جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

از سلام به جام جهانی تا فساد مالی


از سلام به جام جهانی تا فساد مالی

فوتبال ایران در سال ۹۲

سال ۹۲ را باید سال موفقیت ورزش‌های گروهی دانست؛ سالی که فوتبال و مشتقاتش، یعنی فوتبال ساحلی و فوتسال، در کنار والیبال، هندبال و بسکتبال سهم زیادی در شاد کردن دل مردم داشتند.

ایستادن والیبالیست‌های کشورمان روی سکوی چهارم جام قهرمان قهرمانان، شاید برای چند سال دیگر که والیبال ایران به افتخاراتی نظیر مدال لیگ جهانی یا سکوی با ارزش المپیک دست یافته باشد، چندان عنوان دهان پرکنی نباشد، اما فعلا بزرگ‌ترین افتخاری است که در تاریخ این رشته برای ورزش ایران به دست آمده است.

به همین دلیل والیبال و بازی‌های درخشانش تا همیشه در یادها خواهد ماند. درست مثل هندبال و آن صعود تاریخی‌اش به جام جهانی. هندبالیست‌ها با ایستادن روی سکوی سوم آسیا نشان دادند در همان مسیری قرار گرفته‌اند که چند سال پیش بسکتبالیست‌ها و بعد از آن والیبالیست‌ها در آن حرکت کردند و به قله‌های افتخار رسیدند.

اما قبل از آن‌که هندبالی‌ها بخواهند دل مردم را با موفقیت خودشان در راهیابی به جام جهانی شاد کنند، این بروبچه‌های کم ادعای فوتبال ساحلی بودند که دنیای ورزش را با پیروزی‌های بزرگ خود شوکه کردند. قهرمانی غرورآفرین تیم ملی فوتبال ساحلی ایران در رقابت‌های جام بین قاره‌ای، موفقیتی نیست که بسادگی بتوان از کنار آن گذشت.

بانوان فوتبالیست هم امسال با صعود به فینال رقابت‌های داخل سالن آسیا برای اولین‌بار گل کاشتند. آنها آنقدر خوب بودند که برای نخستین بار نام یک بانوی ایرانی در میان ده نامزد نهایی بهترین بازیکن زن فوتسال جهان درخشید؛ فرشته کریمی را می‌گوییم، فوق ستاره فوتبال سالنی ایران که نشان داد حتی در عرصه ورزش قهرمانی هم حجاب، یک محدودیت نیست.

سلام به جام جهانی

با این حال طعم صعود تیم ملی فوتبال به جام جهانی ۲۰۱۴ برزیل، متفاوت‌تر از بقیه بود. اگر مردم ایران با درخشش تیم ملی فوتسال بانوان لبخندی از رضایت گوشه لبشان نقش بست، یا با پیروزی‌های فوتبال ساحلی، والیبال و هندبال خود را پای گیرنده‌های تلویزیونی گره زدند، در مورد فوتبال این شادی آنقدر زیاد بود که به خیابان‌ها سرازیر شد.‌ مردم ایران سه‌شنبه بیست و هشتم خرداد تا صبح نخوابیدند تا بزرگ‌ترین موفقیت هشت سال اخیر را جشن بگیرند. تا قبل از این، آخرین ‌باری که تیم ملی با صعودش به جام جهانی مردم را به خیابان‌ها کشانده بود به سال ۱۳۸۶ برمی‌گشت، اما این بار جنس شادی مردم ببیشتر شبیه شادی آنها پس از صعود به جام جهانی ۱۹۹۸ بود؛ چیزی شبیه به حماسه ملبورن در سطحی کوچک‌تر.

دوهفته سرنوشت‌ساز فوتبال ایران از چهاردهم خرداد شروع شد؛ جایی که تیم ملی باید در دوحه مقابل تیم ملی قطر که هنوز شانس صعود به جام جهانی را داشت، پیروز می‌شد. به آن روز که برگردیم فضای حاکم بر جامعه این‌طور به یادمان می‌آید؛ فضایی سرشار از نا امیدی برای صعود مستقیم به جام جهانی.

قطری‌ها میزبان جام جهانی ۲۰۲۲ بودند و احساس می‌کردیم همه دست‌های پشت پرده بسیج می‌شوند که ایران به قطر ببازد. کرش هم که محروم بود و باید از روی سکوها بازی را تماشا می‌کرد. اما مهمان ناخوانده‌ای به نام رضا قوچان‌نژاد همه معادلات را به هم زد. قطر را با گل این مهاجم تازه‌وارد شکست دادیم تا امیدها زنده شود؛ گلی که در دقیقه ۶۵ به ثمر رسید.

در فاصله ۲۵ دقیقه به پایان بازی با قطر، آن فضای یاس‌آلود به یکباره جای خود را به فضایی سرشار از امیدواری داد. بازی بعدی با لبنان در تهران بود که می‌دانستیم می‌بریم، اما برای صعود مستقیم یک ماموریت غیرممکن دیگر پیش پای بروبچه‌های تیم ملی فوتبال بود؛ پیروزی بر کره‌جنوبی در اولسان.

حتی مساوی هم تیم ملی را به جام جهانی نمی‌برد و همین کافی بود تا برای یک ۹۰ دقیقه همه ما از استرس بمیریم. اما همان پسرک تازه وارد که در دوحه پیام‌آور شادی شده بود، در اولسان هم برایمان شادی آورد. قوچان‌نژاد در دقیقه‌ای نزدیک به آن دقیقه که به قطری‌ها گل زده بود، دروازه کره‌جنوبی را هم به زیبایی هرچه تمام‌تر گشود تا درهای جام جهانی را به سوی فوتبال ایران بگشاید.

آن ۳۰ دقیقه پایانی بازی با کره‌جنوبی را فقط می‌توان با آن ۲۰ دقیقه پایان بازی با استرالیا مقایسه کرد؛ دعاهای خالصانه، ذکرهای زیرلب، چشم‌های اشک‌آلود، صداهای لرزان و عضلات منقبض میلیون‌ها ایرانی، همه‌اش خلاصه شده بود در ساق‌های بازیکنان تیم ملی تا مبادا توپی از خط دروازه‌‌مان بگذارد. اوج آن لحظات مرگبار هم در ثانیه‌های پایانی بازی بود، زمانی که ضربه سر مهاجم کره‌جنوبی، میلی‌متری از کنار تیرک دروازه ایران عبور کرد و به بیرون رفت. تیم ملی ناباورانه به‌عنوان تیم نخست گروه خود به جام جهانی صعود کرد؛ ناباورانه به این دلیل که تا دو هفته قبل حتی خوشبین‌ترین هواداران فوتبال هم انتظار نداشتند ملی‌پوشان از سه بازی آخرشان همه ۹ امتیاز را به دست بیاورند. نه هواداران که خود ملی‌پوشان و کادر فنی هم بعدها اذعان کردند برایشان کسب سه پیروزی متوالی، قابل باور نبود، اما فوتبال ایران با حماسه‌ای دیگر برای چهارمین بار به جام جهانی فوتبال سلام کرد.

روزی که فوتبال غش کرد

اما ای‌کاش پرونده فوتبال ایران در سال ۹۲ با همین موفقیت بزرگ بسته می‌شد. سالی که گذشت برای فوتبال ایران شیرینی‌های دیگری هم داشت؛ مثل قهرمانی تیم ملی فوتبال ساحلی در جام بین‌قاره‌ای، قهرمانی تیم ملی فوتسال مردان در بازی‌های داخل سالن و نایب قهرمانی تیم ملی فوتسال بانوان در آسیا برای نخستین بار. به‌همه این موفقیت‌ها باید حضور درخشان تیم فوتبال زیر ۱۷ سال در جام جهانی نوجوانان را هم اضافه کرد؛ جایی که بروبچه‌های تیم ملی ایران مقابل قدرت‌های بزرگی همچون آرژانتین و اتریش قد علم کردند و با صعود از مرحله گروهی خود را در جمع ۱۶ تیم برتر دنیا دیدند.

هرچند نیجریه‌ای‌ها به رویای این نوجوانان خاتمه دادند، اما باختن به تیمی که چند روز بعد، قهرمان جام جهانی نوجوانان شد هم افتخار بزرگی بود و نشان از شایستگی‌های پشتوانه‌های فوتبال ایران داشت، اما این فوتبال در سال ۹۲ یک روی دیگر هم داشت که خیلی بی‌رحمانه خودش را به فوتبالدوستان نشان داد. نقابی که با اعلام یک پنالتی ساده در فولادشهر اصفهان کنار رفت؛ فساد در فوتبال.

صحبت‌هایی که علی دایی بعد از شکست پرسپولیس مقابل سپاهان در نشست خبری زد، کل فوتبال ایران را تکان داد. صحبت از گرفتن شماره حساب بود و غش کردن داور به سمت تیم مقابل. تصاویر تلویزیونی هم تا حدودی صحبت‌های سرمربی قرمزها را تائید می‌کرد، چون داور اشتباه تاثیرگذاری مرتکب شده بود. هرچند خود دایی به‌خاطر این اتهام دو جلسه محروم شد، اما اتفاقات ورزشگاه فولادشهر به سرنخی تبدیل شد که پرونده فساد فوتبال روی‌هم تلنبار شود. در سالی که گذشت کمیته انضباطی فدراسیون فوتبال شلوغ‌ترین روزها را تجربه کرد. دامنه فساد هم آنقدر گسترده بود که حتی دو نفر از کارکنان قدیمی فدراسیون فوتبال هم به گرفتن رشوه متهم شدند. در آن پرونده معروف که خیلی‌ها محروم شدند، از خود محسن قهرمانی بگیر تا داوری که سال‌ها پیش بازنشسته شده بود. از عکاس باشگاه راه‌آهن بگیر تا بدنسازی که دوست علی دایی بود و با این مربی در تیم‌های راه‌آهن و پرسپولیس کار کرده بود.

دودی که به حلق فوتبال رفت

فوتبال ما اما عصیانگرتر از این حرف‌ها بود که با برملا شدن چنین پرونده‌ای آرام بگیرد. در همان روزهایی که کمیته انضباطی با صدور حکمی بلندبالا، در ظاهر نشان داد برخوردی قاطع با بحث فساد در فوتبال داشته ـ احکامی که البته هیچ سنخیتی با خود جرم نداشتند ـ شوک دوم را یک گارسون به فوتبال ایران وارد کرد. کسی که اگر پای طلبش در میان نبود شاید هیچ‌گاه مجبور نمی‌شد پرده از حقیقتی تلخ بردارد.

قلیان کشیدن بازیکنان تیم امید، در یکی از رستوان‌های جزیره کیش همچون پتکی بر سر این فوتبال فرود آمد. قضیه جدی بود. این را فاکتورهای پرداخت نشده بازیکنانی که با گرمکن تیم ملی به کافه تریای رستوران می‌رفتند و تا پاسی از نیمه شب قلیان می‌کشیدند می‌گفت. به همین دلیل هم خیلی زود نام برخی از بازیکنان سرشناس فوتبال کشور از سوی حجت‌الاسلام علیرضا علیپور، دبیر ستاد منشور اخلاقی فوتبال ایران سرزبان‌ها افتاد تا برای چند هفته پای شعارهای قلیانی هم به ورزشگاه‌های ما باز شود. هرچند سروته این قضیه هم مثل پرونده‌های پرشمار فساد در فوتبال بسته شد، اما جراحت این ناهنجاری‌ها تا مدت‌ها بر پیکره این فوتبال باقی خواهند ماند.

رضا پورعالی‌



همچنین مشاهده کنید