جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

شریعتی و بازسازی فکری


شریعتی و بازسازی فکری
دكتر شریعتی از آن دسته روشنفكرانی است كه بسیار درباره وی نوشته و گفته شده، هزاران كتاب و مقاله درباره وی و اندیشه‌هایش به زبان‌های مختلف به رشته تحریر در آمده است و این نشان از اهمیت و شخصیت والای اوست به شخصیتی كه تاثیرش بر احیای تفكر دینی و جذب طیف عظیم جوانان به دین انكارناپذیر است، حركتی كه در نهایت به انقلاب ۱۳۵۷ منجر شد. گسترهٔ وسیع حوزه‌هایی كه شریعتی بدان وارد شده از تاریخ اسلام، سیره، اندیشهٔ دینی، اصول و كلام گرفته تا علوم نوین غربی از جمله جامعه‌شناسی و انسان‌شناسی از شریعتی شخصیتی یكپارچه ساخته كه با تمامی ابزارها به میدان آمده تا رسالت خویش را به انجام برساند و مجاهدت‌ها و تكاپوهای خود را به غایتی ثمربخش متصل كند. وجوه مختلف دستگاه اندیشگی شریعتی توسط اندیشمندان بسیاری مورد بحث و تحلیل قرار گرفته است اما آنچه به نظر می‌رسد شاه بیت كلام و نفخه كالبد دكتر شریعتی است مبحث مهم و اساسی بازسازی اندیشه دینی است كه می‌كوشد اسلام شریعت خواه را به اسلامی پویا و ایدئولوژیك مبدل سازد و آنگاه در عرصه كارزار بر خصم زمان فائق آید. لذا در این نوشتار مختصر من باب تذكار در این باب سخن خواهیم راند.
شریعتی معتقد به احیای دین و اندیشه دینی به مقتضای عصر است كه به جنبش نوین اسلامی ارتباط پیدا می‌كند دیگر این كه قائل به نحله تحول فكری- فرهنگی است و دگرگونی فكری و بینشی را بر تحول سیاسی و اقتصادی مقدم می‌داند و بیش از آن كه به شریعت و احكام توجه داشته باشد به احیاء و بازسازی فكر دینی و ارایه معرفتی نوین از حوزه دین قایل است.
در ترمیم پیكره ایدئولوژیك دینی شریعتی، ایشان معتقد بودند كه اسلام حاصل رسالت اجتماعی است و لذا به طور طبیعی باید بتواند یك جامعه ویژه در چارچوب اصولی و مبانی ارزشی توحیدی خود بپروراند و نظام احسن در مقایسه با دیگر نظامات اجتماعی را بنیاد نهد بنابراین مسلمانان باید احساس رسالت و مسئولیت اجتماعی كنند و به بنیاد نهادن مجتمع نوین دینی و سیاسی و اخلاقی و اقتصادی اهتمام ورزند.
شریعتی بیش از هر چیز و بیش از هر كار دیگر به بازسازی اندیشه و طرح تدوین مكتب و جهان‌بینی ایدئولوژی دینی توجه می‌كرد و دیگر آن كه شریعتی بین ایدئولوژی و فرهنگ فرق می‌گذاشت و اولی را منطقاً‌ و عملاً بر دومی مقدم می‌دانست و معتقد بود كه همواره اول در جهان‌بینی و ایدئولوژی تحول ایجاد می‌شود و آنگاه فرهنگ و تمدن و معارف متناسب با آن جهان‌بینی و اندیشه و عقاید پدید می‌آید نه برعكس. شریعتی می‌كوشید نشان دهد كه در دنیای امروز و در شرایط كنونی اول به ابوذرها نیاز است و بعد به ابوعلی‌ها. به عبارت دیگر باید ایمان و تفكر اصیل و جهت‌گیری درست به لحاظ عقیدتی و دینی حاصل شود و آنگاه فرهنگ‌سازان به مقتضای آن جهت‌گیری‌ها به تولید فرهنگ و تمدن بپردازند. بر همین اساس دكتر شریعتی عنوان می‌كرد كه «مبارزه با مذهب در اروپا ثمره‌ای كه داد آزادی اندیشه، رشد فكر و تمدن درخشان و پیشرفت‌های عجیب و سریعی علمی در همه وجوه زندگی بود اما همین عمل مبارزه با مذهب در جامعه‌های اسلامی و حتی غیراسلامی تنها و بزرگ‌ترین و فوری‌ترین نتیجه‌ای كه داد، برداشتن سدی بود كه در برابر نفوذ امپریالیسم، نفوذ استعمار اقتصادی، نفوذ و هجوم مصرف و هجوم انحطاط و انحراف اندیشه در جامعه‌های شرقی و امثال این هجوم‌ها قرار داشت.» لذا شریعتی نگاهی از برون به معرفت دینی و جامعهٔ دینی داشت؛ آن چنان كه بیرونیان می‌بینند و می‌شناسند و می‌سنجند و حدیث خود را از زبان دیگران می‌شنوند و شخصیت خود را در آیینه دیگران تماشا می‌كنند این جسارت و این شجاعت در خور هركس نیست زیرا فاصله گرفتن از خویشتن و از دور در خود نگریستن ولی در غربت نماندن و دوباره این فاصله را پیمودن و به خود پیوستن و خویشتن را فراموش نكردن كار نوادری است كه خلع بدن می‌كنند و قدرت دور شدن از شخصیت خویشتن در عین نزدیكی به خویشتن را دارند و این كاری بود كه شریعتی می‌خواست بكند و كرد. شریعتی از طرفی همین را می‌خواست و از طرفی می‌دید كه دین در عصر او به وضعی افتاده است كه دیگر به منزله یك مكتب آبرومند در جهان مطرح نیست.
مكاتب دیگر گوی سبقت را از او برده‌اند و مدعی‌اند كه در حل مشكلات بشری از او تواناترند و اول می‌خواست كه آن دعوی را بیازماید و بكوشد مگر مكتب محبوب خود را دوباره توانا و گره‌گشا ببیند. برای شریعتی مسأله‌ اساسی این بود كه چگونه می‌توان دین را كه امروزه چنین خوار شده و رقبایی چون ماركسیسم، لیبرالیسم، اومانیسم پیدا كرده، مطرح كرد به نحوی كه از توانایی و سرافرازی كافی و وافی برخوردار باشد و كوشید اسلام را به منزله یك مكتب توانا در عصر حاضر و در جغرافیایی دیگر مكاتب مطرح كند.
این شبهه در ذهن كسانی بوده است كه مبادا گرایش و تعهد بی‌محابا و بی‌پروا نسبت به توانا كردن پیكر یك مكتب آدمی را وادار تا هر نوع تغذیه‌ای را برای آن پیكر مجاز بشمارد و نهایتاً مكتب را از هویت اصلی خویش بگرداند و گمان این است كه در جامعه معاصر ما این شبهه در حق دكتر شریعتی رفته است البته در بعضی از سخنان شریعتی سستی‌ها و كاستی‌هایی دیده می‌شود كه یكی از دلایلش عدم توجه به تفكر فلسفی و آگاهی عمیق از معارف اسلامی است. و شاید تفاوتش با استاد مطهری در همین باشد كه مطهری به دلیل تعلق خاطر به فلسفه و كلام و تربیت ابتدایی در زمینه‌های فقهی و فلسفی می‌كوشید تا بیش‌تر توانایی فلسفی و حقوقی این مكتب را آشكار كند و در برابر آن مرحوم شریعتی در پی نشان دادن توانایی مكتب در حل مشكلات اجتماعی امروز بشر است.
تفكر جامعه شناختی و تاریخی شریعتی بسیار قوی، خوب، عالمانه و همه‌جانبه است حافظه قوی و عطشناك او برای كسب معلومات و تجربه عملی و مبارزاتی او و سری كه در مكاتب مختلف كشیده بود، سرمایه او را بسیار غنی كرده بود، اما این غنا در جهت فلسفی به این اندازه و در این سطح در افكار او دیده نمی‌شد خلاصه كلام آن كه در تبیین، توصیف و تشریح مشكلات از سوی شریعتی خویش، شخصیت، هویت از معانی كلیدی و بنیادی است این مفاهیم كه كم‌وبیش در دیدگاه شریعتی معنی و تعریف یكسان و مشابهی را دارا هستند مجموعه‌ای از سرمایه‌ها در نظر گرفته می‌شوند كه شخص از تاریخ و فرهنگ و مذهبی می‌گیرد واژگانی چون زر، زور، تزویر، كه تنها واژگانی ساده نبودند بلكه عمقی به وسعت یك فرهنگ و ایدئولوژی داشتند كه شریعتی با آنها زندگی می‌كرد و بارها و بارها آنها را تعبیر می‌نمود شریعتی تجلی شخصیت، هویت و خویشتن را در قضاوت‌های انسان می‌دید و می‌كوشید این قضاوت را تعالی بخشد و آرمان‌شهر را در دل مدینه اسلامی كه نخستین زیستگاه پیروان توحیدی است از نو بنا كند لذا تمام اهتمام دكتر شریعتی چه در عرصه بیان، قلم و مبارزه كوشش برای ساختن است ساختن بنایی رفیع كه سر به آستان توحید می‌كشد و پای در جان و دل و فرهنگ و تمدن ایرانی و اسلامی مردم این مرز و بوم دارد.
منبع : سازمان تبلیغات اسلامی


همچنین مشاهده کنید