شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


رامایانه، مهابهارته و پورانه ها


رامایانه، مهابهارته و پورانه ها
پورانهPurana در لغت یعنی پیر، کهن، و مراد از آن متن های باستانی (اغلب افسانه ها) رایج در میان مردم است که دیر زمانی وجود داشته اند. در وداها از بسیاری از پورانه هایی که در مراسم دینی می خواندند تنها اندک نشانه ای هست، و از این مراجعات اندک پی بردن به چگونگی پورانه های کهن دشوار است. بیشتر پورانه ها در زمان های بعد ساخته شده اند، اگر چه خواستگاه بیشتر آنها به پیش از وادها می رسد.
از این میان معروف تر از همه دو رزم نامه ی راماینه و مهابهارته اند. تعیین تاریخ این دو رزمانه دشوار است زیرا که کار یک یا چند نویسنده نبوده، بلکه حاصل مجموع کوششهای شاعران نسل های بسیارند. شاید که در سراسر هزاره ی اول ق.م داستانهای این دو رزمنامه تکامل یافته و شعرهای آنان سروده شده باشد اگرچه به احتمال بسیار میان قرن چهارم و دوم ق.م به شکل کنونی درآمده اند.
ولی این تاریخ هیچگاه قطعی نیست، و بر طبق نظر برخی دانشمندان تاریخ این مجموعه ها کهن تر از اینهاست. روش انتقالی که دیری شفاهی بود، چون سنت ودایی بود، یعنی نمایش بود و سرود و از برخوانی. شاید کا الن دو رزمنامه چند قرن پس از میلاد مسیح گردآوری و نوشته شده باشند.
رامیانه در حدود۲۴۰۰۰ بیت و مهابهارته در حدود ۹۰۰۰۰ بیت دارند. از این نظر مهابهارته در برابر هفت برابر ایلیاد Iliad و ادیسه Odyssy با هم است. سر گذشت اصلی مهابهارته داستان نبرد دو خانواده از یک دودمان – کوروها Kuru و پاندوها Pandava بر سر جانشینی است.
پاندو ها با دلسوزی بیشتری وصف شده اند; ولی برخی از افراد خانواده کورو نیز احترام ما را به خود می انگیزند، حال آنکه برخی از پهلوانان پاندو از خود شکست های انسانی فوق العاده ای نشان می دهند(مثلا یودیستیره ی Yudhisthira مقدس سخت به قمار عشق می ورزد). جنبه برجسته مهابهارته عرضه کردن یگانگی فرهنگ هندی است.
سنت های فرهنگی بخش های گوناگون این مرز و بوم پهناور با همدردی و غرور در آن وصف شده است، و یک مفهوم به تدریج بالنده ی یک فرهنگ هندی یگانه شده به روشنی در آن آشکار می شود. راماینه اصولا داستان رامه، شهریار بزرگ و دادگر است. همسر رامه، سیتا Sita را راونه Ravana، سلطان سیلان، به زور می رباید و رامه پس از در هم شکستن سپاه راونه همسر خود را نجات می دهد. راماینه عظمت مهابهارته را ندارد ولی گنج خانه ی سرشار از مصالح سنت های فرهنگ هندی است. شاید بتوان مهابهارته را سرگذشت جنگ بر سر شاهی شمالی هند دانست، ولی راماینه سرگذشت گسترش نفوذ شمال هند بر جنوب دانست.
از بلندی این دو رزمنامه پیداست که فقط گوینده داستان اصلی نیستند. بسیاری از داستان های فرعی را شخصیت های داستان اصلی به شکل سرگذشت های اتفاقی نقل می کنند و این کار را گاهی برای سرگرمی و گاهی هم برای روشنگری موضوع مورد بحث انجام می دهند. داستانهای شکونتلا Shakuntala، نله Nala، دمینتی Damaynti، ساویتریSavitri، و سیته وانSatyavan،و هزاران داستان دلپذیر دیگر را در این رزمنامه، به ویژه در مهابهارته می توان یافت. متاسفانه نمی توانیم در این جا با تفضیل بیشتری از طبیعت فرهنگ هندی که در این دو رزمنامه عرضه شده بحث کنیم، و باید خود را محدود به عوامل دینی و بنیادی آنها سازیم.
این رزمنامه ها یکی از سرچشمه های مهم دانش ما درباره ی مناسک دینی رایج در میان مردم را تشکیل می دهند. برخی از عقاید و سنت های دینی رایج که در فصل های پیش از آنها سخن گفتیم از این دو رزمنامه بودند.
ولی آنچه به خصوص راماینه و مهابهارته در فلسفه های هندی به وجود آوردند نظریه اوتاره Avatara، تجسم خدا به شکل انسان، است در این دو رزمنامه دو اوتاره ظاهر می شوند، یکی رامه، پهلوان رامانه، و دیگری کریشنه که دوست پاندوها و ارابه ران ارجونه است.
این دو اوتاره از یک سو به خلاف خدایان برتر از انسان سمیتاهای ودایی که نماینده نیروهای طبیعت اند(مانند: خورشید، توفان، آتش و ...) و از سوی دیگربه خلاف مفهوم مجرد اوپه نیشدی برهمن بی نشان که سرشار کننده ی همه است و به نقش ها و شکل های گوناگون خود را آشکار می کند، میان برترین و میرندگان (انسان ها) میانجی های انسانی به وجود می آورند. این مفهوم در زندگی دینی هندو تاثیر فراوان داشت، زیرا در این جا بر آنند که خدا خود«خود» را به شکلی آشکار می کند که حتی کمینه تعلیم یافته گان هم بتواند بفهمد.
هزاران سال است که رامه و کریشنه همچنان تجلیات محبوب و ستوده ی خدا به جا مانده اند. شک نیست که مفهوم اوپه نیشدی برهمن سرشار کننده همه (که همان آتمن، یعنی خود، است) به یک معنا محصول اندیشه پخته تری است، ولی به یقین مفهوم اوتاره در اندیشه متوسط هندو تاثیر بیشتری داشته است.
جالب آن است که ما از کریشنه اوتاره ی مهابهارته، بیان دوباره (و تحول) نظریه ی اوپه نیشدی برهمن را می بینیم، که همان بگودگیتای معروف است که پیش از این از آن سخن گفتیم. دو عامل اندیشه هندو را می شود به روشنی در شخصیت کریشنه دید، او گاهی چون برهمن سرشار کننده ی همه سخن می گوید، که در اینجا فلسفه مجرد اوپه نیشدها را آشکار می کند، و گاهی، چون انسان، چون دوست ارجونه، سخن می گوید و به او اندرزی عملی درخور آن ساعت می دهد.
این دو رزمنامه در تشکیل قانون اخلاقی سلوک نیز یاری کرده اند. در رامه شرافت، یکرنگی، و عشق به آفریدگان را می یابیم، و در سیتا پاکدامنی و مهربانی را. مهر بردباری کهدرلکشمنه Lakshamana و بهرته Bharata هست نمونه و شیوه سلوک نسل های بسیاری بوده است. همین گونه در مهابهارته، از خود گذشتگی بیشمه Bhishma، راستگویی و بخشایش یودستره، عشق برادران پاندوه به دادگری و آرزوی نگهداری ناتوانان در برابر توانایان، بخشندگی کرنه Karna از خانواده کورو، برای بسیاری از نسل های هندو آرمان های بی شماری را به وجود آورده اند. این حقیقت که همه ی این پهلوانان از بعضی نظرها از ناتوانایی های انسانی برکنار نیستند، آنان را محبوب تر و زنده تر نشان می دهد.
در یک صحنه رامه شاه دادگر اشتباها به پاکدامنی همسر خود بد گمان می شود، شاهزاده ی مقدس یودیستیره به قمار عشق می ورزد، ارجونه ی پهلوان نشانه هایی از بیهودگی در باره ی بزرگی خود دارد. همه ی به پهلوانان صورت انسانی می بخشد و این هم بسته به این آرمان هندو در بردباری و پذیرفتن این نظر است که حتی پر هیزکارترین مردمان هم از ناتوانی به دور نیستند. در این دو رزمنامه، به جز این نمونه های سلوک خوب اخلاقی، بحث هایی هم درباره ی قوانین اخلاقی سلوک آمده است. گیتا از هنرهای کار و شناسایی برای ما سخن می گوید، و با این که کوشش های انسانی باید در راه وظیفه انجام یابند، نه برای«اجرا» آنها آرمان خدمت بی دریغ را به ما عرضه می کند که در بیش از صدها نسل هند و هم چین در عصر جدید در مردانی مانند تیلک Tilak و مهاتماگاندی تاثیر نهاده است.
برانگیزاننده ترین بحث ها را تا آنجا که به جزئیات قوانین سلوک مربوط است می توان در مهابهارته، در دو فصل شانتی پروه Shanti Parva و انوشاسنهAnushasana پروه یافت. ضمنا به خلاف عصر وداها که سیستم کاست چندان در آن نیرومند نبود، این دو رزمنامه از کاست های پایین برخاستند. ویدوروه Vidora یکی از فرزانگان در بار کورو، فرزند یک زن پیشخدمت شودره است. قصاب مذهبی، میتیلا Mithila، کوشیکه Kaushika برهمن مغرور را به فروتنی وا می دارد مهابهارته، ونه Vana پروه.
در واقع نویسنده (یا گردآورنده ی) مهابهارته خود را فرزند زنی ماهیگیر وصف می کند. همچنین در این رزمنامه چند زن برجسته مانند دروپدی Draupadi و گاندهاری Gandhari را تصویر کرده اند. این زنان نه تنها نمونه های پاکدامنی و عشق به شوهران خود اند، بلکه نمونه ی دانایی و دادگری و گاهی نیز دلیری هستند. گاندهاری مادر برادران کورو است که با پاندوها می جنگند، ولی خود او با پاندوها هم دردی می کند، زیرا حق را از آنان می داند، و شوهرش را از اینکه در برابر فرزندانش ناتوان است نکوهش می کند. چترانگدا همسر ارجونه پهلوانی نبرده وصف کرده اند. ولی با این همه این دورزمنامه نشان دهنده ی برتری و تسلط مردان اند، و جامعه ای کاملا پدر شاهی را وصف می کنند. به نظر می رسد که چند زنی به ویژه در مهابهارته رواج داشته است، ولی اگر به قدر کافی کنجکاوی کنیم موردی نیز از چند شویی پیدا می کنیم. دروپدی با هر پنج برادر پاندوه ازدواج می کند.
این دو رزمنامه مصالح ادبیات، نمایش، ترانه و توده ی هزاران سال را فراهم آورده اند. بیشتر نویسندگان سنسکریت دوره های بعد مایه ی داستان های خود را از مهابهارته گرفته اند. این رزمنامه ها حتی برای کسانی که تعلیم کمتری داشته اند گنجینه ی افسانه و داستان اند، و بیشتر شاخه های هنر توده ی مردم سخت از آنها متاثر شده اند. آنها به تدریج با تاثیرات هندی در بیرون از هند گسترش یافتند، برای نمونه به اندونزی، کامبوج، سایر بخش های جنوب شرقی آسیا، یعنی جاهایی که از تاثیر آنها در هنر، ادبیات، نمایش، و دین می توان اثری یافت. گاهی تغییرات کوچکی در ترجمه های خارجی این دو رزمنامه دیده می شوند، و نشان دادن سرچشمه های این تغییرات خود بررسی جالبی است.
پورانه ها به این دو رزمنامه چایان نمی یابند، و در حقیقت آثار فراوان دیگری هم وجود دارند که دارای معنای دینی قابل توجهی اند. شاید از این میان مهم تر از همه ویشنو پورانه Vishnu و بها گوته Bhagavata پورانه باشند. اولی گفت و گویی میان استادی به نام پراشره Parashara و شاگردی به نام مایتری Maitreya است.
تعلم این پورانه را پراشره چنین خلاصه می کند « خواستگاه جهان ویشنوست، در اوست که جهان چون دستگاهی هماهنگ هستی دارد، او تنها نگهدارنده ی جهان است و جهان به فرمان او است». در این پورانه توضیح داده شده است که مردم گوناگون خدا را به نامهای گوناگون نامیده اند، ولی او یک و تنها یک است. جهان تجلی بازی (Lila) اوست. یک بی گون (Nirguna) خود را شادمانه به شکل جهانی از رنگ ها، صداها، لمس شدنی ها، و گون های دیگر آشکار می کند.
بنیاد فلسفه بهاگوته همان فلسفه ی ویشنوپورانه است.
بها گوته جهان را تجلی ویشنو می داند، یک و همان روان جاوید است که برهمنه پرم آتمن Param Atman، و بها گوته خوانده می شود. نظریه ی«لیلا»برای روشنگری آفرینش به کار برده می شود. نظریه اوتاره ها، یعنی تجسم های انسانی خدا، در بهاگوته پورانه نقش مهمی دارد. با آنکه اوتاره ها را بی شمار می دانند، ولی کریشنه را کامل ترین اوتاره و برتر از همه پذیرفته اند. در واقع بیشتر مطالب این پورانه درباره ی کریشنه، و کریشنه پرستان است.
دانشمندان چنان که باید به اندیشه های اجتماعی و سیاسی بهاگوته توجه نکرده اند. برخی از این اندیشه ها کاملا جدید به نظر می آیند. برای نمونه، پذیرفته اند که مردم حق دارند که احتیاجات اصلی زندگی هود را بهواهند، ثروت اندوزی دزدی ست و ثروت اندوز باید کیفر ببیند.
بهاگوته در پاره ای از حوزه ها نیز اندیشه ی خردمندانه و قابل توجه عرضه می کند. کریشنه به مردمی ایندره را برای خرمن خوب نیایش می کنند می گوید: «چون ابرها دارای بخار است و هرجا که مردم زندگی می کنند می بارد از ایندره چه کاری ساخته است؟». بهاگوته چون یک اثری دینی، بی نهایت سودمند است، زیرا با تفضیل قابل توجهی فلسفه ی گیرای زندگانی را آشکار می کند[۱].
[۱] - منبع: هندوئیسم،
ترجمه: ع _ پاشایی،
چاپ اول: (با نام آئین های هندو) ۱۳۴۵
منبع : سازمان آموزش و پرورش استان خراسان


همچنین مشاهده کنید