شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

آب در شیر


نهادهای فرهنگی و بنیادهای آكادمیك در همه جای دنیا به دست نخبگان و پیشكسوتان علمی روزگار برپا می شوند و با حمایت حكومت ها و مردم عادی اجتماع و اغلب طی فرآیندی تدریجی گام به گام و با توجه به امكانات و پیشرفت های واقعی حاصل شده رشد می یابند. نهادهای آموزش عالی در ایران عموماً عمری چند ۱۰ساله دارند و اغلب به دست دولت و با همت و دلسوزی اهل علم و یا دانش- دوستان تكوین پیدا كرده اند. طی دو دهه اخیر همزمان با رشد انفجار گونه جمعیت، افزایش شهرنشینی، رشد باسوادی، تخصصی شدن مشاغل و نیز ارتقای سطح فرهنگ عمومی جامعه، كشورمان به طور ناگهانی با تقاضای روزافزون مردم و جوانان برای ورود به تحصیلات دانشگاهی روبه رو شد. ظرف مدت كوتاهی به شدت تعادل عرضه و تقاضا بر هم خورد و تقاضایی چندین برابر امكانات آموزشی كشور در عرصه «داد و ستد آموزشی» خود را نمایان ساخت.هرچند پیش از این دوران نیز همواره كنكور ورودی دانشگاه ها به مثابه گلوگاه ورود به آموزش عالی شاهد شركت چندین برابر ظرفیت پذیرش دانشگاه ها در این آزمون بوده است، اما واقعیت این است كه باید میان متقاضیان جدی ورود به آموزش عالی و كسانی كه بنا به عادت و برای آزمودن شانس خود در كنكور شركت می كنند تمایز قائل شد. نكته این است كه در سال های پس از انقلاب، به دلایلی كه برشمردم درصد بسیار بیشتری از جوانان متقاضی جدی آموزش عالی بودند و این روند به طور روزافزونی ادامه داشته است.یك دلیل بر این مدعا این است كه هرچه زمان می گذرد احتمال یافتن شغل و منزلت اجتماعی برای كسانی كه بعد از دیپلم متوسطه تحصیلات خود را متوقف كرده اند دشوارتر و ناممكن تر می شود. بر این عامل نیز باید افزود ورود كم نظیر دختران به عرصه رقابت و تقاضای جدی آنها برای كسب مدارج دانشگاهی كه به تدریج با فراهم شدن نسبی زمینه های مشاركت بانوان در موقعیت های اجتماعی فزونی گرفته است.
این تقاضای بسیار گسترده برای آموزش عالی واقعیت كتمان ناپذیری است كه آثار غیرقابل انكاری را نه تنها در صحنه فرهنگی و آموزشی كشور، چه در سطوح قبل از دانشگاه و چه در سطوح بعد از دانشگاه، بلكه در صحنه اقتصادی و مدیریتی برجا گذاشته است. تقریباً با یقین می توان گفت كمتر متاعی است كه در زمینه آموزش عالی به جامعه عرضه شود و بی مشتری بماند. مردم شهرهای بزرگ و كوچك و حتی روستاها بر این باورند كه بهره مندی فرزندان آنها از آموزش دانشگاهی آینده بهتری را برای آنها رقم خواهد زد و به همین سبب هزینه های این آموزش را با هر مشقتی كه هست فراهم می كنند. اكنون یكی از سرمایه گذاری های سودآور اقتصادی تاسیس موسسات آموزش عالی است كه به وفور مورد تقاضای جوان ها است.
این تقاضای فوق العاده هر چند در مواردی امكان رشد و رقابت واحدهای آموزش عالی را به همراه داشته و برنامه ریزان را هرگز با چالش و نگرانی نسبت به بی استفاده ماندن ظرفیت های آموزش عالی مواجه نساخته است اما در كنار این نتیجه مثبت این آفت عظیم را به همراه داشته است كه در این سیاه بازار آموزش عالی امكان نوشاندن هر آب آلوده و هر شرنگ نامطبوعی در كام پرعطش متقاضیان نیز فراهم است. در واقع اخبار ناخوشایندی كه هرازگاهی در مورد موسسات سودجو و متقلبانی كه مراكز آموزش عالی قلابی به راه انداخته اند و مدارك تحصیلی جعلی به جویندگان عنوان فروخته اند، در كنار اخبار و نگرانی هایی كه از امكان خدشه دار بودن برخی آزمون ها ذهن مسئولان را به خود مشغول داشته است، حاكی از آن است كه «بازار آموزش عالی» به هر حال سرشار از متقاضی است.
در چنین فضایی دانشگاه آزاد اسلامی در سال های اوج افكار حماسی و انقلابی و در فضای پرالتهاب سال های جنگ پا به عرصه حیات گذاشت. نقطه تولد این دانشگاه در خطبه نماز جمعه تهران بود و والدین اصلی آن نیز مسئولان حكومت جمهوری اسلامی بودند. هنوز هم اگر به فهرست هیات امنای دانشگاه نگاه كنیم، قدرتمندترین رهبران سیاسی كشور را در بین آنها می یابیم. دانشگاه آزاد برای رشد و بلوغ خود هرگز مراحل متعارف ارزیابی و كسب مجوز از وزارت علوم را طی نكرد. تمامی قدم های تكوین این دانشگاه از بالای سر وزارت علوم و بر مبنای مجوزهای ویژه شورای عالی انقلاب فرهنگی یا مجلس شورای اسلامی بود. شاید دانشگاه آزاد اسلامی جزء معدود موسساتی باشد كه به لحاظ مقررات عمومی جزء بخش خصوصی تلقی می شود، اما در مجلس معاون پارلمانی كارت ۶۰۰ (كارتی كه فقط سهم وزرا و معاونان پارلمانی آنها است) دارد. در مجالس چهارم، پنجم و هفتم نفوذ این دانشگاه در كمیسیون آموزش عالی (یا آموزش و تحقیقات فعلی) و در صحن كلی مجلس این دانشگاه را قادر ساخته كه برای پیشبرد اهداف خود مانعی از حیث مقررات و قوانین و یا نظارت مجلس در مقابل خود نبیند. به كرات راهروها و سالن غذاخوری نمایندگان صحنه تجمع نمایندگانی است كه تلاش دارند خود را به رئیس دانشگاه آزاد برسانند تا دست خطی از او بگیرند. گهگاه اتفاق می افتد كه نماینده، فرماندار، امام جمعه و بزرگان یك شهر كوچك ماه ها به دنبال روی خوشی یا لبخندی از رئیس دانشگاه آزاد هستند تا موافقت كند و یك واحد دانشگاه آزاد را در شهرستان آنها تاسیس كند. آنها برای این كار باید زمین، مصالح لازم، قول حمایت، تامین بخشی از هزینه ها و بسیاری ملزومات دیگر را بدهند تا تقاضای آنها در دستور رسیدگی قرار گیرد. این همه بخشی از تجلیات آن تقاضای روزافزونی است كه برای دستیابی به آموزش عالی در كشور موج می زند و منحصر به تهران و شهرهای بزرگ هم نیست، بلكه اقصی نقاط كشور را فراگرفته است.
دانشگاه آزاد اسلامی در شرایطی كه بسیاری از نیروهای متخصص دانشگاهی در دانشگاه های دولتی تمام هم و غم شان را مصروف پاسداری از ضوابط و معیارهای كیفیت آموزشی ساخته بودند و نیز كارشناسان و تكنوكرات های وزارت علوم در عوالم تدوین آیین نامه ها و دستورالعمل های خاص خود بودند با عبور از فراز تمام ضوابط و معیارهایی كه مسئولان آموزش عالی خود را پاسدار آن می دانستند توانست مستقیماً با نیاز جامعه ارتباط برقرار كند و به نوعی به آن پاسخ گوید. واحدهای دانشگاه آزاد یك به یك در پاسخگویی به این نیاز با سرعت غیرقابل كنترلی در شهرهای دور و نزدیك راه اندازی شدند و دیری نگذشت كه دیگر امكان كتمان واقعیتی به نام دانشگاه آزاد اسلامی برای مخالفان روند شكل گیری آن هم وجود نداشت. مدیریت دانشگاه آزاد نیز به نوبه خود مدیریتی كم نظیر است كه در هیچ كجای دنیا شبیه آن نمی توان پیدا كرد. مجموعه ای میلیونی از استاد و دانشجو كه همه زیر نظر یك مدیریت و آیین نامه های ابلاغی از طرف وی اداره شوند در هیچ كشوری وجود ندارد. برای دكتر عبدالله جاسبی اداره این مجموعه عظیم با هیچ سمت دولتی دیگری قابل معاوضه نبوده است و تنها نامزدی ریاست جمهوری می توانست جایگزینی برای تسلط بر این دستگاه كم نظیر تلقی شود. دانشگاه آزاد به گونه خاصی در دل مناسبات قدرت زاده شد و هرگز خود را از قدرت واقعی حكومت جدا نكرد.در یك توافق اعلام نشده مجموعه مدیریتی دانشگاه آزاد تلاش داشتند پیشاپیش، خواسته های فرهنگی و سیاسی حكومت را برآورده كنند و در كنار آن، حكومت هم به جزئیات رفتاری آنها با دانشجویان و اموری از قبیل میزان شهریه، نحوه ارائه خدمات و كیفیت ارائه آموزش ها كاری نداشت.در عین حال جنبش اصلاحات عمیقاً در بافت گسترده دانشجویی دانشگاه آزاد و حتی در بخش هایی از كارمندان و اعضای هیات علمی آنها نفوذ یافت و امكان به كار گرفتن و به رخ كشیدن حربه دانشگاه آزاد را در برابر خانواده آموزش عالی رسمی كشور از آنها سلب كرد، كه در این مختصر از تحلیل این موارد می گذرم.
اما مجموعه شواهد نشان می دهد كه اكنون روزگار دیگری فرا رسیده است و تند باد های دشواری بر مدیریت دانشگاه آزاد از سمت دولت جدید و حكومت وزیدن گرفته است.ظاهراً روزگار چشم عنایت از این دانشگاه برداشته و آنها را با انبوه مشكلات داخلی دانشجویی از سویی و فشار دولت از سوی دیگر تنها گذاشته است.
طی سال های اصلاحات و به ویژه در دوران مجلس ششم كه تنها دورانی به شمار می رفت كه در مجلس وزن و قدرت وزارت علوم در برابر دانشگاه آزاد قابل قیاس شده بود، هرگز مجال و امكان آن نبود كه اصلاح طلبان بتوانند مسائل بنیادین حاكم بر دانشگاه آزاد را مورد بررسی و كنكاش قرار دهند. دانشگاهی كه سران حكومت جزء هیات امنای آن بودند، رئیس آن عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی بود، در جریان تصویب قانون شرح وظایف وزارت علوم با هماهنگی با شورای نگهبان تمام مواردی كه ممكن بود به تسلط وزارت علوم بر آن منجر شود را جلوگیری كرد، دانشگاهی كه خود را بخش خصوصی می دانست اما در موارد متعددی نمایندگان هوادار آن در مجالس گذشته آن را در فرآیند تهیه آئین نامه های دانشگاهی در كنار وزارت علوم قرار می دادند، دانشگاهی كه با اقتدار تمام به هنگام طرح مسئله سوءرفتار در برگزاری آزمون ورودی در مقابل بازرسان ریاست جمهوری ایستاد و خلاصه دانشگاهی كه بیش از دو دهه بخش جدایی ناپذیری از پیكره جناح راست به حساب می آمد، اكنون در شرایطی قرار گرفته كه خود را ضربه پذیر می بیند.
امروز دانشگاه آزاد اسیر موج تبلیغاتی صداوسیما و رسانه های تحت تسلط جناح راست شده است و خود را با انتقاداتی مواجه می بیند كه در دوران اصلاحات هرگز مجال پخش شدن از رسانه ملی نمی یافتند. شاید به زعم برخی سران جناح پیروز در انتخابات اخیر، در دایره تنگ خودی های جدید دیگر برای آنها جایی وجود ندارد. هر چه هست، به عنوان یك ناظر دانشگاهی و بی طرف نه می توان اصالتی برای انتقاداتی كه امروز بخش هایی از طیف راست از دانشگاه آزاد می كنند قایل بود و نه چندان می توان برای مسئولان دانشگاه آزاد كه طی این سالیان مقتدرانه چشم بر هر انتقاد دلسوزانه ای فرو بستند و با نیشخند قدرت با دیگران مواجه شدند دل سوزاند.
به نظر من حكایت، حكایت چوپانی است كه به قول سعدی آب در شیر گوسفندان می كرد و به مردم می داد، تا جایی كه سیلاب آمد و رمه اش برد. ظریفی به او گفت این همان آبی است كه در شیر گوسفندانی كردی، كه یك باره جمع شد و گوسفندانت را ببرد.

دكتر احمد شیرزاد رئیس كمیسیون آموزش مجلس ششم
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید