جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا
گفتمان فلسفی نوصدرایی
جستاره
منتقدان و منكران فلسفهی اسلامی از گروهها و گرایشهای گوناگونی تشكیل میشوند، نصبسندهگان، اشعری مسلكان، شهودگرایان، اصحاب مكتب تفكیك، تجربیان، علمپرستان، از جملهی آنانند كه هر یك به سیاقی زبان به قدح و جرح فلسفهی اسلامی گشودهاند، گروههای یاد شده، گاه معرفت عقلی را انكار كردهاند، گاه اسلامیّت فلسفه، و گاه كارایی حكمت اسلامی را. تهمت كافری و طعنهی بیگانه تباری، داغهای سنتییی بودند كه هر از چندی در مجامع عالمانه و عامیانه از سوی كسی یا گروهی بر پیشانی سپید و ستبر حكمت اسلامی نهاده میشد، و اكنون تحت تأثیر گرایشهای تحصّلی یا فرامدرن، با عناوین «ناكارآمدی و اندراس» نغمههای تازهتری علیه فلسفهی استوار و دیرپای اسلامی ساز شده است.برغم آنكه عقلانیّت اسلامی هنوز از غنیترین و استوارترین جریانهای فكری جامعهی بشری است،امّا به نظر نگارنده، حكمت اسلامی امروز نیازمند احیاء و تحوّل اساسی است و این احیاگری و دگرگونسازی باید دقیقا ناظر به چالشهای طرح شده از سوی گرایشهای نامبرده و نیازهای زمانه صورت بندد، خوشبختانه چندی است این تحوّل فرخنده فام آغاز شده است. گفتمان فلسفییی كه از دههی بیست قرن حاضر خورشیدی (دههی چهل قرن بیستم میلادی) با علمداری علامهی بزرگ سید محمدحسین طباطبایی و قلمداری شهید سترگ استاد مرتضی مطهری و دیگر تلامیذ علامه در ایران آغاز گردید مطلع این دگرگونی بود، هرچند عهد طفولیّت این جنبش حكمی به درازا كشید، امّا چالشهای تازهیی كه طی دههی هفتاد شمسی در حوزههای شناختارپژوهی، هستیشناسی و الهیّات، در ایران ظهور كرده است، بستر بسیار مساعدی را برای بالیدن و بارور شدن این نهال جوان فراهم ساخته است. در این نگاره پس از اشاره به ادوار پیدایش و بالش حكمت و عقلانیّت اسلامی، به اختصار به تبیین مختصات ساختاری، روشی و محتوایی گفتمان فلسفی معاصر ایران كه به نظر نویسنده، زیبندهی عنوان «مكتب نوصدرایی» است، پرداخته شده، عقلانیّت اسلامی پنج دوره را سپری كرده است و اكنون در دورهی ششم حیات بارور خویش بسر میبرد:دورهی نخست: حجاز هیچگاه پیشینهی حكمی نداشته و جز در عصر ابراهیمی هماره در تیه جاهلیّت بسر میبرده، با ظهور شریعت اسلامی چراغ خردورزی در آن دیار فروزان شد، نخستین آیات فرود آمده به لحن اندیشه برانگیز و بیدارگرانهیی از «قرائت و كتابت»، «علم و حكمت»، «آفرینش و انسانشناسی»(۲) سخن گفت، وحی اسلامی حكمت را قرین كتاب (قرآن) و سایر كتب آسمانی قرار داد،(۳) و خرد را عِدل وحی قلمداد كرد، هم از این رو در اسلام عقل به همان طراز ارجمند است كه وحی، عقل و وحی دو منبع دریافت دیناند،(۴) سهم خرد در دستیابی به اصول (جهانبینی و انسانشناسی) پررنگتر از نصّ است و در درك احكام و اخلاق نیز سهمی كمتر از وحی ندارد، كلیدفهم نصوص وحیانی نیز عقل است،قرآندرافزونبرسیصد آیه آدمی را به تعقّل و اندیشیدن فرمان داده است،(۵) سراسر متون و نصوص مقدس اسلامی آكنده از لطایف حكمی، مضامین فلسفی، و مدّعیات عقلانی است.(۶) با عنایت به نكات پیشگفته عهد نزول قرآن و عصر صدور روایات اسلامی دورهی طلوع حكمت و عقلانیّت اسلامی است، هرچند ـ چون دیگر معارف اسلامی ـ مجموع آموزههای حكمی اسلامی در آن روزگار به صورت متنی مجزا از متون مقدس، تبویب و تدوین نگردید و این علل و دلائل بسیاری دارد، یكی از علل آن درهم تنیدگی اصول احكام عقلانی و وحیانی و دوگانه قلمداد نشدن آنها در متن این دین است. مختصّات این دوره عبارت است از: ۱. فهم امّی و فطری و اخذ بلاواسطهی عقاید از محضر پیامبر و نصوص اوّلیّهی دینی، ۲. بساطت مباحث و عقاید، ۳. فقدان نحلهها و مسالك نظری تعریف شده، ۴. طرح مباحث، عاری از تعبیر و اصطلاح و سازمان علمی. مورّخان مطّلع فلسفه و فیلسوفان متضلّع، شرقشناسان منصف، با ما در برداشتهای فوق همدل و همراهند. دورهی دوم: درحالی كه خورشید حكمت و معرفت در مغربزمین در محاق قرون وسطا میافتاد، آفتاب دانش و آگاهی در شرق جدید (اسلامی) طلوع میكرد، چنین بود كه با رونق بازار تعقّل و تدبّر و، توسعهی حوزهی نفوذ جغرافیایی و قومی اسلام، و تكثّر فهمها از متون و عقاید دینی، و نیز دخالت نفسانیّتها، بحثهای بسیاری پیرامون مبادی و مبانی گزارهها و آموزههای اسلامی درگرفت و در نتیجه مكاتب و مشارب حكمی و كلامی اسلامی ظهور كردند، در این میان آیات قرآنی و روایات نبوی كه به روش عقلانی به تبیین گزارهها و آموزهها پرداخته بود مورد ژرفكاوی بسیار قرار گرفت و اصول و قواعد فراوانی پی افكنده شد. این مقطع دورهی تدوین و ساماندهی تفكر عقلانی در دنیای اسلام بود. مختصات این دوره عبارت است از: ۱. پیدایش اصطلاحات و راه یافتن تعبیر و تاویل به حوزهی عقلانیت دینی، ۲. گسترش تشكیك و تشقیق در عقاید، ۳. ظهور مكاتب و نحلههای فكری اسلامی، ۴. رواج تدوین منابع و تألیف آثار، ۵. صدور تفكر و عقلانیت اسلامی به نقاط عالم. با اینكه هر یك از دورههای ششگانهی عقلانیّت اسلامی دارای مختصّات خاص خویش است امّا مجموعهی دارایی عقلانی دو دورهی فوق، جوهر حكمت اسلامی را طی دورههای بعدی تشكیل میدهد. دورهی سوم: قرن دوم اسلامی (هشتم مسیحی) سرآغاز عهد شكوه و شكوفایی تمدن اسلامی است، قرن سوم روزگار فربهی و تناوری حكمت و معرفت در دنیای اسلام است، هاضمهی فرهنگ مقتدر اسلامی معارف بشری را از چهار سوی گیتی جذب و هضم میكند، دستآوردهای فكری اقوام و ملل، و مواریث فرهنگهای كهن یونانی، ایرانی، اسكندرانی، مصری، هندی و... به طور گسترده از زبانهای مختلف به زبان عربی كه زبان دینی مسلمانان و لسان علمی عصر است برگردانده میشود، نهضت ترجمه از نیمهی قرن دوم در عهد منصور عباسی (۱۵۸ ـ ۱۳۶/ ۷۷۵ ـ ۷۵۴) آغاز و در قرن سوم به اوج رسیده در پایانهی قرن چهارم فروكش كرد، هرچند اكثر مترجمان و شارحان برجستهی حكمت و طب و طبیعیات در جهان اسلام، به قرن ســوم یا چـــهارم اسلامی تعلّق دارند: عبدالمسیح ابن ناعمهالحمصی (متوفی ۲۳۰ ه··/۸۳۵ ه··)، حُنین بن اســــحاق (۲۶۰/۸۶۹)، جُبیش خواهرزادهی حنین، عیسی بن یحیی شاگرد حنینثابتبن قرّهی حرّانی، یحیی بن البطریق (پاتریكیوس)، قسطا بن لوقا(۳۱۰/۹۰۰)، ابوعثمان دمشقی (۳۱۰/۹۰۰)، ابوبشر متی (۳۲۹/۹۴۰)، یحیی بن عدی المنطقی (۳۴۶/۹۷۴)، ابوعلی بن زرعه (۳۹۸/۱۰۰۸)، و...، امّا به موازات گسترش پرشتاب نهضت ترجمه، با تأسیس بیتالحكمه به امر مامون (۲۱۵/۸۳۰) و ریاست یحیی بن ماسویه، و ظهور فیلسوفانی چون ابویوسف یعقوب كندی (م۲۵۸/۸۶۶) كار پژوهش و گوارش عناصر حكمی سایر تمدنها در دستگاه عقلانیّت اسلامی نیز پیگرفته میشد و بدین سان بذرتكوّن دورهی چهارم عقلانیّت اسلامی نیز كشته میشد. در این دوره، عقلانیّت اسلامی هنوز هویّت كلامی داشت و مباحث هستیشناسانه در آن بسیار كمرنگ بود والبته غلبه با جریان اعتزال بود، وجوه متقدمان كلام عقلگرای اسلامی به این دوره تعلّق دارد، متألّهانی چونان: واصل بن عطا (۱۳۰/۷۴۸) مؤسّس معتزله، عمروبن عبید (۱۴۵/۷۶۲) بشربن معتمر(۲۱۰/۸۲۵)، ثمامهٔ بن اشرس (۲۱۳/۸۲۸)، ابوموسی مردار (۲۲۶/۸۴۱)، ابوالهذیل علاف (۲۲۶/۲۳۵ ۸۴۱/ یا ۸۴۹) ابوبكر اصمّ، ابراهیم نظّام (۲۲۰ یا ۲۳۰/۸۳۵ یا ۸۴۵) علی اسواری و معمّر بن عبّاد معاصران نظّام، هشام فوطی ابو یعقوب شحام (۲۳۲/۸۴۷)، جعفربن مبشّر (۲۳۵/۸۴۹)، اسكافی (۲۴۰/۸۵۵)، عبّادبن سلیمان (۲۵۰/۸۴۹)، عمروبن بحرجاحظ (۲۵۵/۸۶۸)، ابوالحسن خیّاط (۲۸۹/۹۰۲)، ابوعلی جبائی (۳۰۳/۹۱۵)، ابوهاشم جبائی (۳۱۲/۹۳۳)، ابوقاسم بلخی كعبی (۳۱۹/۹۳۱)، و قاضی عبدالجبّار معتزلی (۴۱۵/۱۰۲۵) كه وجود وی استثناء پس از غلبهی كلام اشعری قلمداد میشود، نقش بارز و آراء دقیق امامان شیعه(ع) كه مؤسّس مكتب الهیّاتی عقلگرایی هستند كه جانب نصوص دینی را نیز تؤأما نگاه میدارد و بیشتر آنان به همین دوره تعلق داشتند سزاوار توجّه عمیق است، آنان سهم عظیمی در باروری عقلانیت اسلامی دارند. ظهور مالك بن انس (۱۷۹/۷۹۵) و احمدبن حنبل (۲۴۱/۸۵۵) سپس اشعری (۳۳۰/۹۳۵) كه نوعی مقاومت در قبال جریان عقلانیت خردورز اسلامی تلقی میشود نقطهی عطفی در این دوره بشمار است.مختصات این دوره عبارت است: ۱. تعامل فرهنگ و معارف اسلامی با فرهنگهای دیگر جوامع و اصتیاد و جذب عناصر سازگار حِكَم و معارف بشری، و پیدایش اندیشههای التقاطی، ۲. تشدید منازعات نظری میان فرق اسلامی و رواج مناظرات علمی بین فرقهیی و بین دینی، ۳. پدید آمدن آثار فلسفی مترجَم، و متون كلامی مدوّن فراوان و توسعهی كتابخانهها و مراكز علمی، ۴. بودجود آمدن زمنیهی ظهور فلسفهی اسلامی به مفهوم مصطلح و مستقل از كلام، ۵. پیدایش جریانهای مقابله با عقلگرایی. دورهی چهارم: هر چند ـ چنانكه اشارت رفت ـ كِندی نخستین فیلسوف ـ به معنی مصطلح آن ـ در دنیای اسلام است، ابن ندیم در الفهرست ۲۴۲ اثر را به او نسبت داده است و این آثار عموما در زمینههای منطق، فلسفهی اولی، حساب، كرویّات، موسیقی، نجوم، هندسه، پزشكی، تنجیم، الهیّات، علمالنفس، سیاست، اقلیمشناسی، كیمیا... تألیف شده است،(۷) امّا دورهی چهارم در نیمه دوم قرن چهارم، با ظهور فیلسوفان تمام و حكیمان نامآوری چون محمدبن محمدبن طرخان فارابی كه در غرب معروف به Abunaser است، و ابوعلی حسین بن سینا كه در مغرب به نام Avicennaشناخته است آغاز میگردد. این دو فیلسوف عقلانیت اسلامی را به اوج قلّهی قوّت و انسجام رسانیدند. آنان بسیار هنرمندانه دستآوردهای فلسفی یونانی ـ اسكندرانی را با تعالیم دینی اسلامی درآمیخته با تكیه بر قدرت فكری و نبوغ فوقالعادهی خود دستگاه فلسفی بس استواری را پی افكندند كه طی قرون متمادی افكار و آثار آنها شرق اسلامی و مغرب زمین را سیراب میساخت، ظهور و مقابلهی عرفانپژوهان فلسفهستیزی چون ابوحامد محمّد غزّالی (۴۵۰/۱۰۸۵) و فیلسوفان شهودگرایی چونان شیخ اشراق شهابالدین یحیی سهروردی (۵۸۷/۱۱۹۱)، متكلّمان فلسفهگریزی مانند فخرالدین رازی (۶۰۶/۱۲۰۹) متفكران بلند مرتبهیی بسان نصیرالدین طوسی (۶۷۱/۱۲۷۳)، و فیلسوفان تاریخ و تاریخنگاران ضد یونانییی مثل ابن خلدون (۸۰۹/۱۴۰۶) هرگز و هرگز چیزی از عظمت كار آنان نكاست. باالهام از فیلسوف برجستهی معاصر ایران مرتضی مطهری (۱۴۰۰ق/۱۹۷۹) به اختصار به دست آوردهای دوران اسلامی فلسفه كه به طور عمده در دورهی چهارم پدید آمده است اشاره میكنیم، وی چهار نقش و سهم را برای فیلسوفان مسلمان دربارهی حكمت انتقال یافته به جهان اسلام ذكر میكند: ۱. حفظ بخشی از مباحث بدون هرگونه تصرف، ۲. تكمیل فلسفه از رهگذر تحكیم مبانی مدّعیات، تكثیر برهان یا ارائهی تقریر جدید، ۳. منقحسازی و بازپژوهی بخشی از مباحث فلسفی، ۴. افزودن مباحث و قواعد جدید. «از قسم اول... اكثر مسائل منطق، مبحث مقولات دهگانهی ارسطو و علل اربعه و تقسیمات علوم ارسطویی و تقسیمات قوای نفس را میتوان نام برد...، اما قسم دوم: این قسمت زیاد است [و برای نمونه]... میتوان مسالهی امتناع تسلسل، تجرد نفس، اثبات واجب، توحید واجب، امتناع صدور كثیر از واحد، اتحاد عاقل و معقول و جوهریت صور نوعیه را نام برد،... اما قسم سوم، برای این قسمت رابطهی حركت با علت و رابطه خدا و عالم، مسالهی معروف مثل افلاطونی، و مسالهی صرفالوجود بودن واجب را میتوان نام برد... از جمله مسائلی كه در این ردیف باید شمرد... بیان اقسام تقدّم، اقسام حدوث، انواع ضرورتها و امكانها، اقسام وحدت و كثرت [است] امّا قسم چهارم یعنی مسائلی كه برای اولین بار در جهان اسلامی طرح و عنوان شده است. این مسائل، هم زیاد است و هم دارای ارزش و اهمیت بیشتری است. از این مسائل است مسائل عمدهی وجود، یعنی: اصالت وجود، وحدت وجود، وجود ذهنی، احكام سلبیّهی وجود، همچنین مسالهی جعل، مناط احتیاج شیء به علت، قاعدهی بسیطالحقیقه، حركت جوهریه، تجرد نفس حیوان و تجرد نفس انسان در مرتبهی خیال، اعتبارات ماهیت، احكام عدم خصوصا امتناع اعادهی معدوم، معقولات ثانیه، قاعدهی امكان اشرف، علم بسیط تفصیلی باری، امكان استعدادی، بعد بودن زمان، فاعلیّت بالتّسخیر، جسمانیّهٔ الحدوث بودن نفس، معاد جسمانی، وحدت نفس و بدن، نحوهی تركیب ماده و صورت كه آیا انضمامی است یا اتحادی، تحلیل حقیقت ارتباط معلول با علت، وحدت در كثرت نفس و قوای نفس. اما در منطق، این مسائل را باید نام برد: انقسام علم به تصور و تصدیق، كه ظاهرا ابتكار آن از فارابی است، اعتبارات قضایا و تقسیم قضیه به خارجیه و حقیقیه و ذهنیه كه زمینهاش از بوعلی است و به دست متأخّرین شكل گرفته است، تكثیر موجّهات كه در اثر غور و كنجكاوی در قضیه مطلقهی ارسطو و ابهامی كه در آن بوده و ایراداتی كه متوجه آن بوده است پیدا شده، مثلاً قضیهی عرفیهی عامه كه یكی از شقوق قضیهی مبهم ارسطویی است اولین بار به نقل خواجه نصیرالدین طوسی وسیلهی فخرالدین رازی عنوان شده است هرچند زمینهی آن به وسیلهی ابن سینا به وجود آمده است».(۸) درخور ذكر است كه:
۱. در اكثر موارد قسم اوّل، بسیاری از فیلسوفان مسمانان آراء دیگری اتخاذ كردهاند.
۲. مصادیق اقسام ۲ و ۳ و ۴ نیز بسی بیش از نمونههای یاد شده است، علامه طباطبائی بزرگترین حكیم معاصر اسلامی مدّعی است همهی مباحث و مسائل انتقال یافته از دویست مورد تجاوز نمیكرده كه فلاسفهی اسلامی آن را به هفتصد مبحث و مسأله افزایش دادهاند.
۳. همهی دستآوردهای باز گفته، در دورهی پنجم نیز استمرار و تكمیل یافته و اصولاً بخشی از آنها در این دوره پدید آمده است.
۴. سهم و نقش فیلسوفان اسلامی محدود به حد مواردی یاد شده نیست، بلكه ابداعات و اضافات محتوایی روششناختی و كاربردی صورت پذیرفته توسّط مسلمانان به حدّی است كه سبب تبدیل هویّت معارف مهاجر گردیده است. و این تحولات را باید در فرصتی فراخ تشریح كرد.
۵. در جریان سنت چرخهی دوری تبادل حكمت و معرفت بین شرق و غرب، اعصار پس از فارابی، ابن سینا و ابن رشد، به یمن قدرت فكری و همت همین فیلسوفان، دور صدور حكمت از مشرق به مغرب زمین قلمداد میگردد، میزان آثار ترجمه شدهی حكمای اسلامی بزبانهای لاتین طی این دوره دو چندان افزونتر از مجموعهی آثار یونانی و اسكندرانی است كه طی قرن سوم و چهارم اسلامی به عربی برگردانیده شد.
دورهی پنجم: مبدع و مبدء این دوره فیلسوف سترگ، عارف بزرگ صدرالدّین محمد قوامی شیرازی (زادهی ۹۸۰/۱۵۷۲) و درگذشتهی ۱۰۵۱/۱۶۴۱) بود. برخی به خطا، كار او را اقتباسی خالی از ابتكار امّا زیركانه از حكمت مشاء بویژه ابن سینا پنداشته(۹) بعضی دیگر به جفا مكتب وی را توسعهی حكمت اشراق بویژه سهروردی انگاشتهاند!(۱۰) جمعی نیز تلاش او را تنها نوعی تلفیق ناسازگار سه حوزهی معرفتی فلسفه، كلام و عرفان یا چهار مشرب حكمت مشائی، حكمت اشراقی، كلام و عرفان قلمداد كردهاند.(۱۱) رمز خطای هر سه دیدگاه عدم درك صحیح ماهیّت و مختصّات حكمت صدرالمتألهین بوده است. صدرالمتألهین خود در مقدمهی اسفار اربعه كه بزرگترین اثر مكتوب وی و جامعترین دانشنامهی فلسفی مسلمانان بشمار میآید. پس از اشاره به سرگذشت علمی و سلوكی خویش و شكوهی صریح و بسیط از ستم زمانه بر حكمت، و جور همروزگارانش بر او ـ كه سبك ادبی و سیاق معنوی آن شكوانامههای علی(ع) را تداعی میكند ـ به ریاضات و تضرّعات روحانی، و عزلتگزینی و كنجنشینی طولانی خود اشاره كرده، چگونگی تحوّل حال و تكشّف حقایق بر خویش را شرح میدهد. صدرا این تحوّل را موهبت الهی تلقی كرده به زبانی پررمز ماهیّت و مختصّات مكتب خود را تبیین داشته است، وی درخصوص منشأ و ماهیّت مسلك خویش چنین میگوید: «پس عزیزانه به سوی خدای سببساز روی آوردم و از سرفطرت به بارگاه آسان سازندهی سختیها تضرّع كردم، چون زمانی دراز و مدتی بلند به حال استتار و انزوا، خلوت و عزلت سپری نمودم، به خاطر مجاهدات نفسانی جانم شعلهور گردید، و به سبب ریاضتهای طولانی زبانههای آتش از دلم سركشید، و انوار ملكوت از آن فیضان كرد، و خرگاه جبروت برآن افراشته شد... پس آنگاه بر اسراری آگاهی یافتم كه پیش از آن تاكنون برآن آگاه نبودم، و رموزی بر من آشكار شد كه هرگز اینگونه به برهان برمن مكشوف نبود، بلكه اسرار الهی و حقایق ربّانی و ودایع لاهوتی و پردهنشینان صمدانییی را كه به برهان فراگرفته بودم با اضافاتی به شهود و عیان دیدم و یافتم».(۱۲) آنچه به دست صدرا در حوزهی معرفت و حكمت اسلامی روی داد در تاریخ اسلام پدیدهیی بیمانند بود، هرچند فضل تقدم از آن كندی، فارابی، ابن سینا و سهروردی است امّا هرگز كار هیچیك از آنان ارزش قیاس با تطوّرات و تأسیساتی كه صدرالمتألهین در این عرصه پدید آورد ندارد. او از لحاظ روش، ساختار و مضمون، به نوآوریهای چشمگیری دست یازید:
در روش استدلال و اثبات مدّعیات فلسفی، او سعی كرد نزاع سنتی مشائی و اشراقی را كه با ظهور ارسطو در قرن چهارم قبل از میلاد و معارضه با استادش افلاطون آغاز گردید و طی بیست قرن استمرار داشت پایان بخشد. او توانست به شیوهیی هنرمندانه، روشمند و ابتكاری حكمت اشراق و حكمت مشاء، كلام و عرفان را در آمیخته دستگاه فلسفی و معرفتی واحدی را پی افكند. او نظام فلسفییی را سامان داد و سازمان فكری را بنیاد نهاد كه از ساختاری منطقی، استوار، منسجم و سازگار برخوردار است آنسان كه عناصر اصلی تفكرش مانند اصالهٔالوجود، حركت جوهری، و... در جای جای مدّعیات او چونان جان در كالبد سریان دارد. ابتكارات مضمونی و ابداعات محتوایی صدرا از لحاظ كیفی ارجمندتر و افزونتر است از همهی ابداعات هفت قرنهی دورهی سوم و چهارم حكمت و عقلانیّت اسلامی. ظهور صدرالمتألهین خط بطلان بر انگارهی مستشرقینی بود كه میپنداشتند: پس از تازش سنگین و سهمگین غزالی فلسفهی اسلامی دیگر نتوانست قامت راست كند، و ابن رشد (۵۶۴/۱۱۶۹ ـ ۵۹۴/۱۱۹۸) كه غربیان او را Averroes میخوانند، واپسین تلاش (امّا ناكامِ) متفكّران مسلمان در دفاع از فلسفه بود و پس از او فلسفهی اسلامی عقیم ماند!،(۱۳) البته ظهور حكمت صدرایی موازی شد با عصر نوزایی در فرنگ و پیدایی فلسفههای جدید از سویی و افول منزلت علمی مسلمانان از دیگر سو، همچنین بیمهری عمدی غربیان از سویی و بیرمقی اتباع صدرا از دیگر سو، لهذا این فیلسوف سترگ در غرب ناشناخته ماند. اینجا با درج فهرستی كه استاد مطهری از دستآوردهای محتوایی صدرا به دست داده استـ هرچند اختصاصات فلسفی او فراتر از این فهرست است و درخور پژوهشی مشبع ـ، به عمدهی عناوین نظریّهها و رهآوردهای او اشاره میكنیم، استاد مطهری اركان حكمت صدرایی را به ترتیب زیر ذكر میكند:
«۱. اصالت وجود.
۲. وحدت وجود.
۳. حل اشكال از وجود ذهنی.
۴. تحقیق در حقیقت وجوب ذاتی ازلی و حقیقت امكان در ممكنات و كشف نوعی امكان به نام «امكان فقری».
۵. تحقیق در مناط احتیاج به علت.
۶. تحقیق در حقیقت علّیت و نحوهی ارتباط معلول به علت و اینكه اضافهی معلول به علّت اضافهی اشراقی است و بازگشت معلولیّت به تجلّی و تشأّن است.
۷. اثبات حركت جوهریّه.
۸. تحقیق در رابطهی میان متغیّر و ثابت و حادث و قدیم.
۹. اثبات اتّحاد عاقل و معقول.
۱۰. اثبات حدوث زمانی عالم.
۱۱. اثبات نوعی وحدت كه آن را «وحدت حقّهی حقیقیّه» مینامد.
۱۲. اثبات اینكه تركیب جسم از ماده و صورت، تركیب اتحادی است.
۱۳. برهان «صدّیقین» برای اثبات واجب.
۱۴. برهان خاص مبتنی بر برهان صدّیقین بر توحید واجب.
۱۵. تحقیق علم واجب به اینكه علم واجب به اشیاء علم بسیط اجمالی در عین كشف تفصیلی است.
۱۶. تحقیق در قاعدهی «بسیط الحقیقهٔ كلّ الاشیاء»
۱۷. اثبات اینكه نفس جسمانیهٔ الحدوث و روحانیهٔالبقا است.
۱۸. تحقیق در حقیقت اِبصار و سایر إدراكات حسّی.
۱۹. تجرّد قوهی خیال.
۲۰. اثبات اینكه «النّفس فی وحدتها كلّ القوی».
۲۱. اثبات اینكه «كلّی» به نحو تعالی است نه صِرف تجرید و انتزاع.
۲۲. اثبات معاد جسمانی».(۱۴)
دورهی ششم: برغم آنكه عقلانیّت و حكمت اسلامی ـ كه ایران در آن سهمی گران دارد ـ هنوز از استوارترین وپربارترین مواریث و جریانهای فكری جامعهی انسانی است اما امروز این گوهر گرانبها نیازمند بازپیرایی، بازپژوهی، و سامانبخشی جدی است، در این نوسازی و دگرگونگری نیازهای عصری، دستآوردهای نوین حكمت علمی جهانی ، و پرسشهای نوپیدایی كه امروز تفكر اسلامی را به مصاف میخواند، و نیز چالشهایی كه فلسفه و الهیات اسلامی در گذشته با آن روبرو بوده باید منظور نظر نظریهپردازان و متفكّران اسلامی باشد. منتقدان و منكران سنتی فلسفهی اسلامی گروهها و گرایشهای گوناگونی را تشكیل میدهند، نصبسندهگان، اشعری مسلكان، شهودگرایان، اصحاب مكتب تفكیك، تجربیان، علمپرستان، از جملهی آنانند كه هر یك به سیاقی زبان به قدح و جرح فلسفهی اسلامی گشودهاند، گروههای یاد شده، گاه معرفت عقلی را انكار كردهاند، گاه اسلامیّت فلسفه را، و گاه كارایی حكمت اسلامی را. تهمت كافری و طعنهی بیگانه تباری، داغهای سنتییی بودند كه هر از چندی در مجامع و عامیانه از سوی كسی یا گروهی بر پیشانی سپید و ستبر حكمت اسلامی نهاده میشد، و اكنون تحت تأثیر گرایشهای تحصّلی یا فرامدرن، با عناوین «ناكارآمدی و اندراس منطق و فلسفهی ارسطویی ـ اسلامی» نغمههای تازهتری علیه فلسفهی استوار و دیرپای اسلامی ساز شده است. خوشبختانه چندی است تحوّلی فرخنده فام در حوزهی حكمت و الهیات در ایران آغاز شده است. به نظر ما گفتمان فلسفییی كه از دههی بیست قرن حاضر خورشیدی (دههی چهل قرن بیستم میلادی) با علمداری علامهی بزرگ سیدمحمد حسین طباطبایی و قلمداری شهید اندیشه، استاد مرتضی مطهری و دیگر تلامیذ علامه در ایران آغاز گردید باید مطلع این دگرگونی قلمداد گردد. گذشته از پیشینهی تاریخیِ فلسفی ایران، این خطه پس از ظهور اسلام نیز هماره پررونقترین چالشگاه اندیشهها و بارورترین بستر رویش و رشد حكمت و معرفت بوده است، پرآوازهترین فیلسوفان و برجستهترین متفكران به این سرزمین تعلق دارند. ایران نبضگاه دانش و اندیشهی مشرق است، هم از این رو ایران غالبا مبدء یا معبر یا مئاب جنبشهای فكری بوده است.(۱۵)تأسیس دانشگاهها و مراكز آموزش عالی برابر الگوهای غربی و تحول نظام آموزشی در ایران، آغاز دور جدید ترجمهی منابع فلسفی غربی، پیدایش پرسشهای جدید كلامی فلسفی،مجاورت ایران با اتحاد جماهیر شوروی كه قطب نهضت ماتریالیستی ماركسی بود، ظهور چالشها و صفآراییهای نوین فلسفی میان اندیشههای الحادی و تفكر الهی در دنیای اسلام به طور عام و در ایران به طور خاص، و از همه مهمتر ظهور شخصیّت بارز و برجستهیی چون علامه طباطبایی، ضرورتها و زمینههای این دگرگونی و نوسازی را فراهم ساخت. هرچند عهد طفولیّت این جنبش حكمی به درازا كشید، اما چالشهای تازهیی كه طی دههی هفتاد قرن حاضر شمسی در حوزههای شناختارپژوهی، هستیشناسی و الهیات، در ایران ظهور كرده است، بستر بسیار مساعدی را برای بالیدن و بارور شدن این نهال جوان فراهم آوده است.(۱۶) اگر بازپیرایی و بازسازی یك مكتب فلسفی و فكری متناظر به دانشها و چالشهای عصری، ضمن تحفّظ بر مبانی و عناصر جوهری آن جریان نوسازی آن بنامیم، حق داریم جنبش جدید فلسفی ایران را «مكتب نوصدرایی» بنامیم. استاد مطهری سرآغاز و سرمنزل این جنبش را چنین وصف و وعده میكند: [علامه] در این فكر هستند كه تألیف یكدوره فلسفه بپردازند كه هم مشتمل بر تحقیقات گرانمایهی هزار سالهی فلسفه اسلامی باشد و هم آراء و نظریات فلسفی جدید مورد توجه قرار گیرد، و این فاصلهی زیاد كه بین نظریات فلسفی قدیم و جدید ابتداء بنظر میرسد و این دو را بصورت دو فن مختلف و غیر مرتبط بهم جلوهگر میسازد مرتفع شود و بالاخره بصورتی درآید كه با احتیاجات فكری عصری بهتر تطبیق شود، و مخصوصا ارزش فلسفه الهی كه جلودار آن دانشمندان اسلامی هستند و فلسفهی مادی در تبلیغات خود دورهی آنرا خاتمه یافته معرفی میكند بخوبی روشن شود. نشریات روزافزون فلسفی اخیر و توجه جوانان روشن فكر ما به آثار فلسفی دانشمندان اروپا كه هر روز به صورت ترجمه یا مقاله و رساله در عالم مطبوعات ظاهر میشود و این خود نمایندهی روح كنجكاو و حقیقتجوی این مردم است كه از هزار سال پیش سابقه دارد، و از طرف دیگر انتشارات مجهز به تبلیغات سیاسی و حزبی فلسفهی مادی جدید (ماتریالیسم دیالكتیك)، بیش از پیش حضرت معظمله را مصمم نمود كه در راه مقصود خود گام بردارند، لهذا از چند سال پیش ابتداء به تشكیل یك انجمن بحث و انتقاد فلسفی مركب از عدهای از فضلاء مبادرت كردند... این روشی كه حضرت معظمله آغاز كردهاند یك اقدام اساسی است و فلسفه را در ایران وارد مرحله جدیدی میكند».(۱۷) كما اینكه هانری كربن نیز كه سالها در مباحثات فلسفی با علامه طباطبایی حضور داشته در كتاب تاریخ فلسفه اسلامی جنبش فلسفی نوین ایران را میستاید.(۱۸) در این مقال كوتاه مجال طرح و بررسی درخور مختصات نشاط فلسفی كنونی میسور نیست، ما تفصیل بحث و تكثیر شواهد را به فرصتی فراخور وانهاده، اینجا به اشارهیی اجمالی و مختصر به نمونههایی از ویژگیها و رهآوردهای آن بسنده میكنیم. در گفتمان فلسفی معاصر ایران در سه زمینه دگرگونی روی داده است: الف ـ صوری و شكلی، ب ـ روشی، ج ـ محتوایی. در باب تحول صوری، از باب نمونه به تغییر ساختار و چینش مباحث میتوان اشاره كرد، به عكس سنت ساختاری فلسفهی اسلامی ـ كه هستیشناسی مدخل آن بشمار میرفت ـ برای نخستین با در كتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم بحثهای شناختارشناسی و بررسی مسألهای ادراكات بخش اول اثر قرار گرفته است،(۱۹) علاوه بر علامه طباطبایی، استاد مرتضی مطهری در شرح مبسوط منظومه(۲۰) و استاد مصباح یزدی در كتاب آموزش فلسفه بر این(۲۱) چینش تأكید میورزند. در بخشهای متعدد دیگر نیز جابجایی مباحث صورت پذیرفته و به تعبیر استاد جوادی آملی حكمت صدرا توسط علامه طباطبایی سازمانی ریاضیوار پیدا كرده است.(۲۲)برای نوآوری در روش هانیز به سه نمونه میتوان اشاره كرد: ۱ـ پرهیز از خلط برهان و شهود در عین ایمان به یگانگی مسیر و مقصود برهان و عرفان و قرآن،(۲۳) ۲ـ تبارشناسی و پیشینهپژوهی مباحث و قواعد و تبیین مسائل با توجه به تطّورات وارد بر آن در طول تاریخ فلسفه،(۲۴) ۳ـ اهتمام به طرح تطبیقی مباحث، بین فلسفه اسلامی و سایر فلسفهها، و گاه بین مشارب حكمی اسلامی با هم.(۲۵) در خصوص تحوّل و تكامل محتوایی نیز به چند نمونه نوآوری میتوان اشاره نمود: ۱ـ بازپیرایی فلسفه از طبّ و طبیعیات قدیم و بهرهگیری از نظریات جدید در علوم بخصوص فیزیك مدرن، به مثابه اصول موضوعی،(۲۶) ۲ـ ارائهی تقریرهایی نو برای برخی قواعد و مسائل فلسفی مانند: تقریر جدید علامهی طباطبایی از برهان صدّیقین،(۲۷) ۳ـ توسعهی ب رخی مباحث به نحو طولی از رهگذر طرح نظرات جدید مانند: تبیین منشأ اداركات اعتباری،(۲۸) و مانند اهتمام خاص و مستقل به فلسفهی معرفت و سایر فلسفههای مضاف مانند فلسفهی ذهن، فلسفهی دین، فلسفهی اخلاق، فلسفهی حقوق،(۲۹) ۴ـ گسترش مباحث به نحو عرضی مانند تكثیر برهان در برخی قواعد و مسائل مانند مسألهی ابطال دور و تسلسل،(۳۰) و نیز تفصیل و توسعهی مباحث مطرح در فلسفههای جدید مانند: مبحث حركت، زمان، علّیّت، و نیز پرداختن به مسائل كلام جدید البته و صدالبته چنانكه گفتیم: صرفا از باب ذكر نمونه به موارد بالا اشاره شد، و الّا ابدعات علامه و تلامزهی او در حوزههای شناختارشناسی، هستیشناسی، الهیّات، فلسفههای مضاف، به دهها مورد بالغ میشود، اما این مقال و مقاله ذكر بیش از نمونههای پیشگفته را بر نمیتابد، بر فضل دلسوز و صاحب جودت و ذكاوت است كه با استقرار نام، همهی موارد را استخراج و تبیین و سپس در توسعه، تكثیر و تعمیق آنها اهتمام نمایند.
پاورقیها:
۱۰ـ مانند حكیم جلوه (ره)، رك: مطهری، مجموعهی آثار، ج ۱۳، صدرا، تهران، ص ۲۵۰.
۱۱ـ فخری، ماجد: همان كتاب، صص ۳۲۶ ـ ۳۲۵.
۱۸ـ تاریخ فلسفهی اسلامی، ترجمهی جواد طباطبایی، ج ۲، نشر كویر، ص ۱۹۹.
۱۹ـ نخستین مقالات اصول فلسفه عنوانهای «پیدایش كثرت در علم» و «ادراكات اعتباریه» است.
۱ـ این مطلب صورت ویراسته و مستند شدهی سخنرانی مولف در جمع استادان و دانشجویان دانشكدهی فلسفهی دانشگاه آتن ـ یونان، در سال ۱۳۷۵ شمسی است.
۱۲ـ اسفار، ج ۱، مقدمه المولّف، مكتبهٔالمصطفوی، تهران، ۱۳۷۶، ص ۸.
۱۳ـ و همین گمانه از جمله موانع شناخت و شهرت فیلسوفان دورههای چهارم ـ به جز فارابی، ابنسینا، سهروردی و پنجم است.
۱۴ـ مطهری، مرتضی، مجموعهی آثار، ج ۱۳، ص.۱۵ـ این تعابیر را نه از سر تعصّب ملّی، و نه به قصد انكار سهم ارجمند متفكران دیگر نقاط جهان اسلامی مانند مصر و شامات، بلكه به عنوان بازگفت بخشی از واقعیتهای تاریخی، به قلم راندم.
۱۶ـ به نظر ما امروز در حوزهی دینپژوهی ایران، سه جریان عمده حضور دارد: جریان مقلّد سنتی، جریان متجدد مقلّد، جریان مجدّد مستقل. گرایش نخست متصلّیانه اسیر گذشته است، گرایش دوم مترجمانه دل در گرو معرفت و الهیات مدرن غربی سپرده، جریان سوم در عین بهرهوری و حرمت نهادن به ذخائر خود داشته و مواریث گرانسنگ اسلامی از سویی، و مطالعهی بصیرانه و محققانهی دست آوردهای فكری معاصر از دیگر سو، در صدد احیاء اندیشهی اصیل اسلامی و گشودن راهی نو اما مستقل از میان دو گرایش دیگر در حكمت و الهیات اسلامی است
۱۷ـ اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج ۱، مقدمه، مطبوعات دارالعلم، قم، بیتا.
۲۰ـ شرح مبسوط منظومه، ج ۱، حكمت، تهران، ص ۱۴۲ (پاورقی) و ص ۱۵۵.
۲ـ «بسم اللّه الرّحمن الرّحیم اقرء باسم ربك الّذی خلق، خلق الانسان من علق، اقرء و ربك الاكرم، الّذی علم بالقلم، علم الانسان مالم یعلم» / سورهی علق، آیهی ۶ ـ ۱.
۲۴ـ مرحوم استاد مطهری در مجموعهی چهار جلدی شرح مبسوط منظومه، ضمن تأكید بر اهمیت این روش در جای جای كتاب، و اكثر مباحث این شیوه را اعمال كردهاند.
۲۸ـ اصول فلسفه، مقالهی دوم.
۲۱ـ آموزش فلسفه، ج ۱، مقدمه، معاونت فرهنگی سازمان تبلیغات اسلامی، ۱۳۶۵، تهران، و تعلیقهی بر نهایهٔالحكمه، ص ۴۰.
۲۳ـ مرحوم علامهی طباطبایی در نهایهٔالحكمه و بدایهٔ الحكمه و اصول فلسفه، هرگز متعرض مباحث عرفانی و نقلی نشدهاند، این سه اثر مستقل فلسفی ایشان یكسره برهانی است. وی در سرآغاز نهایهٔ تحت عنوان «كلام بمنزله المدخل لهذه الصناعهٔ» نیز بر این مهم تأكید ورزیدهاند.
۲۷ـ علامهی طباطبایی، تعلیقهی اسفار، ج ۶، ص ۴۱، نهایه، مرحلهی ۱۲، فصل اول.
۲۹ـ تك نگارههای منتشره از سوی فلاسفهی معاصر گواه چنین تحول و توسعهیی در فلسفهی اسلامی است.
۲۲ـ مرحوم استاد مطهری(ره)، در مقدمهی اصول فلسفه، كار ملاصدرا و سازمان دستگاه فلسفهی صدرایی را بدین سان وصف میكنند.
۲۵ـ كتابهایی چونان: اصول فلسفه، شرح مبسوط، آموزش فلسفه و تك نگارههایی كه فلاسفهی معاصر ایران در مباحث خاص مانند معرفتشناسی نوشتهاند غالبا به روش مقایسهیی مباحث اهتمام كردهاند.
۲۶ـ از باب نمونه، علامه در نهایه، مرحلهی ششم، آخر فصل چهارم ضمن اشاره به نظریات جدید فیزیكی و «امكان تبدل اجسام به انرژی و اینكه جسم انرژی متراكم است» میفرماید: «بایسته است در مباحث فلسفی، انرژی نوع عالی مترتب بر جوهر ـ پیش از جسم ـ انگاشته شود و بر این اساس مباحث [مقولات] را سازمان دهیم. نهایهٔ الحكمهٔ، ص ۸۹.
۳۰ـ اسفار، ج ۲، همان، ص ۱۶۶، تعلیقه شمارهی ۲.
۳ـ در منظر وحی اسلامی حكمت موهبتی منزل از ناحیهی خداوند تلقی میشود: آیهی ۲۶۹/سورهی۲، ۳۹/۱۷، ۱۲/۳۱، ۲۰/۳۸. در قرآن كریم، حداقل ۹ بار نزول یا تعلیم قرآن یا سایر كتب آسمانی قرین با نزول و تعلیم حكمت قلمداد شده است، مانند: آیهی ۱۲۹/سورهی۲، ۱۵۱/۲، ۲۳۱/۲، ۴۸/۳، ۸۱/۳، ۱۶۴/۳، ۵۴/۴، ۱۱۳/۴، ۱۱۰/۵، ۳۴/۳۳. ۲/۶۲.
۴ـ احادیث متعددی با عباراتی شگفت عقل را توصیف كردهاند و گاه عقل را حجت و پیامبر درونی، و انبیاء را حجج و پیامبران برونی قلمداد كردهاند. از جملهی آنها خبری است كه حاوی تعلیمات بلند امام هفتم موسی بن جعفر(ع) به هشام بن الحكم است / الكلینی، محمد، الاصول من الكافی، ج ۱، دارالكتب الاسلامیه، چاپ، ۱۳۶۳، ص ۲۰ـ۱۳.
۵ـ علامهی طباطبایی در تفسیر گرانسگ «المیزان»، ج۵، صص ۲۵۴ تا ۲۷۱، در باب نسبت دین و عقل و نقد یازده نظریه یا شبههی مطرح در این زمینه، بحث مبسوطی فرموده است، همانجا میفرمایند: قرآن در افزون بر سیصد آیه آدمی را به تفكّر و تعقّل امر میكند. اهل طلب بدانجا مراجعه كنند.
۶ـ در رسالهی «علی و علم الهی» تألیف علامهی طباطبایی(ره) ترجمهی سیدابراهیم سیدعلوی، دفتر انتشارات اسلامی و رسالهی علی بن موسیالرّضا و الفلسفهٔ الالهیهٔ، تألیف استاد آیتالله جوادی آملی، دارالاسراء للنّشر، شواهد بسیاری بر طرح دقائق فلسفی در كلمات معصومان ذكر و شرح شده است.
۷ـ فخری، ماجد: سیر فلسفه در جهان اسلام، مترجمان، مركز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۷۲.
۸ـ مطهری، مرتضی: مجموعه آثار، ج ۱۳، (مقالات فلسفی، ص ۹، اصول فلسفه و روش رئالیسم، مقدمه، صیج.
۹ـ اصول فلسفه، مقدمه.
منبع:فصلنامه قبسات ، شماره ۱۰
نویسنده:علیاكبر رشاد
منبع : خبرگزاری فارس
همچنین مشاهده کنید
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید میز و صندلی اداری
خرید بلیط هواپیما
گیت کنترل تردد
ایران حجاب رئیس جمهور رئیسی دولت دولت سیزدهم توماج صالحی سریلانکا مجلس شورای اسلامی پاکستان رهبر انقلاب کارگران
کنکور تهران سیل هواشناسی سازمان سنجش آتش سوزی فضای مجازی سلامت شهرداری تهران پلیس اصفهان فراجا
قیمت خودرو قیمت طلا خودرو دلار بازار خودرو بازنشستگان قیمت دلار ارز بانک مرکزی مسکن ایران خودرو قیمت سکه
موسیقی ترانه علیدوستی تلویزیون مهران مدیری سینمای ایران سحر دولتشاهی سینما کتاب بازیگر تئاتر
کنکور ۱۴۰۳ عبدالرسول پورعباس
آمریکا اسرائیل رژیم صهیونیستی غزه جنگ غزه فلسطین روسیه چین حماس طوفان الاقصی اوکراین ترکیه
پرسپولیس فوتبال استقلال بارسلونا بازی جام حذفی فوتسال تیم ملی فوتسال ایران لیگ برتر انگلیس باشگاه استقلال تراکتور باشگاه پرسپولیس
تیک تاک ناسا رونمایی مریخ اپل تسلا فیلترینگ
مالاریا کاهش وزن زوال عقل سلامت روان داروخانه