دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
چشم اندازهای تازه در استراتژی کلان آمریکا
پس از فروپاشی شوروی و پایان جنگ سرد،رئالیستهای ساختاری چنین تحلیل کردند که عمر کوتاه نظام تک قطبی به رهبری آمریکا بسر آمده است و آمریکا باید خود را با یک نظام جهانی چند قطبی که در آستانه به وجود آمدن است سازگار کند. علیرغم مخالفتهایی که با آمریکا وجود داشت به اعتقاد نویسنده، نه تنها نظم جهانی چند قطبی به وجود نیامده،بلکه آشکارا استراتژی امنیت ملی خود را برپایهی برتری در دنیا قرار داده است.
پرسش یا سؤال اصلی نویسنده مقاله این است که آیا آمریکا میتواند این استراتژی را ادامه دهد و در این راستا آمریکا چگونه میتواند به بهترین شکل منابع و ارزشهایش را در سطح بینالمللی به پیش ببرد، بدون اینکه دچار رفتارهای خود شکنندهی بسیاری از هژمونهای ماقبل خود گردد. پاسخ به این سؤال، محور اصلی مقاله را شکل میدهد. تعقیب محتاطانهی استراتژی درگیری گزینشی، همگرایی هویتهای ملی میان آمریکا و دیگر دمکراسیهای پیشرو، ایجاد کنسرت قدرتهای بزرگ متأثر از هنجارهای لیبرالی، استفاده از قدرت نرم و در نهایت ماهیت نهادینه شده و خودمحدودکنندهی استراتژی کلان آمریکا پنج گزینهای است که نویسنده برای پاسخ به این سؤال مورد بررسی قرار میدهد. در پایان نویسنده به این نتیجه میرسد که موازنهی قدرتهای بزرگ علیه آمریکا اجتنابناپذبر نیست و میتوان با استفاده از انتخابهای دقیق استراتژیک از آن جلوگیری کرد. (۱)
● درآمد
اندکی پس از پایان جنگ سرد، برخی از برجستهترین رئالیستهای ساختاری مانند کنتوالتز، جان مرشایمر و کریستوفرلاین از عمر کوتاه حیات دوران تک قطبی آمریکا خبر دادند. آنها با برداشت از نظریه سنتی موازنه قوا بیان کردند موقعیت بیهمتای آمریکا به عنوان تنها ابرقدرت جهان به زودی باعث مخالفت گسترده دیگر کشورهای بزرگ میشود. نتیجه چنین سیاستی آن بود که آمریکاییها باید از ادعاهای هژمونیک خود کاسته و خود را با گذار به سمت نظم جهانی چند قطبی سازگار کنند. این راهحل سیاستی نه تنها درجهای مشخص از عدم درگیری استراتژیک است، بلکه پیشگویی رئالیستهای ساختاری برای استراتژی کلان آمریکا پس از جنگ سرد نیز میباشد.
یک دهه بعد، هنوز نظم جهانی چند قطبی پدیدار نشده است. سیاست خارجی آمریکا با مخالفتهای گستردهای در خارج روبهرو است و سایر کشورها در حال توسعه تکنیکهای جدید هستند تا از سلطه آمریکا رها شوند. از زمان سقوط اتحاد شوروی، نه موازنه قدرتهای بزرگ به معنای سنتی اتفاق افتاده و نه ایالات متحده از حضور فعالانه خود در خارج دست برداشته است. در عوض، نیروهای آمریکایی، درگیر پروژه بلند پروازانهی ملتسازی در عراق هستند و دولت جرج دبلیو بوش، آشکارا استراتژی امنیت ملی را که بر پایه برتری آمریکا قرار دارد در پیش گرفته است.
بیتردید پیشگوییهای رئالیستهای ساختاری مبنی بر عدم درگیری یا افول آمریکاییها ناپخته بوده است. اما این موضوع اساسی که استراتژی کلان مناسب برای ایالات متحده چیست، نامشخص باقی میماند. بیش از ده سال است که آمریکا دارای موقعیت منحصر به فردی به عنوان قدرت مسلط جهانی در نظام بینالمللی است. اعمال نفوذ موفقیتآمیز هژمونیک، جامع و جهانی از جانب یک دولت واحد، در عصر جدید بدون سابقه است. برخی ناظران معتقدند ایالات متحده نمیتوان چنین نقشی را بدون برانگیختن مقاومتها و مخالفتهای گسترده یا گسترش وسیع منابع خود ادامه دهد.
دیگران استدلال میکنند که الان دقیقاً وقت آن است تا از طریق پافشاری جدی قدرت آمریکا، به یک نظم بینالمللی لیبرال و پایدار تن دهیم. پرسشی که مطرح میشود آن است که چگونه ایالات متحده میتواند به بهترین شکل،هم منافع و هم ارزشهایش را در سطح بینالمللی به پیش ببرد، بدون اینکه دچار رفتارهای خودشکننده بسیاری از هژمونهای ما قبل خود گردد.
تعدادی از کتابهای اخیر به این پرسش پرداخته، بر سه موضوع مفهومی مرتبط با یکدیگر توجه کردهاند. نخست، چگونه میتوانیم با استفاده از نظریههای روابط بینالملل، الگوهای تعدیل در استراتژی کلان آمریکا را توضیح داده و پیشبینی کنیم؟ آیا متغیرهای رئالیستی مانند توزیع قدرت بینالمللی میتواند چارچوب کلی آن را توضیح دهد؟ یا آیا واقعا متغیرهایی مانند هویت ملی و تراکم نهادهای بینالمللی تأثیر مهمی بر رفتار استراتژیک ایالات متحده میگذارند؟ دوم : فراتر از جنگ فعلی علیه تروریسم، کدام استراتژی کلان، منافع آمریکا را بهتر تأمین میکند؟ کدام استراتژی ارزشهای آمریکا را بهتر لحاظ میکند؟ سوم: آیا چیزی درباره استفاده مشخص آمریکا از هنجارها و نهادهای لیبرالی وجود دارد که ایالات متحده را از منطق موازنه قوا مصون نگه دارد؟ آیا ممکن است آمریکا از طریق یک استراتژی کلان بینالمللی لیبرال (۲)، از دچار شدن به سرنوشت امپراتوریهای سابق اجتناب ورزد؟ یا اینکه چنین راهبردی، تلاش برای اعمال توهمات خود است. در این مقاله به مقایسه برخی کتب جدید در رابطه با استراتژی کلان آمریکا و ارزیابی مشارکت گروهیشان در این زمینه پرداخته میشود. به این منظور بیان میشود که تغییر مهمی در فهم ما از گزینههای استراتژیک آمریکا به وجود آمده است. از دید نویسندگان این کتابها، چه لیبرال و چه رئالیست، موازنه قدرتهای بزرگ علیه ایالات متحده به هیچوجه اجتنابناپذیر نبوده و در واقع میتوان با استفاده از انتخابهای دقیق استراتژیک از آن جلوگیری نمود. در همین زمان به برخی خطرات در این اجماع جدید اشاره میشود. همچنین عنوان میشود که علیرغم ارائه قوی دستورالعملهای سیاسی، (۳) هنوز نسبت به اینکه واقعاً استراتژی کلان آمریکا چگونه و چرا تغییر میکند، برداشت جامعی نداریم.
۱) ابرقدرت لیبرال
پیشگویی رئالیستهای ساختاری پس از جنگ سرد آن بوده قدرتهای اصلی دیگری برخواهند خاست و ائتلافهای موازنهسازی را علیه ایالات متحده شکل خواهند داد.
America Unrivaled : The Future of the Balance of Power
مجموعه مقالاتی است که توسط جانایکنبری (۴) با موضوع اینکه چرا و چگونه این پیشگویی درست از آب در نیامد تدوین شده است. این مقالات به دو مکتب وسیع اندیشهای، لیبرالها و رئالیستها میپردازد گرچه تفاوتهای مهمی در درون هر یک از این دو اردوگاه وجود دارد. دیدگاه لیبرالی که توسط خود ایکنبری گردآوری شده، آن است که هژمونی آمریکا حداقل تاکنون به خاطر ماهیت نهادینه شده و مشخصاً خویشتندارانه دیپلماسی آمریکا استمرار داشته است. ایکنبری از این واهمه دارد که دولت بوش از این سنت خود محدودکننده فاصله بگیرد. با این حال وی میگوید تا آنجایی که آمریکا به سرنوشت دیگر هژمونها دچار نشده، به خاطر ماهیت خود محدودکننده و چند جانبه سیاست خارجیاش بوده است. در نظر ایکنبری، ایالات متحده به طور سنتی، هژمونی بوده که علاقه به ایفای نقش یک امپراتور را نداشته است. نظام سیاسی آن باز و شفاف بوده، پیام روشنی برای ساخت سیاست خارجی ملتهای دیگر ارائه میکند و نظم هدایت شده توسط آمریکا پس از جنگ سرد به طور گستردهای نهادینه شده است. نهادهای جهانی که توسط آمریکا در دهه ۱۹۴۰ ایجاد شد، به ترغیب همکای و غلبه بر ترس از به استعمار درآمدن توسط کشورهای دیگر کمک کرده است. این نهادها به تنها متحدان آمریکا، بلکه خود ایالات متحده را نیز محدود کرده است؛ بنابراین دیگر ملتها دلیل کمتری برای ترس از قدرت آمریکا داشتهاند. در این مقالات استدلال مشابهی نیز توسط جان اوون (۵) و توماس ریسه (۶) عرضه میشود. طبق نظر اوون، نخبگان لیبرال فراملی در سرتاسر جهان با ایالات متحده احساس نزدیکی کرده و آن را اساساً مطلوب میدانند. هر جا که این نخبگان حضور داشته باشند مانند اروپای غربی و ژاپن، حکومتهای دلیلی برای موازنه هژمونی آمریکا نمیبینند. تنها چین نمونه مشخصی از یک قدرت بزرگ است که در آن نیروهای لیبرالیسم سیاسی ضعیف هستند. در نظر ریسه، ریشه صلح میان قدرتهای بزرگ حتی از این هم عمیقتر است. بدون شک در غرب و حتی فراتر از آن، وضعیت وابستگی عمیق متقابل همراه با احساس عمیقی از ارزشهای مشترک، اجتماع امنی را پدید آورده که در آن جنگ به معنای واقعی غیر قابل تصور شده است.
همانطور که انتظار میرفت نویسندگان رئالیست مجموعه America Unrivaled برای اثرات آینده هژمونی آمریکا بیشتر به شرایط بینالمللی نگاه میکنند تا نهادها یا هنجارهای داخلی آمریکا. اما جالب است که هر کدام به نتایج کاملاً متفاوتی با یکدیگر میرسند. از نظر کنتوالتز،(۷) پاسخ آن ضرورتاً به همان صورت ده سال پیش است: تک قطبی بودن غیر قابل دفاع است، به زودی قدرتهای بزرگ دیگر موازنه علیه ایالات متحده را آغاز میکنند و این مسئلهای است که تنها مربوط به زمان میشود. ویلیام ولفورث،(۸) چشمانداز رئالیستی قانعکنندهتر و متفاوتتری را عرضه میکند. طبق نظر ولفورث، شرایط بینالمللی از شکلگیری موازنه قوا علیه ایالات متحده جلوگیری میکنند زیرا ایالات متحده بسیار قدرتمندتر از آن است که بتوان آن را موازنه کرد. دیگر ملتها هم به بینتیجهبودن تلاشهایشان در این راستا پی بردهاند و به جای آن سیاست همراهی با هژمونی آمریکا را برگزیدهاند. مختصات جغرافیایی آمریکا نیز آن را در موقعیت منحصر به فردی قرار داده که احتمال نمیرود برای قدرتهای آسیایی یا اروپایی تهدیدکننده باشد. نتیجه آنکه موازنه علیه ایالات متحده بسیار پرهزینه است، مخصوصاً زمانی که تهدید فوری به حساب نمیآید. دیگر نویسندگان رئالیست این مجموعه،شامل استفان والت، (۹) جوزف جاف(۱۰) و مایکل ماستاندونو، (۱۱) در اینکه ایالات متحده به طور کلی با رفتارهای غیر تهدیدآمیز با سایر کشورها از ایجاد موازنه علیه خود جلوگیری نموده است، هم عقیده میباشند. آنها همچنین معتقدند که اگر ایالات متحده، استراتژی کلان تهاجمیتری را در پیش گیرد، باعث برانگیختن مقاومتهای بیشتر و حتی ایجاد موازنه در خارج خواهد شد.
America Unrivaled مجموعهای عالی در مورد منشأهای نظم بینالمللی به ظاهر تک قطبی امروز در ارتباط (یا بیارتباط) با نظریه موازنه قوا در توضیح آن نظم است. این نویسندگان طیف وسیعی از چشماندازها را صورتبندی میکنند که ایکنبری آنها را معرفی کرده و مجموعه را با دو مقاله در مورد تک قطبی بودن به پایان میرساند. این مجموعه نه الگوهای دقیق تغییر و تداوم در استراتژی کلان آمریکا را توضیح میدهد و نه تلاشی در این راستا به عمل میآورد. اما ایکنبری مانند برخی نویسندگان دیگر، آشگارا بر این باور است که نظام لیبرال دموکرات آمریکا، تأثیر عمیقی در بهبود طرحهای وسیع استراتژی کلان آمریکا گذاشته است. در واقع، موضوع عمدهای که در این مجموعه تکرار میشود- به ویژه در مقاله خود ایکنبری- آن است که ماهیت لیبرال استرانژی کلان ایالات متحده، قدرت آمریکا را کمتر تحریککننده یا تهدیدکننده برای دیگر ملتها کرده، بنابراین احتمال موازنه را کاهش داده است.
علیرغم چشماندازهای نظری متفاوت، نویسندگان این مقالات در مورد نتایج خط مشیهای استدلالات خود توافق قابل ملاحظهای دارند. منظور کلی کتاب آن است که ایالات متحده باید در خارج از مرزهایش درگیر باقی بماند، با این شرط که نقش تثبیت کنندهای در مناطق حساس داشته باشد و نقش یک هژمون خیرخواه را بازی کند. در همین زمان، اغلب نویسندگان چه لیبرال و چه رئالیست- بر این باورند که اگر ایالات متحده با حالت تهاجمی و یک جانبهگرا عمل نماید (همانطور که به نظر میرسد دولت بوش در عراق اینگونه رفتار میکند)، منابع موفقیت خود را تضعیف خواهد کرد.
نویسنده: کولین - دوئک
مترجم: ناصر - اسدی
منبع: فصل نامه - راهبرد - ۱۳۸۵ - شماره ۳۹، بهار
پاورقیها
۱- مقاله حاضر برگردان نوشتار زیر است:
INTERNATIONAL SECURITY , VOL. ۲۸, NO. ۴(SPRING ۲۰۰۴), pp. ۱۹۷-۲۱۶
۲-Liberal internationalist grand strategy
۳-Policy prescriptions
۴-Jone Ikenbery
۵-John Owen
۶-Thomas Risse
۷-Kenneth Waltz
۸-William Wohlforth
۹-Stephen Walt
۱۰-Josef Joffe
۱۱-Michael Mastanduno
۱۲-Joseph Nye
۱۳-Narrow – mindedness
۱۴-Illusory Pursuit
۱۵-Charles Kupchar
۱۶-Disengagement
۱۷-Transnational Social integration
۱۸-Resurgent neo- isolationism
۱۹-Moral Consensus
۲۰-Henry Nau
۲۱-Cyclical Process
۲۲-Mature democracies
۲۳- Distribution
۲۴-Separatist Self – image
۲۵-The implicit causae mechanism
۲۶-Robert Art
۲۷-Selective engagement
۲۸-Forward based Military deplpymemts
۲۹-Moral crusading
۳۰-Heart – Wrending
۳۱-Neo- isolationist forces
۳۲-Strategy of dominion
۳۳-Rogue state rollback
۳۴-Alliance credibility
۳۵-Grand desing
۳۶-Doctrine
۳۷-Rich policy- oriented Literature
۳۸-George Kennan
۳۹-Hans Morgenthau
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
ایران رهبر انقلاب حج آمریکا مجلس شورای اسلامی دولت شورای نگهبان انتخابات حجاب دولت سیزدهم رسانه جنگ
هواشناسی تهران شهرداری تهران قتل فضای مجازی آموزش و پرورش سلامت شهرداری پلیس سازمان هواشناسی باران آتش سوزی
قیمت دلار ایران خودرو بانک مرکزی خودرو قیمت طلا قیمت خودرو بازار خودرو دلار حقوق بازنشستگان مسکن تورم بورس
تئاتر زنان محمدعلی علومی تلویزیون سریال سینما دفاع مقدس سینمای ایران نمایشگاه کتاب صدا و سیما مسعود اسکویی موسیقی
مغز دانش بنیان
اسرائیل رژیم صهیونیستی غزه حماس فلسطین جنگ غزه روسیه اوکراین طالبان نوار غزه نتانیاهو طوفان الاقصی
پرسپولیس فوتبال استقلال لیگ برتر نساجی رئال مادرید لیگ برتر ایران سپاهان جواد نکونام بازی بارسلونا باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی اینترنت فناوری اپل مایکروسافت آیفون گوگل باتری سامسونگ ماهواره ناسا ویندوز
رژیم غذایی مواد غذایی زیبایی چای بیمه کاهش وزن آلرژی دندانپزشکی