شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


داغی بر دل سینمای ایران


داغی بر دل سینمای ایران
فردای روزی که خسرو شکیبایی -‌هامون، آقای خاطره، مرد هزار نقش- رفته بود، باز هم با خیلی‌ها صحبت کردیم، جمعی باور نکرده بودند و جمعی با گفتن از او داغشان تازه می‌شد، خاطره‌ها می‌گفتند و از کمبودهایی که منجر به این اتفاق شده بود. از اینکه باز هم ایرانی‌ها در مرگ کنار هم جمع شدند. کیومرث پوراحمد در سفر خارج است و در راه آمدن تا در خداحافظی آخر حضور داشته باشد.
هنرمندان و همکاران دیگر خسرو شکیبایی که خبر درگذشت او را شنیده بودند، احساسات و نظرات خود را با خبرگزاری‌های ایسنا، ایلنا، مهر و فارس در میان گذاشتند. آنان همچنان شوکه، غمگین و گریان بودند. شکیبایی خیلی ناگهانی رفت. خیلی از مسوولا‌ن هم مثل مسوولان مرکز هنرهای نمایشی، مشاور هنری رئیس‌جمهور جواد شمقدری، حدادعادل رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس، معاونت سینمایی و محمدرضا جعفری‌جلوه رفتن این هنرمند را تسلیت گفتند.
شاید فیلم <ستاره بود> او از تلویزیون پخش شود. در جشنواره ایروان به احترام او یک دقیقه سکوت اعلا‌م شد. رئیس بیمارستان پارسیان نیز درباره نحوه فوت او توضیح داد و گفت: <خسرو شکیبایی پنجشنبه‌شب در حالت نیمه‌کما به بیمارستان منتقل شد. این هنرمند دچار بیماری مزمن نارسایی کبد بود که این بیماری از مدتی قبل شروع شده بود و عملکرد کبد را دچار اختلا‌ل کرده بود که سرطان کبد را هم به دنبال داشت. به سرعت با بستری شدن او در بخش آی‌‌سی‌‌یو اقدامات ویژه انجام شد، اما متاسفانه به دلیل اختلا‌فات متابولیستی، نارسایی کبدی و پیشرفت سرطان، صبح جمعه با ایست قلبی دار فانی را وداع گفت.>
● مرگ درباره بازیگران صادق نیست ‌
ناصر تقوایی کارگردانی که شکیبایی در فیلم <کاغذ بی‌خط> او بازی کرد: در آینده شاید نام خسرو شکیبایی فراموش شود، اما حمید ‌هامون هرگز از یادها نمی‌رود. وقتی می‌شنویم یک آشنایی، دوستی، همکاری از بین ما رفته ناراحت می‌شویم.
اما درباره بازیگران حسی متفاوت دارم. آنچه ما به عنوان زندگی اصلی از زندگی شخصی آنها محاسبه می‌کنیم در واقع زندگی مجازی آنها است. به طور کلی وقتی هنرمندان کار نمی‌کنند زندگی نمی‌کنند و زندگی واقعی زمانی است که آنها کار می‌کنند. بخشی که شبیه زندگی همه مردم است را من به آن زندگی مجازی می‌گویم. ‌
در این زندگی مجازی بازیگران هر قدر در کارشان بهتر باشند از نظر اطرافیانشان بدتر جلوه می‌کنند. ما بسیاری از بازیگران را می‌شناسیم که خانواده‌هایشان از آنها راضی نیستند، زندگی سردرگم دارند و بی‌نظمی شدید در زندگی‌شان دیده می‌شود. اما همین بازیگر وقتی وارد کار خود می‌شود، منظم‌ترین و هوشمندترین آدم است. درست عکس آن چیزی که در زندگی واقعی وجود دارد.
این بازیگران هر چه در کارشان موفق باشند در سال نقش‌های بیشتر بازی می‌کنند و وقتی خوب نگاه می‌کنیم می‌فهمیم بیشتر عمر آنها صرف بازی در نقش‌های دیگر به جای خودشان شده و هر چه تواناتر و بهتر باشند بعد از مدتی فراموش می‌کنند خودشان کی هستند. این امر درباره خسرو نیز صدق می‌کند. زیرا او بازیگری درجه یک بود. اگر کسی اینگونه نباشد بازیگر درجه یک نمی‌شود و این یک معیار برای بازیگر بودن و نبودن است.
مرگ درباره بازیگران صادق نیست. بازیگرها می‌توانند در قرن‌های گذشته و هزاره‌های آینده زندگی کنند و در همین دو جا معمولا‌ اشتباه نمی‌کنند. به همین خاطر کارهایشان خوب جواب می‌دهد و به او بازیگر بزرگ می‌گویند. ولی اگر به زندگی روزمره همین بازیگرها نگاه کنیم پر از اشکال است. من چون این موضوع به خسرو شکیبایی مربوط است این حرف‌ها را می‌زنم. اما درباره همه بازیگران بزرگ و خوب کم و بیش این موضوع وجود دارد. این علا‌قه‌ای که مردم به بازیگرها پیدا می‌کنند به همین علت است. یک همبستگی بین آنها به وجود می‌آید. بازیگرها وقتی مورد علا‌قه مردم قرار می‌گیرند تبدیل به افراد خانواده‌شان و گاهی حتی تبدیل به خودشان می‌شوند.
این علا‌قه قطعی و ناگسستنی است. به همین دلیل علا‌قه‌مندان یک بازیگر به تمام ایرادهای زندگی شخصی وی توجه نمی‌کنند و آنها را جدی نمی‌گیرند. من در درجه اول در این موقعیت درباره خانواده مرحوم شکیبایی می‌گویم که بیشتر از همه متاثرند. به دلیل عادتی که به وی داشتند. من امیدوارم حرف من این تاثیر را داشته باشد و فکر کنند خسرو هست و پیش آنها است و هر گاه دلشان برای او تنگ شد یکی از فیلم‌هایش را ببینند.
همه خانواده‌ها این شانس را ندارند. بازیگرها تنها موجودات انسانی هستند که ممکن است به جاودانگی برسند. این جاودانگی به مفهوم عام است. تا زمانی که این سینما هست این بازیگران بزرگ هم وجود دارند و زنده‌اند. اینها روحیه‌های خاص دارند که به این جایگاه می‌رسند. آنها زندگی خود را تباه می‌کنند که به زندگی شخصیت‌های دیگری در جامعه خودشان شکل واقعی بدهند.
● خداوند صبرمان دهد
اندیشه فولا‌دوند هم‌بازی شکیبایی در <ستاره بود:> سنگ روی سنگ نماند/ آب از آب تکان خورد/ و کار از کار گذشت... /در خلا‌‡ جایی که خاطره ما قهرمانان بی‌ستاره حماسه زمانند / بدرقه یک رفیق حتی تا بهشت، جهنمی است که شرحش بر قلب است و تأثیرش در نگاه / اره‌ها عمود خویش را برایم افق می‌کنند و چه بی‌شکیب شکیبایی را بدرقه می‌کنیم / خداوند صبرمان دهد
● صدای پای خسرو ‌
▪ خواهر سهراب سپهری: صدای پای آب می‌آید، نجوای سهراب سپهری با صوت خسرو شکیبایی، سهراب را خسرو به مردم بهتر معرفی کرد. شعر و شخصیت شاعر معاصر سپهری با اجرای خسرو در صدای پای آب برای آحاد مردم شناخته شد
منبع : روزنامه اعتماد ملی


همچنین مشاهده کنید