جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

شیوه های فرهنگی ـ ارتباطی پیامبر (ص)در عهد مکی


شیوه های فرهنگی ـ ارتباطی پیامبر (ص)در عهد مکی
در این مقاله پس از بحثی كوتاه دربارهٔ منابع و واژگان تبلیغی ، فعالیتهای تبلیغی پیامبر(ص) در عهد مكی حول سه محور الف: مراحل دعوت‏، ب: روشهای دعوت و جهت گیری ها و ج: دستاوردها مورد بررسی قرار گرفته است. مراحل دعوت پیامبر(ص) در مكه عبارت بودند از: ۱. مرحله آغاز رسالت ۲. مرحله دعوت محدود و ارتباط فردی و چهره به چهره، ۳. مرحله دعوت گسترده و شروع ارتباط گروهی تا هجرت به حبشه، ۴. مرحله پس از هجرت گروهی مسلمانان به حبشه تا هجرت عمومی به مدینه. مهم ترین ابزارها و روشهای فرهنگی ـ ارتباطی پیامبر(ص) در مراحل یاد شده عبارت بود از: قرآن كریم، ابداع نهادها و نمادهای جدید ارتباطی و معرفی منطقی و استدلالی دین جدید ،‏ بهره گیری از ایام حج و تماس با تازه واردان به مكه و عرضهٔ دعوت بر قبائل مختلف‏، خطابه و .... . جهت گیری و دستاوردهای تبلیغی سیزده سال كوشش پیامبر(ص) در مكه نیز عبارت بود از: تربیت روحی و روانی مردم و تحول فرهنگی در جامعه، نشان دادن جهانی بودن دعوت، كشاندن دعوت به مرزهای بیرون مكه و زمینه سازی برای فراگیر كردن آن و اثبات لزوم انعطاف پذیری در بهره گیری از ابزارها و روشهای تبلیغی دینی.
یكی از جنبه های زندگی پیامبر(ص) كه تاكنون توجه شایسته و بایسته ای به آن نشده حیات تبلیغی آن حضرت است؛ یعنی تأمل در روشهای فرهنگی ـ ارتباطی كه به كار بستن آن موجب شد تا ساكنان عرب نواحی مركزی شبه جزیره عربستان با دست كشیدن از باورهای دیرینه و گرویدن به آیینی نو زندگی جدیدی را آغاز كنند.
این مقاله گام نخست برای بازكاوی تجربه های فرهنگی و ارتباطی در عهد نبوی است و رویكرد آن بیشتر رنگ تاریخی دارد تا فرهنگی و ارتباطی . در نتیجه به جای پرداختن به مباحث نظری فرهنگ و ارتباطات به مفهومی كلی و متعارف از این دو مقوله بسنده شده و تلاش شده است گزارشی از مصادیق شیوه های فرهنگی ـ ارتباطی حضرت ختمی مرتبت به دست داده شود. صرف نظر از منابع تاریخی دست اول و مصادری كه در لابلای مطالب خود نكاتی را نیز درباره فعالیتهای تبلیغی پیامبر(ص) در مكه مطرح ساخته اند تنها تعدادی اندك از منابع جدید تمام یا بخشی از مطالب خود را به بررسی و گزارش فعالیتهای تبلیغی پیامبر(ص) در مكه اختصاص داده اند كه از آن میان می توان به این منابع اشاره كرد: كتاب منهج الدعوه النبویه فی المرحله المكیه نوشته علی بن جابر الحربی كه ظاهراً تنها كتاب مستقلی است كه در این زمینه نوشته شده است؛ فصل دوم كتاب تاریخ گسترش اسلام از توماس آرنولد (آرنولد، -۹)؛ فصل آخر كتاب خطوات علی طریق الاسلام نوشته علامه سید محمدحسین فضل الله (فضل الله‏ ۱۴۰۲ ق، ۳۳۷-۳۱۴)؛ كتاب الاعلام فی صدر الاسلام تالیف عبداللطیف حمزه (حمزه، ۱۳۶-۱۰۳)؛ كتاب تاریخ الدعوه الاسلامیه فی زمن الرسول صلی الله علیه و آله وسلم و الخلفاء الراشدین نوشته جمیل عبدالله المصری و كتاب الحرب النفسیه ضد الاسلام فی مكه اثر عبدالوهاب كحیل[۱] كه مؤلف در آن فعالیت های روانی مشركان بر ضد پیامبر(ص) را بررسی كرده و از روش برخورد و مقابلهٔ پیامبر(ص) با آنان نیز سخن به میان آورده است.
در فرهنگ دینی ما به ویژه در قرآن واژگان متعددی وجود دارد كه به فعالیتهای فرهنگی ـ ارتباطی اشاره دارد و هنوز تحقیقی یكجا و درخور برای نشان دادن رابطه این واژه ها و تفاوت آنها با یكدیگر صورت نگرفته است.
در این مقاله ” دعوت” به مفهومی مترادف با واژهٔ ”تبلیغ” در زبان فارسی به كار رفته است كه بر ساز و كارهای فرهنگی ـ ارتباطی تكیه دارد. [۲]
● مراحل اصلی دعوت پیامبر(ص)
عده ای از نویسندگان در آثار خویش به تقسیم بندی مراحل دعوت (ص) پرداخته اند. «ابن قیم جوزیه» مراحل دعوت پیامبر(ص) را چنین برشمرده است: مرحله اول: نبوت؛ مرحله دوم: انذار عشیرهٔ اقرب؛ مرحلهٔ سوم: انذار قوم؛ مرحله چهارم: انذار عرب؛ مرحله پنجم: انذار هر كه دعوت به او برسد از جن و انس تا پایان جهان. (الحربی، ص ۱۹۸). «احمد شلبی» نیز دعوت پیامبر(ص) را به سه مرحله تقسیم كرده است (الحربی، ۲۰۱-۲۰۰): ۱. مرحله دعوت فردی كه همان مرحله دعوت مخفی است: یا ایها المدثر قم فأنذر (مدثر، ۱و۲) ۲. مرحله دعوت بنی عبدالمطلب: و أنذر عشیرتك الاقربین (شعرا، ۲۱۴) ۳. دعوت عمومی: فاصدع بما تؤمر و أعرض عن المشركین (حجر، ۹۴). همچنین ابوزهره دعوت را به سه مرحله بیت نبوت، عشیره و دعوت عمومی در میان قریش تقسیم كرده است (ابوزهره، ج۱، ۵۷۳) و نویسنده دیگری تقسیم بندی زیر را از مراحل دعوت ارائه داده است (الحربی، ۲۰۴): ۱. مرحله عمل مخفیانه: قم فأنذر و ربك فكبر (مدثر، ۲و۳) ۲. مرحله آغاز دعوت آشكار: و أنذر عشیرتك الاقربین (شعرا، ۲۱۴) ۳. مرحله دعوت عرب: لتنذر أم القری و من حولها (شوری، ۷) ۴. مرحلهٔ دعوت در سطح همهٔ انسانها: لتخرج الناس من الظلمات الی النور (ابراهیم،۱). سیوطی در الجامع الصغیر به صورت تلویحی مراحل دعوت را به دو مرحله مخفی و علنی تقسیم كرده است (عماره، ج۲، ص۲۳). در كتاب تاریخ الدعوه الاسلامیه نیز مراحل دعوت به دو بخش كلی مرحله مخفی و مرحلهٔ علنی تقسیم شده است (المصری، ۸۹-۸۴). مؤلف كتاب منهج الدعوه النبویه فی المرحله المكیه نیز مراحل زیر را به عنوان مراحل دعوت برشمرده است (الحربی، ۲۱۳-۲۰۹). ۱. مرحله مخفی كه خود از دو مرحله و روش تشكیل می شود: الف. ارتباط فردی و ب. اجتماع و تشكل در منزل ارقم بن ابی ارقم ۲. مرحله دعوت علنی كه خود از چند مرحله فرعی تشكیل می شود: الف. دعوت بنی عبدالمطلب و بنی عبدمناف كه آغاز مرحله دعوت آشكار است. ب. دعوت همه قریش ۳. مرحلهٔ فرق نهادن میان حق و باطل و اعراض از مشركین: فاصدع بما تؤمر و أعرض عن المشركین (طه، ۱۳۲ و حجر، ۹۴). سفر پیامبر(ص) به طائف و عرضهٔ دعوت خویش بر قبائل در این مرحله از دعوت واقع شد. ۴. مرحلهٔ عمومیت یافتن رسالت برای همهٔ مردم: قل یا أیها الناس انی رسول الله الیكم جمیعاً (اعراف، ۱۵۸).
هر یك از دیدگاه های یاد شده ـ با وجود مشتركات زیاد ـ از زاویه ای خاص به مراحل دعوت نگریسته است. ما نیز در این مقاله مراحل دعوت پیامبر(ص) را به: ۱. مرحله آغاز رسالت ۲. مرحله دعوت محدود یا آنچه دعوت مخفی نامیده می شود ۳. مرحلهٔ دعوت گسترده تا هجرت به حبشه ۴. مرحله پس از هجرت گروهی از مسلمانان به حبشه تا هجرت به مدینه تقسیم كرده و در ادامه مورد بررسی قرار خواهیم داد.
● مرحله آغاز رسالت
دربارهٔ آغاز دعوت پیامبر(ص) و همزمانی آن با بعثت آن حضرت یادآوری این نكته ضروری است كه طبق نقل مشهور نخستین آیهٔ نازل شده بر پیامبر(ص): اقرأ باسم ربك الذی خلق (علق،۱) بود (طباطبایی،‏ ج۲۰، ۳۲۳). حفظ كلمهٔ اقرأ به عنوان بخشی از آیه، در حقیقت اثبات و نشان دادن جنبه و هویت ارتباطی دین اسلام است. زیرا در محاورات معمولی وقتی به كسی گفته می شود فلان مطلب را بگو یا تكرار كن (مثلاً یك معلم در كلاس درس خطاب به شاگردان خود) مخاطب در مقام اجرای دستور‏ كلمهٔ “بگو” یا “تكرار كن” را تكرار نمی كند، ولی در اولین خطاب جبرئیل به پیامبر(ص) كه دعوت به خواندن متنی بود كه (ص) خواندن آن را نمی دانست، خود كلمهٔ “اقرأ” نیز به عنوان بخشی از آیهٔ قرآن باقی مانده است تا شاید اندیشه محدود نبودن وظیفهٔ تبلیغ و ارتباط دینی به پیامبر(ص) و لزوم مشاركت همهٔ مخاطبان مستقیم و غیرمستقیم وحی درفرایند ارتباطی انتقال معارف الهی مورد تأكید قرار گیرد و وظیفهٔ مستمر رساندن “اسم ربٌ” به دیگران همواره در ذهن دریافت كنندهٔ قرآن ـ چه دریافت كنندهٔ نخستین و چه تلاوت كنندگان آینده ـ باقی بماند. این نكتهٔ ظریف تبلیغی در سوره هایی كه با كلمه “قل” آغاز می شود و دیگر آیاتی كه دربردارندهٔ اینگونه تعابیر است، نیز به چشم می خورد. تأكید می نماید بحث دربارهٔ جوهره ارتباطی دین اسلام و تحلیل آموزه های دینی و تجربه تاریخی مسلمانان از این منظر فرصتی مبسوط و مستقل می طلبد.
● مرحله دعوت محدود
نخستین مرحله دعوت پیامبر(ص) به مرحله دعوت مخفی معروف است.[۳] ادعای مخفی بودن نخستین مرحلهٔ دعوت پیامبر(ص) ـ از دیدگاه قائلان به مخفی بودن دعوت ـ با قرائنی همراه است: از جمله گفته شده است كه وقتی صهیب و عمار بن یاسر به همراه هم به منزل (ص) رفتند و پس از شنیدن آیاتی از قرآن اسلام آوردند آن روز تا غروب در منزل پیامبر(ص) ماندند و در تاریكی شب به صورت پنهانی از منزل بیرون آمدند تا دیده نشوند[۴] (ابن عبدالبر، ج۲، ص۱۷۷). یكی از اسلام شناسان معاصر با مفروض گرفتن مخفی بودن ارتباطات دینی پیامبر(ص) در آغاز رسالت، پنهان ماندن ایمان ابوطالب را تا پایان عمر ادامه مخفی بودن ایمان یاران پیامبر(ص) در سالهای نخست دعوت دانسته است. (فضل الله، ۱۳۶۷، ۳۱۵)
دربارهٔ علت مخفی بودن دعوت در سه سال نخستین دعوت، تحلیل صریح و روشنی در منابع وجود ندارد ولی آن چه به ذهن تبادر می كند ترس از سرسختی مشركان و خطراتی بود كه متوجه دعوت نوپای اسلامی می شد. یكی از نویسندگان معاصر راز مخفی بودن دعوت را نیاز به فرصت و فضای كافی برای سازماندهی دعوت دانسته است (الحربی، ۱۸۹).
ولی با این همه، ابهام هایی در زمینهٔ مخفی بودن دعوت در این مدت وجود دارد و این ادعای مشهور از چند نظر محل تردید است. صرف نظر از آن چه دربارهٔ جوهره ارتباطی دین اسلام گفته شد، این هویت ارتباطی و تبلیغی با فعالیت مخفی چندان سازگاری ندارد؛ قرائن تاریخی دیگر نیز مخفی بودن دعوت در سه سال نخست بعثت را زیر سؤال می برد. نخست اختلاف اقوالی است كه دربارهٔ مدت دعوت مخفی وجود دارد: گروهی این مدت را تنها یك ماه و گروهی چهار سال و گروهی دیگر نیز آن را سه سال دانسته اند كه نظر اخیر شهرت بیشتری دارد (الحلبی الشافعی، ج۱، ۲۸۳). طبیعی است این اختلاف اقوال می تواند نمایانگر استوار نبودن اساس ادعا باشد. همچنین دربارهٔ مفهوم مخفی بودن دعوت در این دوره تحلیل و سخن روشنی از سوی مورخان و سیره نویسان ارائه نشده است. در كتاب السیره الحلبیه جمله ای وجود دارد كه مخفی بودن دعوت را به این معنا دانسته كه تازه مسلمانان برای اقامه نماز به دره های اطراف مكه می رفتند و نماز خواندن خود را از دیدگان مشركان پنهان می داشتند. نكتهٔ دیگر آیاتی مانند: قم فأنذر (مدثر، ۲) در سومین سورهٔ نازل شده بر پیامبر(ص) یعنی سورهٔ مباركهٔ مدثر است.[۵] انذار در لغت به معنای اعلام است (ابن منظور، ج۱۴، ۱۰۲) در این آیه كه قطعاً در ماه ها یا روزهای اول بعثت پیامبر(ص) بر آن حضرت فرو فرستاده شده[۶] خداوند پیامبر(ص) را به برخاستن و اعلام دعوت خویش دستور داده و این دستور آشكار با اعتقاد به مخفی بودن دعوت چندان سازگار به نظر نمی رسد. همچنین دعوت به صبر در سورهٔ القلم كه دومین سورهٔ نازل شده بر پیامبر(ص) است: فاصبر لحكم ربك (القلم، ۴۸) و نیز در سوره مزمل كه ظاهراً سومین سوره نازل شده بر پیامبر(ص) است: و اصبر علی ما یقولون و اهجرهم هجراً جمیلاً (مزمل‏، ۱۰) و سورهٔ مباركه مدثر كه ظاهراً چهارمین سوره نازل شده بر پیامبر(ص) است: و لربك فاصبر (مدثر،۷)[۷] و نیز نزول سوره عصر در سالهای نخست بعثت (ظاهراً دوازدهمین سوره نازل شده) كه در آن به صراحت از توصیه به حق و توصیه به صبر سخن به میان آمده با مخفی بودن ارتباطات پیامبر(ص)ـ كه علی القاعده هنوز با ایذاء و آزار مشركان روبرو نشده است ـ چندان سازگار نیست.[۸]اگر دربارهٔ برخی آیات سوره های قلم و مدثر و مزمل قائل به عدم نزول یك جای آنها باشیم و نزول این آیات را در مرحله عمومی شدن دعوت بدانیم، طبعاً چنین اعتقادی دربارهٔ سورهٔ مباركهٔ عصر درست نیست. نكتهٔ دیگر این كه گرچه ابن هشام نیز سخن از مخفی بودن دعوت در سه سال نخست بعثت به میان آورده ولی خود او پیش از سخن گفتن دربارهٔ این موضوع تصریح كرده است كه:
“ ثم دخل الناس فی الاسلام ارسالاً من الرجال و النساء، حتی فشا ذكر الاسلام بمكه و تحدث به، ثم إن الله عزوجل أمر رسوله صلی الله علیه و سلم ان یصدع بما جاء منه و أن ینادی الناس بأمره و أن یدعو الیه و كان بین ماأخفی رسول الله صلی الله علیه و سلم أمره و استتر به الی امره الله تعالی باظهار دینه ثلاث سنین ـ فیما بلغنی ـ من مبعثه” (ابن هشام، ج۱، ۲۸۰)
یعنی حتی پیش از علنی شدن دعوت گروههایی از مردان و زنان به اسلام گرویده بودند و اسلام در مكه پراكنده شده بود و لذا صدر جملهٔ ابن هشام با ذیل سخن او چندان سازگاری ندارد. همچنین در پاره ای از منابع تاریخی آمده كه مردی به نام عفیف كه در اوایل بعثت پیامبر(ص) به مكه سفر تجاری كرده بود و میهمان عباس بن عبدالمطلب بود نقل كرده كه مردی را دیدم كه به مسجد آمد و رو به كعبه نماز گزارد و سپس زنی به دنبال او آمد و با او همراه شد و پس از او نیز پسربچه ای چنین كرد. من از عباس پرسیدم این چه دینی است؟ عباس گفت: این محمد بن عبدالله است كه گمان می برد خداوند این دین را برای او فرستاده است و نیز گمان می برد كه گنج های خسرو و قیصر بر او گشوده خواهد شد و این همسرش خدیجه بنت خویلد به او ایمان آورده است و این نوجوان پسرعموی او علی ابن ابی طالب نیز به او ایمان آورده است. عفیف به هنگام نقل این ماجرا می گفت ای كاش من هم در آن زمان ایمان می آوردم تا سومین ایمان آورنده باشم (طبری، ج۲، ۵۷-۵۶). نماز خواندن آشكار پیامبر(ص) و تازه ایمان آورندگان به حضرتش در كنار كعبه كه در این روایت تاریخی آمده با اعتقاد به مخفی بودن دعوت در این سالها سازگار نیست. نكتهٔ دیگری كه اعتقاد به مخفی بودن دعوت در این سالها را با دشواری روبرو می كند این است كه نخستین گروندگان به دین نیز بلافاصله پس از اسلام آوردن وظیفه ایجاد ارتباط با دیگران و تبلیغ را بر دوش می كشیدند.[۹]
با تكیه بر مطالب گفته شده اعتقاد به مخفی بودن ارتباطات و دعوت پیامبر(ص) در سه سال نخست با قرائن تاریخی سازگاری ندارد و به نظر می رسد ویژگی اصلی دعوت در این سالها را باید محدود بودن آن دانست و نه مخفی بودن آن و مراد از این محدودیت نیز تكیه پیامبر(ص) بر شیوه ارتباطی چهره به چهره است ، بدین معنا كه پیامبر(ص) صلی الله علی و آله و سلم تنها در پی فراخواندن وجذب افراد برگزیده به دین خود بود و برای بر هم زدن نظام اجتماعی حاكم بر مكه و برقراری نظامی نو،‏ تلاشی مستقیم به عمل نمی آورد و به سراغ شیوه ارتباطی گروهی یا ارتباط جمعی نرفت .
