یکشنبه, ۲۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 9 February, 2025
مجله ویستا

انسان شناسی(23) زمینه های مطالعاتی خاص انسان شناسی:مطالعات زیست محیطی و بوم شناختی



      انسان شناسی(23) زمینه های مطالعاتی خاص انسان شناسی:مطالعات زیست محیطی و بوم شناختی
اریک اسمیت ترجمه ی زهره دودانگه

تحلیل رابطه ی میان جوامع انسانی و محیط زیست آنها بسیار قدیمی تر از رشته انسان شناسی است، اما انسان شناسان از آغاز علاقه ای پایدار به این موضوع داشته اند. دیدگاه جبرگرایی محیطی، که بر این باور است عناصر محیطی به طور مستقیم در ابعاد رفتار و جامعه ی انسانی نقشی تعیین کننده دارند، توسط بسیاری از فیلسوفان عصر روشنگری  -که استدلال میکردند که تفاوت میان مردمان ذاتی نیست بلکه بسته به آب و هوا، چشم انداز طبیعی و سایر شاخص های محیطی است- مطرح شد. با این وجود در آغاز قرن بیستم جبرگرایی محیطی توسط انسان شناسان تاثیر گذاری مانند ای.ال.کروبر مورد حمله قرار گرفت. این دست از انتقادات بر این باور بودند که محیط زیست ممکن است گسترش برخی عناصر اجتماعی-فرهنگی مشخص را محدود کند (مثلا کشاورزی را در قطب شمال ناممکن سازد) ولی نمی تواند توضیح دهد که چرا ویژگی هایی چون کشاورزی آغاز شده و در سایر نواحی گسترش می یابد.
این دیدگاه اخیر که تحت عنوان امکان گرایی(possibilism) شناخته می شود، همچنان در انسان شناسی و بسیاری دیگر از علوم اجتماعی و انسانی غالب است؛ اما امکان گرایی خود دارای محدودیت هایی است. اول اینکه شواهد تاریخی، باستان شناسی و قوم نگاری نشان می دهند که پیوستگی ها و روابطی که میان عناصر زیست محیطی و اجتماعی-فرهنگی الگو شده اند، نمی توانند تحت عنوان امکان گرا (possibilist) نگریسته شود. برای مثال کشاورزی توسط بومیان امریکایی در کالیفرنیا انجام نگرفت، هر چند که به لحاظ محیطی امکان پذیر بود، در حالی که در ناحیه خشک جنوب شرقی امریکای شمالی، سایر مردم هندی محیط را توسط کشاورزی آبی تغییر دادند.  
جولیان استوارد در پاسخ به بحث جبر گرا – امکان گرا   determinist-possibilist در سال 1955، رویکردی را تحت عنوان بوم شناسی فرهنگی گسترش داد. استوارد اینگونه طرح کرد که فرهنگ ها توسط تعدیل ویژگی های فنی، سازمان اقتصادی و حتی خویشاوندی یا دینی خویش، با زمینه های محیطی خود تعامل برقرار می کنند تا برای مردم این فرصت را فراهم سازند که معیشت خویش را دنبال نمایند. بنابراین در حالی که اکولوژی فرهنگی این امر را به رسمیت می شناسد که سازگاری هایِ فرهنگیِ حاصل شده به همان اندازه که بر ویژگی های اجتماعی فرهنگیِ مهیا بستگی دارد به محیط نیز وابسته است، به محیط به عنوان ارائه دهنده مشکلات و فرصت ها می نگرد، نه ارائه دهنده تنها محدودیت ها و یا عوامل تعیین کننده ساده. برای مثال جمعیتی با ابزار سنگی و متکی بر غذاهای وحشی، در مقایسه با جمعیتی که دارای گوسفند اهلی، فلز و سوخت های فسیلی است، خود را با بوش های استرالیایی به شیوه هایی متفاوت مطابقت می دهد.
استوارد بوم شناسی فرهنگی را در مطالعات تاثیر گذاری درباره سرخپوستان امریکایی در پهنه ی گسترده ی «Great Basin» و دیگر شکارچیان-گرد آورندگان و ظهور جوامع پیچیده در دره های خشک پراکنده در سراسر جهان تکامل بخشید. مطالعات برجسته ای که در امتدا مسیر استوارد پدیدار شدند، شامل کار ریچارد لی درباره کونگ سن (Kung San) افریقا در صحرای کالاهاری و اثر روبرت نتینگ درباره ی تولیدات کشاورزی خانگی است. رویکرد بوم شناسی فرهنگی در باستان شناسی نیز بسیار تاثیر گذار بوده است.
یکی از مشهورترین آثار در انسان شناسی بوم شناختی مطالعه ی روی راپاپورت درباره گروه «Tsembaga Maring» در کوهستان های گینه نو است. او در این اثر استدلال کرد که تشریفات «Tsembaga» پرورش خوک و وقوع جنگ را تنظیم کرده و در نتیجه به بازخوردهای محیطی توسط تعدیل و تنظیم  تراکم جمعیت انسانی، نیروی کار، تولید غذا و گروه دیگری از شاخص ها پاسخ داد. مطالعه راپاپورت این مفهوم بسیار متداول را نشان می دهند که سیستم های محیط زیست انسان پست مدرن به دقت تنظیم شده اند تا یک تعادل یا موازنه را توسط مکانیزم های بازخورد پیچیده و اغلب ناشناخته - که جمعیت را زیر خط ظرفیت تحمل محیطی نگه می دارند-حفظ کنند.  
با این وجود در آغاز دهه ی 1970 این دیدگاه تعادل محور به طور وسیعی در حوزه علم انسان شناسی به چالش کشیده شد. رویکردی که بوم شناسی سیاسی نام دارد، این دیدگاه را به دلیل به تصویر کشیدن جوامع غیر مدرن به عنوان جوامعی بی زمان و خارج از تاریخ مورد انتقاد قرار داد. انسان شناسان دیگر که تحت عنوان بوم شناسی تاریخی کار می کنند، نه تنها رویکرد تعادلی بلکه مفهوم محیط های غیر انسانی ایستا را رد کرده و تاکید می کنند که تمام محیط هایی که جوامع انسانی در 50000 سال گذشته در آن ها سکونت گزیده اند با پیدایش و تکامل انسان مرتبط هستند (که توسط فعالیت هایی مانند سوزاندن کنترل شده، آبیاری، تسطیح و غیره اصلاح و طرح ریزی شده است). بوم شناسی رفتاری که توسط نظریه تکامل مدرن هدایت می شد، با اتخاذ رویکردی دیگر استدلال کرد که انسان ها مانند سایر گونه های زیستی  طراحی شده تا به شیوه ای کارآمد منابع را به فرزند تبدیل کنند و اینکه هر پدیده ای در سطح گروه مانند تعادل جمعیتی، محصول سازگاری فردی است. پژوهش های هدایت شده توسط این سه رویکرد به طور فزاینده ای میراث بوم شناسی فرهنگی استوارت را جایگزین و یا حداقل دگرگون می کنند.
رشته بوم شناسی قومی بر شیوه های که مردم المان های محیط طبیعی و فعالیت انسانی درون آن  را تصور می کنند، تمرکز کرده و پژوهش می کند که چگونه این مفاهیم  از نظر فرهنگی متفاوت هستند و نیز ابعاد جهانی ادراک انسانی را آشکار می نماید. شاخه ی دیگر در مطالعات زیست محیطی معاصر در آغاز قرن بیست و یکم افزایش اهمیت پژوهش های کاربردی بود که بر مسایلی مانند عدالت محیطی و توسعه پایدار تمرکز می کرد.
 
Eric A. Smith
مقاله به صورت زیر ارجاع داده شود:
•    MLA Style:   "anthropology." Encyclopædia Britannica. Encyclopaedia Britannica Ultimate Reference Suite.  Chicago: Encyclopædia Britannica, 2010.
•    APA Style:   anthropology. (2010). Encyclopædia Britannica. Encyclopaedia Britannica Ultimate Reference Suite.  Chicago: Encyclopædia Britannica.