یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

اصول گرایی به بلوغ رسیده است


اصول گرایی به بلوغ رسیده است
عماد افروغ نماینده اصول گرایی است كه با انتقال تئوریهای جامعه شناسی از عرصه دانشگاه به سیاست، بر فرضیه حمایت همه جانبه مجلس از نهمین دولت، خط بطلان كشید.
از نطق های وی در مخالفت با وزیران پیشنهادی كشور و اطلاعات گرفته تا انتقادهایش از عملكرد دولت، همگی مؤید این حرف افروغ است كه: برای تحقق اهداف اصول گرایی با فردی مثل خودمان هم، تعارف نمی كنیم.
با این حال رئیس كمیسیون فرهنگی مجلس هفتم این موضوع را هم انكار نمی كند كه انتقاد امروز به علت هم جنس بودن كسی كه نقدش می كند، سخت تر از دیروز است.
افروغ كه خود را اصول گرای خلاق می داند، پدیده انتقاد خودی از خودی را در بین هم مسلكانش كه در مقاطعی موجب شگفتی تمام جناح های سیاسی شد، ناشی از بلوغ جریان اصول گرایی می داند كه با تحول خواهی همراه است و البته مهم هم نیست كه در این فرآیند، كیسه ای هم به تنشان كشیده شود! چون مهم آن است كه عده ای خارج از عرصه قدرت باشند كه تذكر بدهند. به همین علت است كه با تأكید بر وجود فلسفه اجتماعی سوم تصریح می كند كه در این دوران یك اتفاقی افتاده كه دیگر تنها دو جریان اصلاح طلب و اصول گرا، كفاف شرایط جامعه امروز ایران را نمی دهند.
●در فضای سیاسی فعلی؛ خودتان را متعلق به چه طیف فكری می دانید؟
- خود را یك اصول گرا می دانم، یك اصول گرای خلاق و انتقادی و در نظریه پردازی این مدل از اصول گرایی خود را ذی سهم می دانم.
●اصول گرای خلاق و انتقادی چه چارچوبی دارد؟
- از بایسته های كلان این نوع از اصول گرایی یكی ضرورت نگاه فلسفی به انقلاب اسلامی است. معتقد هستم كه نباید به انقلاب اسلامی صرفاً به عنوان یك حادثه سیاسی و محصور در شرایط جغرافیایی ایران نگاه كرد. بلكه باید یك تبیین فلسفی از آن كرد. نكته دیگر در اصول گرایی خلاق و انتقادی توجه به جوهر و هویت ایرانی است. یعنی من برخلاف جریانی كه در ابتدای انقلاب بود و به گونه ای ایران گرایی را در مقابل اسلام گرایی قرار می داد، معتقدم این جدا دیدن هویت دینی و هویت ملی قابل دفاع نیست. مورد دیگر بحث صورت متكثر در عین معناگرایی واحد است. معتقدم كه انقلاب اسلامی چند دوره را پشت سر گذاشته است. در دوره اول معنی گرایی واحد و صورتگرایی واحد را دنبال می كردیم. یعنی فكر می كردیم برای رسیدن به یك معنی باید از یك فرم و صورت واحد استفاده كرد. در دوره دوم معنی گرایی واحد فراموش شد و به سمت قالب گرایی و شكل گرایی متكثر حركت كردیم. اما امروزه نیازمند معناگرایی واحد در عین توجه به شكل و قالب متعدد هستیم، یعنی وحدت در عین كثرت. از دیگر مشخصات اصول گرایی خلاق و انتقادی نسبت و پیوند آن با روشنفكری نسل چهارم است. می خواهد بار دیگر به اسلام، سنت و به خویشتن خویش رجعت داشته باشد. بحث اندیشه های امام و بازگشت به اندیشه های امام نیز از ویژگی های دیگر این جریان است.
موضوع اهمیت نقد درون گفتمانی و جایگاهش در باز تولید مشروعیت جمهوری اسلامی ایران، نگاه جامع به حقوق شهروندی و توجه به حقوق افراد، جامعه و گروه ها از دیگر مشخصات آن است.
●جریان اصول گرای خلاق و انتقادی چه افرادی را در برمی گیرد؟
- من از جریان اصول گرایی دفاع می كنم چرا كه خود تلاش كرده ام آن را تئوریزه و تدوین كنم و هر كسی كه در این جریان قرار گیرد به او احساس تعلق می كنم و هر كس كه قرار نگیرد ولو نام و عنوان اصول گرایی را یدك بكشد، به او احساس تعلق و وابستگی ندارم.
● نماد بیرونی و عملیاتی این مدل از اصول گرایی چه بوده است؟
- بخشی از نماد بیرونی این جریان در قالب انتخاباتهای مختلف دیده شد. مثل دومین انتخابات شوراها، مجلس هفتم و دولت نهم. البته نمی توان گفت به صورت صد در صد، اما بیش از جریانات دیگر منطبق با این جریان هستند. اشاره كردم كه هر كسی كه عنوان اصول گرایی را روی خود گذاشت، لزوماً، منطبق با این جریان نیست. به هر حال هر جریانی كه حاكم می شود یك سری تغییر مواضع را شاهد هستیم و چرخش در مواضع آن صورت می گیرد. مخصوصاً در جامعه ما كه یك رابطه قدرت- ثروت حاكم است و افراد از طریق قدرت دولتی به امتیازات اقتصادی، فرهنگی و سیاسی می رسند، این چرخش و تغییر موضع مشهود است. بنابراین نمی شود صرفاً به نام و عنوان افراد بسنده كرد و باید به محتوا، منش، سبك و سلوك آنها بیشتر توجه كرد تا عناوینی كه براساس منافع برای خود انتخاب می كنند. یك جامعه توسعه یافته باید به سمتی حركت كند كه از شفافیت لازم برخوردار باشد. ولی متأسفانه شاهد هستیم كه گروه های سیاسی ما مواضع شفافی نداشته اند. زمانی بحث اقتصاد آزاد و روز دیگر بحث عدالت اجتماعی را مطرح می كنند و بالعكس. ولی احساس می كنم به مرور زمان به نظر می رسد شفافیت گروه ها بیشتر می شود و این یك گام به جلو برای توسعه سیاسی است.
● اخیراً برخی احزاب به صراحت موضع گیری كرده اند. مثلاً كارگزاران گفته است كه ما لیبرال دموكرات هستیم. یا اعتماد ملی گفته كه ما طرفدار سوسیال دموكراسی هستیم...
- بله خیلی خوب است. ان شاءالله كه تداوم داشته باشد و فراگیر شود.
● این اتفاق در مورد اصول گراها رخ نمی دهد؟
- جریان اصول گرایی هنوز به حزب تبدیل نشده است و یك جریان است. بنده اگر بخواهم نظر خود را بگویم، معتقدم كه سوسیال دموكراسی و لیبرال دموكراسی اساساً نمی توانند با هم جمع شوند. لیبرال دموكراسی بیشتر خواهان بسط و گسترش آزادی است در حالی كه سوسیال دموكراسی بیشتر خواهان بسط و گسترش عدالت اقتصادی است و این یك دعوای تاریخی است. لیبرال دموكراسی فرد گراست، اما سوسیال دموكراسی جمع گراست. فلسفه سیاسی مطلوب بنده بینا بین است. یعنی معتقدم منحصراً نه اصالت را می شود به فرد داد و نه جامعه. یعنی هم باید به فرد اصالت داد و هم به جامعه و اصطلاحاً از آن به عنوان دولت نامحدود بالقوه یاد می كنم.
● آیا این فلسفه سیاسی بینابینی دست یافتنی و عملیاتی است؟! چون مشاهده شده است گاهی كه به نتیجه نمی رسیم برای فرار از بن بست و انسداد گفته می شود كه هم این درست است و هم آن! به عبارتی مدلی از پلورالیسم...
- نه، این طور نیست. این بحث جدیدی است. اگر نظریه های جدید جامعه شناختی را دنبال كنید، آنها هم نگاه های سوم دارند و سالهاست كه روی فلسفه اجتماعی سوم كار می كنند. بنده معتقدم كه حقوق شهروندی را باید جامع دید. یعنی فرد، گروه و جامعه باید واجد حقوق باشند.
●گفتید كه سالهاست روی فلسفه اجتماعی سوم كار می كنید و طبیعتاً هر تئوری نیز باید نمود عملی پیدا كند و عملیاتی شود. آیا شما در نهایت به سمت تشكیل حزب می روید؟
- نه به صورت مستقیم و عضو فعال یك حزب. البته ممكن است در صورت اقتضای شرایط بكوشم تا این فكر و فلسفه اجتماعی مورد نظر به تشكیل یك حزب نیز بینجامد، اما بیشتر ترجیح می دهم در ساحت نظریه پردازی و روشنفكری باقی بمانم. اكنون كه نماینده مجلس شدم، خودم هم می دانستم كه علاوه بر این ساحت باید پاسخگو و عامل هم باشم. این بود كه در كنار ساحت فكری خودم تلاش كردم كارهایی انجام دهم و طرح هایی پیشنهاد كنم. ضمن این كه تجلی تئوری ام را می توانید در مواضع مختلف و نطق های پیش از دستوری كه حتی در نقد دولت نهم داشتم،نیز ببینید.
●بالاخره فلسفه اجتماعی سومی كه مدنظر شماست بعد از تئوریزه شدن باید بازخورد اجتماعی داشته باشد و به عبارتی اجتماعی شود، برای طی این پروسه چه برنامه ای دارید؟
- همه تلاش من این است كه این موضوع را به لحاظ اجتماعی نهادینه كنم، كه بعد از نهادینه شدگی اجتماعی می تواند تجلی سیاسی هم داشته باشد. احساس می كنم بیشتر باید در جامعه و عرصه غیررسمی كاركرد. اگر در عرصه اجتماعی و غیررسمی نقد، نقادی، روشنفكری، آگاهی بخشی و رهایی بخشی نهادینه شود، وضعیت رسمی ما نیز به سامان می شود.
● نهادینه شدن هر چیزی نیاز به یك سازوكار و سیستم دارد. شما برای نهادینه كردن این تفكر حتی در عرصه اجتماعی چه سازوكاری دارید؟
- برای نهادینه شدن این جریان فكری- معرفتی و طبیعتاً روشنفكری كه می تواند به لحاظ سیاسی نیز دلالت آمیز باشد، تلاش كرده ایم كه در قالب انجمن های علمی مختلف فعالیت داشته باشیم. خودم عضو هیأت مدیره انجمن علمی اسلام و توسعه اقتصادی هستم و در صدد هستیم كه یك انجمن علمی دیگر تحت عنوان علم، فرهنگ و تمدن اسلامی هم راه اندازی كنیم و بیشتر به سمت فعالیت فكری و نرم افزاری حركت كنیم.
● مرزبندی فلسفه اجتماعی سوم با دیگر جریانات رایج كشور و به خصوص اصول گرایان چگونه است؟
- در عالم سیاست نمی شود یك تعریف منطقی تام داشت. بیشتر حالت طیفی دارد. مثلاً در جریان اصلاح طلبان، جریانی وجود دارد كه كاملاً لیبرال یا سكولار است. پس كاملاً مشخص است كه این جریانات كه خواهان جدایی دین از سیاست هستند و به جمهوری گرایی صرف باور دارند، كاملاً مجزا از جریان و طیف اصول گرایی تعریف می شوند. البته در جریان اصلاح طلبی نیز گروه هایی وجود دارند كه اصول گراتر هستند. یعنی به اندیشه های امام و انقلاب اسلامی باور بیشتری دارند. بنابراین طبیعتاً تلاقی هایی با جریان اصول گرای خلاق و انتقادی خواهند داشت. بنابراین در جریانات سیاسی باید طیفی اندیشید و طیفی نگاه كرد.
●گفتید كه می خواهید فلسفه اجتماعی سومی را تئوریزه كنید. از طرفی هم خودتان را جزو اصول گرایان طبقه بندی كردید. در این شرایط شاید پاره ای از اوقات در افكار عمومی مطرح شود كه ممكن است برخی از انتقادهایی كه به گفته شما نقد درون گفتمانی است، نوعی تاكتیك یا تكنیك باشد...
- عرض كردم كه جریان اصول گرایی با تحول خواهی خود به نوعی به بلوغ رسیده است. اگر تاكتیك بود كه شما شاهد نقدهای تند اصول گرایان در مجلس نبودید كه حتی شگفتی اصلاح طلبان را نیز برانگیخت و گفتند كه خود ما هم تاكنون از این ادبیات استفاده نكرده بودیم. بنابراین در آن شرایط حساس و ملتهب طرح چنین مسائلی نمی تواند تاكتیك باشد و اگر تاكتیك بود آیا انگ های بعدی كه نثار ما شد، آن هم تاكتیك بود؟! بحث این است كه اینها جزو موارد تئوریك ماست. بنده بر اثر شناختی كه از تاریخ ایران از مشروطه تاكنون داشته ام، متوجه شده ام كه یا به سمت تفكیك رفته ایم یا به سمت انسجام، بنابراین احساس كردم بعد از تفكیك گرایی دوم خرداد نوبت به انسجام گرایی سوم تیر می رسد و زنگ خطری را به صدا در آوردم كه این گونه نشود. در واقع اظهارنظر من برای پیشگیری بود. لذا هم یك بلوغی اتفاق افتاده است و هم ابزاری نیست و ریشه در مبانی تئوریك دارد.
سیدحسین قوامی - مریم جمشیدی
منبع : روزنامه همشهری


همچنین مشاهده کنید