شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

«مرده متحرک », زنده شد


«مرده متحرک », زنده شد

سرانجام پرچم های سفید به اهتراز درآمدند این بار واقعا همه چیز تمام شده بود بدون اما و اگر و بدون انتظارهای خسته كننده همیشگی كاپلو یكبار دیگر پس از ۱۰ سال شاه اسپانیا انتخاب می شد

سرانجام پرچم‌های سفید به اهتراز درآمدند. این بار واقعا همه‌چیز تمام شده بود. بدون اما و اگر و بدون انتظارهای خسته‌كننده همیشگی. كاپلو یكبار دیگر پس از ۱۰ سال شاه اسپانیا انتخاب می‌شد.

آن‌هم به تنهایی و پس از یك سال ایستادگی و مقاومت یك تنه مقابل همه‌چیز و همه‌كس. ۹ ماه جهنمی با انتقادهای بی‌پایان، فضای بسته لجبازی‌های كاسانو، شكست‌های غیرمنتظره، اعتراض‌های تند و شدید، تهدید‌های گاه‌وبیگاه، مسخره شدن در مطبوعات و رسانه‌ها و فشار بی‌امان و كشنده هوادارانی كه تنها قهرمانی را طلب می‌كردند، به سرآمد.

جام قهرمانی لالیگا پس از دو سال بارسلونا رایكارد را كه شنبه گذشته در داربی كاتالونیا خودكشی كرده بود، ترك كرد و به سوی پایتخت راه‌افتاد.

كاپلو برای آخرین نبرد ۹۰ دقیقه‌ای این فصل هرچه ستاره در مادرید می‌شناخت را در تركیب تیمش قرار داد و در نهایت ریس سی‌امین قهرمانی در رقابت‌های باشگاهی اسپانیا را برای او به ارمغان آورد.

دون فابیو یكشنبه شب از همیشه تنهاتر بود. نگاه او با افسوس همراه بود و لحظاتی كه رئال در اوج ناامیدی تغییر نتیجه در سانتیاگو برنائبو را جست‌وجو می‌كرد، قرص و محكم همچون همیشه، شاید به خاطر احترام بسیاری كه حداقل برای خودش قائل است، شاید برای اینكه به بارسلونا و سویا فكر نكند و شاید برای اینكه تلخی‌هایی یك فصل پرفراز و نشیب را در ذهن خود مرور نكند، سرجایش ایستاده بود.

وقتی كه نفس‌ها در سینه حبس شد، برنابئو در خاموشی مطلق سرود قهرمانی خواند و دومین عنوان قهرمانی با مربی ایتالیایی را كه فصل ۹۷-۹۶ با كسب ۹۲ امتیاز پس از اینکه جام را از چنگال بارسلونای رونالدو ربود جشن گرفت.یك هفده ژوئن تاریخی دیگر برای مربی كه شش سال قبل، در چنین روزی اسكودتو ایتالیا را به جلوروسی تقدیم می‌كرد.

و همین مربی ۱۹ فوریه گذشته پس از اینكه رئال در برابر بتیس متوقف شد، در آستانه اخراج از این تیم قرار گرفت. یك زمستان جهنمی كه با هشت شكست و از دست دادن ۱۷ امتیاز در خانه همراه بود تیم پایتخت‌نشین را به سمت ناكامی در سومین فصل پیاپی لالیگا سوق می‌داد.

كاپلو زیر فشار بود و رسانه‌های انگلیسی او را« Dead man walking » (مرده متحرک) می‌نامیدند. كاریكاتور چهره او روی تمام دیوارهای مادرید نقش بسته بود و از همه بدتر اینكه رختكن برنابئو بزرگترین مشكل او تلقی می‌شد، جایی كه رونالدو و بكام كه از تركیب اصلی تیم دور مانده بودند، بنای ناسازگاری با دون فابیو گذاشته بودند و از او می‌خواستند هرچه سریعتر از سمت مربیگری سفیدپوشان استعفا دهد. روبینیو و حتی گوتی هم كم دردسرتراشی نمی‌كردند.

زمین و زمان علیه كاپلو بود. از بازیكنان و مربیان باشگاه گرفته تا هوادارانی كه روی پله‌های جایگاه سانتیاگو برنابئو دستمال‌های سفیدی كه نشانه اعتراض به عملكرد او بود برایش تكان می‌دادند و آنقدر برایش سوت كشیدند تا او را مجبور كردند در پایان یك دیدار خانگی كه با تساوی هم تمام شده بود، با حركات انگشتان دستش از خجالت آنها دربیاید.

كاپلو را خرد كردند، غرورش را جریحه‌دار كردند. سرشناس‌ترین هوادار اسپانیایی رئال، خوان كارلوس پادشاه این كشور هم عذر او را خواست ولی كاپلو تسلیم نشد. سعی كرد با انتقال مفاهیمی نظیر ارزش قائل شدن برای پیراهن‌ها میل به پیروزی و فرهنگ صحیح كاركردن را به شاگردانش القا كند. رونالدو و كاسانو را كنار گذاشت و در عوض بار دیگر بكام را در شرایط آرمانی سابق در اختیار گرفت.

كاری كرد تا صدای مخالفان، در رختكن تیم مادریدی خاموش شود و همگی به موافقان او تبدیل شوند و روابطش را با كادر هیات‌مدیره باشگاه روز‌به‌روز بهبود بخشید.نبرد حیثیتی مقابل رایكارد كه با تساوی سه بر سه خاتمه یافت آغاز یك حركت نوین بود كه با ثبت ۹ پیروزی در ۱۰ دیدار رئال را به صدر جدول لالیگا رساند.

و همه می‌دانند زمانی كه تیمی به رهبری فابیو كاپلو ابتكار عمل را در دست می‌گیرد، متوقف ساختن آن امری غیرممكن خواهد بود و این قانون سخت دیكتاتوری كاپلو در همه دوران بوده است؛ مردی كه فقط و فقط برای رسیدن به هدفش می‌جنگد.

راز موفقیت او را می‌توان درآمیزه‌ای از سیستم‌های قدیمی و پیشرفته، تجربه و محاسبه و سازماندهی و حتی شانس و بخت‌آزمایی خلاصه كرد. پرافتخارترین مربی حال حاضر اروپا، این پیروزی را به لطف یك تئوری طولانی برگرفته از اظهارات و رفتار خاص و منحصر به فردش كه برای او شهرتی در سطح یكی از نامحبوب‌ترین خارجی‌های مقیم اسپانیا رقم زده بودند، به چنگ آورد.

در ایتالیا هنوز هم خیلی‌ها او را جزو آن دسته از آدم‌هایی شمار می‌آورند كه به محض نامساعد بودن شرایط، درست لحظه‌ای كه قایق در حال غرق شدن است، تنها به فكر نجات خویش است و برای دیگران فقط اظهار تاسف می‌كند. دون فابیو به همین شكل شبانه از رم گریخت و از تورینو سردرآورد.

عین همین ماجرا سال گذشته تكرار شد و بعد از اینكه اولین تركش‌های قضیه رسوایی در فوتبال ایتالیا، دامن یووه را گرفت، حتی یك لحظه توقف را هم جایز ندانست و به رئال لبخند زد. دنیای كاپلو تنها در فوتبال خلاصه نمی‌شود. او عاشق هنر معاصر و سینمای باكیفیت است.

یك كاتولیك متعصب و یك محافظه‌كار واقعی. كسی كه شاید بهترین قصه‌ها و مجلل‌ترین سالن‌های میهمانی را به چشم دیده است ولی هنوز هم ادعا می‌كند كه اسپانیایی‌ها لباس پوشیدن بلد نیستند و طراحان لباس هم كار خود را خیلی خوب نمی‌دانند. دنیای او همین است.

مجموعه‌ای از زیبایی‌ها كه درنظر او هیچ جلوه می‌كنند ولی كاپلو به آنها وابسته است. درست همچون ستاره‌هایی كه در مادرید او را احاطه كرده بودند ولی دون فابیو نمی‌خواست آنها را ببیند. جاه‌طلبی‌های كاپلو با انتقام‌گیری‌های همیشگی‌اش عجین شده‌اند. او مثل همه مربیان مردی است كه به تنهایی فرمانروایی می‌كند. مثل همه مربیانی كه اتیكت «برنده بودن» روی پیشانی آنها نقش بسته.

بدون اما و اگر محكوم به پیروزی است. او برنده شد با سختكوشی هرچه تمام و با قاطعیتی مثال‌زدنی و البته با بخت و اقبالی بلند. كاپلو خیلی خوب بلد بود ۱۱ بازیكن خودخواه مغرور را در قالب یك تیم سازماندهی كند. تیم او حتی یكشنبه شب در مقاطعی از بازی فقط گردوخاك بی‌مورد راه می‌انداخت. گویی رئال در یك دیدار دوستانه و نه در دیداری كه برای مربی‌اش حكم مرگ و زندگی داشت به میدان رفته است.

فن نیستلروی و بكام از تركیب تیم او خارج شدند. ولی ۸۰ هزار تماشاگر حاضر در سانتیاگوبرنابئو تا آخرین لحظه سرود قهرمانی خواندند. مایوركا سر حرفش بود. آنها تا جایی كه توانستند، برای خلق یك شگفتی دیگر از جان مایه گذاشتند. ولی رئال محكوم به پیروزی بود.

تیم مادریدی هیچ‌گاه در برابر چشمان پیروان دیرینه‌اش قهرمانی را از كف نداده بود. نتیجه نهایی، پیروزی سه بر یك بود. همان نتیجه‌ای كه ۱۰ سال قبل هم تیم رویایی كاپلو را قهرمان لالیگا كرده بود. برنابئو در آسمان هفتم بود. بله رئال قهرمان شده بود و این بار كاملا به سبك و سیاق رئال سال ۲۰۰۷. دون‌فابیو روی دستان شاگردانش بالا و پایین پرتاب می‌شد، در حالی كه در اعماق وجودش به كالدرون رئیس باشگاه مادریدی می‌اندیشید.

او هنوز آینده مبهم خود را نمی‌شناسد. پیروزی در لالیگا به معنای ادامه زندگی در مادرید نبود. هر لحظه ممكن است جواب منفی كالدرون تاریخ را برای چندمین‌بار ورق بزند و مربی ایتالیایی را راهی دیارش كند با این تفاوت كه اگر ۱۹ فوریه ، این جدایی به قیمت غرور شكسته او تمام می‌شد، این بار چیزی جز سربلندی و افتخار بدرقه راه او نیست.

دل آرام عظیمی



همچنین مشاهده کنید