جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا


یادی از پرویز فنی زاده ــ بزرگ مرد کوچک


یادی از پرویز فنی زاده ــ بزرگ مرد کوچک
▪ حسین افصحی ـ تورنتو: ۲۵ سال پیش در چهارم اسفند ماه خبرشدیم "ستاره ای" از تئاتر و سینمای و تلویزیون ایران غروب كرد. ۲۵ سال گذشت، و هنوز كه هنوز است جایگزینی برایش پدید نیامد و هنوز در فقدان این هنرمند اشك میریزیم و جایش را در صحنه و سینما و تلویزیون میبینیم. هرچند كاری كه شایسته او باشد انجام نشده است.
من كه همچنان باورم نمیشود كه او نیست، نمیتوانم باور كنم "پرویز فنی زاده" نیست و گاهی اوقات فكر میكنم آرام آرام وارد میشود و گوشه ای مینشیند و پیشنهاد میكند تمرین را آغاز كنیم.
"پرویز فنی زاده" با بلوز یقه اسكی و كت اسپرتش میآمد كه اولین تجربه كارگردانی را در تئاتر انجام دهد. و من به عنوان دستیار كارگردان در كنارش بودم. داشتیم نمایش "خدا را هجی كن" را تمرین میكردیم. در پاییز قبل از انقلاب ۵۷ و چون جای تمرین مناسب نداشتیم در خانه یكی از بازیگران تمرین میكردیم. فنی زاده میآمد و آرام گوشه ای مینشست و میگفت تمرین را شروع كنیم. خیلی آرام بود. چون مشكلات خودش را حل كرده بود و خودش را نجات داده بود اگر بشود گفت نجات و كلاسهای گروهی "تراپی" میرفت. بهش میگفتیم خودت هم بازی كن. میگفت نه میخواهم تجربه كارگردانی را برای بار اول درست انجام دهم. كار در سه ماه تمرین آماده شد ولی هیچ سالنی برای اجرا در اختیارش قرار نگرفت. یادش به خیر همیشه سر تمرین میگفت: بچه ها از یه كمی پایین تر شروع كنید.
بزرگترین امتیاز "فنی زاده" این بود كه میخواست "فنی زاده" باشد و نه كسی دیگر و به خاطر همین هم نوع بازی او از جنس بازی خود او بود.
اگر آقای "حكمتی" بود در رگبار، آقای حكمتی بود كه هیچ وجه تشابهی با "ملیجك" در سلطان صاحب قران نداشت و در همان زمان "مش قاسم"دایی جان ناپلئون بود كه با همه اینها متفاوت بود، افسوس كه از كارهای تئاتری اش چیزی در دست نیست. شاید فقط چند عكس در آلبوم همكاران.
جالب این است كه هنرمندانی چون "فنی زاده" همیشه دچار كمبودهای مادی و تنگناهای" گذران زندگی بوده و هستند. او تعریف میكرد وقتی جایزه بهترین بازیگر را از دست "جوزف لوزی" می گرفتم. داشتم فكر میكردم اگر دوستم لباس به هم قرض نمیداد، چگونه باید در این مراسم شركت میكردم. ۱۶ سال بود كه به عنوان بازیگر قراردادی در اداره تئاتر کار می کرد و وقتی كه رفت بر سر مزارش حكم رسمی استخدامی اش را به دست همسرش دادند. اما او هیچگاه نه نالید و نه پیش كسی گلایه كرد. سوخت و سوخت تا تمام شد. در ۲۵ سالگی فقدان فنی زاده، نظر یارانش را در احوال او جویا شدیم.
● یاران تئاتری از فنی زاده میگویند
▪ جعفر والی: فنی زاده، هنرمند مردمی بود. هنرمندی كه تا عمق جامعه رسوخ كرده بود. وقتی میگوییم "هنرمند مردمی" شاید در اذهان مفهومی مجرد باشد اما رسیدن به این مرحله لازمه اش این است كه از تنگناها، كوره های آزمایش و خیلی از "درد"ها و مسایل مردم عبور كرده باشی و این سعادتی است كه نصیب هر هنرمندی نمیشود. پرویز این سعادت را پیدا كرده بود.
به گمان من شاهكارهای "فنی زاده" روی صحنه بود، چرا كه هر شب شكفته گی تازه ای از او میدیدیم. روی صحنه چنان تر و تازه بود كه بازیگران مقابلش را وادار میساخت تا هر شب هوشیارانه نقش شان را ایفا كنند زیرا نمیتوانستند بدیهه سازی های "پرویز" را پیش بینی كنند. در این میان آنچه اهمیت دارد‌ این است كه كشف ابعاد جدید شخصیت هایی كه توسط پرویز، به طور مداوم انجام میپذیرفت، هیچگاه از دایره آن كاراكتر دور نبود.
به نظر من بررسی بازیگری فنی زاده به عنوان تكنیك بازیگری برای خیلی از جوانان دست اندركار تئاتر میتواند آموزنده باشد.
صدای فنی زاده صدایی در برهوت بود و اگر تنها یك نفر، فقط یك نفر فریادش را میشنید و به علت این فریاد پی میبرد، میتوانست پاداشی برای آورنده آن فریاد باشد. خوشحالم كه فریاد او آنقدر رسا بود كه به گوش خیلی ها رسید. ارزشی كه جامعه "هنر فهم" ایران برای "پرویز فنی زاده" قائل شد، میتواند برای تمامی آدمهایی كه دارند راهش را ادامه میدهند، مایه امیدواری باشد.
فاجعه "پرویز" یك فاجعه شخصی نیست، یك تراژدی عمومی است.
▪ فرزانه تائیدی: نزدیك به شانزده سال بود كه پرویز فنی زاده را میشناختم و در رابطه با كارمان در مجموع میتوانم بگویم نزدیك به ۲۰ نمایشنامه ی صحنه ای و تلویزیونی با او كار كردم كه اكثر نمایشنامه های تلویزیونی مربوط به زمانی میشود كه نمایشنامه ها به طور زنده از تلویزیون پخش میشد. در نتیجه تنها یادگاری كه از این همكاریها دارم مقداری عكس است و دنیایی خاطره. تمام لحظات همكاری ما پر از خاطره است. بخصوص پشت صحنه تئاتر كه هر بازیگر تئاتری میداند كه پشت صحنه دنیایی است پر از صداقت و صمیمت و هیجان ــ به هر حال برای آنكه سخن را كوتاه كرده باشم فقط به خاطره ای اشاره میكنم كه بازگوكننده روحیه شاد و در عین حال هوشمند "فنی زاده" و بی اعتنا بودن او به مسائل مادی و هر آنچه كه به طریقی به عوامفریبی و ظاهربینی مربوط میشود، بود.
روزی به دلیل كاری من و "پرویز" به استودیوی میثاقیه مراجعه كرده بودیم، در بازگشت از استودیو سر چهارراه قوام السلطنه روبروی سینمای ایفل در انتظار تاكسی ایستادیم. این انتظار ما كم كم طولانی شد و طبیعتا توجه مردم به من و "فنی زاده" كه به هر حال چهره های شناخته شده بودیم جلب شد. از طرفی انتظار ما طولانی شد و باز هم از تاكسی خبری نشد. در همین حال "فنی زاده" با حالتی بسیار شاد و بشاش، بدون آنكه در آن نشانه اعتراض باشد با طنزی بسیار گزنده و زیبا و با صدای تقریبا بلند گفت: ای آقایون رانندگان تاكسی آهای آقایون ماشین دارها . . . من و خانم تاییدی دو تا دست طلایی داریم كه داره دست میزنه و اسمش هم جایزه سپاسه . . . حاضریم آنها را تقدیم حضورتان كنیم . . . لطفا ما را به مقصدمان برسانیم.
فكر میكنم با گفتن این جمله خیلی از دردهای جماعت هنرمند متعهد را بیان كرد.
▪ زنده یاد خلیل موحد دیلمقانی: كار كردن با "او" خیلی آسان بود، با آرامش كارش را انجام میداد و هر لحظه كه تمرین پیشرفت میكرد، با خلاقیت هایش، همكارانش را سرشار از انرژی میساخت.
كار با او راحت بود زیرا كافی بود كه تنها یك بار كاراكتر را برایش تشریح كنی آنگاه "پرویز" خود به كشف ریزه كاریهای شخصیت مبادرت میكرد و كمکی شایان بود برای كارگردان.
"فنی زاده" به عقیده من یك "كمدین" بود. كمدینی به معنای دقیق و علمی آن، كمدینی كه میتوانست هم كمدی بازی كند و هم تراژدی . . .
هیچوقت ندیدم از نقشی كه به او محول میشد گله ای داشته باشد، هم چنان كه هرگز ندیده ام از كسی "بد" بگوید. برخلاف نطر عده ای كه او را آدم بی مطالعه ای میدانستند، شدیدا اهل مطالعه بود. ولی هرگز به این مسئله تظاهر نمیكرد‌. . . و همین عدم تظاهر به مطالعه بود كه برای برخی تصور "بی مطالعه گی" او را پیش آورده بود.
پرویز عقیده داشت مهمترین عامل تعالی كار یك هنرمند "عشق" است. عشق به كاری كه انجام میدهد.
▪ ایرن:
گفتن درباره ی خصوصیات "فنی زاده" حرف بیهوده ای است، همه این شناخت را از او دارند. مسئله مهم این است كه نبایستی میگذاشتیم این "گوهر" از بین برود . . . بایستی مانع از رخداد فاجعه "پرویز" میشدیم . . . اگر قبول داشتیم "فنی زاده"، "بی همتا" و "یگانه‌" است، چرا نكوشیدیم تا از رفتنی چنین ناباورانه و "زودرس" جلوگیری كنیم.
مهم این است نبایست میگذاشتیم او از دستمان برود . . . و دریغا كه خیلی راحت باعث رفتنش شدیم.
من معتقدم به جای آنكه در رثای كسی به "چكنم . . . چكنم" بنشینیم، در زمان حیاتش وی را دریابیم . . . بكوشیم تا محبت ها و یگانگی ها را جایگزین عداوت ها، حب و بغض ها و كارشكنی ها علیه یكدیگر بسازیم زیرا به گمان من در جامعه هنری ای كه كسی به فكر هنرمندانش نیست، تنها اعضای خود این خانواده هستند كه میتوانند مددكار و حامی و پشتیبان هم باشند و با پرداختن به مسائل خویش، مانع از تراژدی غم انگیز "پرویز" شوند.
▪ بهروز به نژاد: ‌مهم این است كه انسان به هنگام زنده بودن مورد بحث باشد، افسوس كه پس از مرگ همه دور هم جمع میشوند و شخص از دست رفته را مركز بحث و خاطره قرار میدهند و به هر حال تعریف و تمجید هم از دهان آدمها بیرون میریزد.
انسانی چون "پرویز فنی زاده" (صفت انسان را به تمام معنی درباره اش اطلاق میكنم) در زندگیش كه میتوان گفت هنرش و محیط هنریش بود به عقیده من همیشه رنج‌ میبرد. در محیطی كه آدمها سایه همدیگر را با تیر میزنند، وای به حال انسانی كه با صداقت و سخاوت هنریش پا به میدان گذارد، جز رنج و خود خوری و گوشه گیری نتیجه ای حاصلش نمیشود.
حرفهایی در این زمینه كه فنی زاده هنرمند‌ است ولی حیف كه كار كردن با او مشكل است و اینكه بدقول است و فلان و بهمان است، تماما از دهان هم حرفه ای هایش درمیآید. به این امید كه شاید‌ به این وسیله او را از میدان به در كنند، بزرگان سینما و تئاتر ما هیچگاه نمیخواستند قبول كنند كه پرویز "بزرگ مرد كوچك" محیط هنری ماست. من معتقدم با او كار كردن نه تنها مشكل نبود، بلكه بسیار دلچسب و خوشایند بود، چون اشكال از دیگران بود كه او را و احساس ظریف و چون بلور شكننده اش را درك نمیكردند و باعث میشدند كه همیشه پرویز در لاك خودش فرو برود و اوقاتش را دور از جنجالها و مسائل متداول جامعه هنری ما، سر كند.
جامعه هنری ما هنوز كه هنوز است واقعیت از دست دادن "فنی" را حس نكرده است. انسانی را از دست دادیم كه نه تنها نمونه اش را نداشتیم، بلكه به این زودیها و شاید هیچوقت چون او را بین خود نخواهیم دید.
محیط هنری ما به دلیل متداول بودن صفات و رفتار كلیشه ای در آن، یک هنرمند با صفات انسانی و احساسی لطیف را مشكل درون خود میپذیرد. مگر آنكه چون "پرویز" باشی با قدرتی باور نكردنی در "خلق كاراكترهای مختلف."
در تنهایی مردن و یا‌ در دنیایی ورای دنیای معمولی دیگران زندگی شبه مرگ داشتن این سرنوشت محتوم بسیاری از ماست. فكر كن در جایی زندگی كنی كه دقیقا صفات انسانی تاثیر معكوس دارد و تنهایی آخرین پاداش توست.
▪ رضا كرم رضایی:
در میان عشق پرویز به تئاتر همین كافی است كه بگوییم، زمانی كه در روزنامه اطلاعات كارگر حروف چین بود، برای پرداختن به تئاتر از محیط كارش فرار میكرد . . . بدون آنكه مسائل مادی زندگی اش را در نظر بگیرد و چنین شد كه از روزنامه بیرونش كردند.
به نظر من "فنی زاده" در هر جامعه ای رشد پیدا میكرد، یكی از نوابغ دنیای هنر میشد. لاكن جامعه و مسئولان فرهنگی و هنری این مملكت هرگز ارجمندی هنر او و والایی انسان بودنش را درك نكردند.
او به دلیل صداقت و سلامت نفسی كه در شخصیت اش متبلور بود، مثل همه ی آدمهای صادق و صالح كه در جامعه آسیب زننده زندگی میكنند، آسیب پذیر بود.
▪ عباس مغفوریان:
كمتر شنیدم كه پرویز "منم . . . منم" بزند. این حكایت افتادگی او بود. كار كردن با پرویز برای هر كارگردانی لذت بخش بود، عده ای معتقدند كه او تیپ ساز بود. در حالی كه مطلقا چنین نبود. او بازیگری بود كه از طریق احساس به عمق شخصیت و ذات كاراكتری كه به او محول شده بود پی میبرد و به این سبب بود كه میتوانست "تیپ" را خلق كند. بنابر این تصور "تیپ ساز" بودن او، تصوری مردد است. چرا كه اگر تیپ ساز بود هرگز قادر به خلق و جان بخشیدن به شخصیتها و كاراكترهای گوناگونی كه برعهده اش گذارده میشد، نمیبود و فقط در یك حالت درجا میزد . . . در حالی كه میدانیم پرویز هرگز در كار بازیگری در جا نزد . . اگر پرویز "اعتیاد" هم داشت، این پرویز نبود كه به جانب اعتیاد رفت، بلكه موقعیت های اداری و گرفتاریهای اجتماعی او در آن زمان بودند كه پرویز را به آن سمت كشاندند.
آدم با پرنسیبی چون او چگونه میتوانست به این راه كشانده شود، این غیرممكن بود. مگر آنكه به این راه كشاندندش. . .
▪ محمدعلی كشاورز: اولین باری كه با "پرویز" برخورد كردم، در زنگ تفریح كلاس حمید سمندریان بود.
"حمید" همیشه از استعداد او صحبت میكرد و وقتی برای اولین بار با اجرای نقش "فیگوران" در "پیس پولوفت، شبح كوچك" بر روی صحنه رفت، با همان نقش كوچك، جوهر هنری خود را بروز داد.
نخستین نقش بلندی كه روی صحنه بازی كرد، در پیش "غروب روزهای خطرناك پاییز" بود كه نقش مقابل او را من داشتم . . با وجود آنكه جوان بود و كم تجربه، ولی نقش خودش را چنان بازی كرد و چنان تمامی ابعاد مختلف پرسوناژ را تجسم بخشید كه واقعا فوق العاده بود، همبازی بودن با او باعث خوشحالی من بود. بسیار متاسفم كه بعضی در لباس دوستی های ظاهری چنین استعدادهایی را از بین میبرند.
▪ عزت الله انتظامی: حیف شد ــ ‌او استثنا بود ــ جرقه ای بود برای تمامی ادوار هنری ما . . . كه خیلی زود خاكستر فرهنگی، غلط خاموشش كرد. باور من این است كه "پرویز" قربانی سیستم غلط فرهنگی شد . . . كزاز نبود كه او را از ما گرفت. این سیستمهای كثیف هستند كه مایه مرگ چون اویی میشوند . . . پرویز نیازی به تعریف ندارد. احتیاجی ندارد كه بگوییم چنین و چنان بود او فقط انسان بود . . . و هنرمند انسان.
حیف كه به بیراهه كشاندنش ــ و او فقط به خاطر صداقتی كه داشت، صداقت در كار و صادق بودن در دوستی، فریب هر كس و ناكسی را میخورد . . .
بر گرفته از:
www.shahrvand.com
منبع : پایگاه اطلاع‌رسانی رادیو ندا


همچنین مشاهده کنید