جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا


زندگی تازه هارولدلوید


زندگی تازه هارولدلوید
به دنیای شاد هارولد لوید خوش آمدید! اگر در دهه ۷۰ یكی از آن بچه های اهل تلویزیون بوده باشید، آن مرد عینكی با كلاه حصیری مسخره كه از لبه آسمانخراش ها و یا عقربه های برج های ساعتی آویزان می شد و با شیرین كاری های متهورانه و نمایش های پرخطرش مردم را سرگرم می كرد به یاد می آورید. كودكان سرتاسر دنیا با دنیای كمدی هارولد لوید آشنا هستند اما از این كمدین و شیرین كاری هایش امروزه دیگر اثر چندانی نیست. در حالی كه فیلم های هم عصران او همچون چارلی چاپلین و باستر كیتون به طور مرتب حفظ و مرمت شده و برای بهره مندی نسل های بعد به صورت دی وی دی عرضه و یا دائم از تلویزیون پخش می شوند، دسترسی به آثار سینمایی لوید تقریباً در این روزها دشوار شده.
با این حال سوزان لوید، نوه دختری این كمدین و تنها حافظ حقوق و منافع سینمایی آثار لوید درصدد زنده كردن نام پدربزرگش و تداعی خاطرات مردم از او است. جشنواره فیلم كمبریج بتازگی یك برنامه فشرده مرور آثار سینمایی لوید شامل برپایی نمایشگاهی از عكس های او را برگزار كرده بود. اوایل این ماه یك پكیج سینمایی مشتمل بر ۹ دی وی دی از یك هزار و ۷۴۶ دقیقه بازی كمدی لوید به بازار عرضه شد و یكی از هواداران پر و پا قرص بریتانیایی این كمدین به نام «پل مرتون» تور سینمایی خود را آغاز خواهد كرد كه در جریان آن آثار سینمایی لوید را به نمایش عموم خواهد گذاشت.
سوزان لوید سال ها از جانب پدربزرگش برای او تبلیغ كرده است. او بیشتر از هر كس دیگری پدربزرگش را می شناخت. والدینش در اوایل دهه ۵۰ و چندی پس از تولدش از یكدیگر جدا شدند و در نتیجه او نزد پدربزرگش در لس آنجلس بزرگ شد. اگرچه فعالیت سینمایی لوید با فرارسیدن جنگ جهانی دوم به پایان خود رسیده بود اما این كمدین تا زمان مرگش در سال ۱۹۷۱ همچنان یكی از چهره های پرنفوذ و مشهور هالیوود بود. اگر اندازه خانه ستارگان را ملاك ثروتشان قرار دهیم لوید جزو طبقه مرفه جامعه خودش در آن زمان بود. خانه اعیانی او در بورلی هیلز ۴۴ اتاق، ۲۶ سرویس بهداشتی، ۱۲ آبشار، ۱۲ باغچه، یك استخر بزرگ، چندین اصطبل، چندین زمین تنیس، چندین زمین گلف و خانه های اسباب بازی كوچك برای بچه ها داشت. اینجا، همان جایی بود كه سوزان ۲۰ سال اول زندگیش را در آنجا زندگی كرد. او با حسرت از كودكی نازپرورده اش حرف می زند. خانه عروسكی او برق، شیرآب، یك خط تلفن و یك سقف كاهگلی زیبا داشت و هم قد و اندازه یك آلاچیق كوچك بود. تصاویر ویدئویی ای كه در قالب یك فیلم كوتاه ضمیمه دی وی دی های هارولد لوید شده است، سوزان خردسال را نشان می دهند كه در این بهشت كودكانه همچون یك پرنسس سعادتمند در رفاه و آسایش زندگی می كند. او به یاد می آورد: «می توانستی تا جایی كه دلت می خواست سر و صدا كنی. دوستانم به خانه مان می آمدند و موسیقی تمرین می كردند و هیچ كس به صدای بلند و گوشخراش گیتارها و طبل ها اهمیتی نمی داد.
برای سوزان مدتی طول كشید تا بفهمد پدر پدربزرگش چه آدم مهمی است. او می دانست كه دست راست پدربزرگش ۲ انگشت شصت و اشاره را ندارد اما دوست نداشت از او دلیلش را بپرسد. سوزان بعدها فهمید كه در سال ۱۹۱۹ هارولد لوید حاضر شده بود در عكسی با یك بمبی كه فكر می كرد مصنوعی است ظاهر شود و این بمب ظاهراً واقعی از آب درآمده بود. با انفجار بمب او ۲ انگشت و بینایی خود را به طور موقت از دست داد. این حادثه می توانست برای همیشه حرفه او را پایان بخشد اما ۳ ماه بعد با بازگشت مجدد بینایی اش«لوید» بهترین آثار كمدی خود را ارائه كرد.
«هارولد لوید» در سال ۱۸۹۳ به دنیا آمد و در فقر و محرومیت در نبراسكا بزرگ شد. خانواده او بعدها به كالیفرنیا نقل مكان كرد، جایی كه پدرش تصمیم داشت یك باشگاه بیلیارد راه اندازی كند اما همچون بسیاری دیگر از كارهایی كه قبلاً آزموده بود این پروژه نیز به شكست انجامید. با این حال با پایان گرفتن جنگ جهانی اول هارولد لوید به یكی از موفق ترین بازیگران كمدی هالیوود تبدیل شده بود. سپس آن اتفاق یاد شده افتاد و البته مدتی پیش از این اتفاق بود كه نامزدش بب دانیلز كه یك هنرپیشه بود نیز از او جدا شد چون ظاهراً «لوید» هیچ وقت حاضر نبود كار خود را به عنوان یك كمدین كنار بگذارد.
بیشتر مردم عادی هنوز هم نمی دانند كه دست راست لوید در اثر آن حادثه آسیب جدی دیده بود و یا او برای چند ماه نابینا شده بود و یا از دست مصنوعی استفاده می كرد سوزان می گوید: «این واقعه ایده او نسبت به بازیگری و آینده اش در ارتباط با این حرفه را تغییر داد. او به خودش قول داد كه اگر روزی دوباره شهرت خود را به دست آورد برای همیشه در كارش یعنی بازیگری بهترین و سرآمدترین خواهد بود».
پدربزرگی كه سوزان نزد او بزرگ شد یك عكاس پروپا قرص نیز بود و به گفته سوزان در دهه ۵۰ برای عكاسان باشگاه های بسیاری وجود داشت. لوید به گرفتن عكس ها و شات های معمولی قانع نمی شد و با دوربین اش به هر جایی سرك می كشید. او برای گرفتن زوایای بهتر از سوژه های خود دست به هر كاری می زد و حتی گاه جان خود را به خطر می انداخت. سوزان به خاطر می آورد كه او بالای پل «گلدن گیت » یا خیلی جاهای پرخطر دیگر رفته بود و یا آن كه در ترافیك شلوغ خیابان ها پرسه می زد تا بهترین عكس های ممكن را شكار كند. به جز عكاسی دیگر علایق لوید فیلم های «Carry on» بریتانیایی، رمان های جیمز باند و در سال های پایانی عمرش مجموعه «جنگ ستارگان» بودند. سوزان در یك كلام چنین خیره سری هایی را زاییده بینش سینمایی او می داند چرا كه در سال های پایانی عمرش اگرچه دیگر در هیچ فیلمی بازی نمی كرد اما عشق و علاقه به گرفتن نامتعارف ترین و مهیج ترین عكس ها هرگز او را رها نكرد.
هرچند وقت یك بار پدربزرگ برای نوه اش یكی از فیلم های كمدی خود را نشان می داد. برای سوزان كوچك آن كمدینی كه در فیلم از ساختمان های مرتفع آویزان می شد یا از دست یك جمعیت عصبانی و برآشفته فرار می كرد به هیچ وجه شبیه پدربزرگش نبود. در زندگی واقعی لوید عینك نمی زد مگر برای تماشای تلویزیون یا رانندگی. سوزان می دانست كه پدربزرگش در كارهای خیریه و بنیادهایی از این دست همیشه پیشقدم بود. او به یاد می آورد: «همیشه فكر می كردم پدربزرگم یك مدیر بیمارستان بود» و بعد در اوایل دهه ۶۰ وقتی لوید دست به تدوین مجموعه ای از فیلم های كوتاه خود برای نمایش در كن زد، سوزان را هم با خود برد تا از نزدیك آنها را ببیند. او باز به یاد می آورد: «فكر می كنم ۸ یا ۹ ساله بودم. ردیف جلوی او نشسته بودم. فیلم شروع شد و این مرد را دیدم كه در كلیپی داشت از یك ساختمان بالا می رفت. همه می گفتند كه او پدربزرگ من است ولی به نظر من شباهتی میان آن دو وجود نداشت. واقعاً عجیب بود. بعضی از لبخندها و اداها متعلق به پدربزرگم بود و در مواردی بین آن دو، یك دنیا اختلاف وجود داشت. او درست پشت سرم نشسته بود و من دائم به عقب برمی گشتم و نگاهش می كردم. سپس خبرنگاری پرسید: «از این كه پدربزرگت از یك ساختمان بلند آویزان شده بود نترسیدی؟ و من گفتم: نه و در همان حال دائم به پشت سرم نگاه می كردم تا ببینم حالش خوب است یا نه».
در كودكی سوزان بسیاری از دوستان معروف پدربزرگش را دیده بود بی آن كه كاملاً آنها را بشناسد، حتی برخی از همكلاسی هایش بچه های جیمز استیوارت و لوسیل بال بودند. او به رفت وآمد به خانه یك دوست خانوادگی كه به نام خاله مری می شناخت در كودكیش اشاره می كند و می گوید، تنها سال ها بعد بود كه فهمید این دوست خانوادگی مری پیكفورد، موفق ترین هنرپیشه زن عصر سینمای صامت بود. برای سوزان كم سن و سال چهره محبوب و معروف میلیون ها آمریكایی یك خاله بسیار مهربان بود كه همیشه كلوچه های خوشمزه ای در آشپزخانه اش داشت.
سوزان زمانی متوجه شد كه پدر بزرگش تا چه حد در كانون توجه هالیوود است كه كری گرانت به دیدن آنها در خانه ویلایی شان آمد. سوزان به یاد می آورد: «واقعاً باورم نمی شد كه كری گرانت ـ كه در آن مقطع در اوج شهرتش بود ـ به دیدن ما آمده است. دائم در گوش پدربزرگم زمزمه می كردم، شما چطور او را می شناسید؟ و او به من می گفت كه بهتر است ساكت باشم و حرفی نزنم اما من كه طاقت نمی آوردم با هیجان می گفتم، ولی او كری گرانت است».
سوزان داستان دیگری نیز درباره شهرت پدربزرگش دارد و آن مربوط به زمانی می شود كه بیتل ها به شهرشان در آمریكا آمده بودند. هارولد لوید از قبل برای سوزان و دوستانش در كنسرت بیتل ها جا رزرو كرده بود و وقتی در پایان كنسرت لوید نوه اش را به دیدن بیتل ها از نزدیك می برد او آنچنان هیجان زده شده بود كه زبانش بند آمده بود و حتی نتوانست كلمه ای در تحسین آنها بگوید.
برای سوزان اگرچه مدتی طول كشید تا متوجه ابهت پدربزرگش به عنوان یك كمدین مشهور در هالیوود شود اما وقتی به آن پی برد خودش را در آثار او غرق كرد و بازوی كمكی او شد. او نحوه بازسازی و مرمت فیلم های قدیمی را آموزش دید و وقتی نوجوانی بیش نبود، می دانست چطور باید از نسخه های قدیمی و در حال تخریب فیلم های پدربزرگش محافظت كند. پس از مرگ همسر لوید كه یك بازیگر دیگر از عصر سینمای صامت بود این كمدین بیش از پیش به نوه اش وابسته شد و از سوزان می خواست تا او را در سفرهایش به خارج از كشور یا در برنامه های نمایش فیلم هایش همراهی كند. به تدریج مشخص شد كه لوید به نوه اش یاد می داد تا چطور حافظ منافع و اموال او پس از مرگ باشد.
در این مقطع «هارولد لوید» یك مرد بسیار متمول بود. او در بیش از ۲۰۰ فیلم بازی كرده بود كه بسیاری از آنها به لحاظ فروش حتی از فیلم های چارلی چاپلین نیز در گیشه ها جلو زدند.
با مرگ این كمدین در سال ۱۹۷۱ وظیفه دشوار سر و كله زدن با وكلایی كه می خواستند به نحوی از دارایی های او به نفع خود بهره برداری كنند به سوزان محول شد. او حتی ۲۰ سالش نشده بود و مسئولیت سنگین حفظ و نگهداری از حقوق مادی فیلم های لوید بر شانه های او افتاد. وكلا درصدد بودند تا با فروش هرچه سریع تر حقوق این فیلم ها به كمپانی های بزرگ پول بیشتری را نصیب خود و سوزان كنند اما هدف سوزان حفظ این گنجینه باارزش سینمایی و تلاش برای احیای شهرت و اعتبار پدربزرگش به عنوان یكی از ۳ كمدین نابغه عصر سینمای صامت در كنار چاپلین و كیتون بود.
سوزان راز ماندگاری لودگی های پدربزرگش در تاریخ سینما و محبوبیت جاودانه اش را آن كمیت و جوهره وجودی «خودمانی بودنش» برمی شمارد كه گاه حتی چاپلین و كیتون فاقد آن بودند. شخصیت لوید یك شخصیت دوست داشتنی، مردم پسند و خیلی خودمانی بود به طوری كه سوزان در مورد او می گوید: «او شبیه برادر بزرگ هری پاتر است، مگر نه؟»
هیچ چیزی در مورد هارولد لوید كهنه نشده است. سوزان می گوید: «اگر قرار بود او امروز با همان عینك، كت و شلوار و كفش های بندی ظاهر شود می توانید به راحتی او را به خیابان ببرید تا ببینید چطور خیلی راحت همرنگ جماعت خواهد شد».
جذابیت و محبوبیت هارولد لوید تقریباً جهانی بود. بچه ها دیوانه او بودند. سوزان او را یكی از پدران بنیانگذار كمدی رمانتیك توصیف می كند (در حقیقت رگه ای از آن جذابیت پسرانه و متواضع هیوگرانت را می توان در او دید) و به لطف تلاش های او «هارولد لوید» این روزها بخشی از آن شهرت نامتعارفی را كه در روزهای اوج خود در دهه ۱۹۲۰ تجربه كرده بود، مجدداً از نو به دست آورده است. سوزان اعتراف می كند: «از فیلم های پدربزرگ من وقتی كه فیلم های كیتون و چاپلین در تلویزیون بودند، اثری نبود. من باید آنها را به نسل بعد نشان دهم. درست مثل این است كه كمدی های تام هنكس را برای ۵۰ سال در یك گنجه نگه دارید. بعد از این همه سال مردم طبیعتاً خواهند پرسید تام چی؟» البته این روزها مردم دیگر با نام «هارولد لوید» بیگانه نیستند و حتی سوزان خود از شهرت جدید پدربزرگش در عصر ماهواره و اینترنت در تعجب است. او می گوید: «فیلم های پدربزرگم را در خطوط هواپیمایی دوبی نشان می دهند. فكرش را بكنید!»
مترجم: شیلا ساسانی نیا
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید