یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


یادداشتی بر کتاب «فرزندان ایرانیم» اثر داوود امیریان ؛زبانی تازه برای روایت دنیایی تازه


یادداشتی بر کتاب «فرزندان ایرانیم» اثر داوود امیریان ؛زبانی تازه برای روایت دنیایی تازه
در این دوره و زمانه كه آدمها وقت ندارند كتاب بخوانند و تیراژ كتابها هم بیشتر از دو هزار و سه هزار نیست، وقتی می بینی روی جلد یك كتاب نوشته «چاپ پنجم»، وسوسه می شوی كتاب را بخوانی تا بدانی چه چیزی داشته كه به چاپ پنجم رسیده. آن هم كتابی با موضوع و مضمون جنگ.
یكی از علتهایی كه باعث شد، بالاخره كتاب «فرزندان ایرانیم» را بخوانم (چون كتاب، تازه نیست) علاوه بر چاپهای متعددش. به خاطر موفقیتهایی بود كه این كتاب كسب كرده بود و من خبر آنها را به صورت پراكنده روی سایتها و نشریات می دیدم.
رتبه اول بخش خاطره در پنجمین دوره جشنواره بهترین كتاب دفاع مقدس، دیپلم افتخار نهمین دوره جشنواره كتاب كودك و نوجوان كانون پرورش فكری كودكان و نوجوانان، رتبه اول بخش تألیف و داستان دومین دوره جشنواره مهر و تقدیر از نخستین جشنواره ادب پایداری بیست سال داستان نویسی دفاع مقدس از جمله افتخارات این كتاب است.
«داوود امیریان» معمولاً داستانهایی با مضمون طنز می نویسد، فقط هم در مورد جنگ می نویسد. او با استفاده از خاطره های خودش و دوستانش از روزهای جنگ و با استفاده از یك شیوه خوب و زبانی طنز آمیز سعی می كند یك كار ادبی و داستانی قابل قبول ارائه دهد. كتابهای او همیشه با استقبال روبرو می شود و كارهایش به چاپهای چندم می رسد، حتی یكی از آثارش به چاپ بیست و پنجم هم رسید.
«فرزندان ایرانیم» یكی از آثار خوب این نویسنده است. این اثر اگر چه برای گروه سنی كودك و نوجوان نوشته شده، اما آدم بزرگها هم از خواندنش خسته نمی شوند و لذت می برند.
«فرزندان ایرانیم» خاطرات خود امیریان است.
خاطره هایی از دوره آموزش زمان جنگ.
دوره آموزشی كه هر بسیجی باید می گذراند تا اجازه پیدا كند به جبهه برود. امیریان در این كتاب از خاطرات آن دوره اش برای ما می نویسد، او این خاطرات را با زبان طنز نوشته؛ وقتی می گوییم طنز یعنی واقعاً طنز و نه هجو و نه هزل و نه هر چیز دیگری جز طنز.
«امیریان» همه آثارش را این طور می نویسد. او با استفاده از طنز كلام و موقعیت، تلخ ترین روایتها را خواندنی و جذاب می كند و به ویژه در این اثر، فضای خشك و خشن جنگ را برای مخاطبان نوجوان خواندنی و شیرین می نماید.
«بابك گفت: با تبریك و تأسف به اطلاع می رساند كه برادر سیدزاده مورد اصابت نیش یك فروند رتیل بی پدر و مادر منطقه عملیاتی قرار گرفته و جانباز شده اند !سید امیر با ناراحتی خندید و من و بابك ریسه رفتیم. بابك خنده خنده گفت: آدم بره زیر زمین خونه شون با سیم بكسل بادبادك هواكنه، اما این طوری حالش گرفته نشه، حضرت آقا تو فاو نیش رتیل به این حال و روزش انداخته.»ص ۹۴
همه پرطرفدار بودن و ماندگاری كتابهای امیریان فقط به خاطر زبان طنز و سبك این نویسنده نیست (كه البته این علت مهمی است) آن چه بیشتر باعث ماندگاری كتابهای امیریان شده، صداقت او در بیان خاطرات است، او كه سعی می كند تمام آنچه را دیده بنویسد، بدون آنكه نثرش را فدای طنز و یا طنز را فدای نثر داستانش كند.
خودش در جایی می گوید: «اهل جبهه شوخ بودند، اهل بگو و بخند بودند. طنزی كه من می نویسم با استفاده از رفتار همین بچه ها در جبهه هاست. عده ای فكر می كنند بچه های ما یا ماشین كشتار جمعی یعنی رمبو بودند، یا آدمهای صوفی مسلك بودند. وا... این گونه نبودند. این بچه ها من و شما بودیم .
شما پای خاطرات هر یك از رزمندگان یا پای صحبت خانواده شهدا بنشینید از شوخ طبعی بچه هایشان تعریف می كنند.در جبهه به ما خیلی خوش می گذشت. دنیای دیگری داشتیم وقتی زندگینامه داستانی شهدا را می نویسیم.
سعی می كنم اگر طنزی در رفتار و گفتارش بود، اگر انسانی شوخ طبع و بذله گو بود، همان را روایت كنم، خودسانسوری نمی كنم.»
«فرزندان ایرانیم» مجموعه خاطرات چند نوجوان بسیجی است كه آموزش مقدماتی را برای ورود به جبهه می گذرانند، بچه هایی كه اكثرشان به خاطر كم بودن سن و سالشان، تخلف كرده اند و در شناسنامه شان دست برده اند كه خود داوود هم جزو آنهاست.
با آنكه خاطرات بعد از چندین سال نوشته شده اند و منحصر به زمان خاصی اند، اما اصلاً تاریخ مصرف ندارند، پر از شورند، پر از تازگی اند. زندگی گروهی پسر نوجوان با تمام شیطنتشان در این كتاب جریان دارد. این كه در یك زمان خاصی چند نوجوان هم سن و سال و عاشق جنگ دور هم جمع شوند و آموزش تاكتیكی جنگ را ببینند، حتماً جذاب است. در این كتاب هیچ چیز از نگاه نویسنده دور نمانده، نویسنده سعی كرده جزء جزء وقایع را بنویسد و یك ذهنیت خاصی از آن دوران، برای مخاطبی كه اصلاً آن روزها نبوده و یا آن دوران را ندیده، به وجود آورد. مخاطب كتاب را برمی دارد و بدون آنكه خسته شود، آن را تا به آخر می خواند.
همه كتاب خنده نیست، گاهی هم همراه خاطرات نویسنده گریه می كنیم اما اشك شوق، اشكی پر از امید كه اصلاً تلخ نیست.
«فرمانده با مهربانی به موهای سرم دست كشید. بعد رو كرد به بچه ها و گفت: برادرا همه این جا جمع بشن. لحنش آرام بود. همه نظام گرفتیم. مقدم بیرون رفت، فرمانده با مهربانی نگاهمان كرد و گفت: برادران خوبم. آموزش تمام شد و شماها سربلند و رو سفید از این امتحان بیرون آمدید. یكهو هق هق گریه چند نفر بلند شد. فرمانده لب گزید. چشمانش خیس شد و گفت: از دست ما هم راحت شدید!
این بار همه بدون استثنا هق هق گریه شان بلند شد. حتی نقی قز لباش همیشه غرغرو و ناراضی هم گریه می كرد.
- حلالم كنید. من خادم شما بودم. از هفتاد و پنج نفر، فقط شما سی و نه نفر موندید. شماهایی كه می خواهید به یاری حسین زمان برید. اگر از بین شما كسی شهید شد و به زیارت آقا امام حسین (ع) رفت، شفاعت دیگران یادش نره .
همه ضجه می زدند. شانه فرمانده تكان می خورد.
- من و دوستانم مجبور بودیم سخت گیری بكنیم والا دلمان نمی آمد به شما كمترین صدمه و آسیبی برسد شماها پاكید. خیلی ها كه دو سه برابر شما سن دارن، حالا نشسته اند و انگار نه انگار كه در این مملكت جنگی هم هست. انگار نه انگار كه مردم بی دفاع مرزنشین ما هنوز آواره اند. ما دستمون از جبهه كوتاهه.
باید این جا بمونیم و مسؤولیت آموزش بسیجیان رو به گردن بگیریم. اما دلمون خوشه كه شما برای دفاع از مملكت اسلامی مون عازم هستید. حلالم كنید!»
تولستوی می گوید: «كسی كه جنگ را دیده است غیر ممكن است از چیز دیگری بنویسد.»
این حرف تولستوی را باید جدی گرفت. امیریان هم جزو این آدمهاست. او جزو كسانی است كه با پوست و گوشتش جنگ را لمس كرده. شهید شدن دوستان صمیمی اش را دیده برای همین می تواند آثار متفاوتی خلق كند. آثار او بر خواننده، تأثیر می گذارند.
امیریان نویسنده موفقی است. او شاید همه این موفقیتهایش را مرهون روزهایی است كه در جبهه بوده و با قهرمانان كتابهایش گذرانده...
خدیجه زمانیان
منبع : روزنامه قدس


همچنین مشاهده کنید