شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


گنگ همچون ندامتی کهنه


گنگ همچون ندامتی کهنه
مارکو فورتی یکی از تحلیلگران آثار چزاره پاوزه درباره آثار این شاعر، داستان‌نویس، منتقد و مترجم ایتالیایی معتقد است:
«کاملا مشخص است که پاوزه از هنگام انتشار نخستین کتاب خود فقط در تدارک برقرار کردن ارتباط میان سبکی ساده با فرآیند ادبی عصر خویش نبود بلکه راهی طولانی‌تر و نه چندان هموار را می‌پیموده است. پاوزه در پی یافتن شکل بیان خاصی بوده که به قدر کافی مستقل و نوآور باشد تا به او امکان دهد همراه با قریحه شدیدا نو رمانتیک که از همان نخستین گام‌ها ویژگی شعر او شد،‌آمیزه‌ای از رنج و خون را در آثارش متبلور سازد و حضور زیست‌شناسانه خود را در پیوند با آزادی روحی، علاوه بر آزادی در شعر و قالب آن بنمایاند».
گزینه شعرهای چزاره پاوزه یکی ازآن دسته کتاب‌هایی است که از زمان انتشارش تاکنون، مخاطبان ایرانی نسبت به آن روی خوشی نشان داده‌اند و در لحظه‌های تنهایی و دلتنگی مرور می‌کنند.
شعر چزاره پاوزه به بخش‌های مختلفی تقسیم می‌شود که هر بخش آن بازتاب وضعیتی از زندگی انسان امروزی است. از مسائل سیاسی گرفته تا عاشقانه‌های رمانتیک مضمون آثار این شاعر و نویسنده ایتالیایی را شکل می‌دهند.
او درباره یکی از تجربیات خود می‌نویسد: «روزی خواستم شعری درباره تارک دنیایی بسرایم که پیشتر‌ها خیالش را پرورده بودم. در آن شعر می‌خواستم به حالت‌های تغییر زندگی و عادت‌ها بپردازم که موفق نمی‌شدم آن را سامان دهم و سرانجام با پیچ‌وخم‌های پایان‌ناپذیر زبانی شرم‌‌آلودگی‌ها، تمسخرها و آشوب‌های روحی را به طور یکجا در یک منظره گنجاندم».
ترجمه شعر، شاید سخت‌ترین کاری است که یک مترجم در حوزه ترجمه آثار ادبی انجام می‌دهد. رسیدن به زبانی نزدیک به اصل اثر و برگردان ویژگی‌های شعر از زبان اصلی، راهی است که به سلامت گذشتن از آن، از عهده هر مترجمی برنمی‌آید، اما کاظم فرهادی و فرهاد خردمند به شایستگی توانسته‌اند با وفاداری به متن اصلی، شعرهایی را به فارسی‌زبانان هدیه کنند که هیچگاه با گذشت زمان آغشته کهنگی نخواهند شد.
آثار این چهره برجسته ادبیات ایتالیا همچون هم‌نسلان دیگرش متاثر از جنگ جهانی، فاشیسم و جنبش‌های مدرن و سیاسی - ادبی است. قهرمانان نوشته‌های او در برابر حوادث و اتفاقات زندگی تنها هستند. شاید این تنهایی که در شعرها و داستان‌هایش حضوری همیشگی دارد به خاطر رفتارهای شخصی او بوده است، چرا که سیر تکامل و شخصیتی او متاثر از سختگیری‌های شدید مادرش بود که در نهایت موجب شد او به شدت درونگرا و خجالتی شود.
مرور زندگی چزاره پاوزه از آن رو اهمیت دارد که او دوران پرفراز و نشیبی را در طول سال‌های زندگی‌اش پشت سر گذاشت که همین ویژگی مهم‌ترین دلیل تبلور تنوع در آثار اوست. گاه در مبارزات سیاسی‌اش سرخورده می‌شود و گاه حس پیروزی تمام وجودش را پر می‌کند. از همین رو با توجه به وضعیت‌های متفاوتی که برایش اتفاق می‌افتد، کارهایش را طراحی می‌کند.
تاکنون آثار متعددی از پاوزه توسط مترجمان مختلف به فارسی ترجمه شده است. در کتاب «زاده اضطراب جهان» نیز زنده‌یاد محمد مختاری تعدادی از شعرهای او را ترجمه کرده است. پاوزه در قسمتی از مقاله بازگشت به انسان که در صفحات ابتدایی گزینه شعرهایش آمده است می‌نویسد:
«کلمات دستمایه ماست. آن را بدون سایه‌ای از شرم یا طنز به کار می‌گیریم. کلمات چیزهایی دلنوازند، رام‌نشدنی و زنده‌اند، برای انسان ساخته شده‌اند و نه انسان برای آنها. همگی واقفیم در زمانه‌ای زندگی می‌کنیم که در آن، کلمات را باید از نو با شفافیت برهنه یا استواری به کار برد، همانند زمانی که انسان برای بیان احساسات خویش آن را به وجود آورد و به همین دلیل است که کلمات به درد انسان می‌خورند. کلمات نو ما را به هیجان می‌آورند و در خود می‌گیرند، بیش از هر صدای پرطمطراق جهان که میراست، بیش از ادعیه یا اعلامیه جنگ». مرور بعضی از اشعار «گزینه شعرها» مخاطب جدی را به نقطه‌هایی مشترک می‌رساند. روحیه شاعر در شعرهایش حکایت از نزدیکی عواطف و احساساتش با آدم‌های شرقی دارد. شاید همین ویژگی باعث می‌شود مخاطب ایرانی در برخورد با متن احساس راحتی می‌کند و سروده‌ها را از آن کسی می‌پندارد که در سرزمین مادری خودش نفس کشیده و با دردها و رنج‌هایش آشناست. شعر چزاره پاوزه حکایت غم‌انگیز تنهایی آدمی است که در نهایت او را به کام مرگ کشاند و تصمیم گرفت برای رهایی از بندهای دست و پاگیر روزگار در ۲۷ اوت ۱۹۵۰ در سن ۴۲سالگی در هتلی به نام «رم» در شهر تورین در اوج شهرت خودکشی کند:
مرگ خواهد آمد و با چشمان تو خواهد نگریست/ این مرگی که همراه ماست/ از بام تا شام، بی‌خواب/ گنگ همچون ندامتی کهنه/ یا عادتی مهمل/ چشمانت کلامی بیهوده خواهند بود/ فریادی خاموش، و سکوتی/ این‌گونه می‌بینی‌شان هر بامداد/ آنگاه که تنها بر خود خم می‌شوی/ در آینه/ آه، ای امید عزیز/ ما نیز آن روز خواهیم دانست/ که هستی و نیستی تویی/ مرگ هر کس را به چشمی می‌نگرد/ مرگ خواهد آمد و با چشمان تو خواهد نگریست/ همچون ترک گفتن عادتی/ همچون نگریستن بازپیدایی چهره‌ای مرده در آینه/ همچون گوش سپردن به لبی فرو بسته/ خواهد بود/ فرو خواهیم شد، لب فروبسته، در گرداب.
یاسین نمکچیان
منبع : روزنامه فرهنگ آشتی


همچنین مشاهده کنید