جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا


سایه روباه سرخ بر شعر شرق


سایه روباه سرخ بر شعر شرق
نشر اسطوره هفت مجموعه شعر از شاعران بزرگ جهان با برگردان ابوالقاسم اسماعیل پور چاپ و منتشر كرد كه چهار عنوان به نام «در جنگل ستاره ها» و «هیچ مسافری برنمی گردد» و «رؤیای ماه» و «آتش روزانه» امسال به بازار آمد و سه عنوان به اسم «میان خورشیدهای همیشه»و «چشم اندازهای شعر نو در قرن بیستم» و «الاچیق چلچله ها» در نخستین ماه های سال گذشته. مقدمه مترجم بر یكی از این مجموعه ها را می خوانیم:
ازرا پاوند در كریسمس،۱۹۵۶ در بیمارستان سنت الیزابت پاكتی دریافت كرد كه حاوی یك جلد از اشعار منتشر شده اش به زبان ژاپنی بود. در همین پاكت، شعری طولانی با عنوان «ژانوس در كیوتو» نیز به چشم می خورد. مترجم ژاپنی اشعار پاوند به او گفت یك همكار ژاپنی در دانشگاه او، این شعر را به انگلیسی سروده است.
پاوند با اشتیاق فراوان، مطلبی درباره این شعر به مترجم اشعارش (ایواساكی ریوزو) نوشت كه تقریباً كار سترگ ایواساكی مترجم را كوچك شمرده بود:
خبر بسیار مسرت بخشی است و من به خاطر دوشگفتی دلپذیر از شما سپاسگزارم، یعنی كتاب زیبای شما مابرلی و اشعار دیگر و شعر «ژانوس» اثر ج.ن. شعر اخیرالذكر فوق العاده شگفت آور است، به طوری كه استاك كه اخیراً مجله ای به راه انداخته، شدیداً به آن نیاز دارد.
نیشی واكی انگلیسی را چه خوب می داند. گویی مدتهاست كسی مثل او ندیده ام و اگر شما چنین دوستان خوبی را برگزیده اید، نیك می توانم باور داشته باشم كه به خوبی از عهده ترجمه منظومه مابرلی برآمده اید و اگر واقعاً شما نیز اشعاری به انگلیسی سروده اید، لطفاً نسخه هایی از آن برای استاك و من بفرستید. از خواندن شعر ژانوس بسی لذت برده ام، بیشتر از هر چیزی كه در این مدت بدان برخورده ام. مدتی بعد، پاوند نوشت:
ریوزو ایواساكی عزیز هیچ جایزه ادبی یا پاداش هیأت داوران نمی تواند وزن یك همخوان (صامت) یا طول یك واكه (مصوت) را تغییر دهد، اما در واقع امر، اگر شما نوعی فرهنگستان ژاپنی یا انجمنی از مقام های ذی صلاح دارید، هیچ ضرری ندارد كه كار سترگ جونزابورو نیشی واكی را در معرض توجه فرهنگستان سوئد قرار دهید؛ من هنوز به یاد نمی آورم كه آنها نیپون (ژاپن) را مفتخر كرده باشند.
بدین گونه در پاییز،۱۹۵۷ نام نیشی واكی را رسماً به عنوان نامزد جایزه نوبل در فرهنگستان سوئد نوشتند. اما آنها باید تا ۱۹۶۸ منتظر می ماندند تا جایزه نوبل برای نخستین بار به یك نویسنده ژاپنی تعلق گیرد. برنده نیشی واكی نبود، بلكه رمان نویسی به نام كاواباتا یاسوناری (۱۹۷۲-۱۸۹۹) بود كه این افتخار نصیبش شد.
ترجمه نشدن آثار نیشی واكی شاید یكی از دلایلی است كه جایزه نوبل از آن او نشده است. در آغاز باور كردنی نبود كه بر پایه یك شعر كه به زبان خارجی سروده شده، ازرا پاوند نتوانسته باشد استعداد ارزشمندی شایسته جایزه نوبل را كشف كرده باشد.
با وجود این، او از موهبت ویژه ای برخوردار بود كه استعدادهایی كشف كند كه مسیر ادبیات مدرن را تغییر می دادند. در واقع، او غالباً الگوهای كاركردی جیمز جویس و همچنین برندگان نوبل را همچون تی.اس.الیوت و و.ب.ییتس را مدنظر قرار می داد. هیجان فوق العاده كسانی كه از نامزدی نیشی واكی برای جایزه نوبل آگاهی داشتند، كاملاً قابل فهم بود. پاوند در شعر نیشی واكی چه چیزی كشف كرده بود؟
در ،۱۹۵۷ از وقتی ازرا پاوند شعر ژانوس را می ستود، نیشی واكی شصت و سه ساله بود
و مقامی بی رقیب در جامعه ادبی ژاپن داشت و او را به عنوان شاعر بزرگ، بس محترم می شمردند. نگاهی به رویدادهای آن سال، مقام بلندپایه او را در ژاپن آشكار می كند. در ژانویه همین سال، او به عضویت شورای علمی ژاپن درآمد؛ در ماه فوریه، جایزه ادبی یومیوری به كتاب شعر او، اسطوره سوم، تعلق گرفت؛ درماه مارس، برگزیده اشعار او منتشر شد؛ در ماه مه، مجموعه ای از مقالاتش، خرافات پیرامون یك شیب یك برج، انتشار یافت. در نگاه پسین، شگفت آورتر این كه، نیشی واكی با این مقام، هنوز به اوج خلاقیت خود نرسیده بود. او پیش از مرگ، یعنی تا سال،۱۹۸۲ هشت مجموعه شعر بزرگ به چاپ رساند.نیشی واكی در حقیقت یك «ژانوس» بود، همیشه شرق و غرب، عصر مدرن و باستان، سوررئالیسم و هایكو، چیزهای پیش پا افتاده
و متعالی را همزمان می دید. هیچ شاعر دیگر در شعر مدرن ژاپن به اندازه او از دنیای ادبیات باستان و مدرن آگاهی كامل نداشته است. او در نفس زدنی می توانست از پیرس پلومن، آندره برتن، هانری میشو و كسان و چیزهای دیگر حرف بزند. روزی وقتی مشغول خوردن رشته سوبای ژاپنی بود، گفت: «تعجبی ندارد كه الیوت شاعر خوبی نیست. چون هرگز از این سوبا نچشیده!» نیشی واكی وقتی درگذشت، دست نوشته ای ناویراسته بالغ بر بیست هزار صفحه بر جای گذاشت كه بررسی تطبیقی و زبان شناسانه یونان و چین در روزگار باستان بود. او نوشتن این كتاب را از هفتاد سالگی آغاز كرده بود. ای ژانوس، ای پیرمرد! تو كه بودی؟
‌● گاه شمار زندگی شاعر
جوانزابورو نیشی واكی در اجیا واقع در استان نیگاتا چشم به جهان گشود. او دومین پسر یك خانواده بازرگان و مرفه بود. خاندان نیشی واكی سابقه ای طولانی در تجارت ابریشم، برنج و بانكداری داشتند. وقتی نیشی واكی به دنیا آمد، پدرش كانزو، سی و چهار ساله، رئیس بانك اجیا بود. كانزو و همسرش كیسا چهار پسر (چهارمی اندكی پس از تولد درگذشت) و سه دختر داشتند. یك پرستار از جوانزابوروی نوزاد نگهداری می كرد.
نیشی واكی از كودكی بیشتر به هنر رغیب نشان می داد تا به علوم. در دبستان، از كلاس های هنر بیش از همه لذت می برد. همین جا بود كه شیفتگی خاصی به نقاشی پیدا كرد و تا پایان عمرش او را رها نكرد. زمانی در دوره متوسطه، مسحور زبان انگلیسی شد و با دلگرمی تمام آن را فراگرفت.
به نظر می رسد كه مجموعه كتاب های خارجی خانواده اش منبع مهم الهام او در این دوره بود. در همین زمان، نیشی واكی نام مستعار ایگویا (یعنی مبادله گر‎/ دمدمی مزاج) را برگزید. این عنوان ممكن است مایه مباهات بوده باشد، هر چند او بیشتر به فراگیری انگلیسی سرگرم بود و كمتر در بازی بچه ها شركت می كرد. در واقع، به نظر می رسد كه اشتغال خاطر او به انگلیسی چندان زیاد بود كه برای هیچ كار دیگری به استثنای نقاشی وقت نداشت.
در آن ایام در ژاپن، دانش آموزان با علاقه نشان دادن به ادبیات و سرودن هایكو یا تانكا خودنمایی می كردند. این خودنمایی «ادبی» شرارت جوانی را نیز به همراه اشت. اما نیشی واكی احساس كرد كه هم سن و سال های او از «دنیای ادبیات» بسی دورند. پس به نقاشی روآورد. نویسندگان معروف آن زمان پیرو مكتب ناتورالیسم بودند، مثل شیمازاكی توسون (۱۹۴۳-۱۸۷۲)، تایاما كاتایی (۱۹۳۰-۱۸۷۲) و كونیكیدا دوپو (۱۹۰۸-۱۸۷۱).
نیشی واكی همه آنها را نالایق می پنداشت. در حقیقت، این نادیده گرفتن و خوار شمردن رمان نویسان معاصر ژاپن، تا پایان مرگ در او وجود داشت و اغلب به صورت حكایتی طعنه آمیز آن را بیان می كرد. پس آیا او برخوردی با ادبیات داشت؟ نیشی واكی می گفت وقتی اشعار كهن چینی را در كلاس می خواند، سخت به هیجان می افتاد و شیفته آن بود.
از این رو، از همان عنفوان جوانی آشكار بود كه او به چیزهای مورد توجه دیگران، مثل ادبیات مدرن ژاپن، علاقه ای نداشت؛ موضوع های دیرپایی چون زبان خارجی و شعر باستان، تخیل او را تسخیر كرده بود. دو دهه بعد، هنگامی كه نیشی واكی نگارش مقاله های تئوریك در باب شعر مدرن را آغاز كرد، هر چند خودش نیز یك شاعر نوگرا بود، به خود می بالید كه چیز تازه ای پیرامون مدرنیسم وجود ندارد و می گفت نوگرایی صرفاً گستره سطحی معانی و بیان یونان باستان است!
در ،۱۹۱۱ نیشی واكی هفده ساله پس از به پایان رساندن دوره متوسطه، به تشویق معلم نقاشی و با اجازه پدر، تصمیم گرفت به كار مورد علاقه اش نقاشی روآورد.
در آوریل همین سال، به توكیو رفت و بی درنگ به عنوان یكی از شاگردان نقاش مشهور سبك غربی، فوجی شیما تاكه جی (۱۹۴۳-۱۸۶۷) پذیرفته شد. او همچنین با دیگر نقاشان زمانه، مثل كورودا سپكی (۱۹۲۴-۱۸۶۶) و شیرو تاكی ایكونوسوكه (۱۹۶۰-۱۸۷۳) آشنایی یافت. با این همه، باوجود این شرایط مطلوب، دیری نگذشت كه نیشی واكی در ادامه كار نقاشی به تردید افتاد. در ماه مه همان سال، درست یك ماه پس از ورودش به توكیو، پدرش درگذشت. با مرگ پدر، رؤیای سفر به فرانسه برای فراگیری نقاشی به حقیقت نپیوست. اكنون احساس می كرد كه ناگزیر باید خود را از نظر مالی بیشتر تقویت كند.
سال های بعد دوره ناگواری برای نیشی واكی جوان بود. او در شرح حال خود نوشت: «زمانی در جوانی، بلافاصله پس از دوره متوسطه، مجبور شدم برای امرار معاش به حرفه ای روآورم. در سراسر زندگی ام چیزی نبود كه بیشتر از این، زندگی حقارت بار مرا به اضطراب اندازد. وقتی به خودم آمدم و دیدم باید شغلی داشته باشم ، برای نخستین بار نفرین گر زندگی شدم.» می توان مرد جوانی را دید كه با تأكید تمام می خواهد از وظایف اجتماعی مقرر خلاص شود. در واقع، نیشی واكی در طول زندگی اش، در جست وجوی معنویت بود.
بسیاری هنوز در شگفت اند كه آدم رقیقی چون او، چگونه توانست یك مقام مهم فرهنگستانی در یك دانشگاه معتبر را به دست آورد. ظاهراً او صرفاً با نشان دادن خود در مقام شاعری معنوی، از بسیاری جهات «واقع گرا» و ملامت بار از حیات اجتماعی خلاص شده بود. اطرافیان هم این اجازه را به او داده بودند.
در آوریل،۱۹۱۲ خانواده اش را راضی كرد كه در آزمون ورودی نخستین دبیرستان كه بعدها به دانشگاه توكیو پیوست، شركت كند. طبیعی است كه او فقط بخش انگلیسی آزمون را پاسخ داد و به حیاط رفت و غرق خواندن نمایشنامه رؤیای نیمه شب تابستان اثر شكسپیر شد. تعجبی نداشت كه نیشی واكی در آزمون مزبور رد شده بود.
اما در سپتامبر همان سال، توانست وارد دوره مقدماتی گروه اقتصاد دانشگاه كئی یو شود. در همین دوران- یعنی وقتی كه نیشی واكی قصد داشت خود را در اقتصاد غرق كند- در آنجا مطالعه زبان یونانی، لاتین و آلمانی و مهم تر از همه سرودن شعر به زبان انگلیسی را آغاز كرد. او با برگزیدن یك زبان خارجی برای نوشتن، خود را از تصویر كلی شعر مدرن ژاپنی كه به زبان ادبی طرازاول از سوی ادیبانی چون شیمازاكی توسون، كانبارا آریا كه (۱۹۵۲-۱۸۷۶)، اوئدا بین (۱۹۱۶-۱۸۷۴) و كیتاهارا هاكوشو (۱۹۴۲-۱۸۸۵) تعریف شده بود، فاصله گرفت.
برای نیشی واكی كم كم آشكارتر می شد كه جای او در گروه اقتصاد نبود. او صرفاً به مطالعه ادبیات و زبان های خارجی در آن دانشگاه رغبت داشت، اما خانواده شدیداً او را تحت فشار قرار می داد. به همین خاطر، وارد گروه اقتصاد شد.
در كلاس های خود، با نوزاكا سانزو دوست شد كه بعدها یكی از رهبران كمونیست شده بود. بعد نیشی واكی به خود می بالید كه سرمایه ماركس را با نوزاكا خوانده بود. به هر حال، آشكار بود كه نیشی واكی سرنوشتش این نبود كه سیاستمدار یا تاجر شود. در كلاس هایش، كتب ادبی را پنهانی می آورد و می خواند. نویسندگان مورد علاقه اش تورگنیف، تولستوی، بودلر، رمبو، ورلن، فلوبر، موپاسان، سیمونز، پاتر، ییتس، اسكار وایلد، داستایوسكی، نیچه، ورهارون و موریس مترلینگ بودند. از میان آنها، فلوبر و سیمونز و پاتر بیش از دیگران بر شاعر جوان تأثیری ماندگار گذاشته بودند.
در ،۱۹۱۷ نیشی واكی از این دانشگاه فارغ التحصیل شد. پایان نامه اش به نام اقتصاد محض به اندازه كافی شگفت انگیز بود، چون تماماً به زبان لاتین نوشته شده بود. نیشی واكی بعدها به یاد می آورد كه وقتی پایان نامه اش را تحویل داد، هیچ كس در گروه نمی توانست آن را بخواند. استادش، كویی زومی شپن زو از او خواست كه چكیده ای از آن را به ژاپنی بنویسد كه مجموعاً پانزده صفحه شده بود. بزودی شایعه كردند كه نیشی واكی با نوشتن پانزده صفحه پایان نامه فارغ التحصیل شده!
نخستین شغل نیشی واكی در روزنامه تایمز ژاپن، تنها روزنامه انگلیسی زبان در ژاپن بود. او باید مقاله هایی به انگلیسی برای این روزنامه بنویسد. اما این شغل او دیری نپایید. فقط چند ماه پس از آغاز كارش، بیماری ریه او را خانه نشین كرد و به مدت یك سال در خانه به استراحت پرداخت. در ۱۹۱۹ سركار برگشت و در وزارت امور خارجه شغلی پاره وقت پیدا كرد. سال بعد در گروه انگلیسی دانشگاه كئی یو، مشغول تدریس دروس پایه شد.در ظرف نخستین سال های بعد از فارغ التحصیلی بود كه نیشی واكی انتشار مقاله ها و اشعار به زبان انگلیسی در روزنامه «ادبیات انگلیسی» را آغاز كرد. او همزمان مجموعه شعر زوزه درماه اثر هاگیوارا ساكوتارو (۱۹۴۲-۱۸۸۶) را نیز خواند. این كتاب تأثیری ماندگار بر نیشی واكی گذاشت. او برای نخستین بار احساس كرد كه می تواند به زبان ژاپنی هم شعر بنویسد. اما غزلیاتی به انگلیسی تحت تأثیر كیتس سرود و تا مدت ها سعی نكرد به ژاپنی شعر بسراید. حداقل می توان گفت خواندن اثر هاگیوارا برای او حالت ویژه ای داشت.
او در مصاحبه ای مصرانه گفت كه آنچه از هاگیوارا آموخته، حالت ویژه سبك اوست و گفته هنگام خواندن زوزه در ماه نتوانسته جلوی خنده اش را بگیرد. خنده او نشان دهنده تفاوت بنیادی میان دو شاعر است. هاگیوارا با حس اضطرابش درگیر بود ورنج های روحی او به شكلی اصیل در شعرش بازتاب یافت. راه نیشی واكی همیشه اندكی پیچ درپیچ بود كه تأثیر شاعرانه حالت خاص او را در همه جا پدید آورد.
او اساساً یك موضوع اغفال كننده و كنایه آمیز را طرد می كرد. زبانش خود را از هراس اگزیستانسیالیستی رها كرد و در مسیر پیچیده خود، به سوی ابدیت شتافت.
رؤیای شاعر در ،۱۹۲۲ در بیست و هشت سالگی، برای تحصیل در خارج از كشور به واقعیت بدل شد. دانشگاه كئی یو تصمیم گرفت او را برای تحصیل در رشته ادبیات انگلیسی، نقد ادبی و زبان شناسی، به انگلستان اعزام كند. در ۷ ژوئیه همین سال بر كشتی كیتانومارو سوار شد كه بندر یوكوهاما را ترك كرده بود. كشتی در مسیرش از كنار سنگاپور، مصر و ایتالیا عبور كرد و در پایان ماه اوت به انگلستان رسید. می گویند نیشی واكی عزیزترین كتاب های خود را با خود برد كه گویی مثل طلسم و جادوی سفر او بودند. كتاب هایی چون «گل های شر» اثر بودلر، چنین گفت زردشت نیچه و زوزه در ماه اثر هاگیوارا.
نیشی واكی هرچند امیدوار بود در دانشگاه آكسفورد ثبت نام كند، اما برای ثبت نام ترم جدید، دیر رسیده بود. پس، یك سال آزاد در لندن می گشت - كه شاید آموزنده ترین و ارزشمندترین سال تحول برای زندگی هنری او بود. در جنوب كنزینگتن خانه ای پیداكرد. با شماری از نویسندگان، شاعران، نقاشان و روزنامه نگاران جوان آشنا شد.
جان كالی یر (۱۹۸۰-۱۹۰۱)، رمان نویسی كه تازه داشت می درخشید، نزدیك ترین دوست او بود. به نظر می رسد كه نیشی واكی احترام زیاد و خاصی برای كالی یر قایل بود. چون به او اجازه داد بعضی از اشعاری را كه خود به انگلیسی سروده بود، بخواند. كالی یر این اشعار را قبول نداشت و آنها را قدیمی می دانست و این مایه هراس نیشی واكی شد. كالی یر با تلاش آشكار برای گستردن افق های فكری او، سرزمین سترون، اثر الیوت را - كه در نخستین شماره مجله كریتریون (معیار) چاپ شده بود - به نیشی واكی معرفی كرد، نخستین بار بود كه نیشی واكی با یك متن مدرنیست آشنا شد.
نیشی واكی با راهنمایی كالی یر، بزودی از سبك رمانتیك كیتس به مدرنیسم داغ گرایید. دوره ای بس شكوفا بود. چون هر یك از حلقه های هنری پیشتاز (آوانگارد) لندن با تب و تاب درباره مكاتب گوناگون مدرنیسم اروپا - دادائیسم، سوررئالیسم، كوبیسم، اكسپرسیونیسم وفوتوریسم بحث می كردند. نیشی واكی و كالی یر افرادی چون پاوند، الیوت، جویس و ویندهم لویس را می پرستیدند. آنان نقاشی های وان گوگ، پیكاسو و ماتیس را بررسی می كردند. باله روسی دیاگیلف را می دیدند و به موسیقی استراوینسكی گوش می دادند.