● مرحله گسترش دعوت
دومین مرحله دعوت پیامبر(ص) مرحلهٔ گسترش دعوت و روی آوردن پیامبر(ص) به شیوه ی ارتباط گروهی است كه معمولاً مرحلهٔ علنی شدن نامیده می شود. ورود به این مرحله، به معنی كنار گذاشتن كامل روش ارتباطی فردی و چهره به چهره نبود. معروف است كه در آستانهٔ گسترده تر شدن دعوت پیامبر(ص)، آیهٔ زیر خطاب به پیامبر(ص) نازل شد: و أنذر عشیرتك الأقربین و اخفض جناحك لمن اتبعك من المؤمنین (شعرا، ۲۱۴ و ۲۱۵). پیامبر(ص) اقربای خویش را به منزل خود دعوت كرد و فرمود غذایی آماده كردند و پس از صرف غذا در جمع میهمانان ـ كه حدوداً چهل نفر بودند ـ چنین گفت: ای فرزندان عبدالمطلب قسم به خدا من در میان عربها جوانی را نمی شناسم كه برای قومش چیزی بهتر از آنچه من برای شما آورده ام آورده باشد كه خیر دنیا و آخرت شما در آن باشد و خداوند به من دستور داده است كه شما را به سوی آن بخوانم. سپس افزود كدام یك از شما مرا مدد می رساند تا برادر و وصی و خلیفهٔ من باشد؟ همه روی برگرداندند و تنها امیرالمؤمنین علی علیه السلام به این درخواست پاسخ مثبت داد.[۱۰] شروع دعوت محدود پیامبر(ص) از اطرافیان نزدیك و اعضای خانوادهٔ خود در آغاز رسالت و دعوت از اقوام و خویشان نزدیك (عشیرتك الاقربین) در مرحله گسترده شدن دعوت دارای پیامدهای مثبت فرهنگی ود و بدون تردید در سهولت پذیرش دعوت پیامبر(ص) از سوی دیگران مؤثر واقع شد. این روش تبلیغ یعنی دعوت در درون و سپس گستراندن آن در برون را كه موجب تسریع در گسترش دعوت می شود مانند سنگی شمرده شده است كه به درون آب انداخته می شود و موجب پدید آمدن حلقاتی موازی و دایره های متحدالمركزگرد خود می شود (حمزه، ۹۴-۹۳).[۱۱]
با شروع مرحله دوم دعوت پیامبر(ص) و استفاده آن حضرت از شیوه ارتباط گروهی ، تعداد مسلمانان رو به فزونی نهاد و دشواری ها و مشكلاتی جدید كه نیازمند تدبیر و چاره جویی بود رخ نمود. پیامبر(ص) و تازه مسلمانان كه برای نماز به دره های اطراف مكه می رفتند وقتی با دشواری های بیشتری روبرو شدند تصمیم گرفتند مكانی را در درون شهر برای عبادت برگزینند و پیامبر(ص) منزل ارقم ابن ابی ارقم را نزدیك خانه كعبه و در پای كوه صفا برای این منظور برگزید و در آن منزل علاوه بر خواندن نماز، دین و قرآن آموزش داده می شد (ابن هشام، ج۱، ۲۶۳). مدت بقای پیامبر(ص) و یارانش در این منزل را تا رسیدن تعداد اسلام آورندگان به چهل نفر ذكر كرده اند (الحلبی الشافعی، ج۱، ۲۸۳).[۱۲] برخی از نویسندگان معاصر نقش مهمی برای این منزل در ایام گسترده شدن دعوت اسلام قائل شده اند و سكونت پیامبر(ص) در آن را نقطه عطفی در تبلیغ اسلام در مكه و اسلام آوردن بسیاری از مردم دانسته اند (آرنولد، ۱۲). پیش از این نیز پیامبر(ص) به ویژه در سه سال نخست دعوت از منزل خویش برای دعوت استفاده می كرد. صرف نظر از خدیجه و علی علیه السلام و زید بن حارثه كه در منزل پیامبر(ص) اسلام آوردند صهیب بن سنان رومی و عمار بن یاسر نیز در منزل پیامبر(ص) اسلام آوردند. (ابن عبدالبر، ج۱، ۱۷۷)
از مهم ترین ویژگی های این مرحله از دعوت پیامبر(ص) درافتادن با نظام اجتماعی فاسد حاكم بر مكه بود كه در نتیجه مشركان نیز از ترس به خطر افتادن و از دست رفتن موقعیت ها و امتیازهای اجتماعی خود رفته رفته به فكر مقابله با پیامبر(ص) و دعوت او افتادند. اخبار تكان دهنده ای دربارهٔ آزار و شكنجهٔ تازه مسلمانان از سوی مشركان قریش در این دوره در دست است[۱۳] (ابن سعد، ج۳، ص ۲۳۳). مشركان زره آهنی بر اندام مسلمانان می پوشانیدند و آنها را در این وضعیت در آفتاب داع نگاه می داشتند (الحاكم نیشابوری، ج۳، ۲۸۴). سمیه مادر عمار زیر شكنجه و با ضربهٔ خنجر(حربه) ابوسفیان به شهادت رسید (ابن سعد، ج۳، ص ۲۳۳). گفته شده است پاهای وی را به دو شتر بستند و شتران را در دو مسیر مختلف حركت دادند (حمزه، ۱۲۶). بلال حبشی را افزون بر شكنجه های متعارف به جوانان می سپردند و آنها او را در دره های اطراف مكه می گرداندند و او همچنان اَحَد اَحَد می گفت (الحاكم نیشابوری، ج۳، ۲۸۴)؛ ذهبی، ج۱، ۳۴۸؛ ابن سعد، ج۳، ۲۳۳) همچنین گفته اند شخص پیامبر(ص) نیز در این مرحله مورد هجوم تبلیغی و روانی مشركان قریش بود و اتهاماتی مانند سحر بودن قرآن (احقاف،۷)، ساحر بودن پیامبر(ص) (یونس،۲)، اضغاث احلام (انبیاء.۵) و شعر بودن قرآن (یس، ۶۹)، شاعر بودن پیامبر(ص) (انبیاء، ۵)، جنون (صافات، ۳۴)، و فراگیری تعالیم دینی از بشر و انكار جنبهٔ وحیانی دین (النحل، ۱۰۳) و القای شبهه در این باره كه چرا قرآن بر شخص دیگری نازل نمی شود (زخرف، ۳۱) در این مرحله متوجه پیامبر(ص) شد. مشركان در این مرحله برای رویارویی با پیامبر(ص) از روشهایی مانند تحقیر، نیرنگ، ایجاد مانع در مسیر ابلاغ دعوت پیامبر(ص)، شكنجه و محاصره روانی استفاده می كردند (كحیل، ص ۲۱۰-۱۹۵).
سومین مرحلهٔ دعوت پیامبر(ص) در پی این فشارها شكل گرفت و ماجرای هجرت گروهی از مسلمانان به حبشه در سال ششم بعثت پیش آمد. هجرت حدود ۸۳ نفر از مسلمانان به حبشه با صلاحدید و توصیه پیامبر(ص) نقشی بسیار مهم در تثبیت دعوت اسلامی ایفا كرد. مشركان مكه كه نگران پیامدهای هجرت مسلمانان بودند با اعزام نمایندگان خود دست به تبلیغ علیه مسلمانان نزد پادشاه حبشه زدند ولی جعفر بن ابی طالب نیز در مقابل به ایراد خطبه ای مهم و روشن كننده پرداخت كه از نظر تبلیغی قابل توجه است و در جایی دیگر باید مورد بررسی بیشتر قرار گیرد.[۱۴]
قریش در پی ناكام ماندن در مواجهه با هجرت به حبشه، بر سخت گیری های خود در داخل مكه علیه مسلمانان افزودند و پیمانی برای تحریم مسلمانان در تمامی روابط مهم اجتماعی منعقد ساختند و به خصوص پس از رحلت ابوطالب و خدیجه در سال دهم بعثت بر شدت آزار خود نسبت به شخص پیامبر(ص) افزودند[۱۵] تا آنجا كه حضرتش فرمود: “ما نالت منی قریش شیئ اكرهه حتی مات ابوطالب ثم شرعوا” (ابن كثیر، ج۳، ۱۳۴) مثلاً یك بار هنگامی كه (ص) در كنار كعبه مشغول نماز و در سجده بود عقبه بن أبی معیط شكمبهٔ گوسفند یا شتری را آورد و آن را بر كمر پیامبر(ص) نهاد و دوستانش از شدت خنده به این سو و آن سو می رفتند و كسی از دوستداران پیامبر(ص) جرأت نمی كرد آن را از پشت ایشان بردارد تا این كه موضوع را به فاطمه دختر پیامبر(ص) اطلاع دادند و ایشان شكمبه را از دوش پیامبر(ص) برداشت و عاملان این عمل زشت را نفرین كرد (ابن اسحاق، ۱۹۲؛ بخاری، ج۱۵، ۷۸). همو در نوبتی دیگر در كنار خانهٔ خدا ردای پیامبر(ص) را دور گردن حضرت پیچید و سخت فشرد و ابوبكر سر رسید و مانع شد (بخاری، ج۱۵، ۷۸) و دیگر بار برای خودشیرینی و بنا به تقاضای أبی بن خلف آب دهان به صورت پیامبر(ص) افكند. ابوجهل نیز گاه به هنگامی كه پیامبر(ص) در كنار خانهٔ خدا به سجده می رفت پا بر پشت گردن حضرت می گذاشت (ابن اسحاق، ۲۱۳). گفته شده است كه غیر از ابوجهل و ابولهب و عقبه بن أبی معیط كه به ایذاء و آزار پیامبر(ص) می پرداختند (الحربی، ۳۴۹-۳۳۱) افراد زیر نیز كه همسایهٔ پیامبر(ص) بودند در زمرهٔ آزاردهندگان پیامبر(ص) بودند: حكم بن أبی العاص، عدی بن الحمراء، العاصی بن وائل، أخنس بن شریف، ولید بن مغیره، نضر بن حارث و ابن أصداء هذلی (الحربی، ۳۴۳). پیامبر(ص) گاه از بدی همسایگان خود به درگاه خداوند شكایت می برد. (ابن سعد، ج۱، ص ۲۰۱).
پیامبر(ص) این مرحله دشوار دعوت را نیز با تقویت انسجام درونی مسلمانان و انتقال و گرد هم آوردن آنها در شعب ابی طالب پشت سر گذاشت.مرحله چهارم دعوت پیامبر(ص) پس از خروج از شعب ابی طالب شكل گرفت. پیامبر(ص) در این مرحله با تلاش مضاعف برای پراكندن دعوت اسلامی و تماس گسترده با زائران خانهٔ خدا و عرضهٔ دعوت خویش برآنها و جستجو برای یافتن پایگاهی خارج مكه، سرانجام توانست مركزیت دعوت اسلامی را به خارج از مرزهای مكه یعنی یثرب منتقل نماید و مرحله ای كاملاً نو در این منطقه كه در اقدامی نمادین و تبلیغی مدینه النبی نام گرفته بود آغاز شد.
● ابزارها و روشهای فرهنگی ـ ارتباطی پیامبر(ص)
با نگاهی به فعالیت های فرهنگی ـ ارتباطی پیامبر(ص) در مكه به آسانی می توان دریافت كه آن حضرت از ابزارهای و روشهایی متفاوت و متعدد برای نشر دعوت اسلامی بهره می جست. در این بخش از مقاله مهم ترین این روش ها و ابزارها به اختصار مورد بررسی قرار می گیرد.
. قرآن كیم: نقش تبلیغی قرآن را از چند نظر می توان مورد توجه قرار داد. قرآن مصدر و منشأ و غایت تبلیغ دینی به حساب می آید ولی صرف نظر از جنبهٔ محتوایی آیات نازل شده در مكه،‏ از نظر كاركردهای فرهنگی - ارتباطی نیز آیات مكی قرآن را حداقل از سه جنبه می توان مورد توجه قرار داد: یكی از نظر تأثیر جاذبه های لفظی و زیبایی های بیانی قرآن در جذب مخاطبان‏، دیگری از نظر روش معرفی و تبیین دین جدید و سوم از نظر روش برخورد با دشمنان و معاندان و گزافه گویی های آنها. [۱۶]
. ابداع نهادها و نمادهای جدید ارتباطی : از جمله مسایل مهم و شایان توجه در روش تبلیغ پیامبر(ص) وضع شعائر دینی و ابتكار نهادها و نمادهایی بود كه تا آن زمان رواج نداشت و نقشی مؤثر و مهم در یادآوری معارف دینی و یا تبلیغ و یا فراخوان برای انجام یك آیین دینی داشت. از جمله مسجد، نماز، اذان، اقامه و منبر.[۱۷] مراد از جنبه تبلیغی داشتن اذان و اقامه این است كه با توجه به این كه یكی از مهم ترین روشهای تبلیغ، القاء از طریق تكرار است در این دو شعار دینی كه هر روز پنج بار تكرار می شود بسیاری از معارف و تعالیم دینی به صورت كوتاه و موجز مورد تأكید قرار می گیرد.[۱۸] به ویژه كه مستحب است مؤمنان به هنگام شنیدن فرازهای اذان و اقامه آن را تكرار كنند. نكته مهم درباره ابزارها و روشهای ارتباطی پیامبر(ص) این است كه آن حضرت با ایجاد تحول در برخی ابزارها و روشهای موجود آنها را در خدمت اهداف دینی قرار داد. نمونه این ابزارها مراسم حج و خطبه و شعر و قصه است.
. معرفی منطقی و استدلالی دین جدید: یكی دیگر از روشهای پیامبر(ص) برای تبلیغ دین‏ پیش گرفتن روش بحث منطقی در برخورد با مخاطبان بود. به عنوان مثال وقتی قریش از حصین درخواست كردند كه با پیامبر(ص) صحبت كند تا آن حضرت از بتهای آنها به بدی یاد نكند، وی به نزد پیامبر(ص) آمد و خطاب به ایشان گفت: چه می گویید؟ چرا بتهای ما را به بدی یاد می كنی؟ پیامبر(ص) در پاسخ فرمود: ای حصین چند خدا را می پرستی؟ وی گفت: هفت خدا را در زمین و یك خدا را در آسمان. حضرت پرسید: وقتی زیانی متوجه تو می شود كدام یك را می خوانی؟ حصین گفت: خدایی را كه آسمان است. حضرت فرمود: اگر اموال تو از بین برود كدام یك را می خوانی؟ گفت: خدایی را كه در آسمان است. حضرت فرمود: هموست كه دعای تو را اجابت می كند و حال آن كه تو برای او شریك قائل می شوی.. ای حصین اسلام بیاور تا در امان باشی و حصین نیز اسلام آورد (الحلبی الشافعی. ج۱، ۴۵۵). نمونه هایی دیگر از این گفت وگوها را مثلاً با عتبه بن ربیعه (ابن هشام، ج۱، ۳۱۴-۳۱۳) به نمایندگی از قریش و یا با ابوطالب كه حامل پیام های قریش بود در منابع می توان یافت.
. بهره گیری از ایام حج و تماس با تازه واردان به مكه و عرضهٔ دعوت بر قبایل مختلف: در همان سالهای نخست گسترده شدن دعوت، پیامبر(ص) از موسم حج برای نشر دعوت خویش بهره می جست. ابن هشام گزارشی بالنسبه مبسوط از این روش ارتباطی پیامبر(ص) كه نهایتاً به هجرت آن حضرت نیز انجامید ارایه داده است.[۱۹] دعوت ولید بن مغیره از قریش برای وحدت موضع در قبال پیامبر(ص) در ایام حج[۲۰] نشان دهنده نگرانی قریش از بهره برداری های پیامبر(ص) از ایام حج است. پیامبر(ص) افراد سرشناسی را كه دارای نفوذ در میان قوم خود بودند وقتی به مكه می آمدند شناسایی و با آنها ارتباط برقرار می كرد. تماس با سوید بن صامت و انس بن رافع ملقب به ابوحسی و ایاس بن معاذ از این جمله است (فارسی، ۳۸۲ و ابوخلیل، ۴۲). از ربیعه بن عباد نقل شده است كه من نوجوانی بودم كه همراه پدرم در منی بودم و پیامبر(ص) را دیدم كه به محل اسكان قبائل عرب می رفت و خطاب به آنها می گفت یا بنی فلان من فرستادهٔ خدا به سوی شما هستم شما را به عبادت خدا و شرك نورزیدن به او و به كنار نهادن هر آنچه غیر از او می پرستید می خوانم و از شما می خواهم كه به من ایمان بیاورید و از من حمایت كنید تا آن چه را بدان برانگیحته شده ام تبیین نمایم (ابن سعد، ج۱، ۲۰۰ و ابن كثیر، ج۳، ۱۴۱-۱۳۸). پیامبر(ص) در ایام حج به ویژه به محله های عكاظ، مجنه، ذوالمجاز، منی و شهر مكه برای ابلاغ دعوت خویش می رفت (فارس، ۳۷۱ و طبرسی، ج۲، ۸۴). تماس با زائران شهر یثرب نیز كه به انعقاد پیمان عقبهٔ اولی و ثانیه و سرانجام هجرت مسلمانان و پیامبر(ص) به شهر یثرب منجر شد در ایام حج و از طریق عرضهٔ دعوت پیامبر(ص) بر قبائل مختلف صورت گرفت.
. خطابه: ظاهراً پیامبر(ص) در ایام حضور در مكه از این روش كمتر استفاده می كردند. شاید مهم ترین خطبهٔ آن حضرت در مكه، سخنرانی در آغاز مرحلهٔ گسترده تر كردن دعوت بر بالای كوه صفا باشد كه با صدای بلند قریش را فراخواند. قریشیان گفتند محمد بر بالای كوه صفا فریاد می زند و به سوی او آمدند تا ببینند چه شده است. وقتی قریش گرد پیامبر(ص) آمدند حضرت از آنها پرسید آیا تاكنون شنیده اید من دروغ بگویم؟ حاضران یكصدا گفتند نه از تو جز راستی چیزی ندیده ایم. حضرتش پرسید اگر به شما خبر بدهم كه سپاهی پشت این كوه است آیا مرا تصدیق می كنید؟ همگی گفتند: آری ما به تو گمان بد نمی بریم و تاكنون از تو دروغی نشنیده ایم. در این لحظه پیامبر(ص) تمام توان خود را جمع كرد و به آنها گفت: پس بدانید كه من هشدار دهندهٔ به یك عذاب شدید هستم، سپس تمام توان خود را جمع كرد و با فریاد بلند گفت: ای بنی عبدالمطلب، ای بنی عبدمناف، ای بنی زهره، ای بنی تمیم، ای بنی مخزوم، ای بنی اسد همانا خداوند به من دستور داده است كه عشیره و خاندان نزدیك خود را انذار دهم و من مالك چیزی برای دنیا و آخرت شما نیستم جز اینكه بگویید لااله الاالله. سپس آنها را به ترك بت پرستی و دوری از فواحش و ایمان به خداوند و پیمودن راه خیر دعوت كرد. نقل دیگری از این ماجرا این اجتماع را در منزل پیامبر(ص) و همراه با صرف غذا می داند (طبری، ج۲. ۶۴-۶۱). پیامبر(ص) پس از هجرت به مدینه و پیش از استقرار در این شهر به ایراد خطبه در نماز جمعه پرداخت.[۲۱]
. بر پا داشتن شعائر دینی به صورت آشكار: رفتار دیگری كه كاركرد تبلیغی و ارتباطی مهمی داشت اقامه نماز از سوی پیامبر(ص) به صورت آشكار در كنار كعبه بود. برخی از یاران پیامبر(ص) نیز در بیرون منزل خود به صورت آشكار و با صدای بلند به نماز و دعا و گریه می پرداختند و كودكان و زنان برای تماشای آن گرد می آمدند و سران قریش نگران تاثیرپذیری تماشا كنندگان بودند (ابن هشام، ج۲، ۱۳).
۷. ارائه الگوی عملی اخلاقی: بدون تردید از جمله عوامل بسیار مهم در سرعت گسترش دعوت پیامبر(ص) ارائه الگویی عملی از رفتار و منش و شخصیت خود بود. اسوه حسنه ای كه بعدها قرآن نیز بر آن تأكید كرد.[۲۲]
. حضور در اجتماعات قریش: پیامبر(ص) در اجتماعات قریش نیز حاضر می شد (طبری، ج۲، ۷۷) طبعاً این مسأله می توانست زمینه ساز صحبت ها و برخوردهای فرهنگی مناسب باشد.
. هجرت: هجرت مسلمانان به حبشه را باید یكی دگر از روشهای تبلیغی اسلام شمرد كه از چند نظر قابل توجه است: ۱. یافتن فضایی مناسب برای آرامش و آسایش مسلمانان و انجام آزادانه شعایر دینی ۲. گستراندن مرزهای دعوت اسلامی و تلاش برای انتشار اسلام. به عنوان مثال در ماجرای هجرت به حبشه ظاهراً مسلمانان توانستند جمعی از اشراف حبشه را به دین اسلام بگروانند.[۲۳] پس از هجرت گروهی از مسلمانان به حبشه، ابوبكر نیز از پیامبر(ص) برای هجرت اذن خواست و حضرت به او اجازه داد و او مكه را ترك كرد و به نزد احابیش رفت.[۲۴]
۰. هم نشینی با محرومان: از نكات قابل توجه دعوت پیامبر(ص) تكیه بر مستضعفان و طبقات پایین جامعه بوده است، مولف كتاب پیامبری و انقلاب می نویسد:
“پس از سوره عبس رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم برای تبلیغ به سراغ توانگران و سران و متنفذان قبایل نمی رود مگر كسی كه از آنان كه آمادگی برای پذیرش حق نشان می دهد. كفار مكه متوجه این تغییر رویه می شوند و از آیاتی كه در این خصوص آمده است اطلاع پیدا می كنند.” (فارسی، ۲۳۳)
ولی وضعیت زندگی نخستین ایمان آورندگان حكایت از آن دارد كه پیامبر(ص) از همان آغاز دعوت نیز جایگاه و منزلت ویژه ای برای توانگران در نظر نگرفته بود. همنشینی پیامبر(ص) با اقشار پایین جامعه تاثیر بسیاری در سرعت گسترش دعوت در میان توده های مردم داشت. گفته می شود جمعی از اشراف و بزرگان قریش به نزد پیامبر(ص) رفتند و به او گفتند ما می خواهیم به سخنان توگوش فرا دهیم و در آن تأمل نماییم ولی همنشینی تو با بردگانی كه تو را احاطه كرده اند و تهیدستانی كه شایسته نیست ما در كنار آنها بنشینیم مانع این امر است. ما نزد تو آمده ایم كه برای ما مجلسی ویژه كه بردگان و فقیران در آن نباشند ترتیب دهی. عمربن الخطاب این نظر را پسندید و حتی ظاهراً برای تهیه مقدمات این مجلس نیز اقداماتی به عمل آمد. ولی با نزول آیاتی از سوره كهف خداوند پیامبر(ص) را از چنین اقدامی بازداشت (طبرسی، مجمع البیان، ج۳، ۴۶۵):
“واصبر نفسك مع الذین یدعون ربهم بالغداوه و العشی یریدون وجهه و لا تعد عیناك عنهم ترید زینه الحیوه الدنیا و لاتطع من اغفلنا قلبه عن ذكرنا و اتبع هویه و كان امره فرطاـ و قل الحق من ربكم فمن شاء فلیؤمن و من شاء فلیكفر…” (كهف/۲۸ و ۲۹)[۲۵]
۱. صبر در برابر آزارها و پرهیز از برخورد تند با آزاردهندگان: بدون تردید نرمخویی پیامبر(ص) در برابر ایذاء و آزار قریش تأثیر فرهنگی و تبلیغی فراوان داشت و به گسترش دعوت در مكه مدد رساند. قریش به طعنه نام مبارك پیامبر(ص) را به جای “محمد”، “مذمم” می خواندند و سپس آن بزرگوار را سب و هجو می كردند و پیامبر(ص) می فرمود آیا در شگفت نیستید كه خداوند چگونه مرا از آزار قریش در امان می دارد؟ آنها مذمم را سب و هجو می كنند و حال آن كه من محمد هستم (ابن هشام، ج۱، ۳۸۲). پیامبر(ص) در مقابل خیره سری ها و اذیت و آزار قریش سكوت می كردند و با وجود رفتار ناپسند قریش همچنان آنها را نصیحت می كرد و به رهایی از آنچه در آن گرفتار بودند فرا می خواند (ابن هشام، ج۲، ۲۲ و ۵۰). شاید هیچ برخورد تند و خشونت آمیز در ایام حضور در مكه از آن حضرت گزارش نشده است. گاه آن حضرت پس از شنیدن سخنان مشركان و وعده ها و وعیدهای آنان به آن پاسخ می داد و گاه در این پاسخها به قرآن نیز استناد می كرد (ابن هشام، ج۱، ۳۱۶). آن حضرت حتی در مقابل اهانت هایی مانند پرتاب شكمبه گوسفند و سنگ نیز رفتاری تند و خشن در پیش نمی گرفت و با پناه گرفتن زیر سنگی خود را در امان نگاه می داشت و نماز می خواند (طبری، ج۲، ۷۹). به نوشته مؤلف كتاب الحرب النفسیه ضد الاسلام فی مكه پیامبر(ص) با جنگ روانی مشركان مكه به روشهای زیر مقابله نمود: ۱. منسجم كردن جامعه داخلی مكه و بستن راه نفوذ جنگ روانی مانند آنچه در ماجرای شعب ابی طالب شاهد آن هستیم. ۲. پیش گرفتن سیاست صبر و مقابله ۳. رویارویی با كفار مكه ۴. آهنگ دعوت در سرزمینی دیگر ۵. تألیف قلوب غیرمسلمین (كحیل، ۱۹۴-۱۳۵)۲. نگارش نامه: گرچه پیامبر(ص) بیشترین بهره برداری از شیوه ارتباط مكتوب را به عنوان یكی از روشهای ارتباطی در مدینه داشت ولی به استناد پاره ای قرائن، در ماجرای هجرت مسلمانان به مدینه نیز پیامبر(ص) نامه ای به نجاشی نوشت (ابن اسحاق، ۲۱۰) و آن را به وسیله عمرو بن امیه به نزد نجاشی فرستاد و در آن نامه به نجاشی توصیه كرد كه به جعفر و یارانش اكرام نماید.[۲۶]
۳. اعزام مبلغ: پیامبر(ص) به همراه بیعت كنندگان از شهر یثرب، مصعب بن عمیر را برای خواندن قرآن و بیان احكام و معارف و تعالیم دین اسلام روانه داشت. پیامبر(ص) بعدها از این روش یعنی اعزام مبلغان برای شناساندن دین مبین اسلام به فراوانی استفاده كرد و بهای سنگینی نیز برای این كار پرداخت. شهادت جمعی از مسلمانان در حادثه رجیع و بئر معونه در سال چهارم هجری در جریان یك اعزام تبلیغی اتفاق افتاد.[۲۷]
۴. بهره گیری از زمینه های عاطفی و روانی: پیامبر(ص) از زمینه های روانی مناسب برای گسترش دعوت خویش بهره می جست.[۲۸] آن حضرت وقتی در آغاز مرحلهٔ دعوت گستردهٔ خود از قریش پرسید: «آیا تاكنون شنیده اید من دروغ بگویم؟» (طبری، ج۲، ۶۱) ذهنیت مثبت مردم دربارهٔ خود را سرمایه ای برای آماده سازی فضای ارتباطی قرار داد تا بتواند با آسانی بیشتری دعوت خویش را عرضه كند. اعتراف و هشدار نضر بن حارث در این زمینه حایز اهمیت بسیار است كه گفت:
“یا معشر قریش، انه والله قد نزل بكم امر ما اتیتم له بحیله بعد، قد كان محمد فیكم غلاما حدثا: ارضاكم فیكم و اصدقكم حدیثا و اعظمكم امانه…” (ابن هشام، ج۱، ۳۲۰)
“ای قریشیان! قسم به خدا به پدیده ای دچار شده اید كه تاكنون چاره ای برای آن نیندیشیده اید، محمد (از همان زمان كه) نوجوانی كم سن و سال در میان شما بود از هیچ كس به انداز او خشنود نبودید و راستگوترین شما و امانتدارترین شما به شمار می آمد….”
●● نتیجه گیری
براساس آموزه های تردیدناپذیر دینی، هدف پیامبر(ص) و دین جدیدی كه عرضه نمود تأمین سعادت اخروی بشر براساس گونه ای خاص از زندگی در این دنیا بوده است. پیامبر(ص) می بایست هم محتوای فكری لازم در این زمینه را ـ نه تنها برای مردم عصر خود، بلكه برای همه بشریت ـ عرضه نماید و هم زمینهٔ جلب توجه و ایجاد رغبت به این دین و پایبندی به تعالیم و احكام آن را در دل مردم ایجاد نماید. بدون شك پیامبر(ص) برای ارایهٔ نمونه ای عملی و قابل تحقق از آن چه بر زبان می آورد و یا در لابلای آیات قرآنی منعكس بود باید دست به تشكیل حكومت می زد ولی چون محیط مكه ظرفیت لازم را برای این كار از خود نشان نداد به ناچار حضرتش پا از مكه بیرون نهاد و تشكیل جامعه نمونه اسلامی را در شهر مدینه پی گرفت. از این زاویه كه به موضوع نگریسته شود مجموع فعالیتهای پیامبر(ص) در مكه از دو نظر اهمیت خاص می یابد: یكی از نظر نوع تلاش های حضرت برای ایجاد علاقمندی و جلب توجه در مردم نخستین جامعه ای كه مخاطب وحی قرار گرفته اند و دیگری از نظر مقدمه و زمینه ساز بودن این فعالیت ها برای تشكیل یك جامعهٔ نمونهٔ اسلامی. حال با این مقدمه، در نگاهی كلی، جهت گیری، اهداف و نیز دستاوردهای مجموع فعالیت های فرهنگی ـ ارتباطی پیامبر(ص) در مكه را می توان به شرح زیر تحلیل و دسته بندی كرد:
الف ـ تربیت روحی و روانی مردم و تحول فرهنگی: هدف اصلی دعوت پیامبر(ص) در مكه ، تحول روحی و فرهنگی مردم و بر هم زدن نظام فكری موجود و جایگزین كردن یك نظام فكری و فرهنگی جدید بود تا در این مسیر نیروی لازم را برای جامعه اسلامی و نمونه در مدینه تربیت نماید.[۲۹] محتوای آیات مكی و مقایسهٔ آن با آیات مدنی و تكیهٔ اصلی آیات مكی بر مسائل اخلاقی و اعتقادی كه در متن مقاله به آن اشاره شد می تواند تأیید كننده این دیدگاه باشد. از این نكته می توان مقدم بودن تربیت فرهنگی بر تشكیل نظام سیاسی را برداشت كرد. همین نكته نیز از مقایسه مفاد فرهنگی و پیمان نخست عقبه (بیعه العقبه الاولی) و مفاد سیاسی و نظامی دومین پیمان عقبه (بیعه العقبه الثانیه) با تازه مسلمانان مدینه برداشت می شود.[۳۰]
ب ـ نشان دادن جهانی بودن دعوت: فراگیر شدن دعوت و نشان دادن ابعاد جهانی این پیام حتی پیش از هجرت به مدینه نیز مورد توجه بوده است. نزول آیاتی درباره ادیان پیشین و مسلمان شدن گروهی از مسیحیان و نزول آیاتی كه با خطاب یا ایها الناس آغاز می شوند در این زمینه شایان توجه هستند (فارسی، ۲۷۸-۲۷۵) آیاتی مانند: “و ما ارسلناك الا كافه للناس بشیراً و نذیراً و لكن اكثر الناس لایعلمون” (سبا/۲۸) و “یا ایها الناس انی رسول الله الیكم جمیعاً” (اعراف/۵۷) و “ما ارسلناك الا رحمه للعالمین” (انبیاء/۱۰۷) و “تبارك الذی نزل الفرقان علی عبده لیكون للعالمین نذیراً” (فرقان/۱) . همچنین اسلام آوردن افرادی از دیگر سرزمین ها مانند بلال حبشی و صهیب رومی و سلمان فارسی در مكه و سخن الهام بخش پیامبر(ص) دربارهٔ آنها كه به ترتیب آن ها را اولین میوهٔ حبشه و اولین میوه روم و اولین میوه ایران نامید نیز شاهد اصرار پیامبر(ص) بر نشان دادن ابعاد جهانی دین اسلام است (آرنولد، ۲۴).
ج ـ كشاندن دعوت به مرزهای بیرون مكه و زمینه سازی برای فراگیر كردن آنها: در اوج مخالفت ها و دشواری های نشر دعوت، اسلام آرام آرام در میان همه تیره های قبیله قریش نفوذ می كرد و بر دامنه پیروان آن افزوده می شد.[۳۱]
قراین زیادی حكایت از این می كند كه سال ها پیش از هجرت، خبر بعثت و رسالت پیامبر(ص) در دیگر شهرها و قبایل نیز پیچیده بود. به عنوان نمونه طفیل بن عمرو دوسی قبیله دوس را به اسلام فرا خوانده بود (ابن هشام، ج۲، ۲۴). پاره ای از مورخان از انتشار اسلام در حبشه و اسلام آوردن اشراف حبشه در پی هجرت مسلمانان به این سرزمین خبر داده اند (طبری، ج۲، ۶۹). میزان گسترش اسلام در میان قبایل عرب به حدی بود كه قریش ـ پس از هجرت گروهی از مسلمانان به حبشه ـ بر همین اساس و به عنوان یكی از راههای جلوگیری از آن تصمیم به انعقاد پیمان برای تحریم روابط با مسلمانان گرفتند (طبری، ج۲، ۷۴).
در مدینه نیز ذكر پیامبر(ص) به میان بود (ابن هشام، ج۱، ص ۳۰۲-۳۰۱) و به همین دلیل حتی پیش از پیمان های عقبه اولی و ثانیه اسلام در مدینه طرفداران و پیروانی یافته بود (این هشام، ج۲، ۷۰). ابن هشام می گوید یك سال پیش از پیمان عقبه اولی وقتی پیامبر(ص) در موسم حج با شش تن از خزرجیان ملاقات كرد و آنها را به اسلام دعوت كرد، آنها اسلام آوردند و پیام رسان اسلام در یثرب شدند. اسلام در یثرب به گونه ای رواج یافت كه هیچ منزلی از منازل مرم این شهر نبود مگر اینكه در آنجا ذكری از رسول الله به میان بود.[۳۲] به نوشته طبری كسانی كه از مدینه برای انعقاد پیمان عقبه ثانیه با پیامبر(ص) ملاقات كردند نمایندگان و روسای نو مسلمانان مدینه بودند.[۳۳]
د ـ اثبات لزوم انعطاف‏ پذیری در بهره گیری از ابزارها و روشهای تبلیغ دینی: همان گونه كه در متن مقاله به تفصیل نسبی بیان شد پیامبر(ص) متناسب با شرایط مختلف از ابزارها و روشهای مختلف فرهنگی و ارتباطی برای تبلیغ دینی بهره می جست و ضمن حفظ اصول و اهداف دینی هیچ گاه با مخاطبان متعدد به روشی واحد و تغییرناپذیر برخورد نمی كرد. درس بزرگی كه از این خط مشی پیامبر(ص) برای تبلیغ دینی در عصر حاضر می توان گرفت بر كسی پوشیده نیست.
یادداشت ها:
? استادیار دانشكده معارف اسلامی و فرهنگ و ارتباطات دانشگاه امام صادق (ع)
[۱] . این كتاب با عنوان “نگرشی بر جنگ روانی در صدر اسلام” به زبان فارسی ترجمه شده است.
[۲] . دربارهٔ دلالتها و حیطه های مفهومی واژه های ”تبلیغ“ و ”دعوت“ كه برای رعایت اختصار از متن مقاله حذف شده است ر.ك. الالوری، ص ۲۳ به بعد؛ خندان، تبلیغ اسلامی و دانش ارتباطات اجتماعی، صص ۱۵-۵۱ و ۹۴-۹۶؛ المسؤولیهٔ الاعلامیهٔ فی الاسلام، صص ۴۵-۵۲؛ غلوش، ص ۲۲۷ و ص ۲۷۱؛ المصری، ص ۶۲ و علوان، وجوب تبلیغ الدعوهٔ؛ و مدخل DA’WAH در Encyclopedia of Modern Islamic Word بخش اول با عنوان QUR’ANIC CONCEPTS.
[۳] . یكی از نویسندگان معاصر بدون ذكر سند ادعا كرده است كه وقتی پیامبر در نخستین روز بعثت خویش دعوت اسلامی را بر علی (ع) عرضه كرد علی گفت كه پس از مشورت با ابوطالب تصمیم خواهم گرفت و پیامبر گفت: یا علی إذا لم تسلم فاكتم یعنی اگر اسلام نمی آوری دعوت مرا پنهان كن و آن را فاش نكن. (الحربی، ص ۱۷۸
[۴] . ابن سعد، ج۱، ص ۲۴۷ به نوشتهٔ ابن سعد این ماجرا در منزل ارقم اتفاق افتاد.
[۵] . برخی این سوره را نخستین سوره نازل شده بر پیامبر می دانند، ر.ك. سیوطی، الاتقان، ج۱ ص ۳۲
[۶] . عده ای حتی اعتقاد دارند كه این سوره نخستین سوره نازل شده بر پیامبر است. ر.ك. طبرسی، ج۵، ص ۳۸۴ و طباطبایی، ج۲۰، ص ۷۹
[۷] . برای برداشتهایی تبلیغی از سورهٔ مدثر ر.ك. حمزه، صص ۱۰۹-۱۱۰
[۸] . درباره دلالت سوره عصر بر وجوب تبلیغ دعوت ر.ك. علوان، صص ۹-۱۰
[۹] . به عنوان مثال به نوشته ابن هشام ابوبكر بعد از اسلام آوردن، اسلام خویش را آشكار كرد و مردم را به خدا و رسولش دعوت كرد. و كسانی چون عثمان بن عفان و زبیر بن عوام و عبدالرحمن بن عوف و طلحه بن عبیدالله به دست او اسلام آوردند. ر.ك. ابن هشام، ج۱، صص ۲۶۶-۲۶۹؛ و سخن منقول از رسول اكرم درباره ابوبكر كه فرمود: “ما دعوت احداً الی الاسلام الا كانت فیه عنده كبوه….” (ابن هشام، ج۱، ص ۲۶۹) نیز به صورت تلویحی اشاره به علنی بودن و گستردگی فعالیت تبلیغی پیامبر از همان سالهای نخست بعثت دارد.
[۱۰] . برای گردآوری خوبی از احادیث اهل سنت در این زمینه ر.ك. الحربی، صص ۱۹۱-۱۹۶.
[۱۱] . برای بحثی دیگر دربارهٔ حكمت شروع گسترده تر دعوت از نزدیكان ر.ك. الحربی، صص ۱۹۶-۱۹۸
[۱۲] . مؤلف السیره الحلبیه بحثی بالنسبه مشبع در این زمینه با عنوان “ استخفائه صلی الله علیه و آله و سلم و اصحابه فی دار الارقم بن أبی الارقم رضی الله تعالی منهما….” آورده است؛ ابن كثیر، ج۳، ص ۳۷؛ ابن حجر عسقلانی، ج۱، ص ۲۸
[۱۳] . برای بحثی در این زمینه ر.ك. الحربی، صص ۳۴۹-۳۵۹؛ ابن اسحاق بخشهایی از سیره معروف خود را به مطالبی با عناوین زیر اختصاص داده است: “عداوه المشركین” (صص ۱۲۸-۱۳۴)، “ما نال اصحاب رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم من البلاء و الجهد” (صص ۱۳۵ـ۱۴۰)، “من عذب فی الله بمكه من المؤمنین” (صص ۱۶۹ـ۱۷۳)، “ما نال المسلمین من الاذی” (صص ۱۷۳ـ۱۷۵)، “محاوله المشركین لمنع النبی من تبلیغ الدین” (صص ۱۸۷ـ۱۸۸)، “ما لقی النبی من أذی قومه” (صص ۳۱۲-۳۱۴). كاندهلوی نیز باب سوم كتاب حیاه الصحابه را به “باب تحمل الشدائد فی الله” اختصاص داده است و در این باب از مطالبی چون “تحمله علیه السلام لشدائد فی الدعوه” (صص ۲۵۵ـ ۲۷۳) و “تحمل الصحابه الشدائد فی الدعوه” (صص ۲۷۳ـ۳۰۱)، “تحمل الجوع فی الدعوه” (صص ۳۰۱-۳۲۳) و “تحمل شده العطش فی الدعوه” (صص ۳۲۴ـ ۳۲۵) و مانند آن سخن گفته است. بخشهایی از این شدائد به شكنجه ها و سختگیری های مشركان نسبت به تازه مسلمانان در مكه مربوط است.
[۱۴] . برای بحثی در این زمینه ر.ك. حمزه، صص ۱۳۰-۱۳۲
[۱۵] . مؤلف السیره الحلبیه نمونه های زیادی را در این زمینه ذكر كرده است، ر.ك. الحلبی الشافعی، ج۱، ص ۲۹۱ به بعد
[۱۶] . برای رعایت تناسب حجم مقاله با فصلنامه بحث مبسوط مربوط به كاركردهای فرهنگی – ارتباطی قرآن از متن مقاله حذف شده است و امید است در فرصتی دیگر در لباس مقاله ای مستقل ارائه شود.
[۱۷] . در این زمینه ر.ك. رهبر. صص ۳۶۶ـ ۴۸۷؛ سید محمد، صص ۷۱-۷۷
[۱۸] . نجیب، الأعلام فی ضوء الاسلام، صص ۱۴۰ـ ۱۴۱ درباره اذان یكی از مستشرقان پیشینهٔ آن را در یكی از عبادات مسیحیان یافته است و همو احتمال راه یافتن اذان از نماز عشاء ربانی یهودیان را نیز منتفی نداسته است (مدخل ADHAN در EI۲). درباره اقامه نیز برخی از مستشرقان اعتقاد دارند كه مسلمانان آن را از آیین یهودیان الهام گرفته اند (مدخل IKAMA در EI۲). این نكته صرف نظر از بطلان ادعای تأثیرپذیری دین اسلام از ادیان پیشین و غفلت مستشرقان از وحدت منشأ ادیان كه می تواند به اشتراكاتی در آیین و آداب بینجامد نشان دهندهٔ نوعی اشتراك در میان ادیان توحیدی در زمینه این روش تبلیغی است.
[۱۹] . ابن اسحاق، ص ۲۱۵ با عنوان “قصه النبی صلی الله علیه لما عرض نفسه علی العرب”؛ ابن هشام، ج۲، صص ۶۴ـ۷۱؛ كاندهلوی ذیل عناوین همچون “الدعوه للافراد و الاشخاص” (صص ۴۵ـ۶۴)، “الدعوه علی الجماعه” (صص ۶۸ـ۷۱)؛ “الدعوه علی الجامع” (صص ۷۲ـ ۷۳)، الدعوه فی مراسم الحج و علی قبائل الاعراب” (صص ۷۳ـ۸۸) مطالبی را در این زمینه مطرح ساخته است؛ حمزه، صص ۷۵ـ۸۱ با عنوان الاتصال الشخصی و الجمعی و اثره فی نشر الدین و جمع كلمه المسلمین و نیز صص ۱۲۲ـ۱۲۴.
[۲۰] . “فاجمعوا فیه رایا واحدا و لاتختلفوا فیكذب بعضكم بعضا و یرد قولكم بعضه بعضاً” ابن هشام، ۱، ۲۸۸
[۲۱] . درباره خطبه در عصر پیامبر می توانید به منابع زیر مراجعه نمایید: مدخل KHUTBA در EI۲؛ ضیایی، آیین سخنوری و نگرشی بر تاریخ آن
[۲۲] . درباره جایگاه معرفی اسوه و الگوی قرآنی در دعوت پیامبر ر.ك. عبدالعزیز، ص ۸۱ و بعد از آن و صص ۱۰۹-۱۲۲ و نیز برای بررسی بالنسبه جامعی در این زمینه ر.ك. عباسی مقدم، نقش اسوه ها در تبلیغ و تربیت؛ حمزه، صص ۶۵ـ۷۴
[۲۳] . برای بحثی بالنسبه تفصیل و تحلیلی ر.ك،الحربی صص ۳۷۸ـ۳۸۸ وی هجرت به حبشه را نتیجهٔ یك بررسی عمیق و دقیق شمرده است. درباره پاسخ به پرسشهایی در زمینه هجرت به حبه همچنین ر.ك. ابوخلیل، صص ۲۸ـ۳۳.
[۲۴] . ابن هشام، ج۲، ص ۱۲ و برای اطلاع از ادامه ماجرا نیز به صفحات بعد همین منبع مراجعه كنید.
[۲۵] . برای بحثی كوتاه درباره حكمت سبقت جستن محرومان و مستعفان برای پذیرش اسلام، ر.ك. الحربی، صص ۱۸۹ـ۱۹۱
[۲۶] . طبرسی، اعلام الوری، صص ۴۵ـ۴۶؛ الحاكم النیسابوری، ج۲، ۶۲۳ـ۶۲۴ (وی متن نامه را نقل كرده ولی از نام و حمایت از جعفر در آن ذكری به میان نیست) وبه نقل از آنها یوسفی غروی، موسوعه التاریخ الاسلامی، ص ۵۶۷.
[۲۷] . برای بحثی درباره تربیت دعات و مبلغان در مرحله مكی.رك. الحربی، صص ۳۹۹ـ۴۱۰.
[۲۸] . برای بحثی در این زمینه ر.ك. حمزه، ص ۱۰۵
[۲۹] . برای بحثی دربارهٔ نتایج دعوت مكی از نظر تربیت نیرو ر.ك. الحربی. صص ۴۳۹ـ ۴۴۵
[۳۰] . برای اطلاع از مفاد این پیمانها ر.ك. ابن هشام، ج۲، ص ۷۵ و ص ۸۴.
[۳۱] . ثم ان الاسلام جعل یفشو بمكه فی قبایل قریش فی الرجال و النسا. ابن هشام، ج۱، ص ۳۱۵.
[۳۲] . ابن هشام، ج۲، صص ۷۲ـ۷۳: “فلما قدموا المدینه الی قومهم ذكروا لهم رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم و دعوهم الی الاسلام حتی فشا فیهم، فلم تبق دار من دور الانصار الا و فیها ذكر من رسول الله صلی الله علیه و (آله) و سلم؛ طبری، ج۲، ص ۸۷.
[۳۳] . طبری، ج۲، ص ۹۵: ثم انه جاء رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم من المدینه سبعون نقیباً روؤس الذین اسلموا فوافوه بالحج فبایعوه بالعقبه.
منابع:
. آرنولد، سر توماس، تاریخ گسترش اسلام، ترجمه: ابوالفضل عزتی. تهران: دانشگاه. تهران، ۱۳۵۸ ش.
. آل فقیه، الشیخ محمد جواد. عمار بن یاسر. بیروت: دارالتعارف للمطبوعات. ۱۴۱۲ ق./ ۱۹۹۲م.
. آل نواب، عبدالرب نواب الدین. الدعوه الی الله تعالی: دراسه مستوحاه من سوره النمل. بیروت: الدار الشامیه، دمشق: دار القلم، ط۱، ۱۴۱۰ق./ ۱۹۹۰م.
. ابن اسحاق بن یسار، محمد. سیره ابن اسحاق المسماه بكتاب المبتدأ و المبعث و المغازی. تحقیق و تعلیق محمد حمیدالله. قونیه: اداره النشر و التوزیع. ۱۴۰۱ق./ ۱۹۸۱م.
. ابن حجر العسقلانی، شهاب الدین ابوالفضل احمد بن علی. الاصابه فی تمییز الصحابه. بیروت: دار احیاء التراث العربی (افست از نسخهٔ چاپ مراكش در سال ۱۳۲۸ ق.)
. ابن سعد، الطبقات الكبری. ۸ جلد. بیروت: دار احیاء التراث العربی. ۱۴۵۲ق./ ۱۹۸۵م.
۷. ابن عبدالبر، یوسف بن عبدالله. الاستیعاب فی معرفه الاصحاب (فی هامش الاصابه فی تمییز الصحابه) بیروت: دار احیاء التراث العربی (افست از روی نسخه چاپ مراكش در سال ۱۳۲۸ ق.)
. ان القیم الجوزی، زاد المعارف فی هدی خیر العباد. راجعه و قدم له: طه عبدالرؤوف، القاهره: مصطفی الحلبی، ۱۳۹۰.
. این قیم الجوزیه، شمس الدین محمد بن ابی بكر بن ایوب الزرعی الدمشقی، التبیان فی اقسام القرآن. بیروت: عالم الكتب، بی تا.
۰. ابن كثیر، ابوالفداء، البدایه و النهایه. بیروت: مكتبه المعارف؛ اریاض: مكتبه النصر، ط۱، ۱۹۶۶ م.
۱. ابن منظور افریقی، العلامه محمد بن مكرم. لسان العرب. نسقه و علق علیه و وضع فهارسه: علی شیری. بیروت: دار احیاء التراث العربی، ط۱، ۱۹۸۸م./ ۱۴۰۸ ق.
۲. ان هشام. السیره النبویه، ج۱ و ۲. حققها و ضبطها و شرحها و وضع فهارسها: مصطفی السقا، ابراهیم الانباری، عبدالحفیظ شلبی. بیروت: دار احیاء التراث العربی، بی تا
۳. ابوخلیل، شوقی. الهجره: حدث غیرمجری التاریخ. ]دمشق[: دار الفكر، بی تا
۴. ابوزهره، محمد. خاتم پیامبران، ۳ ج. ترجمه: حسین صابری. مشهد: آستان قدس رضوی، بنیاد پژهشهای اسلامی، ۱۳۷۳ ش.
۵. الالوری، آدم عبدالله. تاریخ الدعوه الاسلامیه: من الامس الی الیوم. بیروت: دار مكتبه الحیاه، بی تا
۶. بخاری، ابو عبدالله. صحیح البخاری بشرح الكرمانی، ج۱۵. بیروت: دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۱ ق./ ۱۹۸۱ م.
۷. البستانی، محمود. دراسات فنیه فی قصص القرآن. مشهد: بنیاد پژوهشهای اسلامی، ط۱، ۱۴۰۸ ق.
۸. بلاذری، احمد بن یحیی. انساب الاشراف، ج۱. تحقیق: محمد حمیدالله. بی جا: معهد المخطوطات بجامعه الدول العربیه بالاشتراك مع دار المعارف بمصر، بی تا
۹. الجندی، انور. آفاق جدیده للدعوه الاسلامیه فی عالم الغرب. بیروت: موسسه ارساله، ط۳، ۱۴۰۷ ق./ ۱۹۸۷ م.
۰. الحاكم النیشابوری، الحافظ ابوعبدالله. المستدرك علی الصحیحین ( و بذیله التخلیص للحافظ الذهبی). حلب: مكتب المطبوعات الاسلامیه؛ بیروت:‍محمد امین، دمج، بی تا
۱. الحربی، علی بن جابر. منهج الدعوه النبویه فی المرحله المكیه. القاهره: الزهراء للاعلام العربی، ط۱، ۱۴۰۶ ق. ۱۹۸۶ م.
۲. الحلبی الشافعی، علی بن برهان الدین. انسان العیون فی سیره الامین المأمون (معروف به السیره الحلبیه) و بهامشها السیره النبویه و الآثار المحمدیه للسید احمد زینی دحلان. بیروت: المكتبه الاسلامیه، بی تا
۳. حمزه، عبداللطیف. الاعلام فی صدر الاسلام. القاهره: دار الفكر العربی۱۹۷۸،م.
۴. خندان، محسن. تبلیغ اسلامی و دانش ارتباطات اجتماعی. تهران: سازمان تبلیغات اسلامی، چ۱، ۱۳۷۴.
۵. الراغب اصفهانی، ابوالقاسم حسین بن محمد. المفردات فی غریب القرآن. تحقیق و ضبط: محمد سید كیلانی. تهران: كتابفروشی مرتضوی، چ۲، ۱۳۶۲ ش.
۶. الذهبی، شمس الدین محمد بن احمد بن عثمان. سیر اعلام النبلاء، ج۳. تحقیق: ابوسعید عمر بن غرامه العمروی. بیروت: دارالفكر. ط۱، ۱۴۱۷ ق./ ۱۹۹۷ م
۷. رهبر، محمدتقی. پژوهشی در تبلیغ. تهران: مركز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی، چ۱، ۱۳۷۱
۸. سابق، السید. دعوه الاسلام. بیروت: دار الكتاب العربی، ۱۴۰۵ ق./ ۱۹۸۵م.
۹. السیوطی، جلال الدین عبدالرحمن. الجامع الصغیر. (مختصر شرح الجامع الصغیر للمناوی علی ید مصطفی محمد عماره)، ۲ ج. القاهره: دار احیاء الكتب العربیه، ط۱، ۱۳۷۳ ق./ ۱۹۵۴م.
۰. سد محمد، محمد. المسؤولیه الاعلامیه فی الاسلام. قاهره: مكتبه الخانجی؛ الریاض: دار الرفاعی، ط۱، ۱۴۰۳ ق./ ۱۹۸۳م.
۱. شلبی، رؤوف، الدعوه الاسلامیه. القاهره: مجمع البحوث العلمیه، ص ۱۳۹۴
۲. الشوكانی، محمد بن علی. فتح القدیر الجامع بین فنی الروایه و الدرایه من علم التفسیر، ج۴. بی جا: دارالفكر، بی تا.
۳. ضیایی، علی اكبر. آیین سخنوری و نگرشی بر تاریخ آن. تهران: امیركبیر، چ۱، ۱۳۷۳ ش.
۴. طباطبائی، سید محمد حسین. المیزان فی تفسیر القرآن. ج۲۰. م: جماعه المدرسین.
۵. طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۵. قم: مكتبه آیه الله العظمی مرعشی نجفی، ط۱، ۱۴
۶. الطبرسی، ابوعلی فضل بن حسن. اعلام الوری باعلام الهدی. صححه و علق علیه: علی اكبر الغفاری. بیروت: دارالمعرفه، ق./ ۱۸۷۹م.
۷. طبری، محمد بن جریر. تاریخ الامم و الملوك، ج۲. بیروت: موسسه الاعلمی للمطبوعات. بی تا
۸. طبری، ابوجعفرمحمد بن جریر. جامع البیان فی تفسیر القرآن. ج۱۸. بیروت: دارالمعرفه، ۱۴۰۷ق./ ۱۹۸۷م.
۹. عباسی مقدم، مصطفی. نقش اسوه ها در تبلیغ و تربیت. تهران: مركز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی، چ۱، ۱۳۷۱ ش.
۰. عبدالعزیز، جمعه امین. الدعوه: قواعد و اصول. الاسكندریه: دارالدعوه، ط۲، ۱۴۰۹ق./ ۱۹۸۹م.
۱. عزتی، ابوالفضل. مقدمه ای بر تاریخ و علل و فلسفهٔ نشر اسلام. ]تبریز[: انجمن علمی ـ مذهبی دانشگاه آذرآبادگان، ۱۳۵۴ ش.
۲. علوان، عبدالله ناصح. وجوب تبلیغ الدعوه: فضل الدعوه و الدعاه. القاهره و بیروت: دارالسلام، ط۲، ۱۴۰۶ق./ ۱۹۸۶م.
۳. عماره، مصطفی محمد. مختصر شرح الجامع الصغیر للمناوی، ۲ ج. القاهره: دار احیاء الكتب العربیه، ط۱، ۱۳۷۳ق./ ۱۹۵۴م.
۴. لوش، احمد احمد. الدعوه الاسلامیه: اصولها و وسائلها. القاهره: دار الكتاب المصری، ط۲، ۱۴۰۷ق./ ۱۹۸۷م
۵. فارسی، جلال الدین. پیامبری و انقلاب. قم: امید، بی تا
۶. الفخر الرازی، التفسیر الكبیر. بیروت: دار احیاء التراث العربی، ط۳، بی تا
۷. فضل الله، سید محمدحسین. گامهایی در راه تبلیغ. ترجمه: احمد بهشتی. تهران: مركز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی، ۱۳۶۷ ش.
۸. فضل الله، سیدمحمد حسین. خطوات علی طریق الاسلام. بیروت: دار التعارف للمطبوعات، ۱۴۰۲ ق
۹. الكاندهلوی، محمد یوسف. ایاه الصحابه. بی جا: دار الفكر، ط۱، ۱۳۹۴ق./ ۱۹۷۴م.
۰. كحیل، عبدالوهاب. نگرشی بر جنگ روانی در صدر اسلام. ترجمه: محمد تقی رهبر. تهران: بنیاد بعثت، چ۱، ۱۳۷۴ ش.
۱. المدخلی، ربیع بن هادی. منهج الانبیاء فی الدعوه الی اللعه فیه الحكمه و العقل. الكویت: الدار اللفیه، ط۱، ۱۴۰۶ق./ ۱۹۸۶م.
۲. المصری، 
منبع : سایت پیامبر اعظم


همچنین مشاهده کنید