جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا


اختر چرخ ادب


اختر چرخ ادب
در سومین روز فروردین ماه ۱۳۲۰ شمسی شاعره نجیب، باوقار، متین، یگانه و مردم دوست، پروین اعتصامی، به بستر بیماری افتاد و در آخرین ساعات روز جمعه ۱۵ فروردین به حالت كما فرو رفت و در نخستین ساعات بامداد روز شنبه شانزدهم فروردین ۱۳۲۰ شمسی قلب پاك او از كار افتاد و تاریخ ادبیات معاصر ایران یكی از بی بدیل ترین شاعران خود را از دست داد. پروین به بیماری حصبه چشم از جهان فرو بست.
پروین در سال ۱۲۸۵ شمسی در بیست و پنجمین روز اسفندماه پا به عرصه وجود گذاشت. پدرش یوسف اعتصامی ملقب به اعتصام دفتر و اعتصام الملك نویسنده و از جمله نخستین مترجمان آثار مغرب زمین به زبان فارسی بود. پدر یوسف اعتصامی میرزا ابراهیم خان آشتیانی نیز از مستوفیان تبریز بود و فرزند را به فراگیری مقدمات علوم، ادبیات فارسی، عربی، تركی و فرانسه تشویق كرد. آنان اصلاً از اهالی آشتیان بودند.
مادر او، اختر، دختر میرزا عبدالحسین خان قوم العداله تبریزی از خاندان فتوحی تبریز بود. یوسف اعتصامی در شب یكشنبه ۱۲ دی ماه سال ۱۳۱۶ شمسی چشم از جهان فرو بست. مادر پروین نیز سی و دو سال پس از مرگ فرزند بعد از یك بیماری طولانی در روز ۲۶ اردیبهشت ماه سال ۱۳۵۲ وفات یافت و در كنار فرزند و شوهرش در قم (صحن جدید) به خاك سپرده شد. او صاحب یك دختر و سه پسر از اعتصام الملك شد.
اما پروین اعتصامی. درباره پروین كم و بیش گفته اند و نوشته اند، اما آنچه كه كمتر گفته شده و پیرامونش در جراید مطلبی كم آمده است، بی اعتنایی پروین به دربار پهلوی اول و واكنش دربار نسبت به او است.
امری كه اگر در مورد دیگر شاعران به خصوص نوپردازان، مصداق می یافت، سیاست بازان و انجمن های ادبی و شبه ادبی راه بیندازها و احزاب و گروه های علاقه مند به این گونه مسائل در صورت گرایش نویسنده و یا شاعر به آنان تا سال های سال آن را در بوق و كرنا می كردند و در باد آن می خوابیدند كه همفكر و هم رای ما چنین و چنان بود و اما در مورد پروین چون هم عصر برخی نوپردازان بود و به جز گرایش های عمیق انسانی، به چیز دیگری توجه نداشت، سكوت و بی توجهی كمترین كاری است كه تا به حال انجام داده اند و با این شاعره مظلوم در حیات و ممات آن گونه كه شایسته او و شعر فاخرش است، نگاه نشده و جا دارد از پروین و شعرش بیشتر بگویند و بنویسند.
تمامی بزرگان ادب معاصر ایران پروین را ستوده اند و او را یكی از بزرگترین شاعران معاصر و بعضاً تاریخ ادبیات ایران می دانند.
علامه محمد قزوینی او را ملكه زنان شاعر می نامد. علی اكبر دهخدا او را «یگانه و فرید و گوهر رخشنده اكلیل مفاخر عصر حاضر» می داند.
ملك الشعرای بهار اشعار او را همانند «گلدسته ای از ازهار نوشكفته «مثال می زند و سعید نفیسی معتقد است: «اگر در تاریخ شعر فارسی نیز بگردیم، می بینیم كه تاكنون به هیچ یك از زنانی كه در زبان ما شعر گفته اند این همه توجه نكرده اند و آن توجه كاملاً بجا است زیرا كه قطعاً تاكنون هیچ زنی درین زبانی كه این همه ترجمان های گویای بلیغ داشته است، مانند پروین یعنی به خوبی پروین شعر نگفته است.»
و گواه دیگر بر یگانه بودن پروین در دوران ما چاپ های متعدد دیوان او طی سال های ۱۳۲۰ الی ۱۳۵۵ است كه در شمارگان ۸۵ هزار نسخه توسط برادر ا و- ابوالفتح اعتصامی- به چاپ رسید و به یقین تنها دیوان پروین است كه بعد از حافظ در آن زمان این شمارگان را پیدا كرد و طی ربع قرن اخیر دیوان پروین از سوی ده ها ناشر و مصحح و مقدمه نویس به كرات چاپ شده و باز هم تنها دیوان حافظ است كه بر او پیشی گرفته است.
پروین در خانه ای چشم گشوده بود كه بزرگان علم و ادب ایران به آن رفت و آمد داشتند. ذوق و قریحه خدادادی پروین در این محیط بیش از پیش شكوفا شد و از كودكی شعر می گفت. او رفت و آمد دهخدا، ملك الشعرای بهار، حاج سیدنصرالله تقوی و بسیاری دیگر را به خانه پدر دیده بود.
در خردادماه سال ۱۳۰۳ دوره مدرسه دخترانه آمریكایی در ایران را به پایان برد و در تمام دوران تحصیل بهترین شاگرد این مدرسه بود و بلافاصله در همان مدرسه به عنوان معلم شروع به تدریس كرد. آوازه او به گوش پهلوی اول رسید و از وی خواستند تا برای آموزش شمس و اشرف و محمدرضا دختران و پسر پهلوی اول به دربار رود. فرزندان پهلوی اول خردسال بودند و او می خواست فرزندانش به بهترین نحو ممكن باسواد شوند، اما پاسخ پروین «نه» بود و با گفتن: هرگز بدان كاخ وارد نخواهم شد، خشم پهلوی را علیه خود برانگیخت.
شانزده سال بعد كه پروین رو در نقاب خاك كشید، پهلوی به تلافی برخاست و اجازه نداد- و یا مسئولین وقت جرات نكردند- تا تالار دارالفنون را برای بزرگداشت پروین در اختیار انجمن ادبی كانون دانشوران و خانواده او قرار دهند.
پروین در سال ۱۳۱۵ نشان درجه سه علمی «وزارت معارف و اوقاف و صنایع مستظرفه» را نیز پس فرستاد و با این پیام كه: «شایسته از من بسیارند» بار دیگر مناعت طبعش را به رخ پهلوی اول كشید.۱
پس از فوت پروین به رغم بی اعتنایی دربار دوستداران او در محله امیریه، كوچه انشا با حضور موتمن الملك رئیس اسبق مجلس شورای ملی و ده ها تن از اندیشمندان از جمله بهار، فخر عادل، اخگر، حائری، ساعی، سالار شیرازی، شهری، فاضل، فصیح الزمان و قلزم در محل انجمن گرد آمدند و یاد او را گرامی داشتند.
با درگذشت پروین همان گونه كه در زمان حیاتش عده ای به انكار او برخاسته بودند، داعیه دارانی به میدان آمدند و درصدد تكذیبش بودند.
كشمكش ملك الشعرای بهار و سیدضیاءالدین طباطبایی موجب آن شد كه سیدضیا تحت عنوان «انجمن كشاورزان» بر مقدمه نویسی بهار بر دیوان پروین خرده بگیرد و اشعار او را به شاعری ناشناخته در قرون و اعصار نسبت دهد.
پرویز نقیبی در مقالاتی در آبان و آذرماه سال ۱۳۴۱ در مجله روشنفكر به افسانه سرایی پیرامون شخصیت پروین پرداخت و راست و دروغی را به هم بافته و درصدد خدشه دار كردن چهره پروین برآمد.
فضل الله گركانی در نوشته ای تحت عنوان «تهمت شاعری» در سال ۱۳۵۶ با ادعایی بس حقیر و كوچك به طعنه پروین برخاسته است.
پروین چند صباحی- كه در پی خواهد آمد- كارمند كتابخانه دانشسرای عالی بود. گركانی در رد شاعر بودن پروین می گوید: «من كه در آن دوران دانشجو بودم، توانستم با او آشنا شوم. مراجعه من به خانم پروین منحصر به مواقعی بود كه كتابی را لازم داشتم. اما هر وقت می خواستم پرسشی درباره شعرهایش طرح كنم، طفره می رفت و به بهانه آوردن كتابی كه شماره آن را تسلیم او كرده بودم، از من دور می شد!۲
جواب گركانی را سعید نفیسی سه دهه قبل از ادعای وی این چنین داده است: «پروینی كه من دیدم و بارها دیدم بدین گونه بود. قیافه ای بسیار آرام داشت. با تانی و وقار خاصی جواب می گفت و می نگریست. هیچ گونه شتاب و بی حوصلگی در او ندیدم. چشمانش بیشتر به زیر افكنده بود. یاد ندارم در برابر من خنده كرده باشد. وقتی كه از شعر او تحسین می كردم، با كمال آرامش می پذیرفت، نه وجد و نشاطی می نمود و نه چیزی می گفت. هرگز یك كلمه خودستایی از او نشنیدم و رفتاری كه بخواهد اندك نمایش برتری بدهد از او ندیدم.»۳
و سیمین بهبهانی آن را تكمیل كرده است. «به نوجوانی خود دیدمش. با مادرش به خانه ما آمد، به دیدار مادرم و این در ماه اسفند بود و به نیمه فروردین. ماهی پس از آن دیدار به بیماری حصبه درگذشت. نخستین شعری را كه سروده بودم و مادرم آن را دستكاری كرده بود، برایش خواندم.
مرا بوسید و برایم آرزوی توفیق كرد. پوستی سپید و گونه های گلرنگ و شاداب و دهانی كوچك و لب هایی پر داشت و چشم هایش آرام با نگاهی نه در مسیر موازی.»۴
همان گونه كه گفته شد، پروین ابتدا در مدرسه دخترانه آمریكایی ها در تهران مشغول به كار شد و در سال ۱۳۱۵ در حكمی كه به امضای علی اصغر حكمت رسیده است، به عضویت كتابخانه دانشسرای عالی منصوب شد و ماهیانه ۵۰۰ ریال حقوق برای وی معین كردند. پروین در آن هنگام سی سال داشت و دو سال قبل از آن متاركه كرده بود و به تهران و به خانه پدری بازگشته بود.
پروین در ۱۹ تیرماه ۱۳۱۳ شمسی به عقد پسرعموی پدر خود، سرهنگ فضل الله آرتا (همایون فال) كه ریاست شهربانی كرمانشاه را عهده دار بود، درآمد. زندگی آنان بس كوتاه بود و در یازده مردادماه ۱۳۱۴ با بخشیدن مهریه خود به تهران بازگشت. گفته می شد علت تفریق پروین با شوهرش فشار محمدحسین آیرم رئیس شهربانی پهلوی اول بود، اما برادر پروین موضوع متاركه را به گونه ای دیگر بیان می كند: «مردی را كه با پروین ازدواج كرد، نباید عامی و بی سواد خواند. از افسران شهربانی و هنگام وصلت با پروین رئیس شهربانی كرمانشاه بود و با پروین نسبت خانوادگی داشت. عیب كار در این بود كه اخلاق نظامی او با روح لطیف و آزاد پروین مغایرت داشت. پروین از خانه ای كه هرگز مشروب و تریاك بدان راه نیافته بود، پس از ازدواج به خانه ای وارد شد كه یك دم از مشروب و دود و دم تریاك خالی نبود. همگامی این دو طبع مخالف نمی توانست دیری بپاید. راجع به آن مرد (كه او هم سال ها است به دیار عدم شتافته) نباید دور از انصاف قضاوت كرد. او هرگز خشونتی نسبت به پروین روا نداشت. دعوی اینكه پروین در خانه او حق نداشت شعر بخواند و مانند یك بندی اسیر می بایست در مطبخ به سر برد، ادعایی است باطل و مضحك. از شوهر پروین هیچ گاه حركتی كه مخالف شئون خانم باشد سر نزد، علت غایی تفریق، همان مغایرت فاحش اخلاق و طرز تفكر طرفین بود.»۵
اگر نوشته های برادر پروین را حمل بر صحت كنیم، تنها می توانیم بگوییم: آنها از خویش خود فضل الله آرتا، آن هم در آن زمان كوچك ترین اطلاع و آشنایی و آگاهی نداشتند و پروین را در سن ۲۸سالگی به آن وادی فرستادند. هر چند در گفته های ابوالفتح مطالب ضد و نقیض كم و بیش یافت می شود.
خوی نظامی- آن هم ریاست شهربانی رضاشاه در كرمانشاه، استان مرزی- در خانه نسبت به چه كسی؟ و به همان گونه دود و دم تریاك. اگر اینها آزار نیست، پس چیست؟ چگونه ابوالفتح ادعا می كند: هیچ گاه حركتی كه مخالف شئون خانم باشد، سر نزد؟چون سندی در دست نیست تا ثابت كند كه آرتا از سوی آیرم تحت فشار بوده است، این احتمال را می توان رد كرد، اما با آنكه یك سال و بیست روز پروین در حباله نكاح آرتا بود و تنها دو ماه و نیم با او در كرمانشاه به سر برد، جای تعجب است كه چگونه خانواده پروین اینچنین چشم بسته پروین را به خانه او فرستادند؟ پروین هنگام ازدواج ۲۸ سال داشت و زنی پخته، كارآزموده، باسواد و دوراندیش بود و این ازدواج نافرجام روح لطیف و آزاده پروین را به سختی آزرد.
او آزردگی اش را چنین ابراز می دارد:
ای گل، تو ز جمعیت گلزار چه دیدی
جز سرزنش و برسری خار، چه دیدی؟
ای لعل دل افروز، تو با این همه پرتو
جز مشتری سفله به بازار چه دیدی؟
رفتی به چمن، لیك قفس گشت نصیبت
غیر از قفس، ای مرغ گرفتار چه دیدی؟
پروین چه كسی را سفله خطاب می كند؟ خار زندگی او كه بود؟
چرا پروین نصیب خود را قفس می داند؟ اگر تعبیر ابوالفتح را درست بدانیم كه: «یك بندی اسیر» نبود، چرا پروین خود را مرغ گرفتار می نامد؟ شكی نیست كه خانواده پروین در این انتخاب اشتباه كردند و ابوالفتح سال ها بعد آنگاه كه نه پروین بود و نه آرتا، درصدد برآمد تا به نوعی آن را رفع و رجوع نماید. نه تهران در آن زمان آنقدر بزرگ بود كه كسی اگر به خواستگاری كسی آمد، او را نشناسند و نه آرتا آدم معمولی ای بود و خانواده پروین و خود او نیز به اندازه كافی سرشناس بودند و تنها این عدم شناسایی به اندازه لازم بود كه این سرنوشت تلخ را برای پروین رقم زد.۶
به هر صورت پروین متاركه كرد و به تهران آمد و پدر وی رضایت داد دیوان دخترش به چاپ رسد. او تا قبل از ازدواج پروین به تصور آنكه بداندیشان خیال نكنند، او در پی یافتن شوهر برای دختر خود است، رضایت به چاپ دیوان پروین نمی داد، اما پس از مراجعت پروین به خانه پدر در سال ۱۳۱۴ با مقدمه ملك الشعرای بهاری دیوان او به چاپ رسید و غوغایی در تهران به راه انداخت، آنگونه كه وزارت معارف به او نشان درجه سه علمی داد و او نپذیرفت.
پروین به یقین با عالم سیاست میانه ای نداشت، اما اشعار اجتماعی او بی تاثیر از وضع مردم در آن دوران نبود. شكی نیست كه در دوران نكبت بار قاجار وضعیت ایران بسیار ناگوار بود و اصلاحات ظاهری پهلوی اول تنها می توانست برخی را جذب و یا بفریبد، اما در شعر پروین تنها یك بار دگرگونی های دوره پهلوی اول رخ نموده است؛ «زن در ایران» او این شعر را در اسفندماه ۱۳۱۴ سرود و این در حالی بود كه در ۱۷ دی ماه همان سال «كشف حجاب» صورت گرفته بود و این شعر از دیدگاه پروین مصداق عینی زندگی زن ایرانی در آن روزگار بود. شعری كه در چاپ های اخیر دیوان پروین به كرات حذف شده است.
پروین در اوج قدرت پهلوی اول شعر «اشك یتیم» را سرود و حتی اگر قصد و غرض او را مطلب دیگری بدانیم، عینیت آن را می توان در نحوه حكومت پهلوی اول دید:
روزی گذشت پادشهی از گذرگهی
فریاد شوق بر سر هر كوی و بام خاست
پرسید زان میانه یكی كودك یتیم
كاین تابناك چیست كه بر تاج پادشاست
آن یك جواب داد چه دانیم ما كه چیست
پیداست آنقدر كه متاعی گرانبهاست
نزدیك رفت پیرزنی گوژپشت و گفت
این اشك دیده من و خود دل شماست
ما را به رخت و چوب شبانی فریفته است
این گرگ سال هاست كه با گله آشناست
آن پارسا كه ده خرد و ملك، رهزن است
آن پادشا كه مال رعیت خورد، گداست
بر قطره سرشك یتیمان نظاره كن
تا بنگری كه روشنی گوهر از كجاست
پروین، به كجروان سخن از راستی چه سود
كو آنچنان كسی كه نرنجد ز حرف راست۷
در آن سال ها پهلوی اول با قدرت هر چه تمام تر، هر چه ملك و زمین آباد و مزروع در كشور- و به خصوص شمال- پیدا می شد به زور سرنیزه غصب می كرد و بعید نیست طعنه «آن پادشا كه مال رعیت خورد، گداست» سمت و سویش رضاشاه باشد.
اما شعر پروین هرچه بود و هر چه هست، عقاید، دیدگاه ها و نظرات بسیاری را برانگیخته و هركسی بر ظن خود یار او گشته است.
پروین هم عصر شاعرانی بزرگ همچون بهار، ایرج میرزا، شهریار، ادیب فراهانی و رشید یاسمی است. در همان سال هایی كه پروین قدم های استوار شعر خود را برمی داشت، علی اسفندیاری قواعد شعر فارسی را نادیده گرفته و نام «پدر شعر نو» را برای خود رقم زد و بسیاری از نوگرایان این سئوال را همواره مطرح ساخته اند كه چرا پروین تحت تاثیر وی قرار نگرفت و به شیوه قدما شعر گفت؟
سیمین بهبهانی در این باره می گوید: «پروین با آنكه معاصر نیما بود از هرگونه تحول نیمایی بركنار ماند و تنها حركت تازه در شعر او همان «ای گربه»، «ای مرغك»، «یاد یاران» و «نغمه صبح» است كه از لحاظ قالب متاثر از قالب های قدیم اروپایی و بعضی چهارپاره های نیما هستند و از لحاظ محتوا نیز نفسی تازه در آنها دمیده است.»۸
محمود اعتماد زاده (م.الف. به آذین) می گوید: «شعر پروین در نهایت روانی و استحكام است. او موفق شده است كه سبك استادانی مانند سنایی و ناصرخسرو را با چنان مهارتی پیروی كند كه گاه از اصل نیز بهتر از كار درآید. همین امر و نیز اینكه شعر پروین جز در چند مورد انگشت شمار تكرار همان مطالبی است كه عرفای ایران طی چندین قرن به حد اشباع گفته اند سبب می شود كه خواننده هنگام مطالعه دیوان پروین مفهوم عصر و زمان را به كلی از یاد ببرد. قسمت عمده اشعار او از نظر سبك بیان و روح مطلب بیشتر به قرن پنجم و ششم تعلق دارد تا به زمان ما. حتی در قطعاتی كه در قالب نویی گفته شده باز این كهنگی محتوا به چشم می خورد.
از مجموعه شعر پروین، نومیدی و ملال سنگینی می تراود. مرگ بر سراسر دیوان او سایه انداخته است.»۹
دیدگاه دو شاعر و نویسنده نوگرا را نسبت به پروین خواندید. اما جای سئوال اینجا است: این نوگرایی در هفتاد سال اخیر با ادبیات ما چه كرده و از خود چه یادگاری به جا گذاشته است؟
سخنی با شیفتگان این راه و رسم ندارم، اما جای سئوال اینجا است این همه گفتند و نوشتند و پرداختند چه تاثیری از آن در ادبیات معاصر و مردمی مشاهده می شود؟ كدام تمثیل، كدام تكیه و حجت كلام و كدام تاثیر عمیق را در ادبیات امروزمان از اینان شاهدیم؟
اگر شعر پروین ملال آور و سنگین است و مرگ از سراسر شعرهای او می تراود، چرا مردم شعر او را دوست می دارند و دیوانش پیاپی چاپ می شود؟ و اگر حرف نوگرایان به راستی حلاوتی دارد، چرا اثری ماندگار به جا نمانده است؟
این فریاد «چرا شعر، نو در روزگار ما مخاطب ندارد» پس برای چیست؟ امروز از در و دیوار انواع و اقسام شعر از سپید و پلكانی و شعر، نثر و امثالهم می بارد، چرا شاهد تاثیر عمیق آنها نیستیم و مصرف روزمره دارند و به فراموشی سپرده می شوند؟
من منكر نوگرایی نمی شوم. به یقین اشعار انسان دوستانه فریدون مشیری مانا و ابدی اند. برخی نوازش های سهراب سپهری لطیف و بس دل فریبند. استاد شفیعی كدكنی بامعناترین كلمات را در كنار هم قرار داده اند. اما با خیل عظیم كلمات بی سروته چه می توان كرد؟
پروین در حیات و ممات مظلوم واقع شد و از آنجا كه او را با كسی كاری نبود، یقین بدانید اگر ماندگار شده است، همین حلاوت گفتارش است و بس.
پروین یگانه دوران بود و شعر فاخر و كهن ما با او نقطه پایان یافت. این راز ماندگاری پروین است.۱۰
و نكته آخر مقدمه نویسی و تصحیح دیوان پروین از سوی برخی نویسندگان و شاعران نوپرداز است. بدون شك نسخه ابوالفتح اعتصامی نسخه برتر دیوان پروین است و آنكه با دستكاری شعر پروین به خیال خود به روان خوانی آن كمك كرده است، برداشتی ناشیانه از كار دارد. چرا در جایی كه پروین خود نوشته است: این كه خاك سیهش بالین است، اختر چرخ ادب پروین است، آن را به صورت: این كه خاك سیه اش بالینست، اختر چرخ ادب پروینست؛ درآورده ایم؟ روح پروین را با این بدعت ها بیش از پیش نیازاریم.
پی نوشت ها:
۱- عكسی از اعطای نشان مذكور به پروین در روزنامه «ایران فردا» سال دوم (بهمن ۱۳۱۹) شماره یازدهم به چاپ رسیده است. در عكس نخست وزیر علی منصور و وزیر معارف اسماعیل مرآت هنگام اعطای نشان حضور دارند. (اسنادی از مشاهیر ادب معاصر ایران، دفتر اول، ص ،۱۴۳ گردآوری و پژوهش علی میرانصاری، سازمان اسناد ملی ایران، ۱۳۷۶) اما پروین به ضرس قاطع به رغم دریافت نشان، آن را پس فرستاد و خشم مسئولین وقت را برانگیخت. همچنین عكسی نیز از پروین در دست است كه به هنگام بازدید ولیعهد، محمدرضا پهلوی، او در حاشیه عكس، در حالی كه سر به زیر دارد، دیده می شود.
۲- تهمت شاعری، ص ۶-۴.
۳- یادنامه پروین اعتصامی، «پروین اعتصامی»، نفیسی سعید، ص ،۴۸۷ انتشارات دنیای مادر، ،۱۳۷۰ تهران.
۴- همان، سیمین بهبهانی، «پروین شاعر احساس و عاطفه» ص ،۹۰
۵- مجموعه مقالات و قطعات اشعار، كه به مناسبت درگذشت و اولین سال وفات خانم پروین اعتصامی نوشته و سروده شده است. ص ۶۶-،۶۵ بهمن ۱۳۵۵ (گردآوری ابوالفتح اعتصامی)، تهران، و یادنامه پروین، ص ۵۱۲.
۶- تحقیق نسبتاً جامع علی میرانصاری، در صفحه ۲۱۲ «اسنادی از مشاهیر ادب معاصر ایران» پاسخگوی برخی خیالبافی ها است. آنچه را كه كورش حائری در نوشته خود، اسرار دل روایت می كند، هر چند می تواند با حدس و گمان سرهم كرد، اما چون استنادی در دست نیست، نمی توان آن را به صورت قاطع پذیرفت.
۷- دیوان قصاید و مثنویات و تمثیلات و مقطعات خانم پروین اعتصامی، چاپ هفتم، ص ۷۹ ، ،۱۳۵۵ تهران.
۸- یادنامه پروین اعتصامی، ص ۱۰۲.
۹- همان، ص ۶۵.
۱۰- در مورد علت مرگ پروین، ابوالفتح اعتصامی در چاپ هفتم دیوان، شرح جامعی ارائه كرده است. پزشكی مسئولیت ناشناس، با بی تفاوتی و تشخیص غلط، آن هم در ایام نوروز اسباب مرگ او را فراهم آورد و آنچه كه خانواده پروین برای ادامه حیات او تلاش كردند، بی فایده بود. گویی در آن روزگار هم در ایام نوروز، تمامی كارها تعطیل می شد و همه به مسافرت و خوشگذرانی روزگار می گذراندند و در این میان پزشكان هم مستثنی نبودند. مثل روزگار ما. سری به بیمارستان ها در ایام نوروز اگر زده باشید، موضوع به دست تان می آید!

نصرالله حدادی
منبع : خبرگزاری ایسنا


همچنین مشاهده کنید