در یك كتاب فروشی كه گفته اند الیوت در آنجا رفت و آمد می كرده، نیشی واكی تا آنجا كه می توانست جدیدترین آثار چاپ شده درباره مدرنیسم را می خرید. سال ۱۹۲۲ نیز سال چاپ رمان اولیس اثر جویس بود كه نیشی واكی بی درنگ نسخه ای از آن را خرید.
نیشی واكی در اكتبر ۱۹۲۳ توانست در نیوكالج آكسفورد ثبت نام كند و در آنجا به مطالعه ادبیات باستان و میانه انگلیسی پرداخت. سالی كه در آكسفورد بود، رویدادهای مهم دیگری در پی داشت. نیشی واكی به پاریس رفت و این فرصت را یافت كه از نقاشی های امپرسیونیست های فرانسوی دیدن كند. یك نسخه از مجموعه اشعار انگلیسی خود را تكمیل كرد كه از آنها، یكی به نام «چكامه كوتاه كنزینگتن» در مجله شعر چپ بوك، چاپ شد. (برحسب تصادف، در همین شماره شعری از الیوت، «ترانه های رؤیای دوریس» چاپ شده كه نسیه اولیه «آدم های پوك» است) در ۲۵ ژوئیه ،۱۹۲۴ نیشی واكی با یك نقاش جوان بریتانیایی به نام ماریوری بیدل ازدواج كرد. نیشی واكی سی ساله و عروس بیست و چهارساله بود.
در اوت ،۱۹۲۵ نیشی واكی نخستین مجموعه اشعار انگلیسی خود، Spectrum، را درانتشارات كایم لندن، با هزینه شخصی منتشر كرد. در بررسی این كتاب نوشته اند:عنوان فرعی كتاب آقای نیشی واكی «دوره بیمار: یك رمان» است بیمار در سراسر كتاب دچار هذیان است چنان كه متن زیر به عنوان نمونه بر این امر گواهی می دهد:
منشورها با گرمای تمام می رقصند بر پرده ام
كوزه ارغوانی و صندلی وان گوگی من
سلاح ها سلاح ها سلاح های یك اسلحه
تنهایی وجود
روحم ریزریز شده
ریزه هایش را گرد می آورم و در آن می دمم
در چهره داغ و سرخت
شیرینی در اشعه تو!
این شعر فاقد هنر معنایی یا بی معنایی است، اما با شنیدن آن تسكین می یابیم. به ویژه در لحظه تجانس:
كش
منجنیق كهنه ام
شكسته است (ضمیمه ادبی تایمز، ۲۹ اكتبر ۱۹۲۵)
آقای نیشی واكی در جست وجوی شیوه استاندارد برای بیان است بدون تحریر صدا و هرچیز واقعاً مدرن، از یك سیگار گرفته تا سرسام و هذیان. چندین طرح احتمالی از «رمان» او می توان استخراج كرد كه نخستین آنها شاید این است: یك دانشجوی آكسفورد، در می یابد كه فیل ها
و میمون ها در خیابان های محلی مثل چلسی گردش می كنند.
پس، برای تغییر وضعیت به كنار دریا می رود و در آنجا این باور او را رها نمی كند كه به نحوی شرارت آمیز از می گساری منع می شود. اما در اینجا با یادداشتی هشدار دهنده مواجه می شود. ممكن است فقط میان پرده نمادها باشد و كتاب روایت انگلستان و جنگ است. (دیلی نیوز، ۱۷ نوامبر ۱۹۲۵)
نیشی واكی همچنین تلاش كرد مجموعه ای از اشعار به زبان فرانسه با عنوان Une mortre sentimentals، را در یك انتشاراتی در پاریس منتشر كند، اما منصرف شد.
آنچه نیشی واكی در دوران اقامت كوتاهش در اروپا انجام داد، پراهمیت بود، بویژه وقتی آدم به تجربه های تلخ و از خویش بیگانه نویسندگان دیگر ژاپنی، چون ناتسومه سوسه كی (۱۹۱۶-۱۸۶۷)
و تاكوموراكوتارو (۱۹۵۶-۱۸۸۳) می اندیشد كه درطول اقامت موقت شان كسب كرده اند. به نظر می رسد كه نیشی واكی در «حلقه سفیدپوست ها» یا «حلقه مستعمراتی» با آنها شریك بوده باشد.
می توان گفت او حتی پیش از ورود به انگلستان، یك «خارجی خود خلق شده» بوده است. او نه مفهوم بیگانگی و نه ستایش كوركورانه ای را تجربه كرد كه همشهری های او مستعد آن بودند و نه قربانی خوارشمردگی دربرابر غرب شده بود، بلكه به نظر می رسید كه او نگرشی «خنثی» در برابر غرب و شاید مهم تر ازاین در برابر شرق نیز داشت. نیشی واكی وسوسه گر، دستی از دور بر آتش داشت و بر نقل یا اقتباس متن به عنوان مكانیسم اصلی شعر، صحه می گذاشت.
نیشی واكی بدون آن كه مدركی بگیرد، در نوامبر ۱۹۲۵ آكسفورد را ترك كرد و با همسرش به ژاپن برگشت. سال بعد، استاد ادبیات دانشگاه كئی یو شد.
دروس ادبیات باستان و میانه انگلستان، تاریخ ادبیات انگلیس، درآمدی بر ادبیات و درآمدی بر زبان شناسی را به او واگذار كردند. او با دانشجویان ادبیات آشنا شد كه بزودی به چهره های اصلی تحول مدرنیسم در چین بدل می شدند. این گروه شامل اوئدا توشیو (۱۹۸۲-۱۹۰۰)، تاكی گوچی شوزو (۱۹۷۹-۱۹۰۳)، ساتوساكو (م-۱۹۰۵)، اوتداتاموتسو (۱۹۷۳-۱۹۰۶) و میورا كونوسوكه (۱۹۶۴-۱۹۰۳) بود. تاكی گوچی چندان تحت تأثیر درس های كلاس انگلیسی نیشی واكی قرار گرفته بود كه درحلقه شاگردان نزدیك او قرار گرفت. ساتو از آن روزها چنین یاد می كند:
هر هفته پس از سخنرانی پروفسور نیشی واكی، عادت كرده بودیم كه در كافه ای در میتا گردهم جمع شویم و درباره شعر بحث كنیم. ما فقط پول یك فنجان چای را می پرداختیم و چند ساعت در آنجا می ماندیم.
اما این كافی نبود؛ خودمان را به خانه استاد در تنگنجی دعوت می كردیم و تا پاسی از نیمه شب با هم كلنجار می رفتیم. اكنون كه به آن روزها فكر می كنم، مطمئن ام كه باعث دردسر او می شدیم. اما او همیشه از هم سخنی با ما شادمان بود. اتاقش پر از دود سیگار می شد و نور به تیرگی می گرایید. روی میز كتاب های شعر خارجی پراكنده بود: لوتره آمون، رمبو، برتن، گل و غیره. چشم های به تصاویری ازتندیس های آفریقایی خیره می شد و بحث های پایان ناپذیری درباره شعر از دوره باستان تا معاصر با هم داشتیم. هر هفته كارمان همین بود. (میتابونگاكو، ژانویه ۱۹۵۵)
در ۱۹۲۶ نیشی واكی انتشار مقاله های مهم تئوریك خود را در مجله ادبی دانشگاه كئی یو به نام میتا بونگاكو (ادبیات میتا) شروع كرد. این مقاله ها در نخستین كتاب مهم اش (بوطیقای سوررئالیستی، ۱۹۲۹) گردآوری شد.
در دسامبر ،۱۹۲۷ نخستین گزیده نظم و نثر ژاپن به نام Fukuiktaru bafu yo زیرنظر نیشی واكی انتشار یافت.سردبیر آن ساتوساكو بود؛ هیأت ویراستاران عبارت بودند از: نیشی واكی، تاكی گوچی، اوئداتاموتسو، ساتو، میورا و ناكاموراكیكوتو (تاریخ تولد نامشخص). ماریوری روی جلد آن را طراحی كرد. نیشی واكی با چاپ این كتاب ها خود را در تاریخ جنبش های مدرنیست در ژاپن تثبیت كرد؛ جنبش هایی كه مدتی نشو و نما یافت. ما پیش از آن كه از تاریخ مشروح مدرنیسم در ژاپن و فعالیت های نیشی واكی حرف بزنیم، باید نگاهی به متون اولیه بیندازیم. یعنی ترجمه هایی از آثار او.
Ghogenjitsushugi shiron, Ambravalia, Tabibito haerazu, Eterunitasu.
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید