشوش و بی نتیجه عمق هرج و مرج در زمان حاضر را نمایان ساخت و از سوی دیگر اعتماد به نفس و خودآگاهی کشورهای تازه برکشیده یی چون هند، برزیل، آفریقای جنوبی و به خصوص چین را نشان داد. بحران اقتصادی اخیر، سرمایه داری نوع امریکایی و کلیت آن «روش زندگی امریکایی» را در ابعاد جهانی زیر سوال برده است. کسری بودجه عظیم این کشور مایه ترس و نگرانی شهروندان است. برای اولین بار پس از چند دهه می توان تصور کرد امریکایی ها دیگر نمی توانند بار سنگین ابرقدرت بودن را به دوش بکشند و حال در پی آرامش هستند.

البته این خواست یک سیاست رسمی به شمار نمی آید اما بیان احساس خستگی و در عین حال زیاده خواهی است که بر پیکره جامعه امریکا و در همه سطوح آن در حال رخنه کردن است. و اوباما در چنین موقعیتی باید کار کند. پروژه اوباما بر این اساس استوار است که تعهدات امریکا باید با امکاناتش هماهنگ باشد و باید حد نگه دارد و به عقلانیت بازگردد. رئیس جمهور ایالات متحده در آغاز یکی از سخنرانی هایش گفت؛ «ملتی را که من بیش از همه در پی ساخت و تشکیل آن هستم همان ملت امریکا است.» از همین رو پروژه های اصلاح گرانه عظیم وی یعنی اصلاح نظام خدمات درمانی (تقریباً) همگانی و قوانینی انسانی تر برای مهاجران، گذر از اقتصاد مصرفی و زندگی هماهنگ با محیط زیست و منابع انرژی در همین راستا قرار می گیرد. از نظر اوباما امریکایی عادلانه تر و سبزتر و همگام تر با دنیا نه تنها امری اخلاقی بلکه (برخلاف نظر مخالفان داخلی اش) امری میهن پرستانه است. اما آیا امریکا واقعاً خواهان این چرخش و دگرگونی است؟ این کشور تا چه اندازه برای آموختن و اصلاح آمادگی دارد؟ دومین مشکل امروز امریکا علاوه بر مساله تحلیل قدرت جهانی این ابرقدرت مساله یی داخلی است یعنی کیفیت فرهنگ سیاسی و بحث و جدل بر سر تناسب یا عدم تناسب قانون اساسی با دوران امروز.

بر اساس آخرین داده های حاصل از نظرسنجی ها چشم انداز سیاست داخلی برای اوباما تیره تر است. تا به امروز وجهه هیچ رئیس جمهوری به اندازه اوباما آن هم در اولین سال زمامداری اش به این سرعت افول نکرده است. البته همین پیش بینی ها حکایت از آن دارند که اگر کنگره در آینده یی نزدیک اقدام به تصویب لایحه اصلاح گرانه خدمات درمانی کند، وضعیت اوباما هم بهتر می شود. در صورت تصویب این لایحه می توان گفت رئیس جمهور امریکا به موفقیتی دست یافته است که طی یک قرن نصیب هیچ رئیس جمهوری در ایالات متحده نشد. با این حال اخباری که به گوش مردم می رسد همچنان بد است و ترور بازگشته و امکان تعطیلی زندان گوانتانامو طبق وعده یی که داده شده بود، وجود ندارد. با وجود آن برنامه گران قیمت اقتصادی و تزریق یک بیلیون دلار به بازار، از هر ۱۰ امریکایی یک نفر بیکار است و در حال حاضر خبر از هیچ جهش قابل ملاحظه یی نیست. بسیار بعید می نماید که مردم و پارلمان در میان مدت آماده پرداخت هزینه های بیشتر برای انرژی در جهت مبارزه با تغییرات اقلیمی باشند. از قرار معلوم فرهنگ سیاسی امریکا به شدت دوقطبی شده است.

«دیوید آبشایر» مشاور سابق رونالد ریگان و یکی از برجسته ترین تحلیلگران روسای جمهور امریکا عقیده دارد تا به امروز اتمسفر سیاسی آن هم در اولین سال زمامداری یک رئیس جمهور تا این اندازه مسموم نبوده است؛ «نه در دوره کندی، نه در دوره ریگان، نه در دوره کلینتون و نه حتی در دوره بوش پسر.» برای یک رئیس جمهور امریکایی دست کشیدن از افکار تقریباً آوانگارد خود چندان کار ساده یی نیست. اما آیا ریاست جمهوری امریکا تام الاختیار ترین مقام دنیا است؟ جواب منفی است. در سیستم سیاسی ایالات متحده امریکا اصولاً نوعی توازن و کنترل برقرار است و امکان اتخاذ تصمیم های سریع و رادیکال وجود ندارد و به عبارتی این سیستم همواره با نوعی درنگ و کندی عمل می کند. این سرزمین مادری سرمایه داری و این به اصطلاح پویایی مدرن به هیچ عنوان برای «مقام اجرایی» یک بهشت محسوب نمی شود. حتی می توان نوعی گرایش به انسداد را نیز در این سیستم مشاهده کرد. و حال این پرسش پیش می آید که این وضعیت تا چه زمانی کارایی دارد. امروزه سنای امریکا که پارلمان دوم این کشور به حساب می آید با وضعیتی پارادوکسیکال روبه رو است؛ وضعیتی که به آن انسداد دامن می زند. زمانی ایالت های کوچک و کم جمعیت از ترس حل شدن در رای اکثریت با ایالت های دیگر ادغام شدند تا به این صورت در سنا از حقوق مساوی برخوردار شوند. و از آن زمان بود که قرار شد هر ایالت دو سناتور داشته باشد.

اما امروزه بیش از نیمی از جمعیت ۳۲۰ میلیون نفره امریکا در ۱۰ ایالت این کشور ساکن هستند و تنها ۲۰ نماینده در سنا دارند. این در حالی است که بخش کوچکی از این جمعیت در ۴۰ ایالت دیگر ساکن هستند و ۸۰ نماینده در سنا دارند. و به این ترتیب یک اقلیت از هر اقدام سیاسی که اکثریت خواهان آن است جلوگیری می کند. این سیستم گاه جامعه جهانی را هم تحت تاثیر قرار می دهد، به عنوان مثال در مورد تصویب قانون حفظ محیط زیست و تغییرات اقلیمی که در واقع امری جهانی و فراامریکایی است.

بی تردید این وضعیت نمی تواند ادامه داشته باشد اما هنوز کسی نمی داند که چطور می توان آن را تغییر داد. انتخاب اوباما و شروع دوران ریاست جمهوری وی در یک سال پیش دومین شانس برای قرن بیست و یکم به نظر می آمد. این قرن شروعی وحشتناک داشت که همان رخداد یازدهم سپتامبر و پیامدهای آن بود و اوباما می توانست شروعی بهتر و درست تر داشته باشد. اوباما بهترین تک خالی بود که امریکا در این برهه وحشتناک از تاریخ رو کرد؛ رئیس جمهوری که همزمان نماد آن رویای امریکایی و آینده چندفرهنگی بود و تنها امکان برای آشتی دادن دوباره جهان با ایالات متحده امریکا. و حال بسیاری بر این عقیده اند که این شانس و امکان به هدر رفته است اما عده یی هم عقیده دارند که این شانس هنوز وجود دارد و اگر او بتواند موفقیتی برای امریکا به ارمغان آورد همه برآوردهای قبلی با تردید روبه رو خواهد شد.

یان روس

ترجمه؛ محمدعلی فیروزآبادی

منبع؛ Die Zeit



همچنین مشاهده کنید