شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


چاپلین‌، از زندگی‌ در پرورشگاه‌ تاخنداندن‌ مردم‌ دنیا


چاپلین‌، از زندگی‌ در پرورشگاه‌ تاخنداندن‌ مردم‌ دنیا
از میان‌ كمدین‌های‌ كلاسیك‌ در چند دهه‌گذشته‌ می‌توان‌ به‌ جرات‌ گفت‌ كه‌ چارلی‌ چاپلین‌یكی‌ از بنیانگذاران‌ سبك‌های‌ كمدی‌ در میان‌دیگر هنرمندان‌ بوده‌ است‌. همچنین‌ او در میان‌همه‌ اقشار جوامع‌ جهان‌ از كوچك‌ و بزرگ‌ وجوان‌ و پیر، همیشه‌ مورد توجه‌ قرار گرفته‌ است‌.
حتی‌ امروزه‌ با وجود فیلم‌های‌ رایانه‌ای‌ و باطرح‌ها و تزیینات‌ مدرن‌، باز هم‌ وقتی‌ یكی‌ ازقسمت‌های‌ فیلم‌ چارلی‌ چاپلین‌ پخش‌ می‌شود،ناخودآگاه‌ همه‌ چشم‌ها به‌ سوی‌ تلویزیون‌می‌رود و این‌ مرد با جثه‌ای‌ ریز با لباس‌های‌مضحك‌ و كلاه‌ خنده‌دارش‌ لبخند را بر لب‌ بداخلاق‌ترین‌ آدم‌ روی‌ زمین‌ نیز می‌آورد. در این‌مقاله‌ قصد داریم‌ به‌ بیان‌ شرح‌ زندگی‌ او و همچنین‌اشاره‌ای‌ به‌ نامه‌های‌ معروف‌ او به‌ جرالدین‌چاپلین‌، دخترش‌ داشته‌ باشیم‌.
● كودكی‌ چارلی‌
«چارلی‌ چاپلین‌» با نام‌ «چارلز اسپنسر چاپلین‌»در ۱۶ آوریل‌ ۱۸۸۹ در «وال‌ ورت‌» لندن‌چشم‌ به‌ جهان‌ گشود. پدرش‌ چارلز و مادرش‌«هاناهیل‌» هر دو در عالم‌ موسیقی‌ فعالیت‌داشتند. از بد روزگار، چند صباحی‌ از تولد چارلی‌نگذشته‌ بود كه‌ چارلز و هانا از هم‌ جدا شدند و هاناسرپرستی‌ بچه‌ها را برعهده‌ گرفت‌. آنان‌ زندگی‌سخت‌ و پرمشقتی‌ را پشت‌ سر می‌گذاشتند; چرا كه‌مادر نمی‌توانست‌ به‌راحتی‌ از عهده‌ هزینه‌های‌زندگی‌ برآید. از این‌ رو چارلی‌ كوچولو و برادربزرگ‌ترش‌ «سیدنی‌» برای‌ یافتن‌ كار، خانه‌ راترك‌ كردند و در یك‌ موسسه‌ هنری‌ تهیه‌ فیلم‌ به‌عنوان‌ پادو استخدام‌ شدند. البته‌ نتوانستند درآنجا دوام‌ بیاورند و از همین‌ رو، برای‌ گذراندن‌زندگی‌ مدتی‌ به‌ پرورشگاه‌ رفتند
دوران‌ پرورشگاه‌ یكی‌ از سیاه‌ترین‌ لحظات‌زندگی‌ برای‌ چارلی‌ و برادرش‌ بود. وقتی‌ چارلی‌۱۲ ساله‌ بود پدرش‌ كه‌ الكلی‌ و دائم‌الخمر بود،درگذشت‌. البته‌ او مادر سالمی‌ هم‌ نداشت‌; مادرچارلی‌ نیز دچار بیماری‌ روانی‌ بود و سرانجام‌ دربیمارستان‌ روانی‌ كین‌ هیل‌ در سال‌ ۱۹۲۸ از دنیارفت‌.
چارلی‌ از ۵ سالگی‌ كه‌ وارد موسسه‌ هنری‌ شد،به‌ بازیگری‌ علاقه‌ نشان‌ داد. او همیشه‌ با شور واشتیاق‌ با مادرش‌ كه‌ خواننده‌ بود، آواز زمزمه‌می‌كرد. او در ۱۲ سالگی‌ به‌ كمك‌ برادرش‌توانست‌ نقش‌ كمدی‌ پانتومیم‌ در نمایش‌ سیندرلارا به‌ خوبی‌ ایفا كند. كم‌كم‌ عشق‌ بازیگری‌ در اوزنده‌ شد و آرزویش‌ بازی‌ در یكی‌ از تئاترهای‌شهر بود. برادرش‌ سیدنی‌ كه‌ در یك‌ تئاتر به‌خدمتكاری‌ مشغول‌ شده‌ بود، توانست‌ راه‌ را برای‌چارلی‌ باز كند.
● پا به‌ عرصه‌ تئاتر و فیلم‌
چارلی‌ در سال‌ ۱۹۰۶ زمانی‌ كه‌ ۱۷ ساله‌ بود،در نمایش‌ «شرلوك‌ هولمز» نقش‌ پسرروزنامه‌فروش‌ را به‌ خوبی‌ اجرا كرد و موردتحسین‌ كارگردان‌ قرار گرفت‌ و رضایت‌تماشاگران‌ را به‌دست‌ آورد. از آن‌ به‌ بعد، به‌ یك‌گروه‌ كمدی‌ پیوست‌ و نقش‌ دلقك‌ را در گروه‌نمایشی‌ «فرد كارنو» به‌ خود اختصاص‌ داد; لذا به‌همراه‌ این‌ گروه‌ از شهری‌ به‌ شهر دیگر سفر می‌كردو به‌ نمایش‌های‌ خیابانی‌ می‌پرداخت‌.
گروه‌ كمپانی‌ كمدی‌ «كارنو» تصمیم‌ گرفتند به‌آمریكا نیز بروند; پس‌ چارلی‌ هم‌ به‌ دنبال‌ آنان‌راهی‌ آمریكا و در ۱۲ اكتبر ۱۹۱۲ در آنجا ساكن‌شد. در گروه‌ كمپانی‌ «كارنو» یك‌ كمدین‌ به‌ نام‌«آرتور استنلی‌ چفرسون‌» كه‌ به‌ «استن‌ لورل‌»معروف‌ شد، ایفای‌ نقش‌ می‌كرد. چارلی‌ و لورل‌ دریك‌ اتاق‌ با هم‌ زندگی‌ می‌كردند و با هم‌ دوست‌شده‌ بودند. آنان‌ در تئاترهای‌ خیابانی‌ و تالاری‌در شهرهای‌ مختلف‌ آمریكا برنامه‌های‌ كمدی‌اجرا می‌كردند.
● ورود به‌ هالیوود
او به‌ آروزیش‌ تحقق‌ بخشید و توانست‌ باكمپانی‌ «یونایتد آرتیست‌» در هالیوود قراردادببندد. او در این‌ سال‌ها با لیتا هنرپیشه‌ هالیوودازدواج‌ كرد و صاحب‌ ۲ فرزند شد اما ازدواجشان‌دوام‌ نیافت‌ و طلاق‌ گرفتند. در سال‌ ۱۹۲۷ به‌بعد، فیلم‌هایی‌ صامت‌ اجرا كرد. در حقیقت‌فیلم‌های‌ كمدی‌ او صامت‌ بود اما او آنچنان‌ بااستعداد و علاقه‌ نقش‌ خود را ایفا می‌كرد كه‌ هرحركتش‌ گویای‌ هزاران‌ حرف‌ و سخن‌ بود. فیلم‌«سیرك‌» در سال‌ ۱۹۲۸ به‌طور صامت‌ برگزارشد و تنها چند موسیقی‌ كوتاه‌ زینت‌بخش‌ فیلم‌بود. اولین‌ فیلم‌ او كه‌ همراه‌ با صدا بود «دیكتاتوربزرگ‌» در سال‌ ۱۹۴۰ نام‌ داشت‌. او در این‌ فیلم‌نقش‌ «آدولف‌ هیتلر» رهبر آلمان‌ را به‌ خوبی‌ ایفاكرد. این‌ فیلم‌ در عین‌ كمدی‌ بودنش‌، محتوای‌سیاسی‌ و انتقادی‌ داشت‌. جنگ‌ جهانی‌ دوم‌ وظهور هیتلر و كشتار بی‌رحمانه‌ او توسط چارلی‌چاپلین‌ با اجرای‌ طنز و كمدی‌، تاثیر زیادی‌برمردم‌ گذاشت‌. فیلم‌ دیكتاتور بزرگ‌ یكی‌ ازبهترین‌ فیلم‌های‌ چارلی‌ چاپلین‌ می‌باشد.
گرچه‌ پیش‌ از آن‌ چارلی‌ چاپلین‌ با بازی‌ درفیلم‌ «عصر جدید» به‌ سال‌ ۱۹۳۶ خوب‌درخشید و با بازی‌ و حركات‌ موزون‌ و كمدی‌توانست‌ مورد تحسین‌ مردم‌ جهان‌ قرار گیرد. او ازاین‌ كه‌ در فیلم‌های‌ انتقادی‌ كمدی‌ ایفای‌ نقش‌می‌كرد، بسیار خوشحال‌ و راضی‌ بود. البته‌ دركارگردانی‌ فیلم‌ عصر جدید نیز خودش‌ نقش‌داشت‌. چارلی‌ چاپلین‌ در هالیوود آمریكا برجسته‌و معروف‌ شده‌ بود. چارلی‌ چاپلین‌ در سال‌۱۹۴۲ با «اونا اونیل‌» هنرپیشه‌ و خواننده‌ هالیوودازدواج‌ كرد. در آن‌ زمان‌ چارلی‌ چاپلین‌ ۵۳ساله‌ و اونا اونیل‌ ۱۷ ساله‌ بود البته‌ چارلی‌ چاپلین‌قبل‌ از این‌ ازدواج‌، چندباری‌ ازدواج‌ كرده‌ بوداما به‌دلیل‌ این‌كه‌ ازدواج‌هایش‌ غیررسمی‌ بود، درجایی‌ ثبت‌ نشده‌ بود. اونا اونیل‌ عاشق‌ چارلی‌چاپلین‌ بود و به‌ اختلاف‌ سنشان‌ اهمیتی‌ نمی‌داد.اونا و چارلی‌ صاحب‌ ۸ فرزند شدند. از میان‌ این‌فرزندان‌ «جرالدین‌ چاپلین‌» دختر زیبا وهنرمندشان‌ وارد عرصه‌ سینما و بازیگری‌ شد.چارلی‌ پس‌ از ترك‌ آمریكا در سال‌ ۱۹۵۲ به‌لندن‌ رفت‌ و سپس‌ برای‌ زندگی‌ سویس‌ را انتخاب‌كرد و در آنجا خانه‌ای‌ تهیه‌ و به‌ همراه‌ همسر وبچه‌هایش‌ در آنجا ساكن‌ شد. ناگفته‌ نماند اكنون‌خانه‌ چارلی‌ چاپلین‌ در سوئیس‌ به‌ موزه‌ چارلی‌چاپلین‌ تبدیل‌ شده‌ است‌. او پس‌ از اقامت‌ درسوئیس‌ در آوریل‌ ۱۹۷۲ مدت‌ كوتاهی‌ به‌آمریكا برگشت‌ و برای‌ بازی‌ در فیلم‌های‌ عصرجدید و دیكتاتور بزرگ‌ جایزه‌ اسكار دریافت‌كرده‌ است‌.
● ساخت‌ موسیقی‌
در سال‌ ۱۹۷۳ برای‌ ساخت‌ بهترین‌ موسیقی‌در فیلم‌ «لایم‌لایت‌» جایزه‌ اسكار گرفت‌. اكثرمردم‌ تنها تصور می‌كنند چارلی‌ چاپلین‌ یك‌كمدین‌ است‌; اما او در زمینه‌ موسیقی‌ نیز استعدادفراوانی‌ داشت‌. ساخت‌ موسیقی‌ فیلم‌، یكی‌ دیگراز هنرهایش‌ بود. او در طی‌ فعالیت‌ هنری‌اش‌،۲۳ موسیقی‌ برای‌ فیلم‌های‌ گوناگون‌ ساخت‌. اودر ساخت‌ موسیقی‌ فیلم‌ كمدی‌ «لایم‌ لایت‌» نیز به‌شهرت‌ رسید و جایزه‌ اسكار دریافت‌ كرد. از دیگرفیلم‌های‌ معروف‌ چارلی‌ چاپلین‌ «پادشاه‌نیویورك‌» ۱۹۵۷ «و یك‌ كنتس‌ از هنگ‌ كنگ‌»به‌ سال‌ ۱۹۶۷ بود. او در این‌ فیلم‌ها باسوفیالورن‌ و مارلون‌ براندو همبازی‌ شد. چاپلین‌در چهارم‌ مارس‌ ۱۹۷۵ از سوی‌ ملكه‌ انگلیس‌نشان‌ سر و شوالیه‌ دریافت‌ كرد.
او در اول‌ كریسمس‌ ۱۹۷۷، به‌ خاطر بیماری‌دیابت‌ در ۸۸ سالگی‌، چشم‌ از جهان‌ فروبست‌.فرزندان‌ و همسرش‌ برای‌ او مراسم‌ ترحیم‌باشكوهی‌ برگزار كردند و او را در قبرستان‌«كروسر سرووی‌» سویس‌ به‌ خاك‌ سپردند.
دو ماه‌ از دفن‌ چارلی‌ چاپلین‌ نگذشته‌ بود كه‌در سوم‌ مارس‌ ۱۹۷۸، جسدش‌ را از قبرستان‌ربودند. ربایندگان‌ در قبال‌ تحویل‌ دادن‌ جسد ازخانواده‌