جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

اشتباه هویتی روشنفكران


اشتباه هویتی روشنفكران

در روند جنبش مشروطیت ایران دو مساله چالش برانگیز اصلی وجود داشت كه جامعه ایران را علیرغم نیاز به تحولات اساسی با شكست مواجه ساخت و ایده مترقی مشروطیت را در مسیر تباهی و تیرگی انداخت

در روند جنبش مشروطیت ایران دو مساله چالش‌برانگیز اصلی وجود داشت كه جامعه ایران را علیرغم نیاز به تحولات اساسی با شكست مواجه ساخت و ایده مترقی مشروطیت را در مسیر تباهی و تیرگی انداخت. یكی از این دو مساله مربوط به هویت ایرانیان و دیگری مربوط به استقلال ایران بود. شكافی كه در انقلاب مشروطیت افتاد، از همین نقطه روی داد و الحق كه هیچ‌كدام از طرفین حاضر و قادر به مماشات بر سر آن نبودند. كسانی كه نهضت را از نقطه دیانت شروع كردند، نمی‌توانستند بپذیرند گروه مقابل اصرار كند مردم باید از نوك پا تا فرق سر فرنگی شوند، ازسوی‌دیگر گروه مقابل آنها نیز كه فرنگ را قبله آمال خود قرار داده بودند، دین و دیانت را مزاحم نیات خود می‌دانستند. تقابل این دو گرایش، سرانجام باعث شد مشروطه‌خواهی به جایی برسد كه از دشمن بی‌نیاز گردد. در این میان قربانی اصلی، جامعه ایران بود كه فرایند تحولات آن در راستای تحكیم مفاهیمی چون هویت و استقلال، به‌خاطر تعارضات درونی، طولانی شد و این مفاهیم كه می‌بایست بر مبنای خطوط تمایز با بیگانگان تثبیت می‌شدند، همچنان بر مدار تعارضات درونی فرایندی طولانی را تجربه كردند.

كشور ایران در دوره معاصر، به جهت وجود زمینه‌های درونی و بیرونی، به‌صورت‌روزافزونی خواسته و ناخواسته به‌عنوان یك بازیگر (خواه فعال یا منفعل)، در چرخه روابط بین‌الملل حضور (خواه مستقل یا وابسته) داشته است. در مجموع، ویژگیها و تحولات داخلی و خارجی به‌نحوی بوده‌اند كه سه مساله اساسی و حیاتی را توامان طرح نموده‌اند: تغییر، هویت و استقلال. علت حیاتی‌بودن این مسائل نیز اجتناب‌ناپذیری پاسخگویی به آنها ازیك‌سو و پیامدهای عمیق اجتماعی، سیاسی و اقتصادی حاصل از این پاسخگویی ازسوی‌دیگر می‌باشد. طبیعتا با توجه به این‌كه هر جامعه‌ای از ویژگیها و ساختارهای خاصی برخوردار است، تحلیل مسائل تغییر، هویت و استقلال ‌باید بر مبنای مسائل اجتماعی همان جامعه ارزیابی و تعقیب شود.

دوره قاجار نسبت به سلسله پیش از خود (صفوی)، با پیدایش متغیر جدید استعمار (colonialism) در تحولات ایران متمایز می‌شود: به دنبال بروز این مساله مهم كه تغییر در جامعه و حكومت ایران را از زوایای متفاوت بر مبنای منافع استعمارگران شكل داد، جامعه ایران نیز بنا به ویژگیهای خاص خود، چالشگری با مساله تغییر را در ارتباط با دو مولفه «هویت» و «استقلال» ــ كه هریك به‌تدریج به مسائلی اساسی تبدیل شدند ــ پی گرفت. این واقعیت به سبب تحولاتی بود كه در درون نظام اجتماعی و به‌طورمشخص در رابطه میان دین و دولت و یا به‌عبارتی‌روشن‌تر در رابطه میان علما و حكام قاجار به‌وجود آمد. درواقع برخلاف دوره صفویه، در این دوره مشروعیت دینی برای قدرت سیاسی حاصل نشد و میسرنشدن تكیه و استدلال به اندیشه ظل‌اللهی سلطان كه سابقه طولانی در جامعه استبدادزده ایران داشت، به‌درستی شكاف میان اندیشه سیاسی استبدادپرور با اندیشه سیاسی شیعه را به نمایش گذاشت. حكام قاجار در ابتدا می‌كوشیدند از موقعیت و منزلتی مشابه صفویان در فرهنگ سیاسی مردم ایران بهره‌مند شوند. به نوشته یرواند آبراهامیان، شاهان قاجار، نتوانستند شكوه و عظمت شاهنشاهان پیشین را كاملا به‌دست آورند. آنان به‌سرعت زندگی ساده قبیله‌ای را رها كردند، در انجام مراسم مذهبی دقت و ظرافت خاصی داشتند، هزینه اماكن مقدس را می‌پرداختند، از ائمه جماعات و شیخ‌الاسلام‌های درباری حمایت می‌كردند، شمشیر صفوی را به‌عنوان نماد تشیع به كمر می‌بستند، بر تخت طاووس می‌نشستند و به قول موریه از «میراث باشكوه شاهان باستان تقلید می‌كردند» اما علیرغم این همه تلاش و تشریفات، تنها چیزی كه در آن ناكام ماندند، تحصیل تقدس و مشروعیت الهی بود؛ زیرا اغلب مجتهدان آشكارا اعلام می‌كردند حضرت مهدی(ع) مسئولیت هدایت عامه را نه به رهبران غیردینی، بلكه به علما و نهادهای مذهبی واگذار كرده است. گرچه برخی علما، به‌ویژه ائمه جماعات و شیخ‌الاسلامهای درباری به نزدیكی با سلطنت علاقمند بودند، اما اكثر مجتهدان ذی‌نفوذ، از دربار كناره می‌گرفتند. ساموئل بنجامین، نخستین فرستاده دائمی امریكا در سال ۱۲۶۶.ش/۱۸۸۷.م، می‌نویسد: «بیشتر مجتهدان سرشناس، هیچ نوع تظاهر و حضور در صحنه‌های سیاسی را نمی‌پذیرفتند اما بر این باور بودند كه اگر شاه، ولیعهد و حكمرانان، قانون شرعی را زیر پا بگذارند، حق دارند آنها را خلع كنند.»[i]

در مقاله حاضر سعی خواهد شد ضمن بررسی پویش بیداری ایرانیان در روند تغییرات عصر مشروطه، دو مولفه هویت و استقلال مورد بررسی قرار گیرند و به این سوال اساسی پاسخ داده شود كه چرا مولفه تغییر، در روند تحولات مشروطه، تحت‌الشعاع دو مولفه هویت و استقلال با ناكامی مواجه شد؟

●پویش بیداری در جستجوی راه

تجربه جنبش ملی تنباكو، در كنار مشاهده شكست تلاشهای صادقانه برخی دلسوزان كشور و مردم كه تمركز و توجه خود را برای ایجاد تغییرات، بر فعالیتهای دولتی قرار داده بودند، پویش بیداری را بیش‌ازهرچیز از خصلتی اجتماعی و مدنی برخوردار ساخت. میرزاتقی‌خان فراهانی (امیركبیر)، صدراعظم ناصرالدین‌شاه، علیرغم سابقه آشنایی و حضور در دستگاه حكومتی، نتوانست تغییرات را براساس اصلاحات از بالا و توسعه آن در تمام حیات سیاسی،‌ اجتماعی، اقتصادی نظام ایران سامان بخشد و حتی جان خویش را در این راه از دست داد. این تجربه نشان داد كه مقابله با فساد و ناتوانی دربار و نفوذ خارجی، بی‌اتكا به پشتوانه مردمی میسر نخواهد بود. البته هنوز باور به مردم و ضرورت اتكا به آنان چندان شایع نشده بود؛ زیرا قدرت جامعه ایرانی هنوز ناشناخته بود. خیزش تنباكو، اولین مورد تصدیق وجود نیروی ملی در ایران به‌شمار می‌رفت كه هیچ نیرویی را یارای مقابله با آن نبود. تا پیش از آن، بی‌اعتمادی به مردم و خلأ درك قدرت آنان در سطح ملی، باعث شكست تمهیدات ملی در مقابله با موانع داخلی و چالشهای خارجی شده بود؛ ‌چنانكه هرگونه مقاومت از جانب برخی اشخاص آگاه و دلسوز كه از بطن حكومت، اندیشیده و ایجاد می‌شد، درنهایت ناكام می‌ماند و در مقابل، گزینه «وابستگی» به مثابه تنها جایگزین قابل تصور، اندیشه و ذهن نیروی جدید فكری (روشنفكران) را به طرزی باورنكردنی شكل می‌داد؛ تاآنجا‌كه به بهانه «تغییر»، هویت و استقلال كشور نفی می‌شد. به‌عبارت‌دیگر «سیاست موازنه منفی» جای خود را به «سیاست موازنه مثبت» و سپس بهره‌گیری از «نیروی سوم» ‌داد.

طرفداران بهره‌جویی از «نیروی سوم» معتقد بودند برای مقابله با فشار روس و انگلیس باید به یك نیروی سوم خارجی پناه برد، و این نیروی سوم زمانی فرانسه و یا آلمان و در زمان دكتر مصدق، امریكا بود. گرچه كارسازی این سیاست در برخی مواقع دور از امكان نبود، اما در زمان جنگهای ایران و روس، عملا ناكارآمدی آن آشكار گردید؛ چراكه دولتهای اروپایی درهرحال منافع خود را بر هر پیمان و عهدنامه‌ای ترجیح ‌دادند.

از دیدگاه طرفداران تفكر نیروی سوم، كشور نیروی سوم باید از سه مشخصه برخوردار می‌بود:

۱ــ با كشور ضعیف هم‌مرز نباشد

۲ــ قدرت نظامی و اقتصادی قوی داشته باشد

۳ــ سابقه تاریخی سوءاستفاده از كشور ضعیف را نداشته باشد.[ii] آنها اندیشه‌ورزی، تصمیم‌گیری و جایگاه مردم را در ابهام و نامشخص باقی می‌گذاشتند اما با‌این‌همه مردم به‌تدریج بر قدرت و اهمیت خویش آگاه شدند. جنبش تنباكو كه از عمق و وسعتی قابل‌ملاحظه برخوردار بود، عنصر مردم تحت رهبری علما را در معادلات قدرت به‌طورجدی وارد نمود و طبیعتا ازهمان‌آغاز مورد توجه استعمارگران قرار گرفت. شكست فضاحت‌بار انگلیس در واقعه رژی، دربار متزلزل قاجار را به سمت روسها ــ رقیب اصلی انگلیس در منطقه ــ سوق داد؛ ضمن‌آن‌كه زمینه مساعد برای توجه به قدرت و نیروی سوم نیز به‌وجود آمده بود. دراین‌میان انگلیسیها به‌ جهت ضربه‌ای كه از حضور علما در عرصه سیاست متحمل شده بودند، اكنون به دو دشمن خارجی (روسها) و داخلی (قوه رهبری علمای بزرگ) می‌اندیشیدند. بدین‌ترتیب صورتبندی فكری ــ سیاسی در ایران وارد مرحله جدیدی ‌گردید و گروههای اجتماعی و اقتصادی، در قالب فهمهای متنوع، سیاسی شدند.

●انقباض جامعه ایران و پدیده روشنفكری

در عهد ناصری، با تاسیس فراماسونری در ایران، عملا برخی نخبگان ایران به حوزه تفكر ماسونی وارد شدند. این تفكر تاثیرات دامنه‌داری در حوزه‌های مختلف سیاسی و اقتصادی كشور بر جای نهاد.[iii] حقیقت آن است كه شالوده فراماسونری جدید در قرن هیجدهم میلادی توسط صهیونیستها نهاده شد و به اعتراف خود آنان، آنها سازمانهای فراماسونری را برای تضعیف ملتها و تفوق بر این ملل ایجاد كردند. در پروتكلهای یهود درباره سازمان مخفی یهود یا فراماسونری، آمده است: «ما در مقابل خود نقشه‌ای داریم، كه روی آن مسیر خطرناكی تعیین شده و با طی این مسیر خطرناك بایستی آثار چند قرن دیگران را منهدم سازیم. برای تهیه وسایلی كه ما را به مقصد نایل سازند، باید از بی‌غیرتی و بی‌ثباتی افراد اجتماع و عدم اطلاع افراد به شرایط زندگی راحت و آسوده استفاده كرد... چه كسی می‌تواند یك قدرت مخفی را از بین ببرد؟ این قدرت مخفی، قدرت ماست. فراماسونری خارجی فقط به‌منظور مخفی‌نگاهداشتن نقشه‌های ماست و شعاع و طرز اجرای این قدرت مخفی و محل اجرای آن برای همیشه بر ملتها پوشیده است.»[iv] اصل اساسی پروتكلهای یهود كه تدوین آن از سوی «سازمان فراماسونری» انجام گرفته، زدودن دین از جوامع بشری اعلام شده است. صهیونیسم سر موفقیت خود را در این مساله می‌داند و می‌كوشد این مهم را به انجام برساند. آنان می‌گویند: «ازهمین‌نظر لازم است كه ما ایمان به مذهب را ریشه‌كن نماییم... و به جای آن ارقام محاسبات و موضوعات مادی را جایگزین سازیم... تا تمام ملل درصدد منافع خصوصی خود برآمده و برای اغراض شخصی مبارزه نموده و توجهی به دشمن مشترك خود نداشته باشند.»[v]

میرزاملكم‌خان ناظم‌الدوله، پدر روشنفكری ایران، ابتدا فراموشخانه را تاسیس نمود اما این جریان با تعطیلی آن متوقف نگردید و انجمنهای متعدد دیگری سربرآوردند كه با یارگیری از روشنفكران درباری و نخبگان فكری و اجرایی حكومت، در تاروپود دستگاه تصمیم‌گیری كشور نفوذ نموده، منافع كشور را با چشم‌پوشی از اغراض استعمارگران به آنان تقدیم ‌كردند. گفتنی است علاوه بر تاراج منابع مادی، سرمایه‌های فرهنگی كشور نیز مورد حمله قرار ‌گرفت. درواقع مخالفت با زندگی ایمانی و مذهبی، روح تغییراتی بود كه این گروهها در جستجوی تحمیل آن بر جامعه ایران بودند. بدین‌ترتیب در برنامه فكری و عملی روشنفكران، «تغییرات» در نقطه مقابل «هویت» و «استقلال» قرار گرفت. اما به‌مرورزمان، موضوع به‌تدریج پیچیده‌تر ‌شد و بنا به هویت دینی جامعه ایران، مقابله‌های آشكار اندك‌اندك در كنار و پس از روشهای پنهان تجلی پیدا كردند. از‌این‌رو گروه نوظهور روشنفكری با نگرشی ماكیاولیستی، احترام به دین و مذهب را نه به‌عنوان هدف بلكه به مثابه ابزار مدنظر قرار داد.

در كنار رشد و گسترش گروه جدید، روند بیداری جامعه ایران نیز سیر خود را طی می‌كرد؛ بااین‌تفاوت‌كه در تشخیص و تعیین اهداف و مسیر تغییرات، با چالشهای فكری جدیدی روبرو ‌شد كه از عمده‌ترین علل آن می‌توان به ناهماهنگی ادراكی و ذهنی گروه جدید در تفسیر تغییرات با سایر جریانهای فكری جامعه ایران ازیك‌سو و قدرتمندشدن تدریجی و پیوسته آنان با ورود به دستگاه حكومت و جلب‌نظر بیگانگان ازسوی‌دیگر اشاره نمود. اگر به این واقعیت، تنوع ظرفیتهای ذهنی و قوای نفسانی افراد و گوناگونی روحیات در چگونگی برخورد با منافع شخصی، ضرورتهای جمعی و مصالح ملی را بفزاییم، پس‌زمینه جنبش بیداری ایران در عصر مشروطه روشن خواهد شد. درحالی‌كه كشمكش بر سر موضوعات به بهانه‌های مختلف میان مردم و حكومت ــ كه پس از خیزش تنباكو به‌كلی دگرگون شده بود ــ ادامه داشت، قتل ناصرالدین‌شاه در روز جمعه هفدهم ذی‌القعده ۱۳۱۳.ق توسط میرزارضا كرمانی، به مثابه این پیام ملی به حكومت وابسته استعمارگران بود: «وضع موجود قابل پذیرش نیست و باید تغییر كند.» ناظم‌الاسلام كه كرمانی را پس از دستگیرشدن او دیده بود، نوشته است: «میرزارضا با نهایت قوت قلب و یك اطمینانی كه از جبهه بی‌گناهان مشهود می‌شد، به اطراف خود می‌نگریست و نظاره مردم را می‌كرد، گویا به لسان حال می‌گفت: ای اهل ایران، من به تكلیف خود عمل نمودم و درس خود را به شما تعلیم كردم. به‌زودی فراگیرید آن را [و] در الواح صدور تكرار كنید تا در مقام امتحان درست امتحان بدهید.»[vi]

دكتر محمدرحیم عیوضی

پی‌نوشت‌ها

[i]ــ یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ترجمه: احمد گل‌محمدی و محمدابراهیم فتاحی شرفی، تهران، نشر مركز، چاپ دوم، ۱۳۷۷، صص۵۲ و ۵۱؛ همچنین رك: علیرضا شجاعی زند، مشروعیت دینی دولت و اقتدار سیاسی دین (بررسی جامعه‌شناختی مناسبات دین و دولت در ایران اسلامی)، تهران، موسسه فرهنگی تبیان، ۱۳۷۶، صص۷۷۹، ۷۸، ۱۹۴، ۱۹۲

[ii]ــ موسی نجفی، مقدمه تحلیلی از تاریخ تحولات سیاسی ایران، تهران، مركز فرهنگی انتشاراتی منیر، چاپ اول، ۱۳۷۸، ص۸۵

[iii]ــ باید توجه داشت كه تحلیل تاثیرات فراماسونری و بررسی موردی افراد عضو آن باید با نظر به دشواری‌ها و پیچید‌گی‌های موضوع صورت گیرد و صرف عضویت یا عدم عضویت و مواردی از این دست، نمی‌توانند ملاكهای كافی برای ارزیابی قلمداد شوند.

[iv]ــ محمد خالقی، فراماسونری (پیرامون سازمان مخفی فراماسونری در ایران و جهان)، تهران، كتاب صبح، چاپ دوم، ۱۳۷۶، صص۴۸ و ۴۹

[v]ــ همان، صص ۵۱ و ۵۲

[vi]ــ ناظم‌الاسلام كرمانی، تاریخ بیداری ایرانیان، تهران، آگاه، ۱۳۶۲، صص۹۸ و ۹۹

[vii]ــ احمد كسروی، تاریخ مشروطه ایران، ج اول، تهران، امیركبیر، چاپ پانزدهم، ۱۳۵۹، ص۲۱

[viii]ــ رامین یلفانی، زندگانی سیاسی ابوالقاسم‌خان ناصرالملك، تهران، موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، چاپ اول، ۱۳۷۶، صص۵۵ و ۵۶

[ix]ــ احمد كسروی، همان، صص۳۱ و ۳۲

[x]ــ علی دوانی، ص۱۱۶

[xi]ــ همان، ص۱۱۸

[xii]ــ نهضت مشروطه ایران بر پایه اسناد وزارت امورخارجه، تهران، وزارت امورخارجه، دفتر مطالعات سیاسی و بین‌المللی، ۱۳۷۰، ص۷۱

[xiii]ــ علی دوانی، همان، ص۱۲۰

[xiv]ــ احمد كسروی، همان، ص۱۶

[xv]ــ منظور، تفاوت در روش آموزش در دبستان و مكتب و برتری و كارآیی روش آموزش در دبستان است.

[xvi]ــ احمد كسروی، همان، صص۳۸ و ۳۹

[xvii]ــ ژانت آفاری، انجمنهای نیمه‌سری زنان در نهضت مشروطه، ترجمه: دكتر جواد یوسفیان، تهران، نشر بانو، چاپ اول، ۱۳۷۷، ص۷

[xviii]ــ همان، صص۲۴ و ۲۵

[xix]ــ همان، صص۵۹ و ۶۰

[xx]ــ احمد كسروی، همان، ص۴۳

[xxi]ــ سیدفرید قاسمی، مطبوعات ایران در قرن بیستم، نشر قعهؤ، چاپ اول، ۱۳۸۰، صص۲۶ــ۲۳

[xxii]ــ روزنامه تایمز لندن درباره حمایت سیاست انگلیس از پناهندگان سفارت نوشت: «قصد عمده ما انگلیسیها به ملاحظه منافع سیاسی و بازرگانیمان این است كه در ایران حكومتی ثابت برقرار شود كه پایدار و اگر ممكن باشد ترقی‌خواه باشد، چون ادامه شورش و آشوب در ایران با وضعیت كنونی سیاست بین‌الملل موجب پیچیدگی‌های بزرگ در روابط ما با روسها خواهد شد... ایران از صدسال پیش به این طرف، همیشه یكی از مراكز حساس منافع انگلستان بوده و دراین‌مدت پیوسته خط‌مشی هر كابینه‌ای در انگلستان این بوده است كه یك ایران قرین آرامش و دوست وجود داشته باشد و ما در این سالها هر اقدامی در ایران كرده‌ایم، برای تحقق این هدف بوده است (۱۹ فوریه ۱۹۰۸).» نهضت مشروطه ایران بر پایه اسناد وزارت امورخارجه، همان، صص۱۷۲ و ۱۷۳

[xxiii]ــ احمد كسروی، همان، ص۲۸۵

[xxiv]ــ علی دوانی، همان، صص۱۵۰ و ۱۵۱

[xxv]ــ همان، صص۱۴۲ و ۱۴۵

[xxvi]ــ همان، ص۱۶۹

[xxvii]ــ آیت‌الله محمدحسین نائینی، تنبیه‌الامه و تنزیه‌المله، تهران، شركت سهامی انتشار، چاپ پنجم، ۱۳۵۸ ص۱۱

[xxviii]ــ همان، ص۱۷

[xxix]ــ عبدالله مستوفی، شرح زندگانی من (تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجاریه)، ج ۱، تهران، چاپ سوم، ۱۳۷۱، صص۳۱۸ و ۳۱۶


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 3 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.


همچنین مشاهده کنید