شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


دغدغه خرید پنیر و خمیردندان!


دغدغه خرید پنیر و خمیردندان!
● نگاهی به جهان نوشتاری داریوفو در كتاب «حساب پرداخت نمی شه!»
شاید هنوز هم میدان های ورزشی كشور ایتالیا خاطره مردی با صورت گوشتالو و لبخند همیشگی اش را از یاد نبرده باشد.
دهه ۶۰ برای ادبیات و تئاتر ایتالیا سال های شگفت انگیزی بود. این خاطرات زمانی اوج گرفت كه داریو فو نمایش نامه های خود را به مكان هایی غیرتئاتری برد و سوای مخاطبان تئاتر، نگاه بسیاری از تیپ های اجتماعی را به سوی خود فراخواند.
به گفته بسیاری از نویسندگان و منتقدان نمایش در ایتالیا، این دوره زمان خداحافظی با تئاتر اشرافی و سلامی دوباره به تئاتر مردمی است. از این رو، داریوفو، همان مردی كه در سال ۱۹۹۷ جایزه ادبی نوبل را با خود به ایتالیا برد، تئاتر را به عنوان محصولی فكری و فرهنگی به مردم عرضه كرد؛ مكان هایی از جمله بازارهای تره بار، حومه شهرها، كنار كارخانه و مناطق حاشیه نشین و محروم در دقایقی كوتاه به محل تجمع بازیگران و ادای دیالوگ متن های فو درآمد.
داریوفو در اجراهای خود شیوه خاصی داشت. این شیوه تركیبی از كمدی فارس (Fars) و دلارته است.
بعدها شیوه ابداعی او و اجراهای گروه وی به نمادی برای تئاتر مدرن تبدیل شد. فو در تاریخ تئاتر به لحاظ پدیده مخاطب سازی نیز از نویسندگان و كارگردان های بحث برانگیز است. او علاقه مردم را به كمدی محض و طنز یكی از مؤلفه های ساختاری آثار خود قرارداده بود و از این رو سیل تماشاگران را روانه محل اجراهای خود می كرد؛ طوری كه در سال ۱۹۷۵ بیش از ۷۰۰هزار نفر به دیدن تئاترهای وی آمدند.
داریوفو نمایش نامه های بسیاری نوشته است كه از میان مهم ترین آن ها می توان به آثاری همچون انگشت در چشم، خبرنگار دیوانه در شهر لیزاشیس، سه بزرگوار، كالا، تق تق - كیه پلیسی، راز مضحكه، همیشه تقصیر شیطان است و... اشاره كرد. آثار این نمایش نامه نویسی از سوی كارگردان های ایرانی نیز بارها در تئاترشهر و سالن های دیگر تئاتر به روی صحنه رفته است اما از ترجمه های اخیر آثار فو می توان به كتاب «حساب پرداخت نمی شه!» اشاره كرد كه با ترجمه جاهد جهانشاهی و از سوی نشر دیگر منتشر شده است.
بعضی از منتقدان نمایشنامه «حساب پرداخت نمی شه!» را از آثار تأثیرگذار و پرتماشاگر داریوفو دانسته اند.
با این حال، تم داستان ساده و روزمره است. مردم در یك روز معمولی و همیشگی برای خرید شیر به سوپرماركت می روند. قیمت شیر به طور ناگهانی گران شده است، اما مردم می خواهند آن را به قیمت روزگذشته بخرند و در این گیرودار با مخالفت صاحب سوپرماركت روبه رو می شوند. این دستمایه ساده داستانی همواره اساسی كشمكش و دیالكتیك های زبانی در این نمایش نامه است. نمایش نامه «حساب پرداخت نمی شه!» از دو پرده تشكیل شده است.با این حال، فضای آغازین داستان در هیچ كدام از پرده ها به سوپرماركت برنمی گردد.
معمولاً، بسیاری از نمایشنامه نویسان معاصر داستان را از یك موقعیت ناگهانی شروع می كنند، به تعبیری، داستان با برشی از مكان ها و زمان ها در یك محیط ناگهانی و پیش بینی نشده به وقوع می پیوندد.
اصولاً، این شیوه شروع از ژانر داستان نویسی و آثار ارنست همینگوی می آید. حتی بسیاری از منتقدان چنین نوشتاری را با مصطلح شروع های «همینگوی وار» تعریف می كنند.با این حال، داریوفو علاقه ای به این شروع داستانی ندارد.
او ابتدا از محل زندگی آدم های داستان تصویری ارائه می دهد و بعد آن ها را روانه بستر جامعه و درواقع محیط اصلی رویدادها (سوپرماركت) می كند. فضای داستانی پرده اول این گونه ترسیم شده است: در وسط اتاق یك میز، تخت خوابی در كنج اتاق، یك كمد، وسایل كار، یخچال، اجاق گاز و با مختصر فاصله ای كپسول های گاز دستگاه جوشكاری. آنتونیا وارد می شود. به دنبال او، مارگریتا از راه می رسد. هر دو كیسه های متعدد خرید به همراه دارند كه در میان آن ها تعدادی كیسه پلاستیكی هم به چشم می خورد. همه را روی میز قرار می دهند و...
داریوفو در پرداخت نمایشی آدم هایش نیز اصولی خاص را مدنظر قرارمی دهد. آن ها كیفیتی زمانمند دارند. به تعبیر آدم ها به صورتی ریز و میكروسكپی از تمام الگوها و انگارهای زمان خود كپی برداری شده اند.
این الگوها و انگارها از نوع خورد و خوراك و پوشاك گرفته تا لحن و دیالوگ ها به چشم می آید. حتی گاهی خود اشیا معرف و پرداخت كننده ابعاد وجودی از شخصیت های نمایشی هستند. گاهی خود این اشیا به صورت عناصری زبانی در دیالوگ ها تكرار می شوند و به عنوان جزئی از زبان و ذهنیت شخصیت ها بار روایی داستان را بر دوش می گیرند.
آنتونیا یكی از شخصیت های نمایشی در بخشی از داستان چنین كنش دراماتیكی از خود نشان می دهد. داریوفو وی را این گونه توصیف می كند: آنتونیا درون پاكت های پلاستیكی نگاه كرده، آن ها را یك به یك داخل كمد جای می دهد. ماكارونی، شكر، دیگر برایت بگویم... اصلاً صحبت گوشت نكن قوطی كنسروها... مدیر فروش می خواست ما را آرام كند، تقصیر من چیست؟ مگر من قیمت ها را تعیین می كنم.
آن چنانكه از توصیف بالا برمی آید، شیوه شخصیت پردازی حالتی توأمان از توصیف و دیالوگ را در خود نهفته دارد؛ یعنی زبان، ذهنیت و دغدغه های آدم ها همواره با فضا و مكان و به صورت یگانه پرداخت می شود. به تعبیری، اشیا نه به عنوان یك عنصر داستانی برای فضاسازی و پیشروی داستان بلكه به عنوان بخشی اززبان و ذهنیت آدم ها در پیشروی داستان نقش دارند.
با این حال، شخصیت های نمایشی داریوفو بیش از هرچیزی زیر بمباران دنیای رسانه ای و تبلیغاتی قرار دارند و شخصیت آن ها از تأثیر یا تقابل با آن ها شكل می گیرد.
بسیاری از دانشمندان ارتباط و علم رسانه در دهه های گذشته به تأثیر این انفجارهای رسانه ای و تبلیغاتی اشاره كرده اند. یكی از پیامدهای دنیای تبلیغاتی و رسانه ای گرفتن نیروی تحلیل از آدم ها است، به طوری كه اصولاً شخصیت ها در بستری از روزمرگی قرارمی گیرند و زندگی مصرفی و نیاز به تغذیه و وسایل معیشتی صنعتی و مصرف گرایی آن ها را به صورت شخصیت هایی صرفاً «دیداری» درمی آورد. شاید این امر هم از پیامدهای بسیار عینی و ملموس مدرنیته است.
زیرا در فضای مدرن آدم ها از عمق به سطح می آیند و بیش از احساس، تخیل و... روابط و مناسبات زندگی شهری و مدنی بر شخصیت آن ها حاكم نمی شود.
حتی آدم های دوران مدرن بیش از آن كه به تولید تفكر بپردازند، تفكر را دریافت می كنند و محصولات فكری را تنها به اندازه نیازهای خود مورد استفاده قرار می دهند. شاید در نمایش چنین برداشتی در دیالوگ دونفر از شخصیت های نمایشی داریوفو به چشم می آید. در اواخر پرده اول نمایش، شاهد مشاجره لفظی لوئیجی و جووانی هستیم. لوئیجی در این صحنه به بحث كار و كارفرما و بعد هم فیلم های دیوانه كننده سینما اشاره می كند و جووانی در جواب او می گوید: درباره سینما به تو حق می دهم! وقتی هم كه بیرون می آیی و می خواهی آرام بگیری، باید از مقابل دیوار آگهی ها رد شوی...
برای خودكار تبلیغ می كنند یا برای خمیردندان و پنیر... و همیشه همراه تو است... زیرچشمی آن طرف را نگاه می كنی و... كم كم به فكرت می رسد خودت را درون كانال بعدی پرتاب كنی.
آن چنانكه از جملات بالا برمی آید، تئوری های اخیر دانشمندان علم ارتباط در شكل گیری شخصیت بشر معاصر به خوبی نمود دارد. شخصیت نمایش ابتدا از خیابان و تبلیغات خمیردندان و پنیر روی دیوارها و مغازه ها صحبت می كند. بعد هم به طور ناگهانی از كانال سخن به میان می آورد و ذهن مخاطب را به سوی رسانه گسترده و فراگیر «تلویزیون» هدایت می كند. این امر نشانگر نوعی شخصیت پردازی نامتعارف است.
به تعبیری، اشیا، تبلیغات و... از یك فرایند ذهنی و ناخودآگاه و زبان و شخصیت نمایش می آیند. شاید این توجه زیاد داریوفو به له شدن انسان معاصر در چرخه های تولید و زندگی صنعتی اشاره دارد.
از سوی دیگر، درگیری شخصیت ها با مسائل و نیازهای روزمره به آن ها كیفیتی طنزآمیز داده است. بسیاری از منتقدان نیز طنز را شالوده ثابت آثار این نویسنده ذكر كرده اند. منتقدی درباره او نوشته است: فو در مقام نمایش نامه نویس و كارگردان به هیچوجه برثبات و یكپارچگی آثارش تأكید ندارد. آن ها تاریخ مصرف دارند و باید پیوسته با شرایط تغییر كنند و خود را با لحظه ها متحول سازند.
فو نمایشی را در ارتباط مستقیم با كارگران می نویسد و می كوشد تا نیازها و مشكلات آن ها را در قالب طنز جای داده، به زبان ساده و با كمدی نهفته در اثر به اجرا درآورد و بعد از هر اجرا، با حاضران در محل بحث مفصلی را دامن زند.
دراجراهای او، هربازیگر ایفاگر چندین نقش است و خود او هم با یك اشاره دست و چشمك زدن و یا ربط دادن گریه بچه شیرخوار به نمایش از درون نقشی به نقش دیگر شیرجه می زند و از چنین تسلط و سرعت عملی هر بازیگری برخوردار نیست. فو اگر لازم باشد پای تماشاگران را هم به نمایش و رابطه ای مستقیم و رودررو می كشد.
البته سخن این منتقد درخود متن و نمایشنامه های داریوفو به ویژه «حساب پرداخت نمی شه!» قابل رؤیت است، زیرا ذهنیت شخصیت های او به شكلی وارونه و درهم و برهم از خود جریانات روزانه، نیازهای زندگی، اشیا، وسایل و لوازم معیشتی ساخته می شوند. البته نكته ای كه در دنیای شخصیت های فو قابل اشاره است، ذهنیت مشابه و مشترك است. آن ها از جنس همدیگر و زمان خاص خود هستند و از این رو شاید برای ایفای نقش چنین آدم هایی، حضور یك بازیگر و شیرجه رفتن در نقش های مختلف كاری عادی است.
خود داریوفو نیز در نقد بی ثباتی و ساختارگریزی آثارش می گوید: ما برای تئاتر ساختار خاصی نداریم و نداشتیم و اگر ساختار خاصی داشتیم، اكنون گردنمان زیر فشار شكسته می شد و قالب تهی كرده بودیم و كارهای نمایشی از هم می پاشید.
با تمام این تفاسیر، جهان نمایشی داریوفو اگرچه از عمق و ژرفنای دیگر نمایشنامه نویسان بزرگ تاریخ درام نویسی برخوردار نیست و به سطح ویژگی های متنی می آید، اما این آمدن به سطح از پیامدهای زندگی مدرن و جهان نسبتی زده كنونی است.
امید بی نیاز
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید