شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

خواندن ورق به ورق


خواندن ورق به ورق

درباره سیدعلیرضا میرعلینقی به مناسبت انتشار اثر تازه اش

یکی ، دو روز پیش از تعطیلات ۱۴ و ۱۵ خرداد در این فکر بودم که این روزها را چگونه بگذرانم، نه اینکه کاری نداشتم بلکه گرفتار هم بودم و حتی کمی از کارهای جاری ام عقب مانده بودم. با این حال مثل خیلی ها دوست داشتم روزهای متفاوت را به گونه یی دیگر بگذرانم. به خاطر امتحانات پایان سال پسرم وسوسه سفر و گشت و گذار را به سختی و با نارضایتی تمام از سرم دور کردم و نشستم تا چه پیش آید. یکشنبه شب که به خانه آمدم باخبر شدم آقای میرعلینقی یکی ، دو بار تماس گرفته و اصرار داشته همان شب مرا ببیند. تماسی گرفتم و باخبر شدم که کتاب تازه اش درآمده و مثل همیشه می خواهد لطف کند و برایم بیاورد.

حدود ساعت ۱۲ آمد و کتاب شناسی و مقاله شناسی موسیقی اش را (که صفحه اول آن را با خط زیبایش به یادگار نوشته بود) برایم آورد. در همان نظر اول دریافتم که روزهای آینده ام را با آن سپری خواهم کرد و شوق تورق اولیه چنان حاکم شد که تاحدی حرمت مهمان داری را از یاد بردم و بعد از مختصر پذیرایی، اول به خواندن مقدمه دکتر محسن حجاریان پرداختم، بعد مقدمه خودش را خواندم و نگاهی به لابه لای کتاب انداختم. سکوت و صبر او که می شد در آن احساس رضایتش را دریافت باعث شد از کاری که می کنم شرمنده نباشم. احساس او برایم آشنا بود، کیست که وقتی دستی به سر و روی فرزندش می کشند، بی حوصلگی کند. برای اهل این مقوله هیچ دستمزد و پاداشی دلچسب تر از دریافتن و توجه به کارشان نیست.

سال ها قبل اولین بار با نام او در مقاله یی که استاد لطفی درباره اش نوشته بود، آشنا شدم. چندی پس از آن یک بار او را در دفتر انتشارات هنر و فرهنگ دیدم که چون به چهره نمی شناختمش او آشنایی داد و سال ها بعد هنگامی که «موزه تار» را تاسیس می کردم آشنایی مان بیشتر شد و شوق و علاقه بی حد و حصر او را به هر چه که به موسیقی و به خصوص به این امورش مربوط می شد در آن زمان دریافتم. سخاوتمندانه و با گشاده دستی غیرمرسومی یادگارهای ذی قیمتی را به موزه ما هدیه کرد که هنوز هم از ارزنده ترین داشته های من اند. دست خط اصل وزیری، نامه های اداری موسیقیدانان قدیم، صفحه های گرامافون قدیمی، بروشور کنسرت قمر و چیزهای دیگری از این دست.

بعد از آن تاکنون غیر از تماس های تلفنی دو، سه ماه یک بار، سه، چهار بار او به خانه ما آمده و دو بار من به خانه او رفته ام و با آنکه همیشه از وعده گذاشتن و برقراری ارتباط های جدید و دیدارهای مرسوم طفره رفته ام، هیچ گاه نخواسته ام و نتوانسته ام به او نه بگویم. دلیلش محبت او است؛ در همان سال های تاسیس موزه که فراموش نشدنی است و اصلی تر از آن نقش ویژه و منحصر به فردی است که در موسیقی امروز ما دارد، نقشی که حداقل با علائق امثال من همخوانی و همسویی زیادی دارد.

مقالات و نوشته های او را اگر به دستم برسد، همیشه می خوانم و با ولع زیادی هم می خوانم. در موسیقی ما کمیاب است که کسی آشنا به موسیقی باشد و در کنار آن حافظه یی عجیب و باورنکردنی و اطلاعات و دانسته های تاریخی سرشاری درباره احوالات اجتماعی و سیر تحول و آثار صوتی و مکتوب و زندگی شخصی و هنری و موسیقی و موسیقیدانان در سده گذشته داشته باشد و خوب و شیوا هم بنویسد. هرکس که با او بنشیند خیلی زود درمی یابد که با تیزبینی تمام و به ظرافت از گفته ها و نوشته های هر کس، علاوه بر تحلیل فنی، تحلیلی روانشناسانه دارد.

گاهی با بیان یکی ، دو جمله چنان روحیات مخفی و درونی آدم ها را بازیابی می کند که مخاطب شگفت زده می شود. تو را بهتر از خودت برایت تعریف می کند، از آمیخته کردن عملکردهای حرفه یی و سیر زندگی خصوصی و گذشته افراد به چنان نتایجی می رسد که از درستی تحلیل اش حیرت می کنی. بعضی وقت ها اگر پرسشی درباره شیوه نوازندگی یا صدادهی یکی از استادان قدیم و جدید می کند، در لابه لای پاسخ ات خودش هم نظری کوتاه می دهد که تو همان دم متاسف می شوی که چرا خودت به آن فکر نکردی؟

در آستانه چهل سالگی با چنان طیف گسترده یی از پیر و جوان اهل موسیقی و ادبیات و نشر و سینما و... معاشر و محشور بوده که فکر می کنی مگر شبانه روز چند ساعت است؟

حدود بیست سال پیش گویا تابع یکی از جریان های فکری موسیقی امروز بوده و تنها به این شیوه و آدم های پیرو آن اعتنا داشته. اما سال ها است که نوشته ها و مطالب اش به پیروی از آن مفهوم مشهور که «مبین که می گوید ببین چه می گوید»، رنگ و بویی پیرانه و همه سونگرانه و تاریخ مدارانه دارد. چنین اندیشه یی در جمع با آنچه پیش از این گفتم مطمئناً منصبی را برایش رقم خواهد زد که تنها اوست که مستحق آن است. مطمئناً تاریخ نگار موسیقی معاصر ما او است و اگر خودش در این اندیشه نباشد و از هم اکنون دستمایه های آن را فراهم نکند جای بسی تاسف دارد.

مقالات بی شمار او که در جنبه های مختلف موسیقی نوشته شده سهم مهم و قابل اعتنایی در ارتقای فرهنگ موسیقی و جامعه موسیقی داشته و دارد. جامعه موسیقی ما اهلی نخوانده است و سخت می شود او را به خواندن عادت داد. اما شکل و شمایل و شیوه نگارش میرعلینقی تاکنون به گونه یی بوده و ترفندهایی در آن به کار رفته که بی انگیزه ترین خواننده ها را وادار به خواندن کرده و این کاری است دشوار که از هرکس برنمی آید. نوشته های امروز موسیقی یا چنان است که چند نفری بیشتر نمی خوانندش یا چنان که اصلاً به خواندنش نمی ارزد، اما نوشته های او جذاب و از جهت جذب مخاطب میان حال است و این نه از سر میان حالی اندیشه و توانایی های او است که کاملاً اندیشه ورزانه و از سر آگاهی است. همین است که می تواند نقشی تعیین کننده را در این امر برایش رقم بزند. مجموعه سالنامه هایش که اندیشه یی ظریف و جامعه شناسانه در پس انتشار آنها نهفته است مصداق عینی کار و فکری سهل و ممتنع است، آنها هم مانند نوشته هایش ایفاگر همان نقش اند.

برخی از اهل موسیقی جوان و کم مطالعه و کنجکاو ابتدا فقط در پی آن بودند که در این سالنامه ها روز تولد هنرمندان مورد علاقه شان را بیابند و به موقع تبریک شان بگویند اما رفته رفته آموختند و توانستند مطالب و اطلاعات تاریخی دیگری را هم در آنها ببینند و بیابند.

غیر از مقاله هایش در دایره المعارف ها و کتاب هایی مثل موسیقی نامه وزیری و به رهبری مرتضی حنانه که همگی آثار مهم و قابل ارزشی در موسیقی ایرانند اثر امروزی او یعنی مقاله شناسی و کتاب شناسی موسیقی، بعد جدیدی را از شخصیت فکری او نمایان می کند که تعمق و جایگاهی جدای از کارهای دیگرش دارد و جالب آن است که در حقیقت این اولین اثر او بوده است چرا که نویسنده حدود ۱۵ سال پیش آن را به انجام رسانده و به دلایلی متعدد که شرحش در ابتدای کتاب آمده انتشار آن به بوته تعویق افتاده است. کاری پیرانه در ابتدای جوانی و همین می تواند آن نظر مرا درباره او تایید کند که میان حالی نوشته های او - که آگاهانه و کارساز بوده - از سر میان حالی اندیشه اش نیست.

این اولین جلد از مجموعه پنج جلدی است که نویسنده تدارک دیده و در اوراقی بالغ بر ۶۵۰ صفحه تنظیم و به وسیله انتشارات سوره مهر منتشر شده است. گستردگی کار و انبوه اطلاعات و مطالبی که در این اثر فراهم شده و حجم منابعی که نویسنده بار بازبینی و مطالعه آنها را بر دوش کشیده در نظر اول توجه هر خواننده را جلب می کند. طبقه بندی روش مند و نسخه پردازی و صفحه بندی چشم نواز کتاب نیز بر ارزشمندی آن افزوده است و افزون بر آن ارزشمند است چند مقدمه خوش نگاشته ابتدای کتاب به قلم هنرمند عزیز آقای رضا مهدوی و محقق گرامی دکتر محسن حجاریان و کتاب شناس و ویراستار ارجمند آقای عبدالحسین آذرنگ.

اما در اینجا بنا دارم از منظر دیگری به کتاب ارزشمند او نگاه کنم. آنچه من می توانم بگویم بر هیچ اهل تحقیق و آشنا به این امور پوشیده نیست و دوست ندارم به برشمردن مزایا و محسناتی بپردازم که بارها درباره کتب مرجع گفته شده و نمی خواهم لزوم پدید آوردن و تولید این گونه آثار را یادآوری و از کمبود چنین تحقیقات و تولید چنین آثاری شکوه کنم. بیشتر دوست دارم به اهل موسیقی - و غیرموسیقی- توصیه کنم که بخوانیدش. هرچند که توصیه به خواندن چنین کتبی به معنای ورق به ورق خواندن آن ممکن است کمی دور از عرف و عادت برخورد با چنین کتاب هایی به نظر آید، اما فکر می کنم خواندن ورق به ورق این کتاب به خصوص برای جوان ترها ضروری است چرا که دستیابی به چکیده مکتوبات و مقالات و کتب موسیقی در یک قرن تعیین کننده اخیر - به خصوص که کتاب نامه به طرز توصیفی نوشته شده - برای آنها که چندان به خواندن عادت ندارند و عموماً از تاریخ گذشته موسیقی خود بی خبرند حاصلی میانبر را در پی خواهد داشت.

از لابه لای تیترها و عنوان ها و خواندن عبارات کوتاه توصیفی کتاب می توان دریافت که جامعه موسیقی از ابتدا تا امروز درگیر چه مباحث نظری و غیرنظری بوده است، روند رشد دانش و علم در این حیطه چگونه بوده است، چه کسانی چه ها نوشته اند و چه ها کرده اند، کمبودها چیست، به چه اموری تاکنون پرداخته نشده و... بسا که از برخورد با خیل عنوان های جذاب و فریبنده انگیزه یی برای بعضی حاصل شود و در پی آن به یافتن و تهیه مقاله و کتابی اقدام کنند و با خواندن آن عطش خود را فرو نشانند و چیزی بیاموزند و دست کم و حداقل آنکه از این میان دقایقی بر میانگین مطالعاتی اهل موسیقی بیفزایند. و شاید در این کنکاش بعضی چندان تشنگی کنند که خود روزی غریق این ورطه شوند. تا آن روز که نبینیم هیچ روزی را که هیچ اهل موسیقی به خشکسالی ذهنی دچار شده باشد.

به خاطر انتشار این کتاب هم به آقای میرعلینقی و هم به جامعه موسیقی تبریک می گویم و هم یاد و سپاسی دارم از یکی دیگر از روندگان دیگر این راه یعنی سرکار خانم ویدا مشایخی که او هم در سال های پیش از انقلاب سهمی از این سفره داشت.

ارشد تهماسبی



همچنین مشاهده کنید