جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

لذت تماشای موسیقی


لذت تماشای موسیقی

همه ما بدون شک موسیقی را ابزاری شنیداری محسوب می کنیم, یعنی ابزاری که از راه گوش و حس شنوایی منتقل می شود

همه ما بدون شک موسیقی را ابزاری شنیداری محسوب می کنیم، یعنی ابزاری که از راه گوش و حس شنوایی منتقل می شود.

این به دلیل عناصر سازنده موسیقی است که متشکل از نوسان های مختلف صوتی و حالت هماهنگ آن برای گوش و در نهایت ذهن که مرکز تعقل و احساسات انسان است، لذت بخش خواهد بود. این موضوع را یک قاعده کلی در نظر می گیریم که معمولاًبر قواعد کلی استثناهایی نیز وارد است. استثنا بر قاعده شنیداری بودن موسیقی، نقش دیدن و حس بینایی در درک بهتر موسیقی است. برای ما حداقل یکبار موقعیت دیدن کنسرت موسیقی پیش آمده و می دانیم که تأثیری که از برنامه زنده موسیقی حاصل می شود بیشتر از شنیدن همان اجرا به صورت ضبط شده است.

در یک کنسرت علاوه بر عامل اصلی تأثیرگذاری که همان شنیدن برنامه موسیقی است، عامل دیگری که اغلب به حس بینایی مرتبط می شود مانند دیدن نوازنده در حین نوازندگی، دیدن ساز و طریقه صدادهی و تکنیکهای نوازندگی سازها، دیدن حضور مردم و تشویق های پس از اجرا و به طور کلی ارتباطی که نوازندگان و گروه اجرای موسیقی با مردم دارند، باعث می شود موسیقی تأثیر بیشتری بر فرد داشته باشد. در اینجا لازم است به پرسش هایی پاسخ داده شود. اول اینکه دلیل اثر بخشی عوامل تصویری و به عبارت دیگر، علت لذت بخش بودن دیدن کنسرت موسیقی چیست؟

هنگامی که موسیقی را در یک برنامه زنده می شنویم، ممکن است دیدن نوازنده در حین نوازندگی و ارتباطی که بین اعمال نوازنده بر روی ساز و اجرای موسیقی وجود دارد توجه ما را جلب کند؛ یعنی دیدن عمل نوزاندگی، صرف نظر از اصوات حاصل از آن تأثیرگذار است؛ خصوصاً اینکه فرد، شناخت کافی از اصول نواختن ساز داشته باشد و در مواردی که نوازنده قصد نشان دادن تکنیک و تسلط خود بر روی ساز را دارد و یا قطعه اجرایی از جمله قطعات مشکل برای آن ساز باشد میزان اثر بخشی عامل مذکور بیشتر خواهد بود.

دیگر اینکه هرگاه ما برای تماشای برنامه خود نوازنده یا خواننده مورد علاقه خود به کنسرت می رویم، بدون در نظر گرفتن نوع موسیقی و قطعاتی که قرار است بشنویم، دیدن برنامه خود نوازنده یا خواننده مورد علاقه مان نیز برای ما لذت بخش خواهد بود که این لذت با شنیدن اثر ضبط شده و غیر زنده مقدور نیست. سؤال بعد این است که آیا حرکات خواننده یا نوازنده در حین اجرای برنامه، تأثیری بر افزایش و جذب مخاطب خواهد داشت؟

در پاسخ باید دو نکته را در نظر داشت؛ اول، راجع به نوع مخاطب است؛ به عبارت دیگر برخی مخاطبین به موسیقی از بُعد تفننی و یا به روز بودن آن نگاه و مانند یک کالای مصرفی که تاریخ مصرف مشخصی دارد به موسیقی فکر می کنند و طبیعتاً موسیقی از بعد فنی آن برای ایشان اهمیتی ندارد و در نتیجه برای جذب چنین مخاطبانی (که درصد زیادی از بینندگان را تشکیل می دهند) می بایست از بعد کیفی و هنری موسیقی کاست و به جنبه های دیگر (که می تواند غیرموسیقایی هم باشد) افزود. به همین علت است که موسیقی می تواند جنبه تجاری پیدا کند، یعنی می توان از این وصف انعطاف پذیر موسیقی برای مردم که اغلب دید هنری و فنی به موسیقی ندارند، استفاده کرد که در نهایت خود این موضوع به نوعی باعث عدم پیشرفت هنر موسیقی و فرهنگ موسیقایی درجوامع می شود که پرداختن به این مبحث فرصت دیگری را می طلبد.

دوم اینکه، باید دید که تا چه اندازه افعال نوازنده یا خواننده در جهت اجرای موسیقی است، یعنی شخص صرفاً حرکاتی را برای اجرای موسیقی انجام می دهد یا برای بالا بردن تأثیر جنبه های غیرشنیداری آن. در اینجا می توان گفت به هر میزان که شخص سعی دارد در افزایش میزان دخالت ابعاد تصویری بر جنبه های صوتی و شنیداری موسیقی داشته باشد به همان اندازه، اجرای موسیقی از سطح کیفی کمتری برخوردار خواهد بود، به عبارت دیگر هرگاه موسیقی از لحاظ خصوصیت تصویری بودن آن یا علت جذب مخاطب مورد بررسی قرار گیرد ویژگی اصلی آن که «شنیداری بودن موسیقی است» کمرنگ خواهد شد، مگر آنکه ابعاد غیرشنیداری در جهت اجرای موسیقی باشد نه جذب مخاطب.

اگر این موارد را امروزه در موسیقی ایران بررسی کنیم متوجه می شویم که نسبت مذکور (نسبت شنیداری بودن موسیقی به تصویری بودن آن) رو به سوی خصوصیت دوم در حال افزایش است؛ یعنی برای اجرای موسیقی در ایران رفته رفته به عوامل بصری توجه بیشتری می شود.

این امر باعث شده عده ای از نوازندگان یا خوانندگان، تیپ ها و حالات منحصر به فردی را از خود ابداع کنند و به جای ارائه سبک در موسیقی و توجه به محتوای موسیقی، نوع پوشش خاص یا حرکات خاصی (اعم از نوع نگاه کردن، طرز نشستن، حرکات دست یا استیل خاص در نوازندگی) را در حین اجرای برنامه به نمایش بگذارند. شاید این موضوع در نگاه اول مشکل ساز نباشد یا بسیار ساده به نظر آید ولی با بررسی تبعات به وجود آمده از رشد چنین مواردی می توان گفت در صورت عدم رعایت تناسب بین این دو جنبه ویژگی های اصلی موسیقی رفته رفته طرفداران و مخاطبان جدی خود را از دست می دهد و دیگر اینکه سطح سلیقه عمومی و فرهنگ شنیداری موسیقی در بین مردم تنزل پیدا کرده و موسیقی در ایران به مانند یک کالای یک بار مصرف که دارای هیچ گونه ماندگاری و ارزش هنری نیست، خواهد شد.

با توجه به موارد ذکر شده جای تعجب نیست که امروزه محتوای موسیقایی و جذابیت های تصویری رابطه عکس دارند، یعنی هر چه موسیقی کم محتواتر می شود، موسیقیدانان سعی می کنند این کاستی را با حرکات نمایشی جبران کنند. این مشکل به حدی می رسد که نوازنده یا خواننده به قدری غرق در حرکات نمایشی می شود که در اجرای موسیقی هم دچار اشکال شده و مشکلاتی مانند فالشی صدا یا نوازندگی و گرفتگی های عضلانی پیدا می کند.



همچنین مشاهده کنید