شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

خانه و تنوع فضایی؛ ارتباط با طبیعتِ فرهنگی‌شده



      خانه و تنوع فضایی؛ ارتباط با طبیعتِ فرهنگی‌شده
منیژه غزنویان

تقاضاهای افراد از فضای خانه و تصاویری که از خانه مطلوب دارند بسته به مولفه‌های مختلفی چون سن، جنس، شغل، سلامت و... تفاوت می‌کند و اشکال متنوعی را به خود می‌‎گیرد. موضوعی که بدون‌شک از دشواری‌های فرمولیزه کردن اصول فرهنگی و اجتماعی خانه‌سازی محسوب می‌‎شود و شیوه‌های پیچیده پژوهش و گزاره‌های نسبی در نتایج را می‌طلبد. با وجود این‌ها نیازی که صراحتا می‌توان درباره ساکنان و خانه‌هایشان مطرح کرد و از قطعیت بسیار زیادتری برخوردار است، نیاز «ارتباط با طبیعت» است که در این‌جا و در آخرین یادداشت‌ها از مجموعه «خانه و تنوع فضایی» به آن‌ها پرداخته می‌شود. پیشتر، ضرورت ارتباط ساکنان با خود، خانواده، دیگران، اشیاء و نیز نمادها مورد بررسی قرار گرفت. حال در یادداشت پیش رو سعی می‌شود آخرین حلقه این شبکه مورد بحث قرار گیرد.

در این پژوهش، منظور از ارتباط با طبیعت، نگهداری از گیاهان، حیوانات و نیز  ارتباط با برخی عناصر طبیعی چون آب و آسمان است. میرچا الیاده در این خصوص می‌گوید: «بدوی‌ترین مکان‌های مقدسی که می‌شناسیم آن‌هایی هستند که خرده‌جهانی را به وجودمی‌آورند: چشم‌اندازی از سنگ‌ها، آب و درختان.» (شولتز، 1388: 48) آسمان در بسیاری فرهنگ‌ها نماد ارتباط با ماوراء طبیعت است چرا که عموما تصور بر آنست که جایگاه خدایان بوده و هنگام دعا نیز دست‌ها به سوی آن بلند می‌شود. نوربرگ شولتز در مبحث «روح مکان» خود درباره آسمان صحبت کرده و تاثیر آن‌را بر انسان‌ها به دو عامل کیفیت نور، رنگ و حضور ابرها و نیز رابطه‌اش با زمین ارتباط می‌دهد. مشاهده آسمان در یک روز ابری و بی‌ابر یا نگاه کردن به آن از درون یک دشت باز و مسطح یا از لابه‌لای شاخه‌های انبوه یک جنگل، تجربیاتی متفاوت بوده و با حس‌های مختلفی همراهند. با این‌حال آن‌جه مسلم است ضرورت دیده شدن آسمان توسط انسان‌هاست. یک اطلاع‌رسان پژوهش نگارنده در این‌باره می‌گوید: « بعد از این‌که پدرم توری پنجره را برداشت می‌توانیم کمی سرمان را هم بیرون ببریم ولی قبل از آن، فقط ساختمان‌های روبه‌رو معلوم بودند. بدم نمی‌آید آسمان را ببینم چون به قولی، آسمان آدم را الهی می‌کند.»

پس از آسمان، آب از چنین جایگاه اجماعی برخوردار است ولی افراد آن‌را در قالب‌های مختلفی مطالبه می‌کنند که از تیپی حداکثری مانند استخر خانگی تا تیپ‌های حداقلی‌تری مثل حوض، فواره و آب‌نما در نوسان است. یک اطلاع‌رسان در این‌باره می‌گوید: « دوست داشتم در تراسمان یک حوض آب هم باشد که امکان‌پذیر نیست چون به سقف پایین رطوبت می‌دهد. حوض صدای خرخر آب دارد، قدیمی است و حس خوبی به آدم می‌دهد.» این میل به آب گرچه به اعتقاد الیاده، مسئله‌ای جهان‌شمول است ولی در فرهنگ ایرانی دارای سبقه‌های اسطوره‌شناختی نیز هست. وجود آناهیتا (ایزدبانوی آب) در اسطوره‌های ایرانی و همچنین توجه ویژه به موضوع آب در ماجرای دینی کربلا، از نشانه‌های برجسته این جایگاه است، خصوصا که کشور ایران به لحاظ اقلیمی نیز منطقه‌ای خشک محسوب می‌شود و آب همواره مسئله جدی انسان با طبیعت بوده است. بر همین اساس، حضور آب به عنوان نماد روشنایی، در خانه‌ها و همچنین بسیاری از آیین‌های ما برجسته است که خود در جای دیگری می‌بایست بررسی شود.

عنصر مورد توجه دیگر، گیاه است که البته تفاسیر متعددی در بین ساکنان درباره آن وجود دارد. همان‌طور که پیشتر آمد، رستنی‌ها از عناصر مشترک تمام فضاهای قدسی، حتی بدوی‌ترینشان بودند و از این‌رو گیاه، ارزش نمادین ویژه‌ای در نظام‌های اسطوره‌شناختی دارد. به لحاظ فرهنگی اما نگاه به این عنصر و ارتباط به آن در خانه، گوناگونی‌هایی را داراست. برخی معتقدند رستنی‌های داخل خانه می‌بایست بُعد مصرفی را مدنظر داشته باشد و هر آن‌چه کشت می‌شود قابل مصرف باشد. به عنوان مثال، کریم پیرنیا در وصفی از باغ‌های ایرانی می‌اورد به این موضوع اشاره کرده و می‌گوید: «این مسئله که در باغ‌های ایرانی سعی می‌کردند حتی یک بوته بی‌مصرف نداشته باشند از مسائل مهم قابل بررسی است.» (پیرنیا، 1387: 76) و سپس توضیح می‌دهد که چه‌طور در انتخاب درخت‌ها سعی می‌کردند انواع دارای خزان و همیشه سبز را با هم ترکیب کنند که تنوع رنگی حفظ شود و همچنین از گل‌های محمدی و زرد و... برای تهیه غذا و دارو استفاده می‌کرده‌اند. مشابه این مسئله را یکی از اطلاع‌رسان‌های مسن پژوهش چنین عنوان کرده است: «دوست داشتم در همان حیاط، سبزی می‌کاشتم و گل و گیاه... مثل الان باغ که در آن سرگرمم. درواقع خیلی از کارهایی را که دوست دارم و خانه، امکانش را به من نمی‌دهد در باغ می‌توانم انجام دهم مثل همین کاشتن سبزی، چیدن میوه، وجین زمین‌ها، حرس درخت‌ها، کندن علف‌های هرز و.... از بچگی ما توی خانه‌مان باغ و آب و فضاهایی مثل این‌را داشته‌ایم و من دوست دارم داشته باشم. اگر خانه‌مان آن‌قدر بزرگ بود که می‌توانستیم این کارها را هم در آن انجام دهیم نیازی به باغ نبود.» درمقابل، درک این فرد که نسل پس از اوست کاملا متفاوت بوده و به تیپ دیگری از گیاهان در خانه علاقه نشان می‌دهد: «یک گلخانه و یک باغچه هم برای نگهداری و پرورش بهترین گل‌ها آرزویم است. گلخانه برای نگهداری گل‌‎ها در زمستان لازم است. دوست دارم به جای چمن در باغچه، بنفشه آفریقایی بکارم.»

همین تفاوتی که درخصوص گیاهان گفته شد در مورد حیوانات نیز صادق است با این تفاوت که الزاما همه خواستار ورود حیوانات به خانه نیستند و در برخی موارد، موضوع مورد مناقشه‌ای چه در سطح اجتماعی و همسایگی و چه در سطح خانوادگی است. حیوانات را در این‌جا می‎توان حداقل به سه دسته تقسیم کرد: حیوانات مفید خانگی مانند مرغ و خروس و گوسفند و...، حیوانات زینتی خانگی که از مصرف خوراکی ندارند ولی از قدیم به عنوان بخشی از زینت یا فراغت خانگی محسوب می‌شده‌اند مانند ماهی، کبوتر و... و درنهایت، حیوانات همدم خانگی که پدیده نسبتا متاخرتری و بیش از سایرین محل اختلاف. سگ، گربه، خرگوش و... در این دسته قرار می‌گیرند. افراد بسته به سن، جنس، میزان مذهبی بودن و برخی مولفه‌های دیگر به یکی از این دسته‌ها مایل بوده و یا به داشتن هیچ کدامشان در خانه تمایلی نشان نمی‌دهند.

نور در فرهنگ‌های مختلف از جمله فرهنگ ایرانی، معنای نمادین پررنگی دارد و با امر قدسی و آگاهی در ارتباط قرار می‌گیرد. با این‌حال و علی‌رغم اهمیت این عنصر، به نظر می‌‎رسد نداشتن نور طبیعی از سوی ساکنان چندان به عنوان مشکل قلمداد نمی‌شود. البته این بدان معنا نیست که افراد، علاقه روشنایی را از دست داده‌اند، چنان‌که می‌بینیم این اطلاع‌رسان می‌گوید: «من فضاهای ساده و راحت را دوست دارم و البته روشن. الان سال‌هاست که خانه‌ام تاریک است. کرج که بودم آن‌قدر آفتاب بود که دو سه لایه پرده می‌زدم جلوی نور را می‌شود گرفت ولی تاریکی را چه می‌‎توان کرد؟ نور طبیعی واقعا نعمتی است که ما قدرش را ندانستیم. الان دکترها هم می‌گویند که روزی ده دقیقه هم که شده بگذارید بدنتان آفتاب بخورد ولی واقعا با این تاریک بودن خانه‌ها و این دید داشتن آن‌ها به هم مگر از این کارها می‌شود کرد.» با این‌حال در کنار او، فرد دیگری را داریم که در همان سن‌وسال است و درباره مسئله کمبود نور طبیعی در خانه‌اش می‌گوید: «من زیاد آرزو ندارم که بعد بخواهم به خاطر نرسیدن به آن‌ها خودم را ناراحت کنم. مثلا این هالمان همیشه کم‌نور است و در روز هم باید برق روشن کنیم. من به خودم می‌گویم خوب الان خیلی از خانه‌ها این‌طوری هستند و اصلا برق برای همین منظور ساخته شده است دیگر اما اگر بخواهم سخت‌گیرانه نگاه کنم باید بگویم نور هالمان اگر بیشتر بود و نور طبیعی داشت بهتر بود.» به نظر می‌رسد این موضوع خصوصا با رواج گفتمان دکوراسیون داخلی و مطالبی که ذیل آن درباره انواع نور و تاثیر نور و کنترل آن گفته می‌شود تقویت می‌گردد.

از آن‌چه در بالا گفته شد چنین برمی‌آید که داشتن ارتباط با طبیعت، امری ضروری است ولی ولی کدام طبیعت؟ باشلار در این‌باره می‌گوید: «نیازی نیست که برای مدتی طولانی در درختستان باشیم تا تاثیر دلهره‌آور هر چه بیشتر به عمق فرو رفتن جهان نامحدود را تجربه کنیم. اگر ما ندانیم که به کجا می‌رویم چه بسا به زودی دیگر بر این‌که کجا هستیم واقف نباشیم. تنها زمانی که درختستان دارای گستره‌ای محدود بوده و به یک بیشه‌زار تبدیل شود در آن صورت ادراک‌پذیر و کاملا معنادار می‌ماند. درواقع بهشت به صور بیشه‌زار یا باغی معین و محصور تصور شده است.» (شولتز، 1388: 44) بنابراین، طبیعتِ فرهنگی شده بیش از هر چیز مدنظر است که تا این‌جای مقاله سعی شد تصویری از چیستی آن ارائه گردد. این نیاز، بحث حاضر را به سمت فضاهای غیربسته می‌کشاند که منظور از آن‌ها، دو تیپ فضای باز (مانند حیاط) و نیز سرپوشیده (مانند ایوان، تراس، بالکن و...) است. خانه یک چهاردیواری محدود است که نباید امکان ارتباط با نامحدود را از افراد سلب کند؛ جایی که اصطلاحا افراد برای «هوا خوردن» به آن مراجعه می‌کرده‌اند. حیاط به عنوان نماد این فضای باز و نامحدود، گرچه به سرعت درحال حذف شدن از تجربه زندگی خانگی اغلب افراد خانه‌های جدید است هنوز به عنوان یک مطالبه مطرح بوده و برای کارکردهایش جایگزینی داخلی نیز ارائه نشده است. حیاط گذشته از امکانی که برای ارتباط با آسمان و حالت‌های مختلف آن به انسان‌ها می‌دهد فرصتی برای باغبانی و کشاورزی است. فضایی برای تولید برخی مایحتاج گیاهی که به صورت محدود، روزانه و تازه می‌بایست مورد مصرف قرار گیرند؛ به عنوان مثال، سبزی خوردن. فرصتی برای نگهداری حیوان خانگی یا برقراری تیپی از ارتباط با سایر حیوانات موجود در محیط. فضایی برای بازی، ورزش و تحرک و بالا و پایین پریدن‌هایی که در خانه‌های جدید امکانش نیست و در چندین مصاحبه از مصاحبه‌های موجود به کرات به آن اشاره شده است. خصوصا در مورد کودکان و نیز زنان که فرصت کمتری برای تحرک در فضاهای عمومی و بیرونی دارند. حیاط همچنین فضایی برای اندیشه، تفکر، خیال و هنر است، فضایی که در این پژوهش، فاصله گرفتن از روزمرگی و تجربیاتی از جنس فراروزمرگی عنوان شده بود. حیاط از قدیم، فضایی برای فراغت خانگی نیز بوده است. نشستن و عصرانه خوردن در آن و گپ زدن در هوای آزاد که به تعبیر افراد، روح را تازه می‌کند. حیاط همچنین فضای انجام تعمیرات و یکسری کارهای کثیف خانگی که در فضای داخلی میسر نیستند (مانند واکس زدن کفش‌ها که در یک مورد عنوان شد در فضای توالت انجام می‌شود.) بسیاری از کارهای کوچک روزمره نیز ماهیتا فعالیت‌هایی نیستند که در فضای داخلی و پوشیده خانه میسر باشند، کارهای ساده‌ای چون شستن فرش و قالیچه که در مصاحبه‌‎ها روشن شد به هنگام اجبار، در فضای حمام و با مشقت صورت می‌گیرند، خشک کردن بعضی مواد خوراکی برای ذخیره (مانند میوه خشک)، شستن سبزی در مقیاس زیاد، شستن برخی قابلمه‌ها و ظروف بزرگی چون مجمع که در سینک ظرف‌شویی امکان‌پذیر نیست و یا حتی فعالیتی چون پهن کردن لباس‌های تر برای آفتاب خوردن و خشک شدن که در گفتمان پزشکی نیز بسیار بر اهمیت آن تاکید می‌شود. همچنین بدون حجاب و با پوششی کمتر از پوشش فضای عمومی، حاضر شدن در فضای باز و قرار گرفتن در معرض آفتاب که همین گفتمان باز بر آن تاکید دارد و فقدان همه این موارد در اکثر فضاهای داخلی حس شده و افراد را دچار نوعی از سردرگمی، دلزدگی از خانه و حتی بیماری می‌کند.

خانه از گذشته تاکنون فضایی فراغتی نیز بوده و برای تفریح فرد و خانواده در داخل خود تدابیری را اندیشیده بوده است. تاب، تخت و حوض آب برای نشستن در حیاط و جمعی صمیمانه داشتن، مدل سنتی آنست که برخی از افراد مورد مصاحبه همچنان خواستار آن بودند. این گونه از فراغت‌های خانگی عموما ارتباط تنگاتنگی با فضاهای باز و سرپوشیده خانه داشته‌اند. ایوان، یکی از این فضای سرپوشیده است که به شیوه سنتی، استفاده‌های فراغتی بسیاری داشته است اما جایگزین آن در خانه‌های جدید، تراس یا بالکن است که به ندرت توانسته جایی در فرهنگ برای خود باز کند. اغلب از این فضا به عنوان یک فضای بی‌مصرف یا با عملکردهای مخدوش استفاده می‌شود که نه مطلوبیتی برای ساکنان خود دارد و نه برای کسانی که از بیرون  از فضای عمومی نظاره‌گرش هستند. بالکن یا تراس، فضایی است که به لحاظ نظری می‌توانسته تاحدی فقدان فضای باز را جبران کند ولی بنابر دلایلی از جمله کوچکی، مسئله اشرافیت و عدم آموزش ساکنان درخصوص توانمندسازی فضا و استفاده از آن، عموما به عنوان انباری و یا محلی برای خشک کردن لباس استفاده می‌شود. با این‌حال، در یک بررسی انسان‌شناختی که تجربه سکونت در  مجتمع مسکونی گلزار تهران، واقع در اتوبان بابایی، خروجی لویزان را کنکاش کرده، ساکنان از این‌که با استدلال عدم تخریب نما و منظر، اجازه استفاده از همین بالکن‌ خانه‌هایشان را نیز ندارند و همچنین فضای جایگزینی برای آن‌ها در نظر گرفته نشده گله‌مند بوده‌اند.

از مجموع گفته‌های بالا به نظر می‌رسد برخلاف تصور معمول سازندگان بنا که فکر می‌کنند در نظر گرفتن فضای بیشتری برای فضاهای سرپوشیده، نوعی به هدر دادن فضاست از نظر ساکنان، این بخش از خانه اهمیت بسیاری دارد اگر که به معنای واقعی کلمه، طراحی و توانمند شده باشد. داشتن یک تراس خوب حتی در یک خانه کوچک می‌تواند بیش از آن‌که اسراف تلقی شود یک امتیاز باشد چرا که انسان‌ها به شدت از کمبود چنین تجربیاتی در فضای مسکونی‌شان رنج می‌برند.

منابع:

  • غزنویان، زهرا، 1391، انسان‌شناسی فضای خانگی شهری؛ از مطلوبیت تا واقعیت، پایان‌نامه کارشناسی ارشد، استاد راهنما: ناصر فکوهی، دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران.
  • حائری مازندرانی، محمدرضا، 1388، خانه، فرهنگ، طبیعت، تهران، مرکز مطالعاتی و تحقیقاتی شهرسازی و معماری.
  • نوربرگ شولتز، کریستین، 1388، روح مکان، محمدرضا شیرازی، تهران، رخ‌داد نو.
  • پیرنیا، محمدکریم، 1387، تحقیق در معماری گذشته ایران، تهران، سروش دانش.
  • جوادنیا، زینب، 1391، بررسی تاثیر فضاهای مسکونی بر هویت فردی و اجتماعی و فرهنگی ساکنین آن (مطالعه موردی مجتمع مسکونی گلزار)، پایان‌نامه کارشناسی ارشد انسان‌شناسی، دانشگاه تهران.

 

 

ایمیل نگارنده: زهرا (منیژه) غزنویان

ghaznavian.m@gmail.com

 

دوست و همکار گرامی

چنانکه از مطالب و مقالات منتشر شده به وسیله «انسان شناسی و فرهنگ» بهره می برید و انتشار آزاد آنها را مفید می دانید، دقت کنید که برای تداوم کار این سایت و خدمات دیگر مرکز انسان شناسی و فرهنگ، در کنار همکاری علمی،  نیاز به کمک مالی همه همکاران و علاقمندان وجود دارد. برای اطلاع از چگونگی کمک رسانی و اقدام در این جهت خبر زیر را بخوانید

http://anthropology.ir/node/11294

 

 

 

 

 



همچنین مشاهده کنید