جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

نگاهی به فلسفه علم کانت


نگاهی به فلسفه علم کانت
یكی از سه پرسش اصلی كه كانت در پی پاسخ به آنها است، این پرسش است كه «چه چیزی را می توانیم بشناسیم؟» علوم طبیعی به عنوان بخشی از دانش به طور خاص مورد توجه كانت بوده است. كانت به این پرسش می پردازد كه چگونه است كه درباره فیزیك نیوتن به توافق می رسیم، اما درباره مسائل مابعدالطبیعه خیر. از سوی دیگر با توجه به تشكیكات هیوم، علوم طبیعی فقط به نوعی تداعی نفسانی تبدیل می شوند و اهمیت شناختی خود را از دست می دهند. در مقابل كانت سعی دارد نشان دهد كه قوانین تجربی بویژه قوانین نیوتن شناخت عینی برای ما فراهم می آورند. از این رو كانت در دوره نقادی بخش بزرگی از نوشته های خویش را به علوم طبیعی اختصاص داد. هدف اصلی او نشان دادن این نكته است كه چگونه می توانیم در علوم طبیعی به شناخت عینی دست یابیم. مقدمات اصلی برای دستیابی به این هدف در كتاب نقد عقل محض (۱۷۸۱) فراهم می آید. سپس كانت در كتاب مبانی مابعدالطبیعی علوم طبیعی (۱۷۸۶) به طور خاص به علوم طبیعی می پردازد و اصول ماتقدم آن را توضیح می دهد. علاوه بر این در كتاب نقد قوه حاكمه (۱۹۷۰) كانت به بحث غایت مندی طبیعت و اصول تنظیم كننده ای می پردازد كه اگرچه به عقیده كانت عینی نیستند، اما برای دستیابی به یك نظام علمی جامع مورد نیاز هستند.
كانت مقالاتی درباره مبانی علوم طبیعی در دوره پیش از نقادی و پس از نقادی نیز نوشته است. اما در این نوشته فقط دیدگاه های وی در دوره نقادی مورد بررسی قرار می گیرد. در بخش اول مقاله حاضر، كتاب مبانی مابعدالطبیعی علوم طبیعی و در بخش دوم مباحث مربوط به علوم طبیعی در كتاب نقادی قوه حاكمه مورد توجه قرار می گیرد. كانت در این دو كتاب از اصول و احكامی كه در كتاب نقل عقل محض به دست آورده است، بهره می گیرد. این اصول در این نوشته به طور جداگانه شرح داده نشده است و به هریك در هنگام استفاده، اشاره كوتاهی می شود.
● بخش اول: كتاب مبانی مابعدالطبیعی علوم طبیعی
كتاب مبانی مابعدالطبیعی علوم طبیعی دارای مقدمه و چهار بخش است كه به ترتیب به فرونومی، دینامیك، مكانیك و پدیدارشناسی می پردازد.
▪ مقدمه كتاب
در مقدمه كتاب، كانت ابتدا مفهوم علم طبیعی را بررسی می كند. به عقیده كانت علم طبیعی باید دارای سه ویژگی باشد: نظام مند باشد، با اصول عقلانی مطابق باشد و به صورت ماتقدم قابل بیان باشد. وی از ویژگی سوم نتیجه می گیرد كه علم طبیعی باید دارای بخشی محض باشد كه ماتقدم بودن آن را تضمین كند. این بخش محض ارتباط علم را با مابعدالطبیعه برقرار می كند و به تعبیر كانت بخش استعلایی علم است. در این بخش قوانینی كه مفهوم كلی طبیعت را ممكن می سازند، بررسی می شود، بودن آن كه شیء تجربی خاصی یا بخش خاصی از طبیعت مورد نظر باشد.
برای آن كه احكام بخش استعلایی علوم طبیعی دارای ضرورت باشند، كانت تأكید می كند كه باید از ریاضیات در علوم استفاده شود. از این راه ضرورت احكام ریاضی به احكام علوم تجربی راه می یابد. با استفاده از همین نكته كانت اشاره می كند كه دانش های شیمی و روانشناسی را نمی توان علم طبیعی دانست. درباره شیمی مسأله اینست كه رویكرد قانونمندی وجود ندارد كه بتوان از طریق آن رفتار ماده را صرفاً برحسب حركت ذرات ماده در فضا و تبعات آن به صورتی ماتقدم بیان نمود. دانش شیمی فقط بر تجربه مبتنی است و در نتیجه می توان آن را فقط یك «فن نظام مند» دانست نه یك علم طبیعی. درباره روانشناسی كانت به این نكته اشاره می كند كه ریاضیات درباره داده های درونی قابل اعمال نیست، چون این داده ها از قانون پیوستگی تبعیت نمی كنند. طبق تحلیل كانت از زمان در كتاب نقد عقل محض، زمان فقط در یك جهت و در یك بعد امتداد دارد. داده های درونی از آن جا كه زمان مندند، برخلاف داده های بیرونی كه هم زمان مند و هم مكان مند هستند، امكان كافی برای به كارگیری ریاضی را فراهم نمی كنند. علاوه بر این روانشناسی تجربی نمی تواند داده های درونی را جداسازی و سپس دوباره تركیب كند تا بتوان احكام ریاضی را درباره آنها به كار برد.
در ادامه كانت توضیح می دهد كه برای آن كه بتوان احكام ماتقدم علوم طبیعی را به دست آورد، باید ماده را بر حسب مقولات اصلی فاهمه یعنی بر اساس وجهه نظرهای كمیت، كیفیت، نسبت و جهت بررسی نمود. علاوه بر این كانت اشاره می كند كه در هریك از بخش های كتاب مبانی مابعدالطبیعی تعین های جدیدی از ماده را معرفی كرده و بررسی خواهد كرد . این تعین ها این امكان را فراهم می آورند كه بتوان احكام ماتقدم خاص عین مادی را به دست آورد. این تعین ها به ترتیب؛ حركت در بخش فرونومی، نفوذناپذیری در بخش دینامیك و حركت در اثر نیروی محرك در بخش مكانیك است.
▪ فرونومی
در این بخش كانت ماده را به صورت موجودی كه می تواند در مكان حركت كند، تعریف می كند. در این بخش كانت فقط به حركت می پردازد، از این رو كانت ماده را همچون یك نقطه بررسی می كند. در ادامه كانت به توصیف حركت یك ذره و سپس تركیب برداری دو حركت می پردازد. برای توصیف تركیب دو حركت، كانت ابتدا به نسبیت مكان اشاره می كند. بر طبق این نكته حركت یك ذره می تواند به صورت حركت ذره متحرك در مكان ثابت یا به صورت ذره ثابت و حركت مكان با همان سرعت در جهت مخالف دیده شود. كانت مطابق با این اصل و با استفاده از هندسه اقلیدسی، چگونگی تركیب برداری دو حركت در فضا را به صورت یك قضیه معرفی و اثبات می نماید.
▪ دینامیك
در این بخش ماده از آن جهت بررسی می شود كه بخش معینی از فضا را اشغال می كند. از این رو تعین نفوذناپذیری ماده مورد توجه قرار می گیرد. كانت در چهار قضیه، ویژگی نفودناپذیری را بررسی می كند. در قضیه اول استدلال می كند كه برای آن كه ماده بخش معینی از فضا را اشغال كند، باید نیروی دافعه در ماده وجود داشته باشد تا یك جسم بتواند در مقابل نفوذ جسم دیگر مقاومت كند. در قضیه دوم و سوم كانت توضیح می دهد كه نیروی دافعه كمیتی درجه پذیر است، زیرا همواره می توان تصور كرد كه مقدار نیروی دافعه بیشتر یا كمتر باشد. در قضیه چهارم كانت نشان می دهد كه با توجه به نفوذناپذیری و نیروی دافعه، ماده تا بی نهایت تقسیم پذیر است.
قضایای ۵ تا ۸ به نیروی جاذبه می پردازند. در قضیه ۵ كانت توضیح می دهد كه باید نیروی جاذبه نیز وجود داشته باشد تا ماده بتواند حجم معینی از فضا را اشغال كند. زیرا اگر فقط نیروی دافعه وجود داشت، ماده تا بی نهایت در فضا پخش می شد. كانت تأكید دارد كه وجود هر دو نیرو لازم است، زیرا كه در مقابل، اگر فقط نیروی جاذبه وجود داشته باشد، كل ماده در یك نقطه جمع خواهد شد. در قضیه ۷ كانت مسأله تأثیر بدون واسطه ماده را بررسی می كند. به عقیده وی نیروی جاذبه را باید به صورت تأثیر از راه دور ماده بر ماده دیگر بررسی نمود. وی به اعتراض هایی كه به فیزیك نیوتن به دلیل پذیرش تأثیر از دور وارد شده می پردازد. وی استدلال می كند كه پذیرش تأثیر از دور از پذیرش تأثیر از طریق تماس فیزیكی مشكل سازتر نیست. زیرا در هر دو مورد پذیرفته ایم كه جسمی بتواند فراتر از بخشی از فضا كه در آن قرار دارد، تأثیر بگذارد.
در این بخش وی میان تبیین ریاضی- مكانیكی و تبیین مابعدالطبیعی- دینامیكی تمایز قائل می شود. به عقیده كانت، نیوتن فقط به تبیین ریاضی- مكانیكی نیروی جاذبه پرداخته است و وی قصد دارد تبیین مابعدالطبیعی- دینامیكی این نیرو را ارائه دهد. به عقیده كانت تبیین ریاضی-مكانیكی مبتنی بر پذیرفتن وجود اتم ها و تبیین امور فیزیكی بر مبنای شكل و حركات این ذرات بنیادی است. در حالی كه تبیین مابعدالطبیعی- دینامیكی فقط بر مبنای نیروهای بنیادی جاذبه و دافعه انجام می گیرد. وی تأیید می كند كه تبیین نوع اول این مزیت را دارد كه به صورت ریاضی قابل بیان است. ولی تبیین مذكور در مقابل این اشكال را دارد كه نیروی جاذبه را یك نوع نیروی ذاتی برای ماده می داند و تبیین نمی كند كه چرا چنین نیرویی وجود دارد.
▪ مكانیك
بخش مكانیك به حركت ماده تحت تأثیر نیروی محرك می پردازد، در حالی كه در بخش فرونومی حركت جسم بدون بررسی تأثیر نیروی محرك بر حركت مورد توجه بود. این بخش شامل ۴ قضیه است. كانت در قضیه اول درباره مقدار ماده بحث می كند و در سه قضیه دیگر سه قانون مكانیك خود را متناظر با قوانین سه گانه نیوتن بیان می كند.
در قضیه اول كانت در پی تعیین مقدار ماده یك جسم است. او توضیح می دهد كه نمی توان مقدار ماده را بر حسب تعداد ذرات جسم بیان كرد زیرا همچنان كه در بخش دینامیك نشان داده شده است، ماده تا بی نهایت قابل تقسیم است. مقدار ماده را برحسب حجم نیز نمی توان بیان نمود زیرا جرم حجمی مواد مختلف با یكدیگر متفاوت است.
بنابراین، كانت مقدار ماده را به صورت زیر تعریف می كند: «مقدار ماده می تواند برحسب مقدار حركت جسم در یك سرعت ثابت تعیین شود.» به عبارت دیگر با تعیین مقدار حركت (mv) در یك سرعت خاص (v) می توان مقدار ماده را (m) را تعیین نمود.
در قضیه دوم كانت قانون اول مكانیك را بیان می كند: مقدار ماده در تمامی تغییرات ثابت باقی می ماند. اثبات قضیه بر مبنای صورت اول اصل تشابهات تجربی انجام می گیرد. مطابق با این حكم جوهر در تغییرات یك پدیدار یاقی می ماند و مقدار آن نه كاهش می یابد و نه افزایش.
قضیه سوم این حكم را بیان می كند كه هر تغییری در ماده در اثر یك علت خارجی است. كانت در پرانتز صورت دیگری از قضیه سوم را بیان می كند كه با قانون دوم نیوتن شباهت دارد: «هر جسمی تا هنگامی كه از سوی یك علت خارجی مجبور به تغییر وضع خود نشود، در وضع خود كه می تواند حالت سكون یا حركت در جهت خاص و با سرعت خاص باشد، باقی می ماند.» این قضیه از طریق دومین صورت اصل تشابهات تجربی اثبات می شود كه مطابق با آن هر تغییری مطابق با قانون رابطه علی صورت می گیرد. همچنین كانت اشاره می كند كه این حكم نیز در اثبات به كار گرفته می شود كه در ماده هیچ عامل درونی مانند اراده یا میل كه بتواند به عنوان علت تغییر حركت شناخته شود، وجود ندارد.
قضیه چهارم تأیید برابری عمل و عكس العمل در هنگام حركت است. این قضیه بر مبنای سومین صورت اصل تشابهات تجربی اثبات می شود كه مطابق با آن تمام جوهرهایی كه به طور مقارن در مكان ادراك می شوند، با یكدیگر رابطه تأثیر و تأثر دارند. كانت اثبات خود را به شكل دقیق تر به ترتیب زیر بیان می كند:
۱) تمامی تغییرات ماده تغییرات در حركت آنست،
۲) تغییرات در هر حركت به صورت دوجانبه و برابر صورت می گیرد (زیرا نزدیك شدن یا دورشدن یك جسم به جسم دیگر همراه است یا نزدیك شدن یا دورشدن جسم دوم به جسم اول در مقابل و با اندازه برابر)
۳) هر تغییر در ماده، مطابق با قضیه سوم در اثر علت خارجی صورت می گیرد. در نتیجه علت تغییر در حركت یك جسم موجب تغییر معادل در جسم دیگر خواهد شد، به عبارت دیگر عمل باید با عكس العمل برابر همراه باشد.
كانت تأكید می كند كه قوانین مكانیك وی با قوانینی مانند قوانین نیوتن و كپلر متفاوت است، زیرا این افراد دلایلی ندارند كه نشان دهد قوانین ایشان به صورت ماتقدم صادق هستند؛ در حالی كه قوانین كانت با توجه به اصل تشابهات تجربی با مقولات فاهمه تطابق دارد و بنابراین، عینیت آنها تضمین شده است.در بخش نهایی كتاب مبانی مابعدالطبیعی علوم طبیعی ، كانت به این بحث می پردازد كه حركت ماده چگونه می تواند مورد بررسی قرار گیرد. كانت سه حكم را در این بخش مطرح می كند: حركت خطی، حركت ممكن برای ماده است؛ حركت دایروی، حركت متحقق برای ماده است و حركت برابر و در جهت مخالف برای یك ماده در مقابل حركت یك ماده دیگر، حركت ضروری برای ماده است.
در مجموع در كتاب مبانی مابعدالطبیعی علوم طبیعی، كانت در پی یافتن بنیان های ماتقدم برای علوم طبیعی است تا بتواند عینیت آنها را تضمین كند. به عقیده كانت، اگرچه نیوتن روابط ریاضی قابل توجهی برای حركت ماده معرفی كرده است، اما وی توضیحی برای این كه چرا ضروری است كه ماده چنین رفتار كند، ارائه نمی دهد. كانت وظیفه بررسی موضوع اخیر را برای خود در نظر گرفت و با استفاده از اصول ماتقدمی كه در كتاب نقد عقل محض معرفی نموده بود، بنیان های ماتقدم و عینی علوم طبیعی را نشان كرد.
● بخش دوم: كتاب نقد قوه حاكمه
اگرچه كانت در كتاب مبانی مابعدالطبیعی علوم احكام عینی ماتقدم متعددی را درباره علوم طبیعی بیان نمود، اما به نظر وی این احكام برای دستیابی به هدف قوه عاقله در علوم طبیعی كافی نیستند. به عقیده كانت سازماندهی منظم پدیدارهای تجربه هدفی است كه باید از سوی فاعل شناسا پیگیری شود. بنابراین، وی اصول تنظیم كننده ای را، علاوه بر احكام مورد بحث در كتاب نقد عقل محض و مبانی مابعدالطبیعی علوم طبیعی، معرفی می كند كه با به كارگیری آنها بتوان نظریه های علمی را در نظام های قیاسی مندرج نمود. اندراج مذكور برای كانت اهمیت بسیاری دارد. برای نمونه وی تأكید می كند كه اگرچه قوانین كپلر با داده های رصد تأیید می شوند، اما تأیید اصلی آنها از طریق اندراج در نظریه مكانیك نیوتن انجام می گیرد.
كانت از سه قضیه مورد بحث در بخش مكانیك كتاب مبانی مابعدالطبیعی علوم به عنوان اصول تنظیم كننده یاد می كند. اما برای تنظیم نظریه های علمی اصول دیگری نیز باید به كار گرفته شوند. وی تعدادی دیگر از این اصول را در كتاب نقد قوه حاكمه معرفی می كند.
در كتاب مذكور، كانت در دیباچه، شرح كوتاهی از آرای خود در این باره ارائه می كند و سپس در بخش دوم كتاب با عنوان «نقد قوه حاكمه غایت شناسی» شرح دقیق تری از این اصول بیان می نماید.
به عقیده كانت قوه حاكمه قوه ای است كه جزئی را از این لحاظ كه داخل در تحت كلی است، تعقل می كند. قوه حاكمه می تواند تعینی یا تأملی باشد. اگر كلی مشخص باشد، قوه حاكمه ای كه جزئی را تحت آن قرار می دهد، تعینی است. در مقابل اگر فقط جزئی داده شده باشد و قرار باشد كه كلی مناسب پیدا شود، قوه حاكمه تأملی است. كانت توضیح می دهد كه طبیعت صور بسیار گوناگونی دارد و نمی توان همه آنها را به نحو ماتقدم تحت امور كلی تنظیم نمود. به عبارت دیگر شناخت ماتقدم عینی از طبیعت به قضایای مذكور در كتاب مبانی مابعدالطبیعی علوم محدود است، در حالی كه این قضایا برای تنظیم همه صور طبیعت كافی نیستند. از این رو كانت اظهار می كند كه قوه حاكمه ای كه درباره طبیعت بررسی می كند، تأملی است و برای آنكه بتواند امور جزئی طبیعت را تحت امور كلی تنظیم كند و قوانین را تحت قوانین تجربی عالی تر قرار دهد، نیازمند اصلی است كه آن را از خود طبیعت به دست نمی آورد و نیز نمی تواند خود آن را برای طبیعت مقرر كند. بنابراین، این اصل را به نحو ماتقدم و از جانب خود به دست می آورد. به عقیده كانت این اصل، اصل غایت مندی طبیعت است كه به صورت زیر بیان می شود:
«چون قوانین كلی طبیعت مبنای خود را در فهم ما دارند كه این قوانین را برای طبیعت مقرر می كند، بنابراین، قوانین تجربی جزئی، از برای آن چه كه در آنها به وسیله این قوانین كلی نامتعین باقی مانده است، باید موافق با این وحدت چنان لحاظ شوند كه گویی فاهمه ای (گرچه نه فاهمه خود ما) آنهارا به قوای شناختی ما عرضه كرده است تا نظامی از تجربه بر طبق قوانین جزئی را ممكن سازد. این بدان معنی نیست كه گویی چنین فاهمه ای باید بالفعل تلقی شود، بلكه این قوه بدین وسیله فقط به خودش و نه به طبیعت قانونی اعطا می كند.»
كانت استدلال می كند كه این اصل، اصلی استعلایی است. بدین معنا كه شرطی كلی را كه اشیا فقط تحت آن شرط می توانند متعلقات شناخت ما باشند، به نحو ماتقدم بیان می كند. اما از آن جا كه شرطی ماتقدم درباره شناخت ما از اعیانی كه مفهوم آنها به طور تجربی داده می شود، بیان نمی كنند، یك اصل مابعدالطبیعی نیست. وی در ادامه بحث تعدادی از قضایای بنیادی را معرفی می كند كه می توان آنها را در شمار اصول تنظیم كننده دانست. این قضایا با توجه به اصل غایت مندی به دست می آیند و می توانند به فاعل شناسا برای تنظیم قوانین تجربی كمك نمایند، در عین حالی كه هیچ یك از آنها ضرورت ماتقدم ندارند؛ بلكه مانند اصل غایت مندی برای آن كه بتوانیم قوانین تجربی عالی تری را تنظیم كنیم، باید طبیعت را چنین در نظر بگیریم كه گویی این قضایا درباره آن برقرار هستند. او این قضایا را به عنوان اصول تنظیم كننده معرفی می كند:
▪ طبیعت همواره كوتاه ترین مسیر را بر می گزیند.
▪ طبیعت نه در جریان تغییرات و تحولاتش و نه در رهاكردن و پذیرفتن صورت های مختلف جهش انجام نمی دهد.
▪ در طبیعت فقط شمار كمی از انواع تأثیر و تأثر علی وجود دارد.
▪ جای گرفتن انواع تحت اجناس متوسط و اجناس متوسط تحت اجناس عالی تر، در طبیعت به گونه ای است كه برای ما قابل درك است.
▪ جای دادن انواع تحت اجناسی كه درجه كلیتشان به نحو فزاینده افزایش می یابد، امكان پذیر است.
كانت همچنین در كتاب نقد عقل محض سه اصل تنظیم كننده دیگر را در زمینه طبقه بندی انواع و اجناس جانداران به ترتیب زیر پیشنهاد می كند:
▪ اصل تجانس كه طبق آن برای آنكه بتوان انواع را تحت اجناس قرار داد، باید از فصل های مختص به یك نوع صرفنظر كرد.
▪ اصل تخصیص كه طبق آن به منظور تقسیم انواع به رده ها باید بر روی فصل های مختص به یك نوع تأكید شود.
▪ اصل پیوستگی صور كه طبق آن انتقال از یك نوع به نوع دیگر به طور پیوسته و تدریجی انجام می گیرد.
كانت توضیح می دهد كه اصل تجانس از یافتن گونه ناموجهی از اجناس جلوگیری می كند؛ اصل تخصیص محكی است كه از تعمیم های نابجا جلوگیری می نماید و اصل پیوستگی صور با الزام به این كه باید میان دو اصل پیشین تعادلی برقرار باشد، آن دو را متحد می كند.
كانت به طور مرتب در كتاب نقد قوه حاكمه تأكید می كند كه اصل غایت مندی طبیعت - و در نتیجه قضایای مشتق از آن- اصلی استعلایی و متعلق به قوه حاكمه تأملی است نه قوه حاكمه تعینی. بنابراین، اگرچه اصل غایت مندی اصلی ماتقدم است ولی نمی توان مانند اصل علیت، عینیت آن را نشان داد. همین نكته درباره قضایای بنیادینی كه از این اصل به دست می آیند نیز برقرار است. بنابراین، به عقیده كانت تبیین های غایت انگارانه دارای عینیت نیستند. در عین حال، كانت اظهار می دارد كه تبیین های غایت انگارانه از دو جهت برای علم دارای اهمیت است: اول آن كه تبیین های غایت انگارانه برای تبیین های علی نقش راهنمونی دارند. به عبارت دیگر طرح پرسشهایی درباره غایت ها می تواند به ارائه فرضیه های جدیدی درباره علل منجر شود. دوم آنكه تبیین های غایت انگارانه با تكمیل تبیین های علی به حصول سازمان نظام یافته شناخت تجربی، كه هدف نهایی علوم طبیعی است، كمك می كنند.
● جمع‌بندی
به عقیده كانت تبیین های علی عینیت دارند، در حالی كه تبیین های غایی اگرچه عینیت ندارند، برای تنظیم تجربیات پدیداری تحت یك نظام از قوانین تجربی مفید هستند. در این تركیب به نظر می رسد كه كانت هم پاسخی برای شكاكیت هیوم در علوم تجربی فراهم كرده است و همین طور به تلاش لایب نیتس برای پیوند دادن و حتی یكی دانستن تبیین های مكانیستی و تبیین های غایی توجه دارد و به شیوه خود به تصحیح و تكمیل آن می پردازد.
با انتشار نظریه نسبیت در ابتدای قرن بیستم و همچنین تنظیم هندسه های نااقلیدسی در طول قرن نوزدهم و به كارگیری آنها در نظریه نسبیت، اعتبار فیزیك نیوتن از میان رفت. از آنجا كه بخش اصلی استدلال های كانت با به كارگیری اصول هندسه اقلیدسی و با توجه به فیزیك نیوتنی انجام گرفته بود، این استدلال ها نیز مورد تردید قرار گرفتند. فلاسفه علم در قرن بیستم و امروزه برخلاف كانت در پی نشان دادن ماتقدم بودن و ضرورت نظریه های فیزیكی نیستند. از این لحاظ آرای معاصر در فلسفه علم به دیدگاه فیلسوفان تجربی مسلكی مانند هیوم نزدیك تر است، بدین ترتیب كه هر قانون تجربی فقط تا هنگامی كه نقض نشده است، معتبر دانسته می شود. در عین حال پرسشهایی كه كانت درباره مبانی فلسفی علوم طبیعی و به طور عام تر درباره محدوده و چگونگی كسب معرفت درباره جهان معرفی و بررسی می كند، اهمیت خود را از دست نداده اند، علاوه بر این نظم فكری و توانایی برجسته كانت در طرح و بررسی پرسش ها هنوز هم برای متفكران جالب توجه و راهنما است.
یاسر خوشنویس
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید