جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا


از زنده بودنمان لذت ببریم


از زنده بودنمان لذت ببریم
این ستون مجالی چند دقیقه‌ای است. به قدر خواندنش تا به خودمان فكر كنیم. هر بار به بخشی از خودمان و هر بار فنی بیاموزیم كه به مهارت‌های دیگرمان. به آموزش زبان. رایانه، رانندگی ، خیاطی ، مهندسی یا آشپزی‌مان معنا بدهد. مهارت‌های زندگی یعنی بلد باشیم چطور از زنده بودنمان لذت ببریم؛ یعنی بلد باشیم چطور به آرزوهایمان برسیم؛ چطور دوست داشته باشیم؛ چطور دعوا كنیم. چطور آشتی كنیم. چطور به خودمان نگاه كنیم كه از خودمان نترسیم. خجالت نكشیم یا عاشق خودمان شویم.
● نگاه اول
معمولا بیشتر ما پشت سر و ظاهر مرتب و آراسته و حتی خندان. مجمع آرزوهای بر باد رفته‌ایم. احساس خوشحالی نمی‌كنیم. خوشبخت نیستیم. زندگی می‌كنیم. چون نمی‌توانیم انتخاب دیگری داشته باشیم. این حرفهای تكراری است و حتی لوس به نظر می‌آید. هر صبح توی ماشین. رادیو ما را با نصیحت‌های خوش به حال بودن بیچاره می‌كند؛ اما حقیقت آن است كه این حرفهای دستمالی شده تكراری به طرز وحشت آوری واقعی‌اند؛ واقعی و انكار ناپذیر.
آنقر پریم از حس نارضایتی و آنقدر به آن عادت كرده‌ایم كه دلمان را. كه خوش نیست. مثل یك زخم كهنه دردناك با خودمان این طرف و آن طرف می‌بریم و سعی می‌كنیم به دردش عادت كنیم. با همدیگر درددل كنیم و می‌شنویم كه «به ظاهر مردم نگاه نكن. دست به دل هر كه بزنی خون خون است!» اما مساله این است كه فراگیر بودن به معنی بی‌اهمیت بودن نیست.
اگر همه ۶ میلیارد مردم كره ارض بیماری سرطان داشته باشند. چیزی از درد و ترس و رنج یك مرد یا زن بیمار كم نمی‌شود. شاید به همین دلیل است. كه باید هر آدمی با شمشیر خودش بجنگد.
● خوشبختی را تجسم كنیم
ما مجمع آرزوهای بر باد رفته‌ایم. بسیاری از این آرزوها در زمانهای دور گم شده‌اند. اما بسیارشان را باد جای دوری نبرده است. شاید هنوز هم بشود دنبالشان رفت و پیدایشان كرد. این كار حتی اگر حاصلی نداشته باشد، دست كم به آدم دلیلی برای بیدار شدن در هر صبح می‌دهد و این هیچ كم نیست.
بیایید اول صورت مساله را روشن كنیم: من خوشبخت نیستم؛ اما در چه شرایطی احساس خوشبختی خواهم كرد؟
كمی خیال پردازی كنیم: این تمرین خیلی قدیمی است.اما برای بسیاری از ما تازگی دارد: وقتی تنها هستید آرام بنشینید یا دراز بكشید.
سعی كنید خود را مجسم كنید كه شرایطی عالی و دلخواه دارید و احساس خوشبختی می‌كنید. تمام اجزا را ببینید.
تعجب نكنید. كمی سخت‌تر از آن است كه فكر می‌كردید. برای بسیاری از ما حتی تجسم شرایطی كه در آن خوشبختیم. سخت است.
اول تصویر‌ها بی‌ربط و پراكنده‌اند. به هم می‌ریزند عوض می‌شوند و گنگ‌اند. این طبیعی است؛ زیرا ما همواره عادت كرده‌ایم به «خوشبختی » فكر كنیم؛ به یك «كلمه» به یك معنای كلی. مبهم و غیرقابل لمس تا وقتی خوشبختی مثل یك توده مه بی‌شكل است. چگونه می‌شود به آن رسید و آن را در اختیار گرفت؟
● آرزوهای ملموس
بعد از چندبار تمرین، خواهید توانست تصویری ثابت، روشن و دارای جزییات كافی را تجسم كنید. آن وقت به طرز عجیبی غافلگیر خواهید شد.
چیزهایی درباره خودتان خواهید دانست كه فكرش را هم نمی‌كردید، اغلب افراد بعد از این تجربه درمی‌یابند آنچه تا امروز آرزویش را داشته‌اند و در این تمرین آرا محقق شده فرض كرده‌اند – چیزی نیست كه واقعا می‌خواستند. چیزی كه با داشتنش احساس خوشبختی كنند؛ مثلا فردی كه همیشه آرزود داشته استاد دانشگاه باشد. با تجسم این موقعیت و درونی كردش ناگهان می فهمد كه كلاسهای دانشگاهی چقدر برایش كسالت آورند.
اولین نتیجه این تمرین آن است كه به ما كمك می‌كند. خواسته‌های درنی و واقعی‌ما را بشناسیم. نه گرایش‌هایی را كه به واسطه تربیت. خانواده و جامعه با آرزوهایمان اشتباه كردیم.
گاهی اوایل تمرین خود را در مكان یا زمان دیگر می‌بینیم مثلا به شكل شاهزاده‌ای جوان در كشوری ثروتمند، این مرز رویاپردازی كودكانه با تجسم هدف‌دار و خلاق است.
با انضباطی سخت، خود را با ویژگی‌هایتان مثل سن، ظاهر و پیشینیه خانوادگی، در شرایط اید‌ه آل تصور كنید و آنقدر به این كار ادامه دهید تا باور كنید این شرایط می‌تواند در آینده‌ای نه آنقدرها دور محقق شود.
این تمرین قدیمی مثل هر چیز نبوغ آمیز دیگری ساده است؛ اما در آن حقیقتی بسیار مهم وجود دارد؛ این كه خوشبختی یك كلمه زیبا، مستعمل و بی‌شكل نیست كه فقط می‌شود در آرزویش آه كشید.
موقعیتی است كه می‌تواند در جهان واقعی تحقق یابد و هر وقت هدفی هست. راه رسیدن به آن هم وجود دارد.

منبع روزنامه جام جم
مرجان فولادوند
منبع : بنياد انديشه اسلامي


همچنین مشاهده کنید