شنبه, ۱۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 1 February, 2025
مجله ویستا

انسان‌شناسی و روان‌کاوی


میشل پورت برگردان منصوره اسدی مقدم

مفهوم انسان‌شناسی (anthropology) که کاربرد آن در زبان‌های اروپایی رایج است، معانی متعددی را در بر دارد؛ از مفهوم الهیاتی این واژه گرفته ـ بیان حالات روحانی به زبان انسانی ـ تا مفهوم مدرن آن ـ مطالعه انسان به عنوان واحد اصلی، بررسی سرشت اجتماعی، روانی، و زیستی او، و همچنین توسعه تاریخی و پیش از ‌تاریخی بشر. در طول حیات فروید، به دلیل گسترش تحقیقات انسان‌شناختی توسط محققان انگلیسی-‌ امریکایی و اروپایی، مفهوم انسان‌شناسی معانی جدیدی پیدا کرد.
   واژه «انسان‌شناسی» در قیاس با «جامعه‌شناسی» که فروید آن را با واژه روان‌کاوی درآمیخته بود (Sozial-, oder Massenpsychologie) در ادبیات او از جایگاه ویژه‌ای برخوردار نیست. اجتناب فروید در به کارگیری این واژه قابل توجه است. آن‌گاه که بحث انسان‌شناسی در میان بود، فروید از واژه آلمانی «Geisteswissenschaften» به معنای تحت‌اللفظی «علوم ذهن» (sciences of mind) استفاده می‌کرد و بر آن بود که روانکاوی با تبیین «نهادهای فرهنگی اصلی»، برون‌همسری، شکل‌گیری دولت، قانون، نظم اجتماعی، هنر، اخلاق و آگاهی اخلاقی، و دین در ارتباط است. در کار او به علاوه ارجاعاتی به اسطوره، داستان و افسانه، تاریخ فرهنگی و توسعه، زبان‌شناسی و قوم‌شناسی، تاریخ توسعه جوامع بشری که در واقع موضوع اصلی انسان‌شناسی را تشکیل می‌دهد، وجود دارد.
   استدلال فروید مبنی بر مرتبط بودن روانکاوی با حوزه‌های نامبرده، با انتشار «توتم و تابو» (1912-13) (Totem and Taboo) نظام‌مندتر شد. در «دعوی روانکاوی در حوزه علمی»  در خصوص همین موضوع توضیح مفصلی وجود دارد، که فروید در نوشته‌های بعدی خود بیشتر به آن پرداخت (1914, 1923, 1924, 1925, 1926, 1933). با انتشار «تفسیر خواب» (The Interpretation of Dreams) جایگاه روان‌کاوی که در ابتدا صرفاً یک تخصص پزشکی در زمینه نشانه‌های عصبی به حساب می‌آمد، متحول شد. «تحلیل خواب به ما در بررسی فرایندهای ناخودآگاه ذهن بصیرت بخشید و  نشان داد که ساز و کارهای به پدید‌آورنده نشانه‌های آسیب‌شناختی در ذهن سالم هم فعالیت می‌کنند. در نتیجه روان‌کاوی به نوعی روانشناسی ژرفا‌نگر بدل شد که قابلیت انتساب به علوم ذهنی را داشت» (1923, p. 253). به علاوه روانکاوی که دانش پیدایش مسائل روانی است، پایه اصلی روان‌شناسی را تشکیل می‌دهد؛ «از آن‌جایی که هیچ یک از کارهایی که انسان‌ها انجام می‌دهند و چیزهایی که خلق می‌کنند، بدون دخالت روان‌شناسی قابل فهم نیست، روان‌کاوی در حوزه‌های متعدد دانش‌، از جمله شاخه‌های علوم ذهنی، به خودی خود کاربرد پیدا کرد» (1933, p. 145).
   فروید در سال 1907 تشابهی میان «کنش‌های وسواسی و رویه‌های دینی» (Obsessive Actions and Religious Practices) یافت (1907b) و پدیدارشناسی تشریفات مذهبی را با سبب‌شناسی etiology کشمکش مورد مقایسه قرار داد. او در سال 1913 هویت «پویا منبع» (dynamic source) را که عامل به وجود آورنده «رفتارهای روانی خاص افراد و جوامع منزوی» بود، تبیین نمود (1913). فروید در «روان‌شناسی جمعی و روان‌کاوی خود» (1921) (Group Psychology and the Analysis of the Ego) خود و بعدتر در کتاب «تمدن و ملالت‌های آن»(1930 [1929])  (Civilization and Its Discontents)، نشان داد که چگونه نیروهای غریزی گروه‌ها همان غریزه افراد است، و از کاربرد هر شکلی از «غریزه جمعی» اجتناب ورزید. این هویت به روانکاوی کمک کرد که در تبیین اشکال فرهنگی کاربرد ـ و یا مصداق ـ داشته باشد و به محققان اجازه داد که شباهت ژرفانگرانه‌ای را میان اشکال روانی فردی و اشکال فرهنگی برقرار کنند.
    شباهت بنیادین میان این دو، آن است که « هر دو آرزویی که مشترکاً عقده ادیپ را به وجود می‌آورند، دقیقاً قابل انطباق با دو ممنوعیت اصلی است که توتمیسم ایجاب می‌کند (ممنوعیت کشتن جد قبیله و ممنوعیت در ازدواج فرد با زنان کلان خودش). در اینجا تحقیقات فروید مستقیماً به انسان‌شناسی ارجاع دارد.
   همه مفاهیم اصلی روانکاوی، به دلیل رابطه ذاتی با روانشناسی فردی، با انسان‌شناسی و روان‌شناسی گروهی مرتبط‌اند؛ این در حالی است که خانواده به عنوان مفهوم میانجی مطرح می‌شود. گذشته از عقده ادیپ (Oedipus complex) و امر مناسکی (the ritual)، مفاهیمی همچون خود (ego)، خود آرمانی(ego ideal) ، ابرخود (superego)، هویت‌یابی (identification)، اشکال دفاعی (defensive formations)، و به خصوص ممنوعیت و تعالی، که همگی در ارتباط با فرهنگ و آموزش قرار می‌گیرند، برگرفته از انسان‌شناسی‌اند.
   مطالعه اسطوره، دین، و جامعه که بدواً در نوشته‌های اتو رنک (Otto Rank)، تئودور رایک(Theodor Reik) ، و گزا روهایم (Géza Róheim) دنبال می‌شد، کار فروید را بسط داد. بعدها انسان‌شناسی فرهنگی امریکایی نیز، گرچه به صورت تقلیل یافته، از دیدگاه روانکاوانه استفاده کرد. با رشد انسان‌شناسی و بین‌رشته‌ای‌تر شدن آن، روانکاوی به یکی از مهم‌ترین موارد ارجاع این رشته بدل شد. در فرانسه، نویسندگانی همچون ژرژ دِورو (Georges Devereux)، رژه باستید (Roger Bastide)، و برنار ژویرا (Bernard Juillerat)، نمونه‌هایی از این وابستگی درونی هستند. کلود لوی استراوس در «گرمسیریان اندوهگین» (1955) (Tristes Tropiques) بر نقش اساسی یافته‌های نظریات فروید در تربیت او به عنوان یک قوم‌شناس تأکید می‌ورزد.
   به باور فروید، روانکاوی موفق به کشف فرایندهای روانی جهان‌شمول شده بود؛ به علاوه، روانکاوی از قابلیت‌ تبیین، و نه صرفاً توصیف، برخوردار است. منتقدانِ وجود رابطه میان روانکاوی و انسان‌شناسی به هر دو جنبه قدرت روانکاوی در تبیین حمله کرده‌اند. در واقع، مفصل‌بندی دانش از طریق مطالعه میدانی به همان اندازه که در فراروانشناسی (metapsychology) و روش‌های درمانی، پیچیده است. با این‌حال فروید در «موسی و یکتاپرستی» (Moses and Monotheism) (1939 [1934–38]) - تحلیل استادانه او از فرهنگ‌ یکتاپرستی در یهودیت و مسیحیت - شیوه جدیدی را برای پیشروی {در تحلیل} در اختیار ما می‌گذارد.



MICHE` LE PORTE

ارجاعات:
Freud, Sigmund. (1907b). Zwangshandlungen und Religionsbungen. Zeitschrift fu¨r Religion, I, 4–12; GW, VII, p. 129–139; Obsessive actions and religious practices. SE, 9: 115–127.
———. (1912–13). Totem und Tabu. Leipzig-Wien: Hugo Heller; GW, IX; Totem and taboo. SE, 13: 1–161.
———. (1913). Das Interesse an der Psychoanalyse. Scientia, XIV, 240–250, 369–384; GW, VIII, p. 389–420; The claims of psycho-analysis to scientific interest. SE, 13: 163–190.
———. (1914). Zur Geschichte der psychoanalytischen Bewegung. Jahrbuch fu¨r Psychoanalyse, VI, 207–260; GW, X, p. 43–113; On the history of the psycho-analytic movement. SE, 14: 1–66.
———. (1921). Massenpsychologie und Ich-Analyse. Leipzig-Wien-Zu¨rich: Internationaler psychoanalytischer Verlag; GW, XIII, p. 71–161; Group psychology and the analysis of the ego. SE, 18: 65–143.
———. (1923 [1922]). Libidotheorie. Psychoanalyse. In M. Marcuse (Ed.), Handwo¨rterbuch der Sexualwissenschaft (pp. 296–298, 377–383). Bonn,; GW, XIII, p. 211–233; Encyclopaedia article: Psychoanalysis and The libido theory’’. SE, 18: 234–254, 255–259.
———. (1924 [1923]). Kurzer Abriss der Psychoanalyse, 1. Vero¨ffentl.:Psychoanalysis: Exploring the Hidden Recesses of the Mind. U¨ bersetz; GW, XIII, p. 405–427; A short account of psycho analysis. SE, 19: 189–209.
———. (1925 [1924]). Selbstdarstellung. In L.R. Grote (Ed.), Die Medizin der Gegenwart in Selbstdarstellungen (Vol. IV, p. 1–52). Leipzig: Felix Meiner; GW, XIV, p. 31–96; An autobiographical study. SE, 20: 1–74.
———. (1926). Die Frage der Laienanalyse. Unterredungen mit einem Unparteiischen. Leipzig-Wien-Zu¨rich: Internationaler psychoanalytischer Verlag; GW, XIV, p. 207–286; The question of lay analysis. SE, 20: 177–250.
———. (1930 [1929]). Das Unbehagen in der Kultur. Leipzig-Wien-Zu¨rich: Internationaler psychoanalytischer Verlag; GW, XIV, p. 419–506; Civilization and its discontents. SE, 21: 57–145.
———. (1933 [1932]). Neue Folge der Vorlesungen zur Einfu¨hrung in die Psychoanalyse. Leipzig-Wien- Zu¨rich: Internationaler psychoanalytischer Verlag; GW, XV; New introductory lectures on psycho-analysis. SE, 22: 1–182.
———. (1939 [1934–38]). Der Mann Moses und die monotheistische Religion: Drei Abhandlungen. Amsterdam: Allert De Lange; GW, XVI, p. 103–246; Moses and monotheism: three essays. SE, 23: 1–137.
کتاب‌شناسی:
Bertrand, Miche`le, and Doray, Bernard. (1989). Psychanalyse
et Sciences sociales. Paris: La De´couverte.
Freud, Sigmund. (1923). The libido theory. SE, 18:
255–259.
———. (1933 [1932]). New introductory lectures on psycho-
analysis. SE, 22: 1–182.
———. (1939 [1934–38]). Moses and monotheism. SE, 23:
7–137.
Muensterberger, Werner. (1970). Man and his culture: psychoanalytic
anthropology after ‘‘Totem and Taboo.’’ New
York: Taplinger.

برای مطالعه بیشتر:
Devereux, George. (1952). Psychiatry and anthropology:
some research objectives. Bulletin of the Menninger Clinic,
16,167–177.
Kardiner, Abraham. (1961). Psychoanalysis and anthropology.
Science and Psychoanalysis, 4, 21–27.
LaBarre, Weston. (1961). Psychoanalysis in anthropology.
Science and Psychoanalysis, 4, 10–20.
Muensterberger, Warren.(Ed.). (1969). Man and his culture:
psychoanalytic anthropology after ‘‘Totem and Taboo.’’ London:
Rapp &Whiting.
Roheim, Geza. (1950). Psychoanalysis and anthropology. New
York: International Universities Press.
Wallace, E. (1983). Freud and anthropology: a history and
reappraisal. Psychological Issues. Monograph 55. New York:
International Universities Press.
این نوشتار ترجمه‌ای است از:
Porte, M., 2004, “Anthropologie et Psychanalyse”, trsl. Bononno. R., in: Mijolla, A. (editor in chief), International Dictionary of Psychoanalysis, Farmington Hills, MI, Thomson Gale, pp. 92 – 94.

صفحه روان‌شناسی اجتماعی در «انسان‌شناسی و فرهنگ»:
http://www.anthropology.ir/branches_psychosociology