جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

انتخاباتی برای هیچ کس


جهانیان نیز با تلاش های بی وقفه مطبوعات و رسانه های غربی به این باور رسیده اند كه شهروندان این سرزمین مدت هاست در تب و تاب انتخاباتی به سر بردند كه قرار است نمادی در حركت به سوی تشكیل كشوری مستقل باشد. بدین ترتیب فلسطینیان مردمانی «آزاد» نمایش داده می شوند كه «آزادانه» به انتخاب می پردازند. در چنین شرایطی بدیهی است كه دیگر سخنی از «اشغال» و «اشغالگر» به میان نیاید و در میان انبوه اخبار منتشر شده نتوان اثری از قتل عام روزانه غیرنظامیان فلسطینی یافت. تنها چیزی كه در مورد آن بحث می شود این است كه چه كسی به پیروزی می رسد، ابومازن چه گفته و چه می خواهد بگوید و حداكثر اینكه اگر مروان برغوثی در بند نبود چه می گفت. تخریب خانه ها در اراضی اشغالی و گسترش شهرك ها در الخلیل و قتل عام كودكان در بیت اللحم فراموش شده است، در میانه رویدادی «بزرگ» كه نباید به این «جزئیات» پرداخت. اما این تصویر غیرواقعی و شكننده از فلسطین تا چه زمانی ادامه خواهد داشت؟دیروز مردمان كرانه غربی و نوار غزه _ و نه تمامی فلسطینیان _ به انتخاب رئیس دولت خودگردان فلسطین پرداختند، نه رئیس جمهوری فلسطین. مساوی قرار دادن این موارد نقش مهمی در تقویت تصویر غیرواقعی ارائه شده از این انتخابات دارد. دولت خودگردان نهادی است كه به موجب توافق ۱۹۹۳ اسلو بین ساف (سازمان آزادیبخش فلسطین) و دولت اسرائیل تشكیل شده و جز اداره امور مربوط به آموزش، بهداشت، مالیات و اداره شهری هیچ اختیار دیگری ندارد. مهمترین وظیفه ای كه این نهاد پذیرفته است، كنترل مبارزان مسلمان برای افزایش امنیت اسرائیل است.دولت خودگردان در حقیقت مخلوق توافق تل آویو و واشینگتن برای تاسیس نهادی است كه امكان كنترل مقاومت در سرزمین های اشغالی را داشته باشد و همزمان با امضای معاهدات صلح متعدد، به رژیم اسرائیل در توسعه اشغالگری خود مشروعیت بخشد؛ مشروعیتی كه باعث می شود بار ممانعت از بازگشت آوارگان فلسطینی، اشغال غیرقانونی اراضی فلسطینیان و در نهایت اعمال شرایط و قوانین نژادپرستانه و غیرانسانی از دوش تندرویان اسرائیلی برداشته شده و بر شانه های دولت خودگردان قرار گیرد.نكته جالب اینجاست كه دولت خودگردان تنها نماینده بخش كوچكی از مردم فلسطین است، بخشی قلیل كه در نوار غزه و كرانه غربی ساكن هستند. اكثریت فلسطینیان كه یا در اسرائیل زندگی كرده و یا همچنان در اردوگاه های آوارگان به سر می برند، هرگز حق نمایندگی خود را به این دولت اعطا نكرده اند. پارادوكس عجیبی است. چگونه ممكن است دولتی كه در بهترین شرایط نماینده یك سوم جمعیت یك ملت است، حقوق اولیه و انسانی دوسوم دیگر را نادیده بگیرد؟ اسرائیلی ها برای حل این پارادوكس راه حل مناسبی دارند: دوسوم دیگر را فلسطینی تلقی نكنید! از قرارداد اسلو به بعد، این روند به شدت تسریع شده است. در رسانه های غربی و گاه عرب،عنوان «فلسطینی» تنها به كسانی اطلاق می شود كه در نوار غزه و كرانه غربی زندگی می كنند.اما آیا می توان این جمعیت انبوه را از صحنه تاریخ حذف كرد؟ این گروه اكنون با واقف شدن به شدت گیری چنین روندی، مدت هاست به سازماندهی خود پرداخته و فعالیت سیاسی را در پیش گرفته اند، هر چند هنوز چارچوب قانونی حضور در مجامع بین المللی را دارا نیستند. جمعی عظیم از فلسطینیان ساكن اراضی اشغالی هم اكنون در حال پیوستن به این گروه هستند. تمامی شهروندان فلسطینی كه از اقصی نقاط این سرزمین وادار به مهاجرت و سكنی گزیدن در سرزمین های اشغالی شده اند، در آرزوی بازگشت به موطن خود، چشم امید از دولت خودگردان برداشته و در جست وجوی آلترناتیوی دیگر هستند. تمامی نظرسنجی های رسمی در این مناطق نشان می دهد كه اولویت نخست این مردمان «حق بازگشت آوارگان» است. بدین ترتیب به نظر می رسد كه پروژه «دولت خودگردان» واشینگتن و ایالات متحده نتیجه ای درخور دربرنداشته است.
اما پرسشی كه به كرات مطرح می شود این است كه با وجود این شرایط، آیا فلسطینیان نباید از انتخابات به عنوان «نوعی آزادی» ولو «محدود» استفاده كرده و به نوعی «استقلال» خود از اسرائیل را به جهانیان نشان دهند؟ مشكل واقعی همین جا است. فلسطینیان مردمی «آزاد» نیستند، پس چرا باید تلاش كنند در نگاه جهانیان خود را «آزاد» نشان دهند؟! آنان مردمانی هستند كه در شرایطی فاجعه بار و تحت سلطه ای بی رحمانه زندگی می كنند. رژیمی سایه خوفناك خود را بر زندگی آنان گسترانده است كه شدیدترین جنایات جنگی را با وجدانی آسوده انجام می دهد. فلسطینیان باید واقعیت را به صورتی عریان در مقابل چشمان جهانیان قرار دهند، عریان تر از همیشه. تصویر ملتی آزاد! همان چیزی است كه اسرائیل برای سرپوش گذاشتن بر جنایات خود خواهان آن است.با گذشت بیش از ده سال از قرارداد اسلو، به نظر می رسد كه نقش دولت خودگردان باز هم تنزل كرده و به عامل توجیه گر جنایات رژیم صهیونیستی و سركوب مبارزان فلسطینی بدل شده است، همچنان كه حیات آن این امكان را برای سران اسرائیل فراهم آورده است كه در مقابل جهانیان ادعا كنند كه سرگرم «مذاكرات صلح» هستند.ایجاد دولت خودگردان در قرارداد اسلو _ كه ادوارد سعید اعتقاد داشت نمادی تمام عیار از آپارتاید سیاسی است _ باعث شد تا درهای بسیاری بر روی تل آویو گشوده شود، از اروپا و آفریقا گرفته تا آسیا و جهان عرب. اسلو، بایكوت اسرائیل از سوی جهان عرب را هم نابود كرد. اعراب كه گویی به دنبال فرصتی برای ندامت از گذشته خود بودند، اسلو را بهانه ای كردند تا سرمایه داران اسرائیلی را به خاك خود دعوت كرده و جیب های آنان را مملو از دلارهای نفتی كنند كه جز برای كشتار فلسطینیان و تخریب منازل و مزارع آنان كاربردی ندارد.با چنین رویكردی است كه اقتصاد اسرائیل پس از اسلو به نرخ رشدی نجومی می رسد و تنها انتفاضه دوم مبارزان فلسطینی است كه باعث می شود این روند متوقف شود. اسلو تنها دستاوردی كه دربرداشت شكل دهی به نهادی بود كه وظیفه ساكت كردن مظلوم و به سكوت كشاندن شاهدان و به خاك انداختن هر دو در پیشگاه ظالم را برعهده داشت.انتخابات ریاست جمهوری در چنین شرایطی می تواند سرپوشی باشد بر روند رو به رشد ظلم و تجاوز اسرائیل و آوارگی انبوه فلسطینیان و خاموش شدن ناله ها و فریادها در میان شادی مضحك برگزاری انتخاباتی دموكراتیك! بدیهی است كه شارون و هم اندیشان او باید هم هر آنچه را كه در توان دارند برای تسریع این روند و باشكوه تر شدن جشنی كه نماد پیروزی اسرائیل در سرپوش گذاشتن بر جنایات خود و فریب افكار جهانیان است، به كار گیرند.
منبع : باشگاه اندیشه


همچنین مشاهده کنید