چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

پایان تمام عیار


پایان تمام عیار

نگاهی به فیلم «شوالیه تاریکی برمی خیزد»

تهدید تروریسم، هرج و مرج سیاسی و بی‌ثباتی اقتصادی در دنیای واقعی، تاثیر عمیقی در دنیای سینمایی کمیک بوکی «شوالیه تاریکی برمی‌خیزد» بر جای گذاشته است. این بخش از سه‌گانه «بتمن» کریستوفر نولان در بهترین موقعیت زمانی و پخته‌ترین شکل فیلمسازی در هالیوود، باعث شده است تا هرچیز دیگر در دنیای رقیب آن در آثار مارول احمقانه و کودکانه به نظر برسد. فیلم، بسیار گیرا و گاه -به شیوه‌ای بسیار متناسب و غیرقابل تصور- ناراحت‌کننده و اضطراب‌آور، اثری کاملا منسجم و بهترین فیلم در سه‌گانه نولان است؛ گرچه فاقد عنصر یگانه و بی‌نظیری مانند نقش‌آفرینی جاودانه هیث لجر در «شوالیه تاریکی» است. با هر معیاری که در نظر بگیریم، این یک بلاک باستر است.

کارگردان با اقدامی جسورانه وضعیت شهر گاتهام را به چنان شرایط ابسوردی می‌رساند که مرد شنل‌پوش مجبور می‌شود برای نجات آن دست به اقدام بزند. نولان که احتمالا بیش از هر فیلمساز دیگری به‌طور جدی درگیر یک شخصیت ابرقهرمان شده است، تا جایی پیش می‌رود که نقاب از چهره این شخصیت برمی‌دارد و توانایی‌های او را نیز از او می‌گیرد. اما می‌تواند از عهده شرایطی که پیش آورده است، بر بیاید. برخلاف برخی از بخش‌های فیلم‌های قبلی، همه چیز شفاف، بجا و به موقع و لحظه به لحظه زمان نمایش ۱۶۴ دقیقه‌ای فیلم (مخصوصا وقتی در فرمت IMAX دیده شود) سرشار از جزییات غنی است. در صحنه پیش‌پرده‌ای که پهلو به آثار جیمزباندی می‌زند، هواپیمایی متعلق به سازمان سیا که مخصوص حمل‌ونقل تروریست‌هاست، توسط بین (تام هاردی) ربوده می‌شود. او مرد غول‌پیکر و رعب‌آوری است که بینی و دهانش با نقابی پوشیده شده که به صدای او کیفیتی مشابه دارت ویدر (شخصیت منفی مجموعه «جنگ ستارگان») می‌دهد.

در ابتدا کاملا روشن نیست که بین چه قصدی دارد، ولی معلوم است که نیت خوبی ندارد. با آنکه فقط چهار سال از اکران فیلم قبلی می‌گذرد، هشت سال از زمان دراماتیک «شوالیه تاریکی» گذشته است. (...) برخی صحنه‌های اکشن، مانند چندین صحنه تعقیب با حضور موتور بتمن و یک هواپیمای تک‌نفره تازه به نام «خفاش» که گویی از اولین فیلم‌های «جنگ ستارگان» آمده، حسی آشنا دارند. اما صحنه هواپیماربایی ابتدای فیلم، زد و خورد در بازار سهام و چندین انفجار که شهر را به زانو در می‌آورد –زیر زمین، روی پل‌ها و چشمگیرتر از همه، در یک استادیوم- پرداخت تازه و درخشانی دارد. گفته می‌شود که فیلم ۲۵۰‌میلیون دلار هزینه برداشته است، اما می‌توان باور داشت که رقم هزینه‌ها بسیار بالاتر از این مبلغ بوده است.

اما واقعیت این است که همه این پول صرف ایجاد حسی واقعی در رخدادهایی به شدت دراماتیک –که هیچ نشانی از باسمه‌ای یا کارتونی بودن در آنها دیده نمی‌شود- و افزودن تعلیق و احساس فراگیر و مدام رو به افزایش بی‌قراری شده است. تماشاگر می‌داند که این فیلم پایان «بتمن» را رقم خواهد زد، لااقل فعلا و در این شکل که با همکاری نولان و بیل پدید آمده است ولی برای اولین بار این حس نیز به وجود آمده که این واقعا می‌تواند پایانی درخور برای بتمن باشد؛ که او می‌تواند در جهت هدفی بزرگ‌تر قربانی شود یا خود را قربانی کند.

بیل این نیاز را احساس کرده که باید هر دو شخصیت بروس وین و بتمن را شکننده و حتی ویران شونده ترسیم کند و بهترین نقش‌آفرینی خود در این مجموعه را در این قسمت انجام داده است. گاهی اوقات در گذشته احساس می‌شد که صدای او بیش از اندازه به شکل مصنوعی عمیق شده و تغییرشکل یافته است. اندکی از آن را در این فیلم هم می‌توان حس کرد، اما بسیار کمتر است و هرچه بروس فقیرتر و بتمن کم‌توان‌تر می‌شود، زیر و بم این بازیگر نیز بیشتر می‌شود. مایکل کین نیز دو صحنه برای بازی دارد که به شکلی غافلگیرکننده سرشار از احساس هستند. او با یک خویشتنداری دوست‌داشتنی از عهده این صحنه‌ها برمی‌آید. گری اولدمن و مورگان فریمن نیز در همان نقش‌هایی که در قسمت‌های قبلی داشتند، مطابق انتظار ظاهر شده‌اند.

بین چهره‌ای هراس‌آور است و هاردی با توجه به نقابی که همیشه بر چهره دارد و صدای تغییریافته‌اش مجبور است به بیان بدنی متوسل شود و این کار را با قدرت انجام می‌دهد و در دو لحظه کلیدی می‌تواند با چشمان خود به اندازه چندین جلد کتاب سخن بگوید.

مانند قسمت‌های قبلی، ارزش‌های تولیدی فیلم فراوان‌اند و می‌توان از کارهای پر ارزش طراحان صحنه، ناتان کراولی و کوین کاتانا، فیلمبرداری ولی فیستر، طراحی لباس لیندی همینگ، پل فرانکلین سرپرست جلوه‌های بصری، کریس کوربالد سرپرست جلوه‌های ویژه، لی اسمیت تدوینگر، هانس زینگر آهنگساز و ریچارد کینگ طراح صوتی نام برد.

تنها خطای فاحشی که می‌توان به آن اشاره کرد، گاف بزرگی است که در تداوم صحنه بازار سهام مشاهده می‌شود، اینکه حمله به بازار سهام در روز اتفاق می‌افتد و صحنه تعقیب و گریزی که در پی آن می‌آید در شب رخ می‌دهد. با وجود همه فناوری پیشرفته‌ای که در «شوالیه تاریکی برمی‌خیزد» به کار رفته است، نولان همچنان مغرورانه و طغیانگرانه به مکتب قدیم پایبند مانده است. رویکرد زیبایی‌شناسانه او طی جمله‌ای در پایان فهرست طولانی عوامل فیلم بیان شده: «این اثر روی نوار فیلم، فیلمبرداری و تکمیل شده است.»

کوتاه‌‌شده از هالیوود ریپورتر

تاد مک کارتی

ترجمه: پریا لطیفی‌خواه



همچنین مشاهده کنید