جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا


صائب تبریزی


میرزا محمّد علی پس از مسافرت به مكّه ی معظّمه و مدینه ی منوّره و خراسان در سال ۱۰۳۶ به هندوستان رفت. ابتدا مدتی در كابل اقامت كرد و در نظر ظفرخان حاكم كابل مقبول افتاد و در نزد او با احترام زیست. ظفرخان، خود اهل شعر و ادب بود و احسن تخلّص داشت. با مساعدت ظفرخان در سال ۱۰۳۹ به خدمت شاه جهان پادشاه هند رسید. او ۶ سال در هندوستان ماند و در سال ۱۰۴۲ پدرش او را به اصفهان برگرداند. وی در خدمت شاه عبّاس دوّم لقب ملك الشعرایی یافت و تـا پـایـان عمر در همین شهر زیست. بسیاری از اهل ادب از محضرش كسب فیض نمودند. در سال ۱۰۸۱ در اصفهان در عزلت و انزوا درگذشت و در باغی كه به نام قبرآقا معروف است دفن شده است.
آثار صائب تبریزی
- مجموعهٔ ابیات صائب را در حدود دویست هزار بیت دانسته‌اند كه آنچه باقی است كمتر از نصف این مقدار است.
- شهرت عمده ی صائب در غزلهای فارسی اوست.
- از صائب تبریزی دیوانی به زبان تركی موجود است.
- قصایدی در مدح و منقبت امامان شیعه دارد.
- مجموعه ای به نام سفینه دارد كه گزیده ای است از اشعار خوب خود و دیگر شاعران
- از صائب تبریزی مثنوی قلندرنامه باقی است.

سبك سخن صائب
صائب در اصناف سخن دست داشت. در قصاید و مثنوی چیره نبود ولـی در غـزل از استـادان مسلّم شمـرده مـی شـود. سخـن او استـوار و مقرون به موازین فصاحت و در عین حال پرمعنی و پر از مضمون های دقیق و افكار باریك و خیال های لطیف است. در تمثیل ید بیضا دارد و كمتر غزل اوست كه متضمّن مثل سائری نباشد و یا حكم مثل سائر را نداشته باشد. این است كه شیوه ی خاصّ صـائب را تمثیـل دانسته اند. نكات اخلاقی و عرفانی به غزل های صائب شكوه و جلوه ای خاص بخشیده است. صائب در شعر خود عرفان، حكمت, معانی و معارف قرآنی را درهم آمیخته است. اشعار صائب شاهكاری از ذوق و اندیشه و تصاویر شاعرانه است. صائب از گویندگان سبك هندی است و لطایف این سبك بیش از دیگران در شعر صائب جلوه گر است از جمله:
۱- وجود تعبیراتی كه در آن دو حس درهم می آمیزند و یا به جای یكدیگر به كار می روند. چون سخن شیرین یا قیافهٔ با نمك
۲- جان بخشیدن به اشیای بی جان. مثل: نبض ره می تپد و سینه ی صحراگرماست
.«صائب»
۳- استفاده از ضرب المثل:
آدمی پیر چـو شد حـرص جوان می گردد
خـواب در وقـت سحرگاه گران می گردد

«صائب»

۴- استفاده از زبان و الفاظ محاوره
بخیهٔ كفشم اگر دندان نما شد عیب نیست
خنـده كفشم می زنـد بر هرزه گردیهای من

۵- توجّه به تجربیّات ساده و روزمرّه ی زندگی

اظهار عجز پیش ستم پیشگان خطاست
اشك كباب موجب طغیان آتش است

۶- خیال پردازی های غریب و بی سابقه

دل آسوده ای داری مپرس از صبر و آرامم
نگین را در فلاخن می نهـد بی تابی نامم

«صائب»

صائب در شعر خود از ظلم ستمگران و از ستمگری شاهان و پند و اندرز و عدل خداوند و از قبول مرگ در راه عقیده سخن می گوید.
از تیــر آه مظلــوم ظــالــم امـان نیـابـد
بیش از نشانـه خیـزد از دل فغـان كمان را

¯¯¯¯¯¯
شاهـی كـه بـر رعیّـت خـود ظلـم می كنـد
مستـی بود كـه می كنـد از ران خـود كباب

¯¯¯¯¯¯
شیوه ی عاجز كشی از خسروان زیبنده نیست
بی تكلّـف حیلـه ی پـرویـز نـامـردانـه بـود

¯¯¯¯¯¯
در چشــم پــاك بیــن نبـود رسـم امتیـاز
در آفتاب سایه ی شـاه و گـدا یكی اسـت

¯¯¯¯¯¯

نیست در روی زمین جای سخـن گفتن حق
مگر از دار چـو منصـور كنم بستـر خـویش

صائب تبریزی صائب تبریز است
طبق نوشته ی استاد دكتر حسین محمدزاده صدیق، پدر صائب به دنبال كوچ اجباری تبریزیان به اصفهان در جنگ های عثمانی و صفوی همراه خانواده اش به اصفهان رفته بود. صائب در سال ۱۰۱۰ هجری قمری در تبریز متولد شد و سال های كودكی و نوجوانی را در تبریز گـذرانـد و بـه همـراه خـانواده اش به اصفهان رفت. با نبوغ سرشاری كه داشت، شاعری معروف شد و پس از مسافرت به كابل و هند و كشمیر به اصفهان برگشت و به زیارت مكه و مدینه و خراسان رفت و دراصفهان ساكن شد. صائب در اصل یك شاعر تركی زبان ایران اسلامی است و در سخن پیرو عمادالدین نسیمی است صائب در دیوان فارسی خود در باب زادگاهش می گوید
صـائـب از خــاك پـاك تبـریـز اســت
گـر چـه سعـدی اسـت از گِـل شیــراز
و یا

ز خاك پـاك تبریز است صائب مولد پاكم
از آن با عشقباز شمس تبریزی سخن دارم

صائب به فارسی زبانان علاقه داشت و به آنان عشق می ورزیده است و به امر آموزش تركی در میان آنان نیز توجّه كرده است و در این راستا ملّمعاتی زیبا سروده است كه در دیوان فارسی وی ضبط است. از آن جمله است ملمّع زیر:
شاه من! در كـوی تـو تـا كی كنـم فـریـاد، هـی!
داهی طاقت قالما میشدیر دادهی! فـریـاد هـی!
همدمم غـم، مـونسم غـم، دلبـرا غمخـوار غـم،
ای دولانیم باشینا، سنسیز دگیل دل، شـاد، هـی!

گه به عشوه، گه به غمزه، گه تغافل گه بـه نـاز
آپاریرسان عاقلیمی، بیر شیـوه گـر استـاد, هـی!

بس همه شب در فـراقـت زار و نـالان بی رفیـق
قالمیشام زار و ذلیـل، ای یار مـن! امـداد، هـی!

در دل صائب بسی جا كرده است چشمان مسـت
ایكی كافر بیر مسلمان ئـولـدورور، بیـداد، هـی!

در حسن خاتمه یك غزل فارسی و یك غزل تركی صائب را در نزهت روح به ارمغان می‌آوریم.

"غزل فارسی"
هـر خســی قیمــت نــدانــد نــالـه ی شبخیـز را
خســروی بـایـد كـه دانــد قــدر ایــن شبـدیـز را

خامشی دریا و گفت و گو خـس و خاشاك اوست
پاك كن از خـار و خـس ایـن بحـر گـوهـر خیـز را

دفتر گـل را به آب چشـم خـواهـد پـاك شست

گــر ببینـــد بلبــل آن رخســار شبنـــم خیـــز را

عشـق خونخوار از دل پـر خـون فـزون گیـرد خبر
بیـش دار پـــاس ســاقـــی ســاغــر لبــریــز را

شوكت شاهی سبك سنگ است در میزان عدل
عشـق مـی گیـرد بـه خـون كــوهكـن پـرویـز را

در بهـار سـر خـرویـی همچـو جنّـت غـوطـه داد
فكـر رنگیـن تــو صـائــب خطّـــه ی تبــریــز را

"غزل تركی"

توتما اول گول دامنین مشهور گونونده جان ایچون
قیلمـا یوزسوزلوك نگـاریلـه بیـر آووج قـان ایچـون

آچما گیـل آغـزین، گؤرنده خال مشكین دانه سین
اگمه بـاش پـرگار تك هـر نقطـه ی دؤوران ایچـون

یولداش اولدور كیم قارا گونلرده یولدان چیخماسین
گئچمه یـولداشدان خیفیرتك چشمه ی حیوان ایچون

یئنگی آی بـاشیـن اگـر خـورشیده تا اولسون تمام
سـاده دل بیلمـز كـه بَشلَر ئـوزونـو نقصـان ایچـون

حُسن جؤولانینـدان اَل كسمك دیـر آروادالار ایـشی

كئـچ اوزونـدن مـردلـر تك یـوسـف كنعـان ایچـون

منّـت ایلـه دیـریلیـك صـائـب ئـولـومـدنـدیـر بتـر
جـان وئـورلـر اهـل غئیـرت درد بـی درمـان ایچــون

منابعی كه در تهیّه این گفتار از آنها بهره گرفته ام عبارتند از:
۱- شرح غزلهای صائب تبریزی اثر دكتر حسین محمدزاده صدیق، جلد اوّل انتشارات الَست ۱۳۷۰
۲- "گنج سخن" اثر دكتر ذبیح اله صفاجلد سوّم انتشارات ققنوس ۱۳۶۹
۳- سیر غزل در شعر فارسی,اثر دكتر سیروس شمیسا چاپ سوم اتنشارات فردوس ۱۳۷۰
۴- تاریخ ادبیات ایران, اثر دكتر محمدجعفر یاحقی سال سوم ادبیات و علوم انسانی انتشارات وزارت آموزش و پرورش ۱۳۷۴
۵- فرهنگ فارسی معین, اثر دكتر محمد معین جلد ۵ اعلام انتشارات امیركبیر ۱۳۶۰
جلفا : علـی روحـی


همچنین مشاهده کنید