دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

تاملی در نسبت هرمنوتیک و تفسیر


چكیده
پدیده تفسیر را نمی‏توان دارای آغازی مشخص در تاریخ بشر دانست . انسان همواره در برابر پدیده‏های مختلف هستی، واكنشی ذهنی از خود نشان داده است كه بر آن، نام فهم نهاده و بیان و توضیح آن به دیگران را تفسیر خوانده است . هرمنوتیك نیز اصطلاحی است كه در چند قرن اخیر رواج یافته و در رایج‏ترین كاربردش با روش‏شناسی تاویل برابر گردیده است . نویسنده در این نوشتار اشاره‏ای گذرا به نسبت میان این دو مقوله دارد .
هرمنوتیك را نمی‏توان همزاد پدیده فهم و تفسیر دانست . موضوع هرمنوتیك در دو قرن اخیر پس از استحاله فلسفه از وجودشناسی بازمانده از مدرسه اسكولاستیك به ذهن‏شناسی كانت، بیش از پیش محور توجهات و تاملات فیلسوفان و متالهان در حوزه‏های مختلف فلسفه، الهیات، زبان‏شناسی و . . . بوده است . در واقع معرفت‏شناسی كانت را می‏توان سرآغاز پیدایش دانش هرمنوتیك دانست;زیرا تا پیش از این دوره دانش تفسیر متون در گفتمانی دستوری در انحصار الاهیات مسیحی جهت توضیح گزاره‏های كتاب مقدس قرار گرفته و در نتیجه از حوزه مطالعات فلسفی برون افتاده بود . از این روی تفكیك كانت میان نومن (شئ فی نفسه) و فنومن (پدیدار) كه موجب چرخش فلسفه از متافیزیك به هرمنوتیك شد به واقعه هرمنوتیكی موسوم است . اهمیت‏یافتن مطالعه فرایندهای ذهنی در فلسفه غرب موجب شده است كه فرایند فهم در قالبی توصیفی - تحلیلی مورد توجه ویژه فیلسوفان و ) در برابر نقادی‏های Object متالهان قرار گیرد . درآمدن موضوع فهم و تفسیر به صورت یك ابژه ( فلسفی موجب گسترش دامنه هرمنوتیك به حوزه‏های مختلفی گشته و دانش الاهیات را در ) در این رویكرد جدید معنایی تازه‏ای Text جبهه‏های مختلفی در گیر ساخته است . اصطلاح متن ( یافت . متن هنگامی پدید می‏آید كه از آن فاصله گرفته وبه صورت یك ابژه درآید . همه تاپیش از این دوره در جریان متن و درگیر با آن بودند;نه آن كه ازبیرون نظاره‏گر آن باشند . به عبارت دیگر، فاصله تاریخی میان انسان و متن وجود نداشت . شرط متن، ابهام است كه اگراحساس نشود متنی نیز شكل نمی‏گیرد . یك حادثه تا خود را نگستراند نمی‏توان آن را فهمید . پس هرچه بسط تاریخی بیشتر پدید آید متن نیز بیشتر شكل می‏گیرد . به علاوه هر فهمی نیز خود پس از مدتی به متنی دیگر تبدیل می‏شود و لذا هر مفسری با سلسله‏ای از متون مواجه خواهد بود . (۱) این وضعیت را می‏توان در قالب الگوی ذیل كه نشانگر دور هرمنوتیكی است ترسیم نمود: (۲)
متن به مثابه یك پدیده/پدیده + فراگیری = فهم/فهم + شرح = تفسیر/تفسیر + ضبط = متن . (۳)
شلایرماخر در دوره اوج فلسفه رمانتیك (فلسفه بازمانده از معرفت‏شناسی كانت) و در دامن ) به تدوین نخستین نظریه علمی در Reformism مكاتب نقد ادبی تحت تاثیر نهضت اصلاح دینی ( باب فهم و تفسیر متون پرداخت . البته او با دغدغه تمام بیشتر به دنبال یافتن شیوه‏ای مطمئن و قابل اعتماد در فهم و تفسیر كتاب مقدس و كشف نوعی خطایاب ذهنی برای بستن راه هرگونه خطا و سؤ فهم بود . اما راهی كه وی باز نمود پس از او در این مسیر محصور نگشته و دامنه‏های متعدد دیگری ) مسیر هرمنوتیك را به سوی Historicism یافت . دیلتای تحت تاثیر نهضت تاریخ‏گروی ( روش‏شناسی علوم انسانی تغییر جهت داد . او به طور عمیق با این پرسش درگیر بود كه آیا فهم عینی و معتبر تنها در انحصار علوم تجربی است و یا علوم تاریخی نیز می‏توانند از این ویژگی برخوردار شوند . هوسرل از هرمنوتیك، ابزاری جهت‏بنیان Phenomenology هایدگر تحت تاثیر پدیدارشناسی ( نهادن نوعی هستی‏شناسی مبتنی بر شناخت فرایند فهم ساخت . گادامر در قالب دیدگاه هایدگر با هدف قرار دادن «شناخت فرایند فهم‏» در نیمه راه از استاد خویش جدا شده، هرمنوتیك فلسفی را بنیان نهاد . (۴) آموزه‏های هرمنوتیك فلسفی از چنان اهمیتی برخوردارند كه همه هرمنوتیست‏های پسین را در قالب دفاع و تكمیل یا رد و انتقاد در دامنه خود جای داده است . این دیدگاه فلسفی با تاكید بر اصول ذیل بیش از دیگر دیدگاه‏های هرمنوتیك، سنت تفسیری جهان مسیحیت و اسلام را به چالش كشیده است . (۵)
۱. فهم متن، محصول تركیب و امتزاج افق معنایی مفسر با افق معنایی متن است;پس دخالت ذهنیت مفسر نه مذموم و بلكه شرط وجودی حصول فهم و واقعیتی اجتناب‏ناپذیر است . به عبارت دیگر، فهم متن، یك مونولوگ نیست و مفسر شنونده‏ای منفعل در برابر پیام متن نمی‏باشد . بلكه فهم واقعه‏ای دیالكتیك و جدلی است كه بر اثر دیالوگ مفسر با متن پدید می‏آید .
۲. عملیات تفسیر متن، فرایندی پایان‏ناپذیر است و در نتیجه قرائت‏های مختلف و متنوع از متن، قابل طرح بوده و هیچ گونه فهم ثابت و غیر سیال و درك نهایی وجود ندارد .
۳. هدف از تفسیر متن درك مراد مؤلف نیست;مؤلف خود یكی از خوانندگان متن است . مفسر با متن و نه مؤلف مواجه بوده و به دنبال فهم افق معنایی متبلور در متن است .
۴. پیش‏داوری‏ها (یا پیش‏دانسته‏ها، به تعبیر بولتمان) شرط وجودی حصول فهم و مولد عمل فهم هستند;گرچه پیش داوری‏ها همه در یك سطح نبوده، قابل تقسیم به مولد و موجب سؤ فهم هستند .
۵. فهم عینی به معنای درك مطابق با واقع امكان‏پذیر نیست . زیرا عنصر سوبژكتیو (دخالت ذهنیت مفسر) شرط حصول فهم است .
۶. در میان تفاسیر متعدد حاصل از متن، معیاری برای داوری وجود ندارد و نمی‏توان تفسیری را معتبر و دیگر تفاسیر را نامعتبر شمرد .
با وجود قدرت و هیمنه هرمنوتیك فلسفی، كه این دانش پس از گادامر به راه خود در گشودن فضاهای جدید ادامه داد و شخصیت‏های بعدی هر یك مسیر ویژه خود را پیمودند . پل ریكور با تركیبی از دستاوردهای زبان‏شناسی، فلسفه تحلیل زبانی، ساختارگرایی و شالوده شكنی، اسطوره‏شناسی، معناشناسی و نشانه‏شناسی به تدوین نظریه هرمنوتیكی خود پرداخت . او قلمرو هرمنوتیك را در حوزه نمادها تعریف كرده و با این كار به لزوم معناشناسی اسطوره‏ها جهت تفسیر هستی حكم نمود . بنابراین، فرایند تفسیرفعالیتی فكری مبتنی بر رمزگشایی معنای پنهان در پس معنای ظاهری و یا به عبارت دیگر آشكار كردن سطوح دلالت نهفته در ضمن دلالت لفظی است .
بنابراین، بسیطترین پیغامی كه به وسیله زبان طبیعی ابلاغ می‏شود باید تفسیر شود;زیرا تمام كلمات چند معنایی هستند و معنای واقعی خود را در فضای ارتباط با مخاطب می‏یابند . در ضمن ریكور با تلاش جهت‏برقراری نوعی تمایز میان تفاسیر مختلف از متن تا حدودی از نسبیت هرمنوتیك فلسفی پرهیز كرده، به دغدغه اصلی هرمنوتیك كه تلاش جهت دستیابی به تفسیر معتبر بود نزدیك شد .
اریك هرش و امیلیوبتی از دیگر هرمنوتیست‏های معاصر هستند كه هر یك از منظری متفاوت به نقد هرمنوتیك فلسفی پرداخته‏اند . هرش با دنباله‏روی از هرمنوتیك كلاسیك به شدت با نسبیت هرمنوتیك فلسفی به مخالفت‏برخواسته و در صدد ارایه معیارهایی جهت‏بازشناسی تفسیر معتبر از غیر معتبر برآمده است . او تمام اختلافات فهم را ناشی از مرحله توضیح و تبیین و نه مرحله فهم می‏شمرد . در واقع ما انسان‏ها از دو نوع مهارت كاملا متفاوت برخورداریم كه یكی دانستن آنها گادامر را در ارایه نظریه هرمنوتیك فلسفی به اشتباه انداخته است: مهارت فهم و مهارت تفسیر . امیلوبتی منتقد دیگر گادامر است كه به خاطر از بین بردن امكان بازشناسی تفسیر ذهنی از تفسیر معتبر بر او به شدت می‏تازد . او با دنباله‏روی از سنت هرمنوتیك دیلتای در صدد ارجاع هرمنوتیك از نظریه فهم به روش فهم است . (۶)
نتیجه این بحث مختصر آن كه هرمنوتیك در دوره تاریخی خود شاهد دیدگاه‏های متعدد و رهیافت‏های متنوعی بوده كه بدون آشنایی با آنها نمی‏توان نسبت درستی میان این حوزه معرفتی با حوزه تفسیر برقرار كرد . مباحث هرمنوتیك مانند بسیاری دیگر از پدیده‏های فكری غرب غالبا به طور گزینشی و ناقص با اهدافی تبلیغی و غیر علمی درون جامعه ما راه یافته و در مقابل، گروهی دیگر نیز بلافاصله با واكنشی منفی در برابر این مباحث‏به عنوان پدیده‏های ممنوع و حرام در صدد دفاع از دین در برابر این دشمن بی یال و اشكم و سر برآمدند . حقیقت امر آن است كه سنت هرمنوتیك در دامن خود دیدگاه‏های متفاوتی را پرورانده كه چه بسا برخی از آنها تا حدود زیادی با سنت تفسیری ما هماهنگ و به آن نزدیك باشند . بنابراین، بهتر آن است‏به جای طرح غیر عالمانه این مباحث‏به بررسی زمینه شكل‏گیری و دیدگاه‏های مختلف هرمنوتیك پرداخته، با بررسی وضعیت تفسیر در حوزه اسلامی و سپس مقایسه این دو حوزه، به تعاملی عالمانه میان آنها نایل شویم . مقایسه سنت تفسیری كتاب مقدس با سنت تفسیری قرآن می‏تواند ما را به شناخت ویژگی‏های خاص تفسیر قرآن رهنمون سازد و به این پرسش پاسخ دهد كه مباحث هرمنوتیك تا چه اندازه ناظر به وضعیت‏خاص كتاب مقدس بوده و چه اندازه مطلق وقابل تعمیم بر تفسیر قرآن هستند؟ در این صورت باید از یك سو به گزینش آگاهانه از این دیدگاه‏ها دست زده، از سوی دیگر به تاسیس برخی نظریات و دیدگاه‏های متناسب با وضعیت‏بومی تفسیر قرآن بپردازیم . در این راستا توجه به این نكته نیز بسیار حایز اهمیت است كه دانش هرمنوتیك در غرب، زاییده ومتاثر از حوزه‏های مختلفی از دانش‏های انسانی است كه بدون گذر از آنها نمی‏توان به دیدگاه جامعی در این حوزه دست‏یافت . نظریه معرفت‏شناسی، اصول و قواعد تفسیر، ماهیت وحی، زبان قرآن و رابطه علم و دین نمونه‏هایی از این مسائل هستند .معرفت‏شناسی
معرفت‏شناسی رویكرد نسبتا نوینی در تاریخ فلسفه به شمار می‏رود كه در عصر جدید در دامن فلسفه غرب رشد و نمو كرده است . مسایل این حوزه فلسفی دغدغه اصلی فلاسفه اسلامی نبوده است و آنان درباره رابطه عین و ذهن، در نقش مساله اصلی معرفت‏شناسی، تنها به بحث مختصری در قالب مبحث «وجود ذهنی‏» بسنده نموده‏اند . فلاسفه اسلامی معمولا در بحث از وجود ذهنی خود را در مقابل سوفسطاییان قرار داده، پس از رد و ابطال چند شبهه معین به این نتیجه می‏رسیدند كه امكان فهم عینی از جهان خارج وجود دارد و صورت‏های ذهنی ما می‏توانند كاملا مطابق با واقعیات خارجی باشند . این در حالی است كه امروزه به ندرت ادعای مصونیت فرایند شناخت از هر گونه تاثیر ذهنی یا روانی مطرح می‏شود . بدیهی است كه بدون تعیین موضع در این حوزه هرگز نمی‏توان به دیدگاهی هرمنوتیكی دست‏یافت . به عبارت دیگر، هر دیدگاه هرمنوتیكی خود متوقف بر نظریه ویژه‏ای در معرفت‏شناسی است . پیشرفت‏های حاصله در این حوزه به یاری یافته‏های دانش روانشناسی این باور را در بسیاری از اذهان نشانده است كه ما انسان‏ها در همه شناخت‏های خود به نوعی تعامل میان ذهن و عین می‏رسیم;نه آنكه همچون آینه تصویری از جهان خارج در ذهنمان نقش بندد . بنابراین مساله اصلی در مطالعه فرایند فهم، شناخت عوامل تاثیرگذار بر آن است . این عوامل را می‏توان در تقسیمی ابتدایی به دو گونه «متدلوژیك‏» (روش‏شناسانه) و «سایكولوژیك‏» (روان‏شناسانه) تقسیم كرد . در دسته اول، عواملی جای می‏گیرند كه به طور خودآگاه و در قالب روشی معین به وسیله شخص در فرایند فهم تاثیر داده می‏شوند . در دسته دوم از عواملی سخن به میان می‏آید كه به طور ناخودآگاه و فراروشی خود را در فرایند فهم دخالت می‏دهند . چه بسا میزان تاثیر دخالت این عوامل را نیز بتوان با مطالعه و شناسایی به حداقل ممكن رساند .
اصول و قواعد تفسیر
اصول و قواعد تفسیر از دانش‏های درجه دو به شمار می‏رود كه از مطالعه یك سنت تفسیری خاص به دست می‏آید . مفسران اسلامی معمولا به این دانش به طور مستقل و ویژه نپرداخته، بلكه در لابلای متون تفسیری خویش از برخی اصول و قواعد تفسیری خود پرده برداشته‏اند . گذری اجمالی به مقدمه‏های بسیار كوتاه مفسران در آغاز كتب تفسیری گواهی بر این مدعا است . با این حال رویكردهای متفاوت تفسیری در تاریخ اندیشه اسلامی نشانگر وجود اصول و قواعد نسبتا متفاوتی میان مفسران است كه مطالعه و تدوین آنها ما را در شناخت پیش فهم‏های مفسران توانا ساخته، امكان ارزیابی تفاسیر آنها را بر اساس مبانی و روش های تفسیری‏شان فراهم می‏سازد .
وحی‏شناسی
بررسی ماهیت وحی از جمله مسائلی است كه متالهان هر سه دین ابراهیمی را به میزان نسبتا همسانی به خود مشغول كرده است . بحث از كلام الهی از نخستین مسایل مطرح شده در الهیات اسلامی به شمار می‏رود . متكلمان مسلمان پس از درگیری‏های مربوط به قدمت و حدوث كلام الهی به بحث از ماهیت وحی كه نزول الفاظ و یا معانی است روی آوردند;اما همگی دیدگاه نزول لفظی وحی را پذیرفتند و دیدگاه «وحی معنا» در اندیشه كسانی مانند ابن كلاب محصور مانده، استمرار چندانی نیافت . این در حالی است كه امروزه بسیاری از متالهان مسیحی در نزاع وحی زبانی و غیرزبانی كه نزدیكی بسیاری با نزاع وحی لفظ و معنا در الهیات اسلامی دارد طرفدار نظریه غیرزبانی هستند و روشن است كه دیدگاه هرمنوتیك فلسفی با پذیرش انحصار وحی به معانی و نسبت دادن الفاظ متن مقدس به پیامبر با چالش‏های كمتری مواجه خواهد بود . از این روی بررسی مجدد این مساله جهت دستیابی به دیدگاهی استوارتر و قابل دفاع‏تر از ماهیت وحی ضروری می‏نماید . (۷) علاوه بر آن، بحث اعجاز قرآن كه از دیگر تمایزهای این متن با كتاب مقدس تلقی می‏شود، می‏تواند بر دیدگاه هرمنوتیكی ما تاثیر گذار باشد . البته از این واقعیت نیز نمی‏توان غافل شد كه بحث اعجاز قرآن در دوره‏ای خاصی (حدود نیمه دوم قرن سوم) در زمره مباحث كلام اسلامی درآمده و در طول تاریخ خود شاهد تبیین‏ها و تقریرهای متعدد و متفاوتی بوده و از سوی دیگر با چالش و اشكالاتی نیز مواجه بوده است . بنابراین، به طور طبیعی طرح آن تنها در صورت دستیابی به تبیین قابل دفاع و رفع اشكالات و شبهات مربوط به آن ممكن خواهد بود . (۸)
زبان قرآن
زبان قرآن از دیگر موضوعاتی است كه در سنت تفسیری ما كم و بیش درباره آن تحت عناوین دیگری سخن به میان رفته و دیدگاه‏های قابل تمایزی را پدید آورده است . دیدگاه عرفای مسلمان، اخباریان شیعه، فقهای اصولی و . . . در این مساله قابل استخراج است . با این حال موضوع زبان قرآن از شاخه‏های حوزه عمومی زبان دین به شمار می‏رود كه از مهم‏ترین مسائل كلام جدید به شمار رفته و تا اندازه زیادی از رهیافتی متفاوت نسبت‏به رهیافت قدما برخوردار است . در حوزه زبان دین پیش از آن كه در صدد شناسایی زبان متن مقدس باشیم در صدد پاسخ به این پرسش بر می‏آییم كه اصولا امور قدسی قابل تعبیر در قالب زبان بشری هستند و آیا زبان بشری كه بازتاب زندگی انسان بر این كره خاكی است توانایی و ظرفیت‏بارداری مفاهیم غیرمادی دین را دارد . اگر چنین است آیا ادیان برای انجام این مقصود به استفاده از زبان ویژه و متفاوت از زبان روزمره ناچار نخواهند بود و اگر باز این چنین است این زبان چه نوع زبانی بوده و ماهیت و شاخصه‏های آن چه بوده و چگونه قابل فهم است . در این رهیافت است كه برخی به اسطوره‏ای بودن یا نمادین و سمبلیك بودن زبان قرآن گرویده، به طور طبیعی منطق متفاوتی برای فهم و تفسیر قرآن ارایه می‏دهند . در صورتی كه اگر تبیین معقول و قابل دفاعی از نظریه زبان عرفی ارایه شود و یا زبان دینی زبانی چندگونه تلقی شود، آن‏گاه گرامر دیگری برای فهم و تفسیر قرآن مقتضی خواهد بود .
رابطه علم و دین
نزاع علم و دین یكی از مهم‏ترین عوامل پیدایش و رشد و نمو دانش هرمنوتیك در غرب به شمار می‏رود . تعارض‏های نسبتا بسیار گزاره‏های كتاب مقدس با یافته‏های علوم تجربی و حتی انسانی جدید به طور طبیعی متالهان مسیحی را به تامل در این باره كشانده است . نظریات متنوعی تاكنون در این باره مطرح شده و این مساله همچنان یكی از دغدغه‏های دین پژوهان به شمار می‏رود . این مساله در حوزه قرآن به نحو كاملا مشهودی وضعیت دیگری یافته است . قرآن برخلاف كتاب مقدس تا اندازه زیادی خود را از اظهار نظر در حوزه علوم تجربی دور نگهداشته و در موارد اظهار نظر نیز موارد تعارض ظاهری از آمار چندان زیادی برخوردار نیستند . در واقع، قرآن با رویكرد خاص خود توانسته حریم خود را از تعرضات مدام علوم تجربی به دور نگهدارد . با این حال، مساله مزبور در حوزه قرآن نیز مصادیقی دارد كه به ناچار پاسخ مناسبی را می‏طلبد . هر یك از این پاسخ‏ها نیز ممكن است دیدگاه هرمنوتیكی ویژه‏ای را بطلبد . (۹) در پایان ذكر این نكته لازم است كه مقدمات هرمنوتیك و حوزه‏های درگیر با آن به چند مورد پیش گفته محدود نمی‏شود، بلكه هرمنوتیك در میان علوم انسانی از گستره بسیار وسیعی برخوردار است كه اشراف به آن برای ارایه دیدگاهی مستقل ضروری می‏نماید .

پی‏نوشت‏ها:
۱. ر . ك: احمد واعظی، درآمدی بر هرمنوتیك، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه، تهران، ۱۳۸۰، ص‏۲۱- ۶۰;بابك » در Hermeneutics احمدی، ساختار و تاویل متن، نشر مركز، تهران، ۱۳۷۲، ج‏۲، ص‏۶۸۰- ۷۰۳;مدخل « دائرالمعارف‏های بریتانیكا و دین .
۲. علیرضا قائمی‏نیا، متن از نگاه متن، انجمن معارف اسلامی، قم، ۱۳۸۰ .
۴. ر . ك: نبیه قاره، الفلسف و التاویل، دار الطلیع، بیروت، ۱۹۸۸;محمدرضا ریخته‏گران، منطق و مبحث علم هرمنوتیك، نشر كنگره، تهران، ۱۳۷۸، ص‏۴۵- ۲۴۸;ژوزف بلایشر، گزیده هرمنوتیك معاصر، ترجمه جهانگیری، نشر پرسش، ۱۳۸۰، ص‏۷- ۶۴;احمد واعظی، پیشین، ص‏۶۱- ۳۲۸ .
۵. احمد واعظی، پیشین، ص‏۵۴- ۶۰ .
۶. پل ریكور و دیگران، «وجود و هرمنوتیك‏» و «نوشتار به مثابه مساله‏ای پیش روی نقد ادبی و هرمنوتیك فلسفی‏» ، هرمنوتیك مدرن، ترجمه بابك احمدی و دیگران، نشر مركز، تهران، ۱۳۷۷;ریچارد ا . پالمر، علم هرمنوتیك، ترجمه حنایی كاشانی، انتشارات هرمس، تهران، ۱۳۷۷، ص‏۵۵- ۸۴;احمد واعظی، پیشین، ص‏۳۲۹- ۴۹۰ .
۷.برای مطالعه بیشتر، ر . ك: علی معموری، «دیدگاه‏های گوناگون در تفسیر و تحلیل وحی‏» ، رواق اندیشه، ش‏۱۲ (آذر ۱۳۸۱) ص‏۹- ۲۴ .
۸. ر . ك: علی معموری، «تحدی‏» ، دائرالمعارف بزرگ اسلامی;عبدالمجید شرفی، الاسلام بین الرسال و التاریخ، دار الطلیع، بیروت، ۲۰۰۱ م، ص‏۵۰- ۵۲ .
۹. برای مطالعه بیشتر، ر . ك: مهدوی‏نژاد، علم و دین (پایان نامه)، دانشگاه امام صادق (ع).
منبع:فصلنامه رواق اندیشه، شماره ۱۴
منبع : خبرگزاری فارس