چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

بازگشت به خویشتن از دیدگاه شریعتی


بازگشت به خویشتن از دیدگاه شریعتی

۲۹ خردادماه سالروز هجرت دکتر علی شریعتی مصلح، احیاگر دینی و روشنفکر تاثیرگذار معاصر ایران زمین است. این مقاله قصد دارد با وجود احترام فراوانی که برای این روشنفکر بزرگ ایرانی …

۲۹ خردادماه سالروز هجرت دکتر علی شریعتی مصلح، احیاگر دینی و روشنفکر تاثیرگذار معاصر ایران زمین است. این مقاله قصد دارد با وجود احترام فراوانی که برای این روشنفکر بزرگ ایرانی قایل است نگاهی تحلیلی بر دیدگاهها و نظرات شریعتی در باب بازگشت به خویشتن بیندازد.

در اندیشه ها و آرای شریعتی، "خود"، "خویشتن"، "شخصیت" و "هویت" مفاهیمی بس درخشان هستند که بسیاری از نظرات او بر این مفاهیم اولیه استوارند. این اصطلاحات کم و بیش در دیدگاه شریعتی معنا و تعریف یکسان و مشابهی را دارا هستند. "خود"، "خویشتن" یا "هویت" در نظر او مجموعه سرمایه هایی هستند که شخص از تاریخ و فرهنگ و مذهبش می گیرد.

شریعتی بزرگترین تجلی این شخصیت را در قضاوتهای انسان می بیند. همه آسیب شناسیهای شریعتی از آنجا شروع می شود که این "خود" و "شخصیت" تحقیر، مجروح و معیوب می شود به گونه ای که کاملا فاقد انتخاب و اختیار است.

از نظر شریعتی تجلیات این فاقد انتخاب بودن زیادند که از مهمترین آنها ازخودبیگانی و الیناسیون است. او از انواع این گم گشتگی به مواردی چون: الیناسیون به وسیله ابزار کار، الیناسیون به وسیله اعتقاد، الیناسیون به وسیله فرهنگ بیگانه، الیناسیون به وسیله پول و... اشاره می کند. اینها البته همه تصاویری معوج و اشتباه از خویشتن را ایجاد می کنند. شریعتی آنگاه برای علل و دلایل این "از خودبیگانی" بر عناوینی چون: استبداد، استثمار، استعمار، استضعا و استحمار دست می گذارد و بیش و پیش از همه حول و حوش مقوله استعمار جولان می دهد.

نگاه او در ارتباط با هویت ملی - دینی ما رویکرد فردی است که بدبینانه در پس هر رویداد و اتفاقی، حضور دست ناپیدای دسیسه گری را خبر می دهد که همیشه و همه جا مشغول طرح نقشه برای از بین بردن خویشتن و هویت ماست. به معنای دیگر، از میان عوامل خارجی و داخلی "از خودبیگانگی " ما، شریعتی بیشتر بر عوامل خارجی دست می گذارد. اما عوامل خارجی نیز نزد وی بیش و پیش از آنکه مواجهه طبیعی دو تمدن و فرهنگ معنی دهد بدان معنا است که استحمارگران و استعمارگرانی خاص هستند که همیشه و همه جا با فکر "از بین بردن هویت ما" سر می کنند. بدین گونه است که شریعتی فرمان "بازگشت به خویشتن" را صادر می کند .

"بازگشت به خویشتن" در نظر وی صعود از "خودبیگانگی فرهنگی" و "بی معنایی وجودی" و "بی شخصیتی تاریخی" به مرحله "خودزایی و خودآگاهی انسانی" معنا می دهد. شریعتی در ارتباط با این نظریه خویش با پرسشها و ابهامات زیادی مواجه است: بازگشت به این خویشتن اصیل انسانی چگونه و به وسیله چه افرادی صورت می گیرد؟ جایگاه و مقام "دیگری" (فرهنگ مغرب زمین) در این بازگشت چیست؟ جایگاه مقولات "صدق"، "کذب" در این بازگشت و رویکرد عمل گرایانه و ابزارانگارانه کدام است؟ در حالی که هویت، شخصیت و خویشتن ما بیمار و مجروح است ما به عنوان حاملان این خویشتن و هویت چگونه می توانیم به بازشناسی و بازیابی هویت اصیلمان بپردازیم؟

عاقبت آنکه شریعتی به طرح این مقوله می پردازد که بازگشت ما بازگشت ملتی متکی بر تاریخ و اسلامی متکی بر توحید معنا می دهد و این رویکرد است که اولا به ما شناسنامه و آیین خود ماندن می دهد و ثانیا در برابر هجوم ایده های وارداتی، چگونه بودن و چگونه رفتن را به ما می آموزد. اما این نظر نیز کم و بیش با چون و چراهای زیادی روبرو است و آنچه از آثار شریعتی هم برداشت می شوند متوجه پاسخ به برخی از این پرسشها بوده اند.

یکی از ابهامات بزرگ شریعتی در قبال "نظریه بازگشت به خویشتن" آن است که چگونه حاملان و عاملان هویت و شخصیت مصدوم، مجروح و فاقد انتخاب می توانند به خویشتن اصیل خویش که در نظر شریعتی همان هویت ایرانی - اسلامی است بازگردند؟ و این فرایند چگونه و به وسیله چه کسانی باید صورت بگیرد؟ بدین گونه است که او پای روشنفکران را به میدان می کشد. روشنفکر شریعتی باید نوع تازه ای بیندیشد، این روشنفکر مهم نیست که سواد داشته باشد و یا نداشته باشد، مهم نیست که فقیه، فیلسوف، فیزیکدان، شیمیدان، مورخ و ادیب باشد یا نباشد ، مهم آن است که زمانش را حس کند و مردمش را بفهمد و دریابد که چگونه مسوولیتش را به انجام برساند و در این راه فداکاری و ایثار داشته باشد.



همچنین مشاهده کنید