پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

دولت وحدت ملی راه حل بحران زیمبابوه


دولت وحدت ملی راه حل بحران زیمبابوه
کشور آفریقایی زیمبابوه حاصلخیزترین زمین های کشاورزی دنیا را در خود جا داده است. زمانی به آن «سبد نان» می گفتند، سبدنانی که مردم مظلوم این کشور زحمت پرکردنش را می کشیدند و انگلیسی ها زحمت خوردنش را! و محروم ترین مردم از این نان ها، بومیان زیمبابوه ای بودند. ۲۷ سال پیش مبارزات موگابه و یارانش با حمایت مردم علیه استعمار به ثمر نشست و مردم انگلیسی ها را از خانه خود بیرون راندند، اما غرب هنوز دستش به سوی این سبد نان دراز است و نمی خواهد آن را از دست بدهد. فشار فقر ناشی از تحریم ها و دخالت ها و بعضاً ناکارآمدی های داخلی، کمر مردم را خم کرده است، اما آنها فریاد می زنند که اگر وضع از این هم بدتر شود، حاضر نیستیم دوران استعمار تکرار شود. انتخابات پارلمانی و ریاست جمهوری اخیر زیمبابوه تا حدی نشانگر رویگردانی مردم از سیاست های اجرایی حزب حاکم این کشور بوده. به نظر آقای «حمید معیر» مردم زیمبابوه اگر چه از سیاست های اجرایی حزب حاکم (زانو پی اف) روی گردانده اند، اما ظهور چهره جدید، به معنی باز شدن درهای این کشور به سوی غرب نیست و مردم در مقابل هرگونه گرایش به غرب مقاومت نشان داده و خواهند داد. آقای معیر سال ها به عنوان سفیر جمهوری اسلامی ایران در کنیا بودند و از سال ۸۱ تا ۸۵ مسئولیت سفارت ایران در زیمبابوه را به عهده داشتند. در گفت و گو با ایشان اوضاع زیمبابوه مورد بررسی گرفته است.
▪ به عنوان اولین سؤال درباره فضای سیاسی دهه های اخیر آفریقا به ویژه بعد از استقلال این قاره کمی توضیح دهید.
- قاره آفریقا قاره ای است که معمولا همیشه مظلوم واقع شده و در گذشته کشورهای قدرتمند جهان به دلیل منابع و معادنی که در این قاره وجود داشته، با توافق همدیگر این قاره را به مناطق تحت نفوذ خود تقسیم کرده اند. بخشی را فرانسوی ها، بخشی را انگلیسی ها و ایتالیایی ها، تعدادی دیگر هم پرتغالی ها. به این ترتیب نفوذ خود را در آفریقا برای چپاول منابع و معادن این قاره گسترش دادند. تقریبا در سال ۱۹۶۳ بسیاری از کشورهای آفریقا به استقلال رسیدند، ولی متأسفانه این استقلال به این معنا نبود که واقعا اینها بر ثروت های خود حاکم شده باشند. نفوذ استعمارگران، همانطور که در ادبیات سیاسی هم مشهور است، به صورت نئوکلونیالیسم (استعمار نو) ادامه داشته و غارت منابع این کشورها استمرار یافته است. بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و متعاقب آن پایان جنگ سرد، رقابت های دو بلوک غرب و شرق در آفریقا تقریبا خاتمه یافت و به ویژه شرقی ها میدان را خالی کردند. اینجا بود که کشورهای غربی سعی کردند به سرعت این خلأ را پر کنند. خیلی هم موفق نبودند. چون که کشورهای غربی خود درگیر پر کردن خلائی بودند که در اروپای شرقی به وجود آمده بود و آنجا برایشان اهمیت بیشتری داشت. لذا آفریقا در قدم بعدی مد نظر بود و آنطور که باید و شاید، و آفریقایی ها انتظار داشتند، به آنها رسیدگی نشد. فرصتی برای کشورهای آفریقایی به وجود آمد تا مقداری به خود و توانایی های خود تکیه کنند. پیروزی انقلاب اسلامی ما هم در ایجاد این روحیه خودکفایی و ایستادگی روی پای خود در آفریقایی ها یک فاکتور بسیار مهم بود و خوشبختانه با آن حرکتی که بعد از پیروزی انقلاب شروع شد و ما روابطمان را با کشورهای آفریقایی توسعه دادیم، حضور ما هم در آفریقا به این مسئله کمک کرده می شود گفت که بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، کشورهای آفریقایی ناگزیر شدند که یک مقدار به نیروهای داخل خود توجه بیشتری بکنند. البته این به این معنا نیست که استعمار نو خاتمه یافته، بلکه آنها حضور خود را دارند، ولی توانایی سابق را ندارند. چیزی که روسای جمهور فرانسه و برخی مقامات انگلیس و حتی آمریکایی ها به انحاء مختلف صراحتا به آن اشاره داشته اند و خواسته اند که آفریقایی ها برخلاف گذشته، به جای اینکه دست نیاز به سوی آنها دراز کنند، به توانایی های خود تکیه کنند. فرصت خوبی برای آفریقایی ها به وجود آمده که رو به استقلال واقعی حرکت کنند.
▪ زیمبابوه به عنوان کشوری که حاصلخیزترین زمین های کشاورزی دنیا را دارد، یکی از این کشورهای تحت استعمار بود که در دهه ۸۰ موفق شد از زیر سلطه استعمار درآید. اما متاسفانه فشارهای بیش از اندازه غرب به دولت ضداستعماری این کشور، آن را تا حدودی تضعیف کرده است و غرب مجددا به منابع و معادن زیمبابوه چشم طمع دارد. لطفا تاریخچه مختصری از جنش ضداستعماری این کشور بگوئید و اینکه به نظر شما وضعیت جنبش ضداستعماری زیمبابوه در حال حاضر چگونه است؟
- مبارزان زیمبابوه تحت رهبری دو رهبر اصلی به نام های «رابرت موگابه» و «جوشوا نکومو» مبارزاتشان را علیه رژیم حاکم سفیدپوست یان اسمیت که دست نشانده غرب دراین کشور بود استمرار دادند تا همان طور که اشاره کردید درسال ۱۹۸۰ به پیروزی رسیدند. در واقع سرزمین زیمبابوه قبلاً به عنوان سرزمین «رودزیا» شناخته می شد. متاسفانه غربی ها در تبلیغات خود می گویند که به دلیل کشف این کشور توسط یک فرد انگلیسی به نام «سیسیل رودز» این کشور رودزیا نام گرفت. درحالی که این خیلی حرف بی ربطی است. زیمبابوه چیز مخفی ای نبود که کشف شود. این سرزمینی بود که همیشه آنجا بوده و سیاهان بومی در آنجا زندگی می کردند و برای خود حکومت پادشاهی به نام «موناموتاپا» داشتند. اثر تاریخی Great Zimbabwe یا زیمبابوه بزرگ که از قرن سیزدهم باقی مانده و بزرگترین اثر تاریخی در آفریقا بعد از اهرام مصر است، گواه دیگری بر قدمت این کشور است.
بنابراین زیمبابوه یک منطقه نامشخص و مخفی نبود که آنها آن را کشف کنند. این هم از فریب کاری های غربی هاست. به هرحال این کشور را رودزیا نامیدند. درسال ۱۹۸۰ وقتی که این کشور بعد از مبارز ات بی امان مردم زیمبابوه به استقلال دست یافت، نامش به زیمبابوه تغییر پیدا کرد.
زیمبابوه به معنای سرزمین سنگ است چون که این سرزمین پوشیده از سنگرهای مختلف است و درآنجا سنگ های تعادلی بسیار دیدنی وجود دارد.
وقتی شما این سنگ ها را می بینید، تعجب می کنید که این سنگ ها چطور به این شکل روی هم قرارگرفته اند. درزمین هایش هم بیشتر جاها اگر تا عمق محدودی پایین بروید به سنگ می رسید. به همین دلیل اینجا را سرزمین سنگ نامیده اند.
جنبش ضداستعماری زیمبابوه در سال ۱۹۸۰ به پیروزی رسید. اولین نخست وزیر، وابسته به انگلیس آقای «ابل موزوروآ» بود، که به فاصله کوتاهی انتخابات برگزار و پارلمان ملی تشکیل شد و آقای «رابرت موگابه» به نخست وزیری رسید و یک اسقف مسیحی به نام «کنعان مانانا» هم به عنوان رئیس جمهور انتخاب شد. دو حزب «زانو» و «زاپو» در اوایل پیروزی یک مقدار متأسفانه اختلاف پیدا کردند و حتی درگیری خونینی هم میان آنها اتفاق افتاد و بعد از آن دو رهبر بزرگ این کشور یعنی آقای موگابه و نکومو تصمیم گرفتند با هم متحد شوند. لذا دو حزب تبدیل شد به یک حزب به نام «زانوپی اف» و بعد از آن مبارزات زانوپی اف برای سازندگی کشور استمرار پیدا کرد و آقای موگابه در سال ۱۹۸۷ به ریاست جمهوری رسید که این ریاست جمهوری کماکان ادامه دارد.
حزب دیگری نیز به نام جنبش تغییرات دموکراتیک (MDC) در سال ۱۹۹۹ در زیمبابوه ظهور کرد. مستندات نشان می دهند که این حزب با حمایت غربی ها در آنجا شکل گرفته و قصد دارد با شعار اقتصاد آرام آرام قدرت را در دست گیرد. لطفاً در مورد این حزب کمی توضیح دهید.
- حزب MDC یا جنبش تغییرات دموکراتیک، در سال ۱۹۹۹ به دلیل اختلاف هایی که اتحادیه های کارگری با دولت پیدا کردند، شکل گرفت و مخالفت های خود را با دولت زیمبابوه و حزب زانوپی اف به رهبری آقای مورگان چانگرای آغاز کرد و در انتخابات بعدی به عنوان یک حزب شرکت کرد. البته آرای این حزب برای داشتن اکثریت کافی نبود، اما در انتخابات اخیر این حزب تا آنجایی که تا به حال مشخص شده، در پارلمان موفق شد اکثریت را به دست آورد. طبعا این موضوع به دلیل مشکلات فراوان اقتصادی در زیمبابوه بوده است. یعنی کشوری که واقعا آمار اقتصادی وحشتناکی دارد و یک دلار آمریکا تقریبا معادل ۴۰ میلیون «زیم دلار» (واحد پول زیمبابوه) است. زیم دلاری که درسال۱۹۸۰ یک واحد آن مساوی یک پوند انگلیس بود یعنی زمانی که زیمبابوه ای ها به استقلال رسیدند، یک «زیم دلار» از دلار آمریکا قوی تر بود. اما الان به جایی رسیده که یک دلار آمریکا معادل حضور ۴۰ میلیون «زیم دلار» شده است. البته اینها یک بار هم سه تا صفر را از مقابل واحد پولشان برداشته اند. طبیعتا یک چنین فضای اقتصادی مانع از آن خواهدشد که مردم از حزب حاکم و آقای موگابه حمایت کنند. البته این جای تاسف دارد چون موگابه رهبر استقلال این کشور است. وی از نادر رهبران آفریقاست که به شدت درمقابل استعمار و زورگویی های غربی ها و به ویژه انگلیس ایستادگی می کند. اما متاسفانه به دلیل بی توجهی به مسائل معیشتی مردم و مشکلات اقتصادی که از سال۱۹۹۹ به این طرف مرتب روبه افزایش بود، جایگاه ایشان تضعیف شده است.
▪ مشکلات اقتصادی زیمبابوه ناشی از چه بوده است؟
- این مشکلات مربوط به ماجرای زمین های کشاورزی زیمبابوه است و به زمانی برمی گردد که زیمبابوه در دست سفیدپوستان بود. سفیدپوستان حدود ۸۵ درصد زمین های مرغوب این کشور را در دست داشتند و هرکدام شاید ۱۰۰هزار، ۲۰۰هزار و بیشتر زمین کشاورزی داشتند آقای موگابه می گفت ما انگلیسی سراغ داریم که در زیمبابوه بیشتر از کشور بلژیک زمین کشاورزی دارد. بعد از انقلاب، مردم دیگر نمی توانستند این را بپذیرند. اینها آمدند در اجلاس «لنکسرهاوس» در سال ۱۹۷۹ توافق کردند که به تدریج غرامت مزرعه داران سفید پوست از طرف انگلیس پرداخت شود و زمین های آنها به سیاهپوستان بومی واگذار شود. انگلیسی ها مقداری این کار را انجام دادند. اما بعد متوقف شدند. بهانه شان هم خیلی مسخره بود. زمانی که آقای بلر سر کار آمد گفت که این وعده ای بود که محافظه کارها به شما دادند، ما چنین تعهدی نداریم. آقای موگابه گفت که ما با دولت انگلیس قرارداد بسته ایم نه با یک حزب خاص، اما دولت بلر تن نداد.
▪ یعنی قرارداد میان دولت انگلیس و دولت زیمبابوه برای این منظور امضاء شده بود که دولت لندن آنرا زیر پا گذاشت؟
ـ بله قرار داد بسته بودند که غرامت مزرعه داران سفیدپوست را بدهند. اما بعد از روی کارآمدن بلر اجرای قرارداد متوقف شد. حرف هم حرف بی ربطی بود، چون دولت انگلیس قرارداد بسته بود. به هر حال بعد از آن، دولت زیمبابوه شروع کرد زمین ها را به نرخ منصفانه خریداری کردن. حتی گفتند که اگر مزرعه داری شکایت دارد می تواند به دادگاه شکایت کند، چون ما معتقدیم قیمت منصفانه است. مقداری از زمین ها خریداری شد، اما دولت دید توان مالی اش اجازه نمی دهد بقیه زمین ها خریداری شود، دیگر سروصدای مردم هم در آمده بود، مبارزین همه شکایت داشتند، طبیعی هم بود. کشوری که انقلاب کرده بود و مسئله اصلی اش هم زمین و کشاورزی بود، نمی توانست» قبول کند که زمین ها کماکان در دست استعمارگرایان سابق باشد. لذا با تشویق رهبران این کشور و همت مبارزین، زمین ها به زور تصاحب شد. خیلی از انگلیسی ها فرار کردند و زمین ها بین سیاهپوستان تقسیم شد بعد از آن، یعنی تقریباً از سال ۱۹۹۹ به بعد، کشاورزی این کشور افول کرد.
▪ علت افول کشاورزی چه بود؟
- به دلیل اینکه زمین ها به صورت عمده بین مبارزین که جزو مقامات کشور بودند، مانند وزیران و وکیلان و صاحب منصبان این کشور تقسیم شده بود و اینها الزاماً کشاورز نبودند. اگر کشاورز هم بودند، در هراره پایتخت زیمبابوه حضور داشتند. تصور کنید، صدها هزار هکتار زمین کیلومترها دورتر از پایتخت بدون رسیدگی رها شدند. لذا کشوری که به آن «سبد نان» جنوب آفریقا گفته می شد و کشورهای دیگر را تغذیه می کرد، خودش تبدیل شد به یک واردکننده محصولات غذایی از کشورهای دیگر. اینگونه بود که وضعیت اقتصادی زیمبابوه به شدت به هم ریخت و تورم روز به روز بالا رفت و ارزش ارز محلی پایین آمد . متاسفانه دولت در حل ماجرا توانایی ندارد. بنده هم که آنجا بودم، علی رغم اینکه اعلام می شد دوره بازنگری در سیاست های پولی و مالی این کشور آغاز شده، ما هیچ حرکت مثبت و جدیدی را در جهت حل مشکلات اقتصادی مشاهده نمی کردیم.
▪ دولت توان نداشت یا نمی خواست؟
-برخی دوستداران آقای موگابه بارها به ایشان توصیه کردند که با توجه به کهولت سنی که دارند دیگر در این دوره شرکت نکنند. حتی حزب خود آقای موگابه نیز چنین نظری داشت ولی ایشان این دوره هم در انتخابات شرکت کرده اند. این برای آقای موگابه، با آن محبوبیتی که در بین مردم داشته، اصلاً نکته مثبتی نیست. در حالی که ما در آفریقا شاهدیم که شخصیت های ضد استعماری مثل آقای نلسون ماندلا و جولیوس نایرره، داوطلبانه کنار نشستند، در حالی که اگر می خواستند می توانستند بر سر قدرت بمانند، اما این عقلانیت را به خرج دادند و در حالی که این امکان را داشتند، فرصت را به نیروهای جدیدتر دادند که اداره مملکت را به دست بگیرند تا در حالی که خودشان در قید حیات هستند، بتوانند آنها را در اداره مملکت یاری و از تجربیات خودشان بهره مند کنند. آقای موگابه به این روش عمل نکرد .ولو اینکه آقای موگابه در دور دوم انتخابات به پیروزی برسد، بسیار بعید می دانم که با رای بالایی باشد و این چیز مطلوبی نیست. این یعنی اینکه مردم دنبال چهره جدیدی می گردند که واقعاً بتواند پاسخگوی مشکلات کشور باشد.
البته آقای موگابه چهره نامطلوبی در میان مردم زیمبابوه نیست. ایشان بسیار محبوبند و همچنان رهبر استقلال زیمبابوه به شمار می روند. حتی من به ذهنم هست که آقای مورگان چانگرای هم در چند نوبت از ایشان به عنوان رهبر استقلال زیمبابوه تجلیل کرده است. اما اینکه اینها نمی توانند با این تشکیلات حلال مشکلات مردم باشند، مردم دیگر اینها را نمی خواهند.
▪ یعنی مردم باور دارند که MDC می تواند این مشکلات را حل کند؟
- مردم الان برایشان MDC یا غیر آن مهم نیست. دنبال چهره های جدیدی هستند که بیایند و کاری انجام بدهند. آقای موگابه بسیار نیروهای ارزنده ای دارند که به راحتی می توانند جانشین آقای موگابه شوند، اما متأسفانه آقای موگابه چنین قصدی نداشته و در این انتخابات اخیر نشان دادن که باز هم قصد ماندن دارند. من برای خودم سؤال است که چرا ایشان باید آن شان و موقعیت خود را با چنین تصمیمی مخدوش کند.
▪ در مورد رابطه MDC با غرب بگویید.
- MDC همواره به صورت مستقیم یا غیرمستقیم از سوی غربی ها مورد حمایت قرار گرفته است. غربی ها مرتباً چه از نظر تبلیغاتی، چه از نظر سیاسی از آن حمایت کرده اند، حزب حاکم هم همیشه مدعی است که اینها از نظر مالی حمایت می شوند. اما نکته جالب این است که انگلیس اعلام کرده در صورت پیروزی MDC برای بازسازی زیمبابوه یک میلیارد دلار کمک خواهد کرد.
▪ وضعیت سیاسی زیمبابوه را در آینده چگونه می بینید؟ آیا احتمال شورش های خیابانی وجود دارد؟
- بله، آرایی که تا اینجا کسب و اعلام شده، بسیار خطرناک است، یعنی نشان می دهد که دو طرف تقریبا نیروهایشان متوازن است. احتمال شورش داخلی بسیار بالاست، مگر اینکه ما در اینجا از خود آقای موگابه انتظار داشته باشیم که به عنوان رهبر استقلال این کشور که انصافا زحمت زیاد می کشیده اند، با هدایت خودشان و راهنمایی جریان های حامی خودشان اجاره ندهند که این شورش و بحران در کشور شکل بگیرد.
▪ گویا بحث هایی در مورد تشکیل دولت وحدت ملی مطرح شده؟
- تشکیل دولت وحدت ملی به نظر من بهترین راهکار است که اگر هر دو طرف به این امر رضایت بدهند، محملی است که به وسیله آنان می شود جلوی ایجاد بحران و شورش را در کشور گرفت.
آیا حزب MDC به اندازه ای تحت سلطه غرب هست که منافع زیمبابوه را در خدمت غرب قرار دهد و آقای موگابه به خاطر این موضوع از ائتلاف با این ها سرباز زند؟
- در اینکه MDC به غرب گرایش دارد که تردیدی نیست و غرب از اینها حمایت می کند. ولی زمانی که حاکم شود به هر حال می خواهد مملکتی را اداره کند و طبعا در این راه به غربی ها متوسل خواهد شد. اما اینکه آیا مملکت را به غربی ها خواهد فروخت یا نه، باید در عمل دید که چه امتیازاتی به غربی ها می دهد، و آیا در مقابل دشمنان ناظر ملت زیمبابوه که یک مبارزات بسیار گرانقدر برای استقلال داشتند، آیا قادر خواهند بود که دوباره معادن و منابع کشور را در اختیار غربی ها قرار دهد؟!
▪ پس مردم قطعاً با هرگونه گرایش به غرب از سوی حاکمیت مقاومت خواهند کرد و فقط با راهکارهای اجرایی دولت مشکل دارند، نه کل جریان؟
- بله، من که در آنجا با مردم عادی صحبت می کردم، وضعیت دشواری داشتند، شاید به جرئت بگویم روزی یک دلار هم درآمد نداشتند، اما با صراحت یکی از شهروندان هراره می گفت که اگر اوضاع از این هم بدتر شود، من حاضر نیستم زمان یان اسمیت تکرار شود. یعنی چنین روحیه ای در مردم هست.
▪ نکته ای که مانده باشد؟
- من فقط نکته ای را مایلم اشاره کنم که سیاست جمهوری اسلامی همواره بر اصل عدم دخالت در امور کشورهای دیگر من جمله زیمبابوه متکی بوده است. ما همواره با این کشور که یک کشور انقلابی بود، رابطه قوی داشته ایم و رفت وآمد حتی در سطح رؤسای دو کشور به کرات انجام شده و ایران در برخی زمینه ها در زیمبابوه سرمایه گذاری کرده است ما در آینده هم صرف نظر از اینکه چه کسی روی کار باشد، مایل هستیم به همین روابط دوستانه و برادرانه خود با این کشور ادامه دهیم و معتقدیم روابط ما با کشورهای آفریقایی قطعاً یک محمل مناسبی برای رهایی هرچه بیشتر این کشورها از یوغ استعمار بوده و خواهد بود.
سیدیاسر جبرائیلی
منبع : روزنامه کیهان