شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

اصلاحات فرهنگی امام علی (ع)


اصلاحات فرهنگی امام علی (ع)
من أصلح بینه و بین ا... أصلح ا... ما بینه و بین الناس و من أصلح أمر آخرته أصلح ا... له أمر دنیاه
هر آنكس كه رابطه خود وخدا را اصلاح كند، خداوند رابطه بین او و مردم را اصلاح خواهد كرد. و هر كس امور مربوط به آخرتش را پسندیده گرداند، خداوند كارهای دنیای او را صلاح خواهد بخشید.
مهمترین گام در یك برنامه جامع اصلاحات ، اصلاحات فرهنگی است. اگر اصلاحات فرهنگی در یك جامعه به خوبی شكل گرفت و فرهنگ و اعتقادات مردم متعالی شد، تمام ابعاد دیگر اصلاحات به راحتی محقق خواهد گشت.
● تعریف اصلاحات فرهنگی :
اصلاحات فرهنگی چیزی جز حاكمیت حقیقی دین (اسلام حقیقی) بر زندگی فرد و اجتماع نیست، در حقیقت هدف از اصلاحات فرهنگی، حاكم كردن ″خدامحوری″ بجای ″هوا محوری″ است.
در اینجا به دو اقدام اساسی امام (ع) در این زمینه می پردازیم :
۱) مبارزه با انحرافات دینی :
ـ نفی بدعتگرایی و مبارزه با جهل عمومی
مشكل مهمی كه در سر راه علی (ع) در هنگام تحویل گرفتن حكومت قرار داشت، انحرافات دینی و همان چیزی بود كه اصحاب تحت بدعتگرایی، عثمان را به آن متهم كرده بودند. جدای از بدعتها، مشكل مهم دیگر آن بود كه بسیاری از مردم آگاهی درستی از دین نداشت و اقدامی در جهت ارائه آگاهیهای مذهبی به آنان صورت نگرفته بود. در اینجا به ذكر برخی از نمونه های عینی تحریفات كه امام با آنها درگیر شد، می پردازیم:
خلیفه دوم و سوم بر این باور بودند كه آنان حق دارند تا در برخی ازامور برخلاف قرآن و سنت پیامبر اكرم (ص) ، برای خود تشریح ویژه واحكام جدید وضع نمایند. این افعال و اعمال خلفا به مرور زمان به عنوان یك اصل شرعی غیر قابل تخطی،‌توسط مسلمانان پذیرفته شد. از جمله ترك سهم ذوی القربی و مؤلفه قلوبهم، متعه و ... و یا بدعت برگزاری نماز تراویح- كه خلیفه دوم با پذیرفتن آنكه بدعت است می گفت كه بدعت خوبی است-، كامل خواندن نماز توسط عثمان در منا- برخلاف پیامبر (ص) و حتی خلفای قبل.
چون خلفا و صحابه معیار دقیقی برای نقض حكم خدا و یا سنت رسول گرامی اسلام (ص) نداشتند، در بسیاری مواقع دچار دوگانگی می گشتند از جمله آنجا كه از خلیفه دوم سؤال شد، آیا خلیفه مسلمین حق دارد برای خود جانشینی انتخاب كند یا خیر؟ او در پاسخ گفت: جانشین انتخاب نكردن سنت است و جانشین انتخاب كردن هم سنت ! (یعنی هر دو صحیح است. این پاسخ به این علت بود كه او بخوبی به خاطر داشت كه بعد از فوت پیامبر اكرم (ص) او و دوستانش- برخلاف واقع- بیان كرده بودند كه پیامبر برای خود جانشینی معین نكرده است واین سنت است ! اما خلیفه اول برخلاف سنت نبوی ( ! ) عمر را به جانشینی خود برگزید!)
امام در نامه ای به مالك فرمود :
فان هذا الدین كان اسیرا فی ایدی الاشرار، یعمل فیه بالهوی و تطلب به الدنیا (نامه ۵۳ نهج البلاغه)
این دین در دست اشرار اسیر بوده، در آن به هوس می راندند و به نام دین ، دنیا را می خواندند.
لغو ممنوعیت بیان احادیث پیامبر گرامی اسلام (ص) و برخورد با پدیده قصه خوانی
یكی از انحرافات مهمی كه بطور اصولی سبب ایجاد انحرافات زیادی در جامعه اسلامی شد، منع نقل و كتابت حدیث بود كه از زمان خلیفه دوم آغاز گردید و عملاً در ادامه كلام حسبنا كتاب الله و در جهت تضعیف سنت رسول الله انجام می گرفت. از زمان خلیفه دوم،‌ در كنار جلوگیری از كتابت حدیث، قصه خوانان كه عموماً از علمای یهود و نصاری بودند، اجازه یافتند تا در مساجد برای مردم قصص یهودی را درباره انبیای پیشین و رهبانان مسیحی نقل كنند و بدین ترتیب حجم زیادی از داستانهای دروغین و احادیث ساختگی وارد كتب دینی گردید. حضرت علی (ع) در برابر سیاست عدم كتابت حدیث بر فراز منبر اعلام فرمود:
كسانی كه مایل هستند تا علم را بنویسند، كاغذ و قلمی فراهم آورند.
″حارث اعور″ وسایل نوشتن فراهم نمود و آنچه حضرت نقل می كرد می نوشت. امام علی (ع) در كنار رواج كتابت حدیث، با پدیده قصه خوانی برخورد كرده از قصه خوانی به شدت نهی كرد و حتی زمانی كه امام به بصره آمد، تمام قصه خوانان را از مسجد بیرون نمود.
به هر روی امام آن چنان در اجرای دقیق سنت رسول خدا (ص) اصرار داشت كه حتی می كوشید تا تمامی حركات و سكناتش شبیه پیامبر اكرم (ص) باشد، چنانچه خود نیز می فرمود:
بهترین بنده خدا امام عادلی است كه در كار احیای سنت می كوشد
همانطور كه شرورترین بندگان خدا را پیشوای ظالمی است كه سنت را از بین ببرد. (نهج البلاغه خ ۱۶۴)
شاید بتوان گفت مهمترین ثمره حكومت ۵ ساله علی (ع) احیای سنت نبوی و نشان دادن چهره حقیقی اسلام به مردم آن زمان و انسانهای آینده است.
۲) مبارزه با فساد اجتماعی
مشكل دیگر امام فساد اجتماعی بود. رفاه گرایی شدید ، دنیاگرایی و فزون خواهی كه به علت گسترش زاید فتوحات و سرازیر شدن سیل عظیم غنائم به سرزمینهای اسلامی و فقدان رهبری آگاه جهت تربیت مداوم مردم و استفاده درست از این سرمایه ها رخ داده بود سبب تضعیف آرمانهاو ارزشهای دینی در جامعه گردیده، به دین جز به صورت ظاهری بهای چندانی داده نمی شد.
در چنین شرایطی امام علی (ع) مصمم شد تا در طی خطبه های خود در این باره مفصل صحبت كند و مردم را از دنیاگرایی پرهیز دهد. به همین قیاس، او طی نامه هایی به كارگزاران خویش، آنان را از نشستن بر سر سفره های رنگین كه در دورعثمان بسیار طبیعی شده بود، نهی نمود. با توجه به اهمیت بحث زهد و اعراض از دنیا و اینكه در میان موضوعات مطرح در كتاب نهج البلاغه ، بیشترین حجم را به خود اختصاص داده است، بطور مختصر به ابعاد این موضوع مهم می پردازیم :
▪ تعریف زهد :
«زهد» و «رغبت» اگر بدون متعلق ذكر شوند «نقطه مقابل یكدیگرند. زهد یعنی اعراض و بی میلی در مقابل رغبت كه عبارت است از كشش و میل. در نهج البلاغه دو تعریف از زهد ارائه شده است، كه هر دو، معنی فوق را می رساند :
۱) ای مردم زهد عبارت است از كوتاهی آرزو و سپاسگزاری هنگام نعمت و پارسایی نسبت به نبایستنیها (معصیتها) (خطبه ۷۹)
۲) (( الزهد بین الكلمتین من القرآن. قال الله سبحانه : ((لكیلا تأسوا علی ما فاتكم و لا تفرحوا بما آتاكم...)) (حكمت ۴۳۹)
یعنی : زهد در دو جمله قرآن خلاصه شده است : (( برای اینكه متأسف نشوید بر آنچه (از مادیات دنیا) از دست می دهید و شاد نكردید بر آنچه خدا به شما می دهد)) هر كس بر گذشته اندوه نخورد و برای آینده شادمان نشود بر هر دو جانب زهد دست یافته است.
▪ فلسفه زهد :
۱) ایثار : انسان زاهد آنچه دارد به نیازمندان می بخشد زیرا قلب حساس و درد آشنای او آنگاه به نعمتهای جهان دست می یازد كه انسان نیازمندی نباشد.
شعار ((الجار ثم الدار)) رسم جاری خاندان علی و زهرا بود،‌كه در آیات پرشكوه سوره ((دهر)) نیز منعكس گردیده است.
۲) همدردی : آنجا كه اجتماع به دو نیم می شود: برخوردار و محروم، در درجه اول كوشش مرد خدا این است كه به تعبیر امیرالمؤمنین (ع) وضع موجود مبنی بر پرخوری ظالم و گرسنگی مظلوم را دگرگون سازد و این پیمان خدا با دانایان است. در درجه دوم با ایثار و تقسیم آنچه در اختیار دارد به ترمیم وضع نابسامان مستمندان می پردازد اما همینكه می بیند عملاً‌ راه برخوردار كردن و رفع نیازمندیهای ایشان مسدود است، با همدردی و هم سطحی و شركت عملی در غم مستمندان، بر زخمهای دل آنها مرهم می گذارد.
علی (ع) در دوره خلافت بیش از هر وقت دیگر زاهدانه زندگی می كرد، می فرمود: خداوند بر پیشوایان دادگر فرض كرده است كه زندگی خویش را با طبقه ضعیف تطبیق دهند كه رنج فقر ، مستمندان را ناراحت نكند.
۳) آزادگی و آزادگی : انسان بالفطره میل به تصاحب، تملك و بهره مندی از اشیا دارد ولی آنجا كه می بیند اشیا به همان نسبت كه در بیرون او را مقتدر می سازند، در درون ضعیف و زبونش كرده و مملوك و برده خویش ساخته است، در مقابل این بردگی طغیان می كند و نام این طغیان ((زهد)) است، دلبستگی نداشتن شرط لازم آزادگی است،‌ اما شرط كافی نیست، عادت به حداقل برداشت از نعمتها و پرهیز از عادت به برداشت زیاد، شرط دیگر آزادگی است.
حضرت در خطبه ۱۵۸ در این باره می فرماید :
دنیا گذرگاه است نه قرارگاه و مردم در این معبر و گذرگاه دو دسته اند برخی خود را می فروشند و برده می سازند و خویشتن را تباه می كنند و برخی برعكس خویشتن را می خرند و آزاد می سازند.
۴) معنویت : اگر كسی بویی از معنویت برده باشد می داند كه انسان از قید هواپرستی آزاد نگردد و تا طفل جان از پستان طبیعت گرفته نشود و بصورت وسیله در نیاید ، سرزمین دل برای رشد و نمو احساسات پاك و اندیشه های تابناك و عواطف ملكوتی آماده نمی گردد.
● تضاد دنیا و آخرت :
مسأله تضاد دنیا و آخرت و اینكه نزدیكی به یكی مسبب دوری از دیگری می شود، همه مربوط به جهان دل و ضمیر انسان و دلبستگیها و عشقهاست، چرا كه خداوند به انسان دو دل نداده است. ((ما جعل الله لرجل من قلبین فی جوفه)) با یك دل بیش از یك معشوق نمی توان برگزید، این است كه وقتی از علی (ع) درباره جامه اش كه كهنه و مندرس بود سؤال كردند فرمود :همانا دنیا و آخرت دو دشمن مشخص و دو راه مختلفند، هركس دنیا را دوست بدارد و رشته تسلط دنیا را به گردن خود بیندازد تبعاً آخرت را و آنچه مربوط به آخرت است دشمن می دارد.[[زهد عبارت است از برداشت كم برای بازدهی زیاد]]
آری آنان كه از مواهب دنیوی كمتر استفاده می كنند، نه تنها در پیمودن مدارج عالیه انسانی سریعتر پیش می روند بلكه حتی در فعالیتهای جسمانی نیز افراد مقاومتر و پایدارتری هستند چرا كه پرهیز از غرق شدن در مادیات، گوهر فكر و اراده آدمی را جلا می بخشد.
منبع : امام علی


همچنین مشاهده کنید