دوشنبه, ۲۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 13 May, 2024
مجله ویستا
نقش امام صادق علیه السلام در تقریب بین مسلمانان
وحدت و یكپارچگی مسلمانان و لزوم اتحاد و اتفاق كلمه میان ایشان بلكه ضرورت توحید كلمه بر محور كلمه توحید برای همه موحدان و خداپرستان روی زمین، از تعالیم و آموزش های اساسی آیین اسلام و از اصول فرهنگ قرآنی است. و بر همین اساس، قرآن كریم یكی از عمده ترین و سازنده ترین اهداف رسالت رسول اكرم صلی الله علیه وآله را تالیف قلوب و ایجاد انس و تفاهم به جای خصومت و دشمنی بیان میدارد و اگر كسی در تاریخ، به دیده عبرت بنگرد این معنی را از شاهكارهای رسالت محمدی صلی الله علیه وآله مییابد. (۱)
«واعتصموا بحبل الله جمیعا ولا تفرقوا»؛ یعنی همگی به حبل و رشته خداوندی چنگ بزنید و پراكنده نگردید.
« واذكروا نعمت الله علیكم اذ كنتم اعداء فالف بین قلوبكم فاصبحتم بنعمته اخوانا و كنتم علی شفا حفرهٔ من النار فانقذكم منها» (آل عمران/۱۰۳) ؛ یاد آورید نعمت خداوندی را در حق شما كه دشمنان یكدیگر بودید. او میان دل های شما جمع كرد و در پرتو نعمت یكتاپرستی، برادران هم شدید و در پرتگاه آتش قرار داشتید شما را نجات و رهایی داد.
بعد از رحلت پیامبرعظیمالشان اسلام، اوصیای معصوم او كوشیدند تا آن وحدت و یكپارچگی را حفظ كنند و آنان از حقوق شخصی خویش چشم پوشیدند و از خدشه دار شدن اتحاد و اتفاق امت مانع شدند. و در درازای تاریخ، دانشمندان مصلح و همه تلاشگران راستین انسانیت، هم خودشان از عوامل اختلاف و تجزیه پرهیختند و از دامن زدن به آتش خصومت بین مسلمانان، بركنار زیستند و هم دیگران را به اتحاد و تفاهم فراخواندند.
ما مسلمانان به این آیه زیبای قرآن، بیشتر باید بیاندیشیم: « فتقطعوا امرهم بینهم زبرا كل حزب بمالدیهم فرحون»(المؤمنون/۵۳)؛ اهل كتاب و پیروان ادیان آسمانی و اتباع رسولان الهی، گروه، گروه شدند، ضد و دشمن هم گشتند و هر یك به آنچه نزد اوست خرسند و شادمان گردیدند.
مرحوم مغنیه مینویسد: یكی خود را به موسی علیهالسلام منسوب داشت و دومی به عیسیعلیهالسلام منتسب گردید و ما خود را به محمد صلی الله علیه وآله پیوسته میدانیم در حالی كه دین و آیین همه پیامبران یكی است و خدای فرستنده و برانگیزنده همه شان هم یكی است. پس این همه دشمنی و عداوت از كجا منشا میگیرد؟! (۲)
ایشان در تفسیر فشرده خود در زمینه آیه سابقالذكر نیز نكتههایی ظریف و احیانا تلخ را یاد آورده است. او در ذیل آن آیه مینویسد: آیا این آیه (نهی از تفرقه و جدایی) شامل ما مسلمانان هم هست و یا اختصاص به امتهای نخستین و گذشته دارد! در نهج البلاغه علیعلیهالسلام آمده: « سیاتی علیكم زمان یكفا فیه الاسلام كما یكفا الاناء بما فیه»؛ زمانی برای شما مسلمانان فرا میرسد كه در آن، اسلام همچون ظرف پُری كه اگر آن را برگردانند خالی میشود، خالی و تهی میگردد، یعنی مورد عمل واقع نمیشود.
او در دنباله كلامش مینویسد: مردم قبل از اسلام به سبب كفر و شرك پراكنده بودند و در پرتو نعمت اسلام برادر و صمیمی گشتند و امروز به عكس (معالاسف) مردم در زیر لوای كفر متحد و یكپارچهاند. امروز ما مسلمانان در پرتگاه آتش تشتّت قرار داریم اگر چه مدعی اسلامیت هستیم و چگونه ممكن است این دعوی صادق باشد كه اسلام مایه نجات از هلاكت و تباهی است. (۳)به عقیده نگارنده، غالب دسته بندیها و انشعاب ها در زمینه مسایل دینی، مذهبی و عقیدتی و حتی موضوعات سیاسی كه احیانا با عنوان اختلاف سلیقه، توجیه میشوند، منشا معقول ندارند و سایقه شیطانی و داعیه اهریمنی، آنها را راهبری میكند. چنان كه امروزه، جهان استكبار برای دستیابی به اهداف شوم خود، مسلمانان را به بنیادگرا و جز آن تقسیم میكند و یا انقلابیون مسلمان ایران را با القاء عناوین وسوسهانگیز معتدل و تندرو رده بندی كرده و با ایجاد آشفتگی های داخلی، احیانا به مقاصد نامیمونی دست مییابد و عدهای شاید ناخواسته به این اهداف جامه عمل میپوشانند و آب به آسیای بدخواهان میریزند هر چند كه خود نیز طرفی نمیبندند و تنها جامعه خود را از پیشرفت و تعالی مطلوب بازمیدارند.
در حالی كه چه بنیادگرایان و صف مقابل آنان و چه رادیكالیستها و طرف مخالف ایشان یعنی رفورمیستها و بالاخره همه تندروها و كندروها، اگر در محیط آرام و تفاهم بنشینند و به بحث و حتی جدال احسن بپردازند و تجربههای چندین صدساله تاریخی را هم آینه عبرت قرار دهند میتوانند به وحدت نظر برسند و یكپارچگی و اتحاد و اتفاق را در حد بالایی حفظ كنند.
یك نمونه عینی از آنچه ادعا كردیم روش اخلاقی و فداكارانه امام علی امیرالمؤمنینعلیهالسلام است، به هنگامی كه پس از رحلت رسول اكرم صلی الله علیه وآله عباس بن عبدالمطلب و ابوسفیان بن حرب، پیشنهاد بیعت با آن حضرت كردند. و این در موقعیتی بود كه بیعت برای ابوبكر در سقیفه بنیساعده، پیش آمده و امر خلافت و جانشینی به هر حال، به سبكی خاص و با سرعتی تمام، شكل گرفته و خاتمه یافته بود.مطابق نص نهجالبلاغه، علیعلیهالسلام از پیشنهاد مزبور استقبال نكرد بلكه به مناسبت آن، مردم را پندی حكیمانه فرمود و از ابتلا و گرفتاری به فتنه و آشوب، برحذر داشت.
«ایها الناس شقوا امواج الفتن بسفن النجاهٔ وعرجوا عن طریق المنافرهٔ وضعوا تیجان المفاخرهٔ افلح من نهض بجناح او استسلم فاراح. هذا ماء آجن و لقمهٔ یغص بها اكلها و مجتئی الثمرهٔ لغیر وقت ابناعها كالزارع بغیر ارضه...» (۴)؛ ای مردم! موج های فتنه و آشوب را با كشتی های نجاتبخش بشكافید و پیش بتازید. از راه نفرت و كین روی گردانید و راه مستقیم مهر و وفا را پیش گیرید. تاج های تفاخر و منیت و خودخواهی بر زمین نهید. رستگار و پیروز شد آن كه با داشتن نیروی صالح و بال و پر، نهضت كرد و یا اگر نیروی چندان نداشت آرام نشست و مردم را نیز آسوده خاطر ساخت. این حكومت و زمامداری چند روزه دنیایی، آبی تلخ و لقمه ناگواری را ماند كه در گلوی خورنده گیر كند و آن كس كه نابهنگام، میوه را میچیند همان كسی است كه جز در زمین خود میكارد.
بدین ترتیب امام علیهالسلام دست ابوسفیان را خواند و به پیشنهاد او وقعی ننهاد كه بیتردید ابوسفیان قصد تفرقهاندازی و دامن زدن به آتش اختلاف داشته است و لذا علیعلیهالسلام پندی جانانه و نصیحتی مشفقانه فرمود و در نتیجه به حفظ یكپارچگی جامعه مسلمان و پرهیز از عوامل و انگیزههای پراكندگی و تشتت تاكید فرمود. در ادامه همین راه راست و خداپسندانه و وحدتآفرین، امام صادقعلیهالسلام با این كه در صلاحیت و كارآیی و در علم و عمل، احدی به پایه او نمیرسید بر خلاف برخی كه به هر قیمت میخواهند خود را مطرح سازند و به انگیزه نفع شخصی با شیوههای گوناگون همچون فرقهگرایی شق عصای مسلمین میكنند، دعویی طرح نكرد،چرا كه زمینه را برای چنان كاری مساعد نمیدید و آن چنان دعوی و اقدام را به گفته جدش امیرالمؤمنین، پریدن بدون بال و پر و كشت و كار در مزرعه غیر، میدانست و در یك محاسبه عاقلانه، میدید كه از چنان عملی، دشمنان حق و راهزنان حقوق بشر سود خواهند برد و بس.
نكته جالب توجه آن كه در عصر امام صادقعلیهالسلام، كه عباسیان به بهای خون علویان و فاطمیان و هواداران ایشان، بر كرسی خلافت دست یافته و همانند اسلاف امویشان برای تحكیم پایههای سلطه، باز خون میریختند و به همین هدف میخواستند مردم را به نوعی، مشغول كنند لذا بازار مكتب های گوناگون فقهی، كلامی و فلسفی و حتی الحادی را رواج میدادند و هر كس با گرد آوردن عدهای در اطراف خود با اندك مایهای، مذهبی میساخت و پیروانی به دنبال خود میكشید، امام به جهاد فرهنگی پرداخت و در حد توان جلو اختلافات بیشتر را گرفت.
به هر حال امروز جهان اسلام پس از گذشت هزار و اندی سال با نحلهها و مذهب ها و مسلكهای گوناگون مواجه است. مسلمین به همین سبب، با وجود جمعیتی معتنابه گرفتار ضعفی آشكار شدهاند و با داشتن ثروت های عمومی در وضعیتی نامطلوب به سر میبرند به طوری كه این حالت ضعف و تشتت، مورد توجه برخی مصلحان قرار گرفته و به فكر چاره افتادهاند. در گذشتهای نه چندان دور « دارالتقریب بین المذاهب الاسلامیه» در مصر تاسیس شد كه آثار با بركت آن در مجموعه رسالت الاسلام به یادگار مانده است و مقالات آن گرامی نامه بیانگر حسن نیت و فراوانی دانش و آگاهی گردانندگان آن است. امروزه در شرایط سختتر و اوضاع بحرانیتر مسلمین، در ام القرای انقلاب های اسلامی، مجمعالتقریب با همین هدف تاسیس یافته و امید است به نتایج مطلوب دست یابد.
اینك به بحث اصلی یعنی نقش امام صادقعلیهالسلام در تقریب مسلمانان میپردازیم:
۱ - نحلههای عقیدتی و سیاسی:
معتزله از جمله فرقههایی بودند كه در آن روزگار با انشعاب و اعتزال و ایجاد تفرقه و جدایی، با نظراتی من عندی و بیپایه، بنیاد فكری خاصی را پی ریختند. این جمعیت گفتگویی با امام ششم علیهالسلام كردهاند كه نقش تقریب و توحید را به خوبی ترسیم میكند؛ و اینك به متن گفتگو توجه كنید.
عمروبن عبید، سخنگوی معتزله چنین آغاز سخن میكند:
مردم شام، خلیفه را كشتهاند و خداوند جمعیت ایشان را درهم ریخته و پراكنده شان فرموده است و ما اندیشیدیم و مردی را جستیم كه دارای مردانگی، عقل و دین است و برای خلافت و رهبری مناسب و شایسته. و او محمدبن عبدالله بن حسن است. ما در اطراف او گرد آمدهایم و میخواهیم با او بیعت كنیم و آن گاه هدفمان را آشكار سازیم و دست به انقلاب زنیم و مردم را به پیروی او فراخوانیم. هر كس پذیرفت و با ما شد چه بهتر و هر كه نه بر ما و نه با ما بود ما را كاری با او نیست ولی كسانی كه در برابر ما بایستند و به مخالفت با ما برخیزند با آنان پیكار خواهیم كرد.ما خواستیم این مطلب را اول بار با شما در میان بگذاریم چون شما پیروان فراوانی دارید و دارای فضیلت و ارزش هستید و ما از مشورت با شما و نظر صائبتان بینیاز نیستیم.
پس از پایان سخنان نماینده جماعت معتزله، امام صادقعلیهالسلام خطاب به حاضران چنین فرمود: آیا همه شما با اظهارات عمروبن عبید موافق هستید؟ و پس از آنكه پاسخ شنید آری به حمد و ثنای خداوند و سلام و درود بر پیامبر اكرم، پرداخت و چنین فرمود:
ما اهل بیت پیغمبرصلی الله علیه وآله موقعی كه خداوند معصیت شود، به خشم میآییم و وقتی مردم از او اطاعت كنند و فرمان ببرند، راضی و خشنود میگردیم. ای عمرو! به من بگو اگر مسلمانان، حق حاكمیت و رشته زمامداری را به تو واگذارند و تو بدون زحمت و جنگ، زمام امور را به دست گیری و به تو گفته شود آن را به هر كه میخواهی واگذار كن آن را به چه كسی تحویل میدهی؟
عمروبن عبید گفت: آن را به شور میگذارم تا مسلمانان پس از رایزنی، فردی را از میان خود برگزینند.
امام صادق علیهالسلام فرمود: آیا با همه مسلمانان اعم از فقها و دانشمندان و صلحا و نیكان و قریش و جز ایشان به رایزنی میپردازی؟ عمرو پاسخ داد. آری با همه مسلمین به شور مینشینم و میان عرب و عجم فرقی نمیگذارم.امام صادق علیهالسلام در ادامه سخن چنین فرمود: آیا تو ابوبكر و عمر(خلیفه اول و دوم) را توّلی میكنی و یا از عملكرد ایشان تبری داری؟ عمرو در پاسخ گفت: من آن دو را دوست میدارم و عملكردشان را درست میدانم.
امام فرمود: اگر تو از آن دو و عملكردشان تبری داشتی؛ مانعی نداشت كه مخالف آنان سخن بگویی ولی پس از آن كه آنها را دوست میداری و به عملكردشان خرسندی، چطور برخلاف روش ایشان رفتار میكنی؟! عمر با ابوبكر بیعت كرد بی آن كه با مردم مشورت كند. سپس ابوبكر هم بدون رایزنی با احدی، خلافت را به عمر برگردانید و خلیفه دوم نیز به هنگام مرگ، خلافت را میان شش تن به شورا گذاشت و از انصار جز شش نفر قرشی را داخل نكرد و درباره اعضای شورا هم توصیهای كرد كه گمان ندارم تو و دیگر همفكرانت آن را بپذیرید. عمرو پرسید او چه كرد؟ امام صادق فرمود: او صهیب را فرمان داد كه سه روز با مردم نماز گزارد و آن شش تن به شور بپردازند و جز پسرش احدی در آن رایزنی شركت نكند و خودش حق انتخاب شدن نداشته باشد. عمر تاكید كرد كه اگر سه روز بگذرد و شورا به نتیجهای نرسد، گردن هر شش نفر زده شود و اگر پیش از سه روز، چهار تن از شش تن وحدت نظر داشته باشند و دو تن دیگر مخالفت كنند گردن آن دو نفر را بزنند. آیا شما با چنین شورایی موافق هستید؟ و آن را درست میدانید؟! معتزلیان همگی یكصدا گفتند نه ما به چنین شورایی معتقد نیستیم.امام صادق علیهالسلام فرمود: ای عمرو! از این مطلب بگذریم، اگر فرضا مردم با آن كس كه شما برای امامت و رهبری برگزیدهاید، بیعت كردند و حتی دو نفر هم به مخالفت با شما برنخاستند، هر گاه به مشركان برخوردید و آنها اسلام را نپذیرفتند و جزیه هم نپرداختند، آیا شما و صاحبتان علم و دانش آن را دارید كه به روش رسول خدا درباره آنان عمل كنید؟ عمروبن عبید گفت: البته، آری. امام فرمود: چه میكنید؟ عمرو پاسخ داد: آنان را به پذیرش اسلام فرا میخوانیم و اگر امتناع كردند وادار به پرداخت جزیه میكنیم. امام فرمود: اگر مجوسی بودند و اهل كتاب نبودند و یا آتش پرست، گاو و گوساله پرست بودند و اهل كتاب نبودند، چطور عمل میكنید؟ عمرو پاسخ داد: كه برابر عمل میكنیم و فرقی میان آنها نیست. امام صادقعلیهالسلام پرسید: آیا قرآن میخوانید و با آن آشنا هستید؟ عمرو گفت: آری. امام گفت: بخوان، «قاتلوا الذین لایؤمنون بالله ولا بالیوم الاخر ولا یحرمون ما حرم الله و رسوله ولا یدینون دین الحق من الذین اوتوا الكتاب حتی یعطوا الجزیهٔ عن یدوهم صاغرون»( توبهٔ /۹۲) ؛ با كسانی از اهل كتاب كه به خدا و روز آخرت باور ندارند، حرام خدا و رسول را پاس نمیدارند و به دین حق نمیگروند بجنگید و قتال كنید تا با خفت و خواری جزیه بپردازند.پس خداوند فقط در مورد اهل كتاب چنان فرموده است لیكن شما بین اهل كتاب و دیگران در پرداخت جزیه فرقی نمیگذارید و همه را برابر میدانید.
عمرو گفت: نظر ما چنین است. امام پرسید: این علم و دانش را از كی آموختهای؟ عمرو گفت: همه مردم چنین میگویند. امام فرمود: از این موضوع هم بگذریم. اگر آنان جزیه نپرداختند و شما با ایشان پیكار كردید و غلبه یافتید و غنایمی به چنگ آوردید، آن غنیمتها را چه میكنید؟ عمرو گفت: یك پنجم آن را كنار میگذاریم و چهار پنجم را میان همه جنگجویان و سربازان قسمت میكنیم؟ امام پرسید: غنایم را به طور برابر میان همه جنگندگان تقسیم میكنید؟ عمرو گفت: آری. امام فرمود: تو با این وضع، با عملكرد رسول خدا مخالفت میكنی و داور میان من و تو در این مساله فقها و دانشمندان مدینه هستند. تو میتوانی از ایشان بپرسی و آنان اختلاف ندارند كه رسول اكرم با عربهای بادیه (مشركین) صلح كرد و توافق فرمود كه آنان در سرزمین خود باقی بمانند و هجرت نكنند به این شرط كه اگر دشمنی قد علم كند، آنان پیامبر را در سركوبی دشمن یاری كنند و از غنایم هم بهرهای نداشته باشند. لیكن تو میگویی غنایم جنگی میان همه كسانی كه در جنگ شركت جستهاند برابر تقسیم میشود پس با روش و رفتار پیامبر با مشركان مخالفت میكنی.
امام صادق علیهالسلام فرمود: از این مطلب نیز بگذریم نظر شما در صدقه چیست؟
عمرو آیه صدقه را تلاوت كرد: «انما الصدقات للفقراء والمساكین والعاملین علیها...»( توبه /۶۰)؛ صدقهها از آن تهیدستان و مستمندان و كسانی است كه آن را گرد میآورند و كارگزارند....
امام فرمود: درست است. لیكن، چگونه تقسیم میكنید. عمرو گفت: آن را هشت جزء میكنیم و به هر یك از هشت گروه یك جزء میدهیم. امام صادق علیهالسلام فرمود: اگر یك گروه و یك صنف ده هزار نفر بودند ولی صنف و گروه دیگر فقط یك و یا دو و حداكثر سه نفر بودند باز به این یكی، دو و یا سه نفر معادل آن ده هزار نفر میپردازی؟ عمرو گفت: آری چنین میكنیم.
امام صادق علیهالسلام فرمود: تو میان شهرنشین و صحرانشین فرق نمیگذاری؟ عمرو گفت: نه. امام فرمود: پس تو در همه كارهایت مخالف سیره و عملكرد رسول خدا، عمل میكنی چون او زكات صحرانشینان را به فقرا و مستمندان روستا و صحرانشینان میداد و زكوهٔ شهرنشینان را به تهیدستان و فقرای شهری میداد و هرگز هم برابر تقسیم نمیكرد بلكه آن را به اندازه موجود برای افراد حاضر تقسیم میفرمود. اگر در این مساله نیز شك و تردید داری از فقهای مدینه میتوانی بپرسی كه آنان در این موضوع اتفاق نظر دارند.
آن گاه امام رو به عمروبن عبید و دیگر همراهان و همفكران او كرد و فرمود: «اتق الله یا عمرو! و انتم ایضا ایها الرمط فاتقوا الله فان ابی حدثنی و كان خیر اهل الارض و اعلمهم بكتاب الله و سنهٔ رسوله ان رسول الله قال من ضرب الناس بسیفه و دعاهم الی نفسه و فی المسلمین من هو اعلم منه فهو ضال متكلف» (۵)؛ ای عمرو! از خدا بترس و شما ای مردم حاضر، از خدا پروا كنید و از كیفر و خشم او بترسید. پدرم كه بهترین مردم روی زمین بود و به كتاب خدا و سنت رسول او، داناترین بود به نقل از رسول اكرم فرمود: هر كه شمشیر به روی مردم بكشد و آنان را به سوی خود فراخواند در صورتی كه در میان ایشان كسی وجود دارد كه از وی داناتر است، چنان كس گمراه و متكلف میباشد.
آیا آموزهای جامع تر از این برای حفظ وحدت و صیانت اتحاد و اتفاق جامعه میتوان ارائه داد؟ و آیا امام صادق علیهالسلام در این گفتگوی پربار، روی اصلی ترین مساله اجتماعی انگشت نگذاشته است؟ و چه زیبا فرمودهاند كه اگر نادان ساكت مینشست و دم نمیزد و ادعایی نمیكرد، اختلاف، براندازی میشد و ریشهكن میگردید. چون عمده ترین عامل اختلاف و چندگانگی در هر محیط و جامعهای از آنجا ناشی میشود كه فرد و یا افراد بیكفایت مدعی مقام و منصبی میشوند و بدون صلاحیت لازم و كارآیی متناسب، قدم جلو میگذارند و در نتیجه خود گمراه میشوند و جامعهای را به دنبال خود تباه میسازند.
۲ - زمینههای حكمی و فقهی:
آیین اسلام از همان آغاز، به سبب سازگاری تعالیمش با فطرت سلیم انسانی و هماهنگی علمی و عملی آن در وجود آورنده شریعت، پیامبر صلی الله علیه وآله از همه سو مردم تشنه حقیقت را به خود جذب مینمود و پیروان خود را از لحاظ احكام و انواع حقوق سیاسی، اجتماعی و غیره، راهبری و اداره میكرد و به نیازهای گوناگون آنان پاسخ میداد.
در زمان رسول خدا، مرجع برای بیان احكام، خود پیامبر بود و سپس به نص روایات معتبر تاریخی، علیبن ابیطالبعلیهالسلام حلال مشكلات حقوقی و قضایی و مرجع رفع معضلات احكام بود، شواهد تاریخی خدشه ناپذیر بیانگر آن است كه امام علی علیه السلام حتی در زمان خلفای نخست و دوم امام علیهالسلام چنین وظیفهای را عملا برعهده داشت.
در دوران های بعد، با این كه مسایل مورد ابتلا زیادتر و نیاز مردم به دانستن احكام عملی فزونتر گردید و هر چند امامان معصوم از اهل بیت رسولالله مرجعیت كامل داشتند و در همه زمینهها پاسخگوی مشكلات مردم و معضلات جوامع بودند، لیكن سوكمندانه باید اعتراف كرد كه سلطهگران اموی و عباسی و تشنگان قدرت و حكومت چنان وضعی پدید آورده بودند كه مجال مطرح شدن اولیای معصوم و دانایان شریعت وجود نداشت. حاكمان و ایادی سفاك آنان، به جد، جلو میگرفتند و در صورت مقاومت به سادگی پاكترین انسانها را میكشتند. از دیگر سو نیاز به فتوا و بیان احكام، ضرورت بود و لذا دستگاه خلافت بنیامیه و بنی عباس به فكر افتادند و با یك تیر دو نشان زدند: هم در خانه اهل بیت را بستند و هم به مفتی تراشی پرداختند و بر اصل روانی اجتماعی «تفرقه بیانداز، حكومت كن» همه مراكز قدرت اجتماعی را قبضه كردند و برای رسیدن به اهداف شوم خود، عامل پیدایی مذاهب مختلف و گوناگون شدند. از جمله اقدام های امام جعفر صادق علیهالسلام كه در سیره او انعكاس كامل دارد، جلوگیری از چنان جریان ها و رفتارها است. امام در مقاطع مختلف و آن جا كه فرصت مییافت، افرادی را كه صلاحیت لازم برای تصدی امری را نداشتند از اقدام بازمیداشت و به موعظه و نصیحت ایشان میپرداخت كه نمونه مقابله آن امام بزرگوار با سران معتزله از آن نوع است كه پیشتر آوردیم.
نمونه دیگر اقدام نصیحتگرانه امام است در زمینه فتوا و بیان حكم خدا و راه رسیدن به آن كه لازمه آن نیز همانند هر منصب و مقام، صلاحیت و شایستگی است و بدون تردید با نبودن علم و دانش و با فقدان شرایط فتوا و اجتهاد و قدرت استنباط نمیتوان متصدی آن شد. از آن جمله میتوان به برخورد امام جعفر صادق علیهالسلام با ابوحنیفه پدیدآورنده مذهب فقهی حنفی اشاره كرد كه نكات آموزنده و تكان دهندهای را در بردارد. با خواندن این رخداد تاریخی كه مورخان و دانشمندان مسلمان همچون كمالالدین محمدبن موسی دمیری، عباس قمی، محمدباقر مجلسی، شیخ كلینی و احمدبن علی طبرسی و دیگران آن را نقل كردهاند معلوم میشود مطرح شدن هر كس و تحت هر شرایط و فتوا و نظر دادن با معیارهای من عندی و بیپایه چه اندازه میتواند در میان مردم شكاف و فاصله ایجاد كند و صفوف را از هم جدا سازد ولی به عكس اگر هر كاری به اهلش واگذار شود و دانایان بلكه اعلمان فتوا دهند، وحدت جامعه حفظ و اختلافات كمرنگ خواهد شد.
اما اصل ماجرا؟
ابن شبرمهٔ میگوید: همراه ابوحنیفه بر جعفربن محمد وارد شدیم و در معرفی وی به امام گفتم: این مرد، فقیهی از عراق است و حضور شما آمده است.
امام صادق علیه السلام فرمود: شاید او همان كس است كه در دین به رای و قیاس میپردازد. آیا او نعمان بن ثابت است؟
ابن شبرمه گوید: من تا آن زمان اسم كوچك ابوحنیفه را نمیدانستم و او را به ابوحنیفه میشناختم.
ابوحنیفه پس از سخن امام صادق، پیشدستی كرد و گفت: آری من همانم. نعمان بن ثابت، خداوند زندگی شما را سامان دهد.
امام جعفر صادق علیهالسلام گفت: ای اباحنیفه! تقوا پیشه كن و دین را با رای و قیاس، مطرح مساز كه نخستین قیاس كننده به هوای خود نظر دهنده، ابلیس بود. آن گاه كه گفت من از آدم بهترم پس با قیاس، راه خطا رفت و گمراه گشت.
آنگاه گفتگوی نسبتا مفصلی بین امام علیهالسلام و ابوحنیفه رد و بدل شده و امام در پایان چنین فرمود:
«اتق الله یا عبدالله! ولا تقس الدین برایك فانا نقف غدا و من خالفنا بین یدی الله فنقول: قال الله و قال رسولالله و تقول انت و اصحابك: سمعنا و راینا فیفعل الله بنا و بكم ما یشاء» (۶) ؛ ای بنده خدا! پروا پیشه كن و از خدا بترس و با رای و هوی در دین قیاس مكن زیرا روز قیامت ما و مخالفان ما در پیشگاه الهی میایستیم. ما میگوییم خدا فرمود و رسول خدا گفت و شما و یارانتان میگویید شنیدیم و رای و نظر دادیم پس خدا آن گونه كه بخواهد با ما و شما رفتار كند.
دمیری پس از نقل این روایت در بیان شخصیت امام جعفر صادق علیهالسلام چنین مینویسد:
جعفر صادق، همان جعفربن محمدبن الباقر بن علی زین العابدین بن حسین بن علی بن ابیطالب رضیالله تعالی عنهم اجمعین میباشد. و جعفر یكی از دوازده امام بر مذهب امامیه از سادات اهل بیت است و بدان جهت لقب صادق یافت كه همواره سخنش راست بود. و او در صنعت شیمی و علوم غریبه رسالهای دارد.
و در حرف جیم در توضیح لغت جفرهٔ، از ادب الكاتب ابن قتیبه آورده كه كتاب جفر، پوست برهای بوده كه امام صادق در روی آن، همه نیازمندی های بشر و هر آنچه را كه انسان تا روز قیامت بدان احتیاج دارد برای اهل بیتش نوشته است. (۷)
و ابن خلكان هم این جریان را نقل كرده است و سخن دمیری عین آن چیزی است كه ابنخلكان آورده است او در پایان مینویسد: كشاجم در كتاب «المصاید والمطارد» حكایت كرده كه همین امام جعفر صادق علیهالسلام از ابوحنیفه رضیالله عنه سؤال كرد: در مورد محرمی كه دندان رباعیه آهویی را شكسته باشد چه میگویی؟! ابوحنیفه گفت: ای فرزند رسول خدا چیزی در آن مورد نمیدانم.امام فرمود: تو خود را چنان دانا و چیز فهم قلمداد میكنی ولی نمیدانی كه آهو دو دندانی و دارای ثنائیه است و اصلا رباعیه ندارد! (۸)
آیا در همان زمان كه به اقرار همین نویسندگان دانشمند چون دمیری و ابن خلكان، شایستهترین، داناترین و آگاه ترین افراد، امام صادق علیهالسلام بوده. اگر رشته امور به دست با كفایت او سپرده میشد و امام جلو قرار داده میشد و پیشوای مطاع همگان میگردید فرقه بازی از میان نمیرفت؟!
۳ - برخورد با زنادقه:
ملاحده و زنادقه همانند ماتریالیست ها و كمونیست های عصر ما و بیخدایان در هر عصر و زمانی و در هر كشور و سرزمینی، از عوامل گسیختگی و آشفتگی فرهنگی و زمینه ساز گسترش تباهاندیشی بودهاند.
ملاحده و عناصر ضد خدا در عصر امام صادق علیهالسلام هم وجود داشتهاند كه در محیط های اسلامی و بلاد مسلمان نشین و حتی در خود مكه احیانا عرضاندام میكردند و با اصول اعتقادی مردم خداباور، مخالفت میكردند كه براساس نصوص تاریخی برخی شاگردان امام از وقاحت و بیحیایی و گستاخی آنان به خشم میآمدند.و وضع آنان را به امام گزارش میكردند كه رساله توحید مفضل یكی از این ماجراها و حاوی نكات حكمتآموز است. امام صادق علیهالسلام با برخوردهای حكیمانه خود به ارشاد میپرداخت و ضمن دفاع از كیان عقیدتی جامعه موحد و خداپرست، آسیبزدایی و سازندگی میكرد.
زنادقه با این وجود كه به روایات اسلامی و نصوص قرآنی، عقیده نداشتند لیكن با سوء تفسیر هرج و مرج فكری ایجاد میكردند و از این راه به مقاصد شوم و اهداف نامیمون خود میرسیدند.
عبدالمؤمن انصاری گوید: به امام صادق علیهالسلام عرض كردم عدهای حكایت میكنند كه پیامبر اكرم طی روایتی فرمود: «اختلاف امتی رحمهٔ» ؛ اختلاف امت من رحمت است.
امام صادق علیهالسلام فرمود: این روایت، صحیح است.
عبدالمؤمن گفت: منظور آن است كه اگر مردم اتحاد و اتفاق را كنار بگذارند و اختلاف و نزاع نمایند، چنین كاری رحمت است و وقتی اختلاف امت، پسندیده و رحمت باشد در نتیجه، اجتماع و اتفاقشان، عذاب و ضد رحمت خواهد بود و این صحیح به نظر نمیرسد.
امام صادق علیهالسلام فرمود: معنی روایت چنان نیست كه پنداشتهاند، بلكه منظور از واژه اختلاف، تردد و آمد و شد است: «فلولا نفر من كل فرقهٔ منهم طائفهٔ لیتفقهوا فی الدین والینذروا قومهم اذا رجعوا الیهم لعلهم یحذرون» (توبه /۱۲۲)؛ چرا از هر فرقه و جماعتی، گروهی نمیكوچند و از شهر و دیارشان بیرون نمیآیند تا با آموزش های لازم، دین را بفهمند و احكام را یاد بگیرند و پس از مراجعت به اوطانشان، به تعلیم و تربیت مردم بپردازند و آنان را هشدار دهند.
بنابراین، مراد رسول خدا از آن روایت، آمد و شد مردم میان بلاد، شهرها و كشورهاست نه اختلاف در دین و نزاع و مخاصمه در آیین و عقیده كه دین حق، یكی بیش نیست. (۹)
طبرسی، پس از ذكر روایت در دنباله آن مطالبی از امام ششم نقل میكند كه همانند یك قانون جهانشمول خط و ربط مشخص میكند و معیار ارائه میدهد.
امام صادق علیهالسلام به نقل از رسول اكرم فرمود: «ما وجدتم فی كتاب الله عزوجل فالعمل لكم به ولا عذر لكم فی تركه و ما لم یكن فی كتاب الله عزوجل و كانت فی سنهٔ منی فلا عذر لكم فی ترك سنتی و ما لم یكن فیه سنهٔ منی فما قال اصحابی فقولوا و انما مثل اصحابی فیكم كمثل النجوم بایها اخذ اهتدی و بای اقاویل اصحابی اخذتم اهتدیتم و اختلاف اصحابی لكم رحمهٔ. قیل یا رسولالله! من اصحابك؟ قال: اهل بیتی. (۱۰) ؛ آنچه در قرآن و كتاب خدای عزیز و جلیل مییابید باید به آن عمل كنید و در ترك آن عذری ندارید و آنچه در كتاب خدا نباشد (از نظر شما) ولی در سنت من یافته شود، عذری در ترك عمل به سنت از شما، پذیرفته نیست و هر گاه در موردی نه در كتاب و نه در سنت من راجع به آن چیزی نیابید به آنچه اصحاب من گویند عمل كنید كه اصحاب من مانند ستارگاناند به هر كدام چنگ بزنید و هر كدام را بگیرید، بر هدایت و رستگاری قرار دارید اختلاف و آمد و شد اصحاب من برای شما رحمت است.
از رسول اكرم صلی الله علیه وآله سؤال شد: اصحاب شما كیستند؟ در پاسخ فرمود: اصحاب من، اهل بیت من هستند.
امام صادق علیهالسلام در كلامی دیگر همانند سخنان گهربار همیشگی خویش، قاطع و قانونمند، ریشه بسیاری از مشاجرهها و جبهه بندیها را خشكانده و طرح یك جامعه سالم و به دور از هر نوع پراكندگی و چند گانگی را ریخته است آن جا كه فرمود:
«انما الامور ثلاث بین رشده فیتبع و بین غیه فیجتنب و امر مشكل یرد حكمه الی الله عزوجل و الی رسوله. حلال بین و حرام بین و شبهات یتردد بین ذلك فمن ترك الشبهات نجی من المحرمات و من اخذ بالشبهات ارتكب المحرمات و هلك من حیث لایعلم» (۱۱) ؛ امور زندگانی سه قسماند: آنچه رشد و صلاح و خوبی آن آشكار است. پس باید دنبال شود و دوم آنچه ضلالت و فساد و بدی آن محرز است و باید از آن اجتناب شود و مشكلات میان این و آن كه حكم آنها به خدا و رسول واگذار میگردد. به عبارت دیگر: حلال بین و آشكار و حرام بین و معلوم و شبهههایی میان این دو، هر كس شبهات را رها كند از حرام ها نجات یابد و هر كه شبههها را بگیرد گرفتار حرام میشود و ندانسته هلاك میگردد.
۴ - بحثهای تفرقهانگیز:
خداوند متعال، براساس حكمت، همه مسایل زندگی بشری را یكدست و صد درصد واضح و بدیهی قرار نداده است و چنان كه قبلا خاطر نشان ساختیم رشد و هدایت و ضلالت و حق و باطل و بالاخره خوب و بد امور را گاهی مشتبه ساخته است هر چند كه موارد رشد وغوایت و به اصطلاح حق و باطل آشكار هم، كم نیستند. و همین معنا میدان آزمایش و امتحان انسان است و چنان كه در حدیث امام جعفر صادق علیهالسلام آمده است آن خود یكی از فلسفههای بعثت پیامبران است.
از جمله نكاتی كه امام صادق علیهالسلام در زمینه یكپارچگی جوامع، در زیر سایه انبیاءعلیهمالسلام، هماهنگ با جدش امیرالمؤمنین علی علیهالسلام در نهجالبلاغه، یادآورده (۱۲) دو نكته ذیل است:
۱- روشن نبودن حق و باطل و وجود ابهام و آمیختگی میان آن دو.
۲- منع از بحث و جدال های بیحاصل كه نه تنها به نتیجه نمیانجامد بلكه آثار سوء نیز باقی میگذارد.
در مورد نكته نخست، مجلسی روایت میكند كه روزی مردی شامی با برخی شاگردان آن حضرت با تجویز و نظر خاص وی به بحث و سخن نشسته و نتیجهای بسیار خوب و عالی گرفته بودند. امام خطاب به آن مرد شامی فرمود: ای برادر كشور شامی! خداوند پارهای از حق و باطل را در هم كرده و در اختیار مردم گذاشته سپس پیامبران را برانگیخته تا آنها را از هم جدا كنند. خداوند حق و باطل را به طور كامل برای پیامبران شناسانده است و بعثت انبیاء برای تفریق و جداسازی حق از باطل در آن موارد اشتباه است... و اگر حق و باطل در همه موارد روشن و آشكار میبود، نیازی به بعثت انبیاء نمیشد. (۱۳)
نكته دوم: بحث و گفتگوی علمی و جدال پیرامون موضوعی عقیدتی آن جا كه روشنگر باشد و انسان را از كوره راه های پندار و توهم به سرچشمه زلال حقیقت برساند پسندیده و بسیار لازم است. « و جادلهم باللتی هی احسن...» (نحل/۱۲۵) ؛ با حكمت و پند و اندرز نیكو و جدال احسن به راه پروردگارت بخوان كه او داناترست كه چه كسی گمراه است و كدام فرد بر شاهراه هدایت قرار میگیرد.
اما، همیشه و هر بحثی به نتیجه مطلوب نمیرسد و هدف را تامین نمیكند بلكه بعكس بر اساس عصبیت و پیش داوری های جزمی، آتش لجاجت و خصومت دامن زده میشود و شكاف ها را فراخ تر و فاصلهها را زیادتر میكند. این جا است كه بحث و گفتگو نه تنها مجاز نیست بلكه احیانا ممنوع میباشد.
در این جا یادآوری چند نكته حائز اهمیت است:
اول آن كه، بحث و مناظره برای گرفتن نتیجه مطلوب است. اما وقتی طرف مباحثه ابدا زیر بار سخن حق نمیرود، گفتگو با او چه فایدهای دارد؟
دوم از شاخی به شاخی شدن از شیوههای باطلی است كه برخی در مقام صحبت و مناظره، گرفتار آن میشوند و هدف آن است كه حق را نپذیرند.
سوم تاكید امام بر این معنا است كه حتیالمقدور وحدت و یكپارچگی جامعه حفظ شود و با طرح بحث های اختلافانگیز كه فقط به كینهها و دشمنی ها دامن میزند جامعه را دچار تشتت نكنیم.
پی نوشت ها:
۱- ر.ك: به بحثی تحت عنوان فرهنگ وحدت در قرآن و نهجالبلاغه، ارائه شده به كنگره سوم مجمع التقریب كه توسط آن مجمع تكثیر و پخش شده و سپس در مجله میقات حج ، شماره۶ به چاپ رسیده است.
۲- محمد جواد مغنیه، التفسیر المبین، ص۳۹۲.
۳- همان، ۶۹.
۴- نهجالبلاغه، خطبه ۵، صبحی صالح.
۵- ابومنصور، احمدبن علی طبرسی، الاحتجاج، ۲/۳۶۲، با تعلیقات خرسان، نجف اشرف / كافی، ۵ /۲۵، كتاب الجهاد، رجوع كنید به: محمد حسین مظفر و سید ابراهیم سید علوی، امام جعفر صادق،۲۸۷، رسالت قلم، تهران، اندك فرقی میان متن كافی و متن احتجاج وجود دارد.
۶- الاحتجاج، ۲/۳۵۸، با تعلیقات خرسان.
۷- كمالالدین محمدبن موسی دمیری، حیاهٔ الحیوان، ۲/۴ و ۱/۲۷۹، مصر۱۳۸۹ ه . ق.
۸- شمسالدین احمدبن محمد معروف به ابن خلكان، وفیات الاعیان، ۱/۳۲۷، دارصادر، بیروت.
۹- الاحتجاج، ۲/۳۵۵. از جمله مواردی كه اختلاف به معنای آمد و شد است در آیه ۱۹۰ آل عمران است: «ان فی خلق السموات والارض واختلاف اللیل والنهار لایات لاولی الالباب» اصولا اختلاف مصدر افتعال از ماده خلف است و هر چند كه در مواردی و از جمله در برخی آیات قرآنی، اختلاف به معنی نزاع و كشمكش و چندگانگی آمده و لیكن در آن موارد هم، معنای اصلی كه آمد و شد و جانشینی چیزی بجای چیزی دیگر و یا شخصی و اشخاصی بجای شخص و اشخاص دیگر میباشد و در اختلاف به معنای جنگ و ستیز نیز گویا یكی از طرفین میخواهد با از بین بردن مقابل جای او را بگیرد.
۱۰- همان،۳۵۶.
۱۱- همان،۳۵۶.
۱۲- نهجالبلاغه در این زمینه، بسیار پربار است. رجوع كنید به: نورعلم، ش۳۶ ابعاد حق و باطل در نهجالبلاغه، سید ابراهیم سید علوی.
۱۳- محمد باقر مجلسی، بحارالانوار،۷م، ۴۰۸، مؤسسه الوفاء، بیروت.
۱- ر.ك: به بحثی تحت عنوان فرهنگ وحدت در قرآن و نهجالبلاغه، ارائه شده به كنگره سوم مجمع التقریب كه توسط آن مجمع تكثیر و پخش شده و سپس در مجله میقات حج ، شماره۶ به چاپ رسیده است.
۲- محمد جواد مغنیه، التفسیر المبین، ص۳۹۲.
۳- همان، ۶۹.
۴- نهجالبلاغه، خطبه ۵، صبحی صالح.
۵- ابومنصور، احمدبن علی طبرسی، الاحتجاج، ۲/۳۶۲، با تعلیقات خرسان، نجف اشرف / كافی، ۵ /۲۵، كتاب الجهاد، رجوع كنید به: محمد حسین مظفر و سید ابراهیم سید علوی، امام جعفر صادق،۲۸۷، رسالت قلم، تهران، اندك فرقی میان متن كافی و متن احتجاج وجود دارد.
۶- الاحتجاج، ۲/۳۵۸، با تعلیقات خرسان.
۷- كمالالدین محمدبن موسی دمیری، حیاهٔ الحیوان، ۲/۴ و ۱/۲۷۹، مصر۱۳۸۹ ه . ق.
۸- شمسالدین احمدبن محمد معروف به ابن خلكان، وفیات الاعیان، ۱/۳۲۷، دارصادر، بیروت.
۹- الاحتجاج، ۲/۳۵۵. از جمله مواردی كه اختلاف به معنای آمد و شد است در آیه ۱۹۰ آل عمران است: «ان فی خلق السموات والارض واختلاف اللیل والنهار لایات لاولی الالباب» اصولا اختلاف مصدر افتعال از ماده خلف است و هر چند كه در مواردی و از جمله در برخی آیات قرآنی، اختلاف به معنی نزاع و كشمكش و چندگانگی آمده و لیكن در آن موارد هم، معنای اصلی كه آمد و شد و جانشینی چیزی بجای چیزی دیگر و یا شخصی و اشخاصی بجای شخص و اشخاص دیگر میباشد و در اختلاف به معنای جنگ و ستیز نیز گویا یكی از طرفین میخواهد با از بین بردن مقابل جای او را بگیرد.
۱۰- همان،۳۵۶.
۱۱- همان،۳۵۶.
۱۲- نهجالبلاغه در این زمینه، بسیار پربار است. رجوع كنید به: نورعلم، ش۳۶ ابعاد حق و باطل در نهجالبلاغه، سید ابراهیم سید علوی.
۱۳- محمد باقر مجلسی، بحارالانوار،۷م، ۴۰۸، مؤسسه الوفاء، بیروت.
منبع : تبیان
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
ایران رهبر انقلاب شورای نگهبان مجلس مجلس شورای اسلامی حجاب صادق زیباکلام دولت انتخابات انتخابات مجلس مجلس دوازدهم انتخابات مجلس دوازدهم
تهران هواشناسی قوه قضاییه شهرداری تهران بارش باران حج تمتع قتل سیل سازمان هواشناسی پلیس سلامت زلزله
خودرو سایپا قیمت دلار قیمت طلا قیمت خودرو بازار خودرو مسکن بانک مرکزی بورس گاز حقوق بازنشستگان ایران خودرو
نمایشگاه کتاب کتاب عربستان نمایشگاه کتاب تهران تلویزیون دفاع مقدس سینمای ایران تئاتر نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران رضا عطاران سریال سینما
وزارت علوم دانشگاه تهران
رژیم صهیونیستی غزه اسرائیل فلسطین جنگ غزه حماس روسیه آمریکا افغانستان نوار غزه اوکراین سازمان ملل
استقلال فوتبال فولاد خوزستان پرسپولیس مهدی طارمی لیگ برتر رئال مادرید بازی فولاد لیگ برتر ایران لیگ برتر فوتبال ایران باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری شفق قطبی تبلیغات ایلان ماسک نوآوری ناسا
خواب آلزایمر کودک رژیم غذایی ویتامین شیر تجهیزات پزشکی فشار خون درمان ناباروری