جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا


والامردی‌ به‌ نام‌ چخوف‌


والامردی‌ به‌ نام‌ چخوف‌
● حتی‌ مرگش‌ هم‌ زیبا و آرام‌ بود
بی‌شك‌ آنتوان‌ چخوف‌ از پایه‌گذاران‌ و از اساتید برجسته‌ داستان‌ كوتاه‌ ادبیات‌ روسیه‌ است‌. او كه‌ علاوه‌ بر نوشتن‌ داستان‌ كوتاه‌ در نمایشنامه‌نویسی‌ نیز توانا بوده‌، همواره‌ سعی‌ بر آن‌ داشته‌ تا در نوشته‌های‌ خود، معضلات‌ اجتماعی‌ جامعه‌ آن‌ روز روسیه‌ را با زبانی‌ طنز به‌ رشته‌ تحریر درآورد. او نویسنده‌یی‌ است‌ بشردوست‌، آزادیخواه‌ و روشنفكر كه‌ با رذایلی‌ همچون‌ فساد، دروغ‌، كوته‌نظری‌، تحمل‌ ظلم‌ و جور به‌ ستیز برمی‌خیزد، او كنار خواننده‌ خویش‌ می‌نشیند و از آینده‌یی‌ درخشان‌ و زندگانی‌ سعادتمندانه‌ سخن‌ می‌گوید و برای‌ رسیدن‌ به‌ اصول‌ مترقی‌، افكار برجسته‌یی‌ به‌ خوانندگان‌ آثار خود تلقین‌ می‌كند.
«آنتوان‌ پاولویچ‌ چخوف‌» در هفدهم‌ ژانویه‌ ۱۸۶۰ در شهر «تاگان‌ روگ‌» واقع‌ در شمال‌ قفقاز در خانواده‌یی‌ فقیر اما با استعداد متولد شد. او از دوران‌ كودكی‌اش‌ تنها رفتارهای‌ خشونت‌بار و مستبدانه‌ پدرش‌ نسبت‌ به‌ مادرش‌ را به‌ یاد می‌آورد. بعدها او در سال‌ ۱۸۸۹ در نامه‌یی‌ به‌ برادرش‌ الكساندر چنین‌ می‌نویسد: «می‌خواهم‌ به‌ یادت‌ بیاورم‌ كه‌ خشونت‌ و دروغ‌، زندگی‌ مادرمان‌ را نابود كرد. رفتار ددمنشانه‌ و نادرست‌ پدر آنچنان‌ دوران‌ كودكی‌ ما را به‌ تباهی‌ كشاند كه‌ حتی‌ یادآوری‌ آن‌ هم‌ دردناك‌ و تهوع‌آور است‌. بهانه‌ شور بودن‌ سوپ‌ كافی‌ بود تا قشقرقی‌ به‌ راه‌ بیفتد و خانه‌ بر سر همه‌ خراب‌ شود. پدرمان‌ همیشه‌ مادر را دیوانه‌ خطاب‌ می‌كرد و زندگی‌ را به‌ كام‌ همه‌ تلخ‌ می‌ساخت‌. خشونت‌ با اهل‌ خانواده‌ از جنایت‌ هم‌ بدتر است‌...»
دوران‌ كودكی‌ چخوف‌ از تنبیه‌ بدنی‌، كار طاقت‌فرسای‌ روزانه‌، كم‌خوابی‌، توهین‌ و سرزنش‌ پر بود. خودش‌ در كتاب‌ خاطراتش‌ چنین‌ می‌نویسد: «در كودكی‌ به‌ ندرت‌ مورد لطف‌ و نوازش‌ واقع‌ شدم‌، بطوری‌ كه‌ اگر كسی‌ گهگاه‌ به‌ من‌ مهر می‌ورزید، چون‌ به‌ آن‌ عادت‌ نداشتم‌، برایم‌ عجیب‌ و حتی‌ غیرعادی‌ جلوه‌ می‌كرد.»
به‌ هر روی‌ درآمد ماهیانه‌ پدر آنتوان‌، هزینه‌ زندگی‌ خانواده‌ را تامین‌ نمی‌كرد و به‌ همین‌ علت‌ او از كودكی‌ با مفهوم‌ فقر و تنگدستی‌ آشنا شد. اما هیچ‌گاه‌ از فقر خانوادگی‌اش‌ شكوه‌ نكرد و حتی‌ توانست‌ با موفقیت‌، تحصیلات‌ مقدماتی‌ خود را به‌ اتمام‌ رسانده‌ و برای‌ تحصیل‌ در دانشكده‌ پزشكی‌ عازم‌ مسكو شد. او در سال‌ ۱۸۷۹ در نوزده‌سالگی‌ وارد دانشگاه‌ مسكو شد و به‌ تحصیل‌ رشته‌ پزشكی‌ پرداخت‌. در سال‌های‌ تحصیل‌ در دانشگاه‌، به‌ نوشتن‌ داستان‌ها و مقالات‌ در مطبوعات‌ فكاهی‌ مشغول‌ شد از همین‌ رو وقتی‌ در سال‌ ۱۸۸۴ موفق‌ به‌ اخذ مدرك‌ دكترای‌ پزشكی‌ شد، در نویسندگی‌ مهارت‌ تام‌ پیدا كرد. اما به‌ نظر می‌رسد كه‌ چخوف‌ در نویسندگی‌ موفق‌تر شد. تعداد روزافزون‌ خوانندگان‌ داستان‌هایش‌ موید این‌ ادعا است‌ و تنها در خلال‌ دو سال‌ به‌ طبابت‌ پرداخت‌ و همه‌ وقت‌ خود را مصروف‌ نوشتن‌ كرد.
اگرچه‌ آنتوان‌ چخوف‌ به‌ بیماری‌ سل‌ مبتلا شد و همین‌ بیماری‌ نیز علت‌ مرگش‌ شد اما حاضر نبود دست‌ از نوشتن‌ بردارد و تقریبا تمام‌ ساعات‌ فراغت‌ خود را سرگرم‌ نوشتن‌ بود و برای‌ مطالعه‌ روحیات‌ و آداب‌ و رسوم‌ مردم‌ به‌ مسافرت‌های‌ زیادی‌ رفت‌. در یكی‌ از همین‌ سفرهایش‌، راه‌ سیبری‌ را در پیش‌ گرفت‌ و در آنجا اوضاع‌ و احوال‌ تبعیدی‌ها را مطالعه‌ كرد كه‌ زمینه‌ساز نوشتن‌ داستان‌ «جزیره‌ ساخالین‌» بود كه‌ در سال‌ ۱۸۹۱ به‌ چاپ‌ رسید. در همان‌ سال‌ نمایشنامه‌ خود را به‌ نام‌ «مرغ‌ نوروزی‌» را در مسكو انتشار داد اما این‌ اثر در «پترزبورگ‌» با عدم‌ موفقیت‌ روبرو شد، حال‌ آنكه‌ دو سال‌ بعد، از این‌ نمایشنامه‌ استقبال‌ شایان‌ توجهی‌ صورت‌ گرفت‌. در همین‌ سالها نمایشنامه‌هایی‌ همچون‌ «عمو واینا»، «سه‌ خواهران‌»، «باغ‌ گیلاس‌» به‌ رشته‌ تحریر درآمد كه‌ با موفقیت‌ بسیاری‌ همراه‌ شد.
آنتوان‌ چخوف‌ در سال‌ ۱۹۰۱ با یك‌ هنرپیشه‌ زیباروی‌ روسی‌ به‌ نام‌ «اولگا كپنیر» ازدواج‌ كرد. اما این‌ ازدواج‌ تنها سه‌ سال‌ به‌ طول‌ انجامید زیرا حال‌ جسمی‌ چخوف‌ وخیم‌تر می‌شد و به‌ دستور پزشكان‌ به‌ ناچار به‌ نقاط‌ جنوبی‌ فرانسه‌ رفت‌ و با وجود آنكه‌ كاركردن‌ برایش‌ بسیار زیان‌بخش‌ بود اما دست‌ از كارهای‌ ادبی‌ نكشید و پس‌ از مدتی‌ اقامت‌ در آن‌ كشور به‌ ایتالیا و آلمان‌ رفت‌ اما بالاخره‌ به‌ كشورش‌ بازگشت‌ و در سال‌ ۱۹۰۴ بر اثر ابتلای‌ چندین‌ ساله‌ به‌ سل‌ از دنیا رفت‌.
برادرش‌ میخاییل‌ چخوف‌ در كتاب‌ خاطراتش‌ در خصوص‌ مرگ‌ آنتوان‌ چنین‌ می‌نگارد: «بهار ۱۹۰۴ فرارسیده‌ بود، وضع‌ جسمانی‌ چخوف‌ روزبه‌روز بدتر می‌شد. علایم‌ خطرناك‌ معده‌ نشان‌ می‌داد كه‌ چخوف‌ به‌ بیماری‌ سل‌ روده‌ دچار شده‌ است‌.
پزشكان‌ پس‌ از مشاوره‌ تصمیم‌ گرفتند چخوف‌ را به‌ «بادن‌ ویلر» بفرستند. مقدمات‌ سفر به‌ خارج‌ فراهم‌ شد. من‌ و همه‌ دوروبری‌ها مرتب‌ به‌ دیدن‌ او می‌رفتیم‌ تا در این‌ واپسین‌ روزها بیشتر او را ببینیم‌. ولی‌ حال‌ رنجور او اجازه‌ نمی‌داد تا ما هرچقدر كه‌ دلمان‌ می‌خواهد نزد او برویم‌. در همان‌ حال‌ پریشان‌ هم‌ روحیه‌ شادابش‌ را حفظ‌ می‌كرد و خیال‌ نوشتن‌ نمایشنامه‌یی‌ تازه‌ را در سر می‌پروراند. در تابستان‌ ۱۹۰۴ خبر غم‌انگیز مرگ‌ چخوف‌ را در بادن‌ ویلر شنیدم‌، حتی‌ مرگ‌ او زیبا و آرام‌ بود.
یك‌ بار آنتوان‌ چخوف‌ در باغ‌ خانه‌اش‌ گردش‌ می‌كرد، تولستوی‌ بیمار روی‌ ایوان‌ بر صندلی‌ دسته‌داری‌ نشسته‌ بود، در حالی‌ كه‌ به‌ چخوف‌ چشم‌ دوخته‌ بود، زیرلب‌ گفت‌: چه‌ جوان‌ نازنینی‌! نجابت‌ و شرم‌ دوشیزگان‌ را دارد. مانند دختركان‌ معصوم‌ گام‌ بر می‌دارد. او انسان‌ والایی‌ است‌.
از آثار او می‌توان‌ به‌ «علامت‌ زمانه‌»، «خاطرات‌ یك‌ دختر جوان‌»، «چاق‌ و لاغر»، «اطلاع‌»، «مرگ‌ كارمند»، «سرگذشت‌ غم‌انگیز»، «بدبختی‌»، «پشتیبانی‌»، «آزادیخواه‌»، «نماینده‌ مجلس‌»، «حقیقت‌ خالا»، «چگونه‌ زن‌ قانونی‌ گرفتم‌»، «طبیعت‌ پر معما»، «داستان‌ كسالت‌آور»، «مرغ‌ دریایی‌»، «تمشك‌ تیغ‌دار»، «جنایتكار» و «بیست‌ و پنج‌ روبل‌» اشاره‌ كرد.
از جمله‌ مهمترین‌ داستان‌های‌ آنتوان‌ چخوف‌ «مرغ‌ دریایی‌» است‌ كه‌ نقطه‌ عطفی‌ در زندگی‌ او به‌ شمار می‌آید. او در این‌ داستان‌ افكار و ایده‌های‌ والایش‌ درباره‌ هنر، قریحه‌ هنری‌ و ماهیت‌ آن‌ را با صراحت‌ تمام‌ و كمال‌ ابراز می‌كند. سراسر داستان‌ پر است‌ از رنج‌ و اندوه‌ و پوچی‌ آدم‌های‌ به‌ تنگ‌ آمده‌ از روزمرگی‌ زندگی‌.
مرغ‌ دریایی‌ پر است‌ از عشق‌، عشق‌های‌ ناكام‌ و شكست‌خورده‌ كه‌ همچون‌ خوره‌ روح‌ آدم‌ را به‌ فرسایش‌ می‌كشاند. عشق‌های‌ پرملال‌ و كهنه‌، عشق‌های‌ یكجانبه‌ و مصیبت‌بار شش‌ رابطه‌ تودرتو و پیچیده‌ عاشقانه‌ بستر اصلی‌ داستان‌ مرغ‌ دریایی‌ است‌. شخصیت‌های‌ داستان‌های‌ چخوف‌ با واقعیت‌های‌ تلخ‌ جامعه‌ آشنایند چون‌ از نهاد آن‌ برخاسته‌اند. آنها به‌ قول‌ چخوف‌ «بردگان‌ ابتذال‌» هستند. آنها گرفتار منجلاب‌ كسالت‌، ناتوانی‌ و در آستانه‌ اضمحلالند. زیرا او انسان‌ آن‌ روزگار را چنین‌ می‌دید.
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید