شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


مدرنیسم، بالیدن کاپیتالیسم و تکنولوژی


مدرنیسم، بالیدن کاپیتالیسم و تکنولوژی
پیتر چایلدز در کتاب «مدرنیسم» این پدیده را واکنش زیبایی شناسانه و فرهنگی نسبت به مدرنیته متاخر و روند مدرن سازی می داند.
هنرمندان مدرنیست از یک سو به روند همگون سازی که اقتضای سیستم های انبوه است پشت پا می زنند و از سوی دیگر به شرایط جدید تولید، گردش و مبادله و مصرف که از تحولات تکنولوژیکی ناشی می شود خوشامد می گفتند.
این گرایش های متناقض و حتی متضاد در جهت مواضع موافق و مخالف، ترس از آمدن نو و شادی از محو کهنه، نیهیلیسم و اشتیاق کورکورانه، خلاقیت و یاس را چایلدز در کتاب خود مورد بحث و بررسی قرار داده است.
او ظهور مدرنیسم را به منزله قرینه و همتای ادبی تحولات اجتماعی و اقتصادی آستانه قرن می داند که زمینه های تاریخی گوناگونی دارد: مبارزه برای حق رای زنان تا سال ۱۹۱۸ یک جنبه اجتماعی و فرهنگی مهم این دوره است؛ جنبه مهم دیگر تقابل بیش تر نیروهای اجتماعی با یکدیگر بر سر ثروت بود که به شکل گیری اتحادیه های نیرومند صنفی انجامید و جنبه سوم ادامه هیجان های استقلال خواهانه برای مثال در ایرلند بود.
از نگاه چایلدز مدرنیسم با تاکید بر شهر و دفاع از تکنولوژی در عین ترس از آن، آزمایشگری فنی همراه با نوآوری های سبکی رادیکال با تردید در مورد زبان به مثابه واسطه ای برای ادراک یا تشریح جهان و حمله به ارکان قرن نوزدهم مانند علم تجربی و عقل گرایی به تدریج به عنوان سبک هنری شناخته شد.
مدرنیسم مجموعه ای از تلاش های دامنه دار، دوربرد پیوسته و نیرومندانه برای افزایش و آ شفتن شیوه های بازنمایی واقعیت بود که با توجه به شرایط مساعد تکنولوژی که ره آورد مدرنیته بود مانند، چاپ به سرعت گسترش می یافت.
دگرگونی های سودآور مادی البته در این زمان که عمدتا آن را مربوط به دوره ۱۸۹۰ تا ۱۹۳۰ می دانند با بحران های فردی و جمعی و به خصوص فکری همراه شد که شورشی، پرسشگر، شکاک و درون نگر اما در اعتقاد زیبایی شناسانه اش سرسخت و حتی پرخاشگر بود.
اگر در سال ۱۸۵۷ متیو آرنولد سبک مدرن را با تعابیری مانند آرامش، اعتماد، تساهل فعالیت آزاد ذهن، عقل و جامعیت توضیح می داد ۵۰ سال بعد جریان آوانگارد را با مشخصاتی چون: بیگانگی، بلا، آشوب، بی عقلی، افسردگی و سرخوردگی از فرهنگ اروپا توصیف می کرد.
به نظر چایلدز تحولات تکنولوژیکی معنایش این بود که مدرنیسم هنر دنیایی است که با توسعه صنعتی، مکانیزاسیون، شهرنشینی و شکل های تعامل اجتماعی دگرگون خواهند شد.
در سال ۱۹۰۰، ۱۱ شهر با جمعیت بیش از یک میلیون نفر وجود داشت. لندن و نیویورک بیش از پنج میلیون نفر جمعیت داشتند و در پاریس سه میلیون و در برلین دو میلیون نفر زندگی می کردند.
قدرت موتور (موتور احتراق داخلی، موتور دیزل، توربین بخار)، سوخت (الکتریسته و نفت به عنوان منابع جدید قدرت)، حمل و نقل (اتومبیل، اتوبوس، هواپیما و تراکتور)، ارتباطات (تلفن، ماشین و دستگاه ضبط)، مواد مصنوعی (صنایع شیمیایی و پلاستیک) و آغاز کار با رادیوم و آغاز فیزیک مدرن و تئوری جدید بعد چهارم تغییراتی وسیع در زندگی مدرن پدید آورد که عناصری جدید را به هنر معرفی کرد و ادراک جدیدی نیز از واقعیت و کارکرد هنر به وجود آورد.
مدرنیسم حرکتی آشکار بود به سوی افزایش پیچیدگی، تکلف سنجیده، درون نگری ژرف، خودنمایی فنی، شکاکیت شخصی و ضدیت عمومی با بازنمایی.
در موسیقی مدرنیست ها با آتونالیسم در برابر سمفونی های خوشایند گوش، واکنش نشان دارند و در نقاشی نیز با نهضت هایی چون پست امپرسیونیسم، اکسپرسیونیسم، کوبیسم، سمبولیسم، ایماژیسم، ورتیسیسم، دادائیسم، فوتوریسم و سوررئالیسم رفته رفته پایه های رئالیسم را سست کردند که هر کدام از این سبک ها نگاه متفاوتی را در نگریستن به واقعیت نشان می داد.
در عرصه داستان نویسندگان جدید چندین پایه از پایه های رئالیسم کلاسیک را نفی کردند مانند راوی قابل اتکا استفاده از ضمیر ثابت، تاریخ به مثابه یک فرآیند خطی پیش رونده، علم سیاست بورژوازی (که طرفدار اصلاحات بود و نه تغییرات رادیکال) و به هم دوختن همه رشته های حوادث یا «بستن روایت».
این فعالیت ها بود که سبب شد رفته رفته ادبیات و هنر از حالت سرگرمی اوقات فراغت خارج و به وسیله ای برای آموزش مفاهیم فرهنگی و اجتماعی تبدیل شود.
جهان ادبیات و هنر به تسخیر انواع علایق مشروع تجارتی و تعلیمی و آموزشی درآمد و به تدریج هنجار های زیبایی شناسانه نوینی را پدید آورد.
پیتر چایلدز با این مقدمه به بررسی اندیشه های متفکران طراز اول مدرنیته در نخستین فصل چون: مارکس، داروین، فروید، نیچه، سوسور و اینشتین می پردازد و تاثیرات آن ها را در باب اجتماع، فرد و طبیعت در اندیشه غربی مورد مطالعه قرار می دهد.
در فصل دوم خاستگاه های پان اروپایی تحولات رادیکال ادبی که در رمان، شعر و درام صورت گرفته است و نیز انقلاب های متعدد در نقاشی و فیلم تعریف می شود.
عناصر مدرنیستی در متن های نویسندگان شناخته شده ای مانند: جیمز جویس، ویرجینیا وولف، کاترین منسفیلد، دی ایچ لارنس، دابلیو.بی. ییتس، تی اس الیوت و جوزف کازاو در سومین فصل تجزیه و تحلیل شده است.
چایلدز با هوشمندی نشان می دهد که چگونه نویسندگان و هنرمندان مدرنیسم بیانگر تجربه زندگی مدرن را که در تلاش برای محوریت بخشیدن به انسان و به خصوص عقل انسانی در همه شئون، از مذهب و طبیعت گرفته تا امور مالی و علم بود و به بالیدن کاپیتالیسم یاری می رساند، هستند.
این نویسندگان با زیبایی شناسی رادیکال، آزمایشگری فنی، فرم مکانی یا ریتمیک به جای فرم تقویمی، انعکاس های خودآگاه، شکاکیت نسبت به ایده سوژه مرکز انسانی و کنجکاوی مدام درباره عدم تعیین واقعیت به جهان خردی روی آوردند که به جنبه های فردی بیش تر از اجتماعی بها می داد و هنر را به عنوان عالی ترین شکل دستاورد آدمی معرفی کرد.
دغدغه های اروپامحورانه طبقه متوسط و رویکرد های آن ها در زمان استعمار به دیگر فرهنگ ها از بحث های پرشور کتاب «مدرنیسم» است که باید آن را خواند و به ویژه به تحلیل های جمله به جمله و دقیق چایلدز از آثار نویسندگان پیرو مدرنیسم و معنای آن که ریشه در جهت گیری های اجتماعی و اقتصادی هنرمندان دارد، تامل کرد.
«مدرنیسم» نوشته «پیتر چایلدز» با ترجمه رضا رضایی را نشر ماهی در ۲۶۸ صفحه منتشر کرده است.
منبع : روزنامه سرمایه


همچنین مشاهده کنید