جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا


ژرارد دیپاردیو، شوالیه سینمـای فرانسه


ژرارد دیپاردیو، شوالیه سینمـای فرانسه
(ژرارد دیپاردیو) یكی از تنومند‌ترین، پرقدرت‌ترین و با استعدادترین بازیگران نقش اول مرد كه از دهه هفتاد تاكنون، به (غول دهاتی) معروف بود. او آنقدر خود را پر قدرت و دقیق نشان دادهكه وجود او در عالم سینما به یك ضرورت بدل شده است.
ژرارد در بیست و هفتم دسامبر ۱۹۴۸ در فرانسه و در یك خانواده فقیر به دنیا آمد. پدرش یك حلبی‌ساز بود. حلبی‌سازی كه علاقه شدیدی به الكل داشت. دوران كودكی دیپاردیو درست شبیه به داستان‌های چارلز دیكنز بود. مثل كودكی دیوید كاپرفیلد یا اولیورتویست پر از داستانهایی از زیر پا گذاشتن قانون آن هم به خاطر اینكه شكم خود را سیر كند.
او در دوازده سالگی مدرسه را رها كرد و سوار بر اتومبیل‌های گذری به شهرهای مختلف رفت. او اتومبیل می‌دزدید و در بازار سیاه جنس می‌فروخت. شاید اگر بخت با او یار نبود و سینما او را كشف نمی‌كرد، سرنوشتش این بود كه در دنیای جرم و جنایت زندگی كند و در زندان‌های گوناگون عمر را به انتها برساند. دیپاردیو فقط در ده سال گذشته حدود چهل فیلم بازی كرده است. فیلم‌های (دستمالت را در‌ بیاور) ، (استاولسكی)، (آخرین مترو) و... ولی اصلی‌ترین بازی او نقش (موریس) در فیلم (لولو) است. او در این فیلم در نقش مردی پاریسی و طرد شده از اجتماع ظاهر شده كه بیش از كار كردن به خوش گذرانی علاقه دارد.
دیپاردیو استعداد زیادی در یادگیری زبان انگلیسی ندارد. او با لحن دست و پا شكسته‌‌ای به نقل از یكی از فیلم‌هایش می‌گوید:(شاید وقتی چهل سالم شد بتوانم انگلیسی حرف بزنم.) وی در ادامه می‌افزاید: (در سال ۲۰۰۰ سعی كردم انگلیسی یاد بگیرم و شروع به تمرین كردم. قرار بود یك فیلم انگلیسی زبان بازی‌ كنم. فیلم (بای بای میمون) ساخته (ماركو فرری) ولی در طول بازی من تا حد امكان سعی می‌كردم حرفی نزنم و منظورم را با سوت زدن برسانم)!
او درباره سالهای كودكی خود می‌گوید: من اهل (شاتورو) فرانسه هستم. در منطقه‌ای به نام (بری.) آن جا یك جایی مثل پنسیلوانیاست. یك شهر كوچك و بسیار خسته كننده. خانواده ما خیلی پر جمعیت بود. ما شش نفر بودیم كه همگی با هم در دو اتاق زندگی می‌كردیم. خیلی حرف است . دوازده سال و نیمه بودم كه از خانه بیرون زدم و به سمت دریا به راه افتادم. دیدن دریا اولین آرزوی من بود. اگر قرار باشد كه یك روزی فیلم بسازم، فیلمی درباره همین پسربچه می‌سازم. پسر بچه‌ای كه همانی شد كه دیگران می‌خواستند. سرنوشت این پسر بچه بستگی به این داشت كه چه كسی سر راهش قرار می‌گیرد. چرا كه انسانها كاراكترهای مختلفی دارند. خیلی وقت است كه به فكر ساخت چنین فیلمی هستم. ژرارد جوان یك پسرك ظرف‌شوی و دست فروش بود تا اینكه به (ری‌ویه‌را) رسید. دیپاردیو می‌گوید: (من برای مردم چتر نگه می‌داشتم. كار سختی بود. آخه خیلی كوچك بودم. دستهایم خسته می‌شد ولی باید بگویم خیلی هم قوی بودم. مجبور بودم درباره سنم دروغ بگویم. درباره همه چیز دروغ میگفتم. _مجبور بودم .) دیپاردیو خالكوبی كوچكی از یك ستاره بر روی بازوی عضلانی خود دارد. او درباره این خالكوبی می‌گوید:( آن موقع دوازده سالم بود و مدتی بود كه از خانه رفته بودم. دلم می‌خواست خالكوبی داشته باشم. شاید می‌خواستم هر چه سریعتر مرد شوم. از نظر من مرد شدن مساوی بود با درد را تحمل كردن.)
در آن سالهای تاثیر‌پذیری بود كه سینما را ‌شناخت:(جوان بودم و تنها شور و احساساتی را می‌دیدم كه بر روی پرده سینماها بود. سینما تنها وسیله ارتباطی من با دنیای بیرون بود. آن موقع تازه شنیده بودم كه تئاتری هم وجود دارد. عاشق بازیگری شدم. پانزده سالم بود كه به پاریس رفتم و نامم را در كلاسهای بازیگری نوشتم.) و این چنین زندگی دیپاردیو تغییر كرد.
او درباره زندگی در پاریس می‌‌گوید:(من اهل جنگل و جاده بودم. از شهر، چیزی نمی‌‌دانستم. زندگیم خیلی متفاوت بود. آن قدر متفاوت كه وقتی با آن همه آمال و آرزوها به پاریس آمدم، زبانم بند آمده بود. واقعا نمی‌‌توانستم درست حرف بزنم. تا یك كلمه می‌‌گفتم بقیه دانش‌آموزان كلاس بازیگری به من می‌‌خندیدند. دیگر فقط صدا درمی‌‌آوردم. ولی بعد یاد گرفتم چه طور از گفتار و رفتار آدم‌های دیگر تقلید كنم.)
روش یادگیری دیپاردیو هم متفاوت بود:( مطلب نوشته شده را رنگ می‌‌كردم. هر رنگ بیانگر یك نوع احساس بود . این طوری درسها یادم می‌‌ماند.)
در شانزده سالگی شانس آورد و توانست در دو فیلم كوتاه بازی كند ولی در بیست و سهسالگی بود كه اولین نقش بلند و مهم سینمایی‌اش را ایفا كرد. نام آن فیلم (ناتالی گرانژه) بود كه در سال ۱۹۷۱ ساخته شد. پس از آن پشت سر هم در فیلم‌های مختلفی ظاهر شد. ژرارد دیپاردیو درباره بازیگری می‌‌گوید:(اگر بخواهیم از بازیگری صحبت كنیم باید از كودكی حرف بزنیم. بازیگری و كودكی، یكی هستند فقط به بازیگران اجازه داده شده كه مثل بچه‌ها باشند.اما كارگردان‌ها؛ آنها از بچه بودن می‌‌ترسند. به خاطر همین هم دیگران را مجبور می‌‌كنند این كار را انجام بدهند.وی بخشی از متن یك فیلم را از بر می‌‌خواند:(من یك مجرمم و یك آدم‌كش. من یك یاغی هستم. من كاری را می‌‌كنم كه دیگران نمی‌‌توانند. مثل فیلم‌های نژادپرستانه (ژان روش.) من برای مردم نمایش می‌‌دهم. می‌توانم دیوانه باشم ولی دیوانگی‌ام را در قالب هنری به اسم سینما تفسیر می‌‌كنم.)
همسر دیپاردیو، (كارول بوكت) هنرپیشه فرانسوی است. آن دو اولین بار در سال ۱۹۷۹ و در فیلم (برش‌های سرد) با هم رو به رو شدند. معروف‌ترین اثر كارول بازی در فیلم (خسته) بود كه در سال ۱۹۹۴ در نقش خودش یعنی (كارول بوكت) به عنوان یك ستاره سینما بازی كرد. دیپاردیو از زندگی زناشویی خود می‌‌گوید:(عشق یك موضوع خصوصی است. دلم می‌‌خواهد آن را برای آنهایی كه دوستشان دارم نگه دارم. من مدت‌های طولانی است كه ازدواج كرده‌ام. دو تا بچه دارم. این دیگر ازدواج نیست بلكه یك خانواده است. خانواده‌ای كه محل آرامش من است. من عاشق عشق ورزیدن هستم ولی نمی‌شود این جور چیزها را با كلمات توضیح داد.)
دیپاردیو را شاید بتوان شوالیه سینمای فرانسه نامید. او در آستانه ۵۸ سالگی میگوید:(من ۱۷۰ فیلم بازی كرده‌ام. دیگر چیزی برای ثابت كردن ندارم. دلم نمی‌‌خواهد مثل یك آدم احمق سماجت كنم.)
زیباترین اثر او سریال‌های تلویزیونی بینوایان و كنت مونت كریستوست.
● فیلم های پرفروش
(فساد میامی) بر (دزدان دریای كارائیب) غلبه كرد .
فیلم سینمایی (فساد میامی) به كارگردانی مایكل مان در نخستین هفته اكران در آمریكا موفق شد (دزدان دریای كارائیب) را مغلوب كند.
این اثر كه به جستجوی دو مامور پلیس برای دستیابی به فروشندگان مواد مخدر می‌پردازد، تنها در یك روزحدود ۹ میلیون دلار فروخت و بر (دزدان دریای كارائیب و صندوقچه مرد مرده) غلبه كرد.
مایكل مان (فساد میامی) را براساس یك مجموعه تلویزیونی محبوب كه در دهه ۸۰ پخش می‌شد، ساخته است. مان در آن مجموعه مدیر تولید بود. كالین فارل و جیمی فاكس از جمله هنرپیشگانی هستند كه در این اثر به نقش‌آفرینی می‌پردازند. (صندوقچه مرد مرده) به كارگردانی گور وربینسكی دومین قسمت از مجموعه آثار (دزدان دریای كارائیب) است كه سه هفته پیاپی صدرنشین جدول فروش بود، اما روز جمعه تنها شش میلیون دلار فروخت و مجموع فروش خود را به ۳۲ میلیون دلار رساند.
منبع : مجله خانواده سبز


همچنین مشاهده کنید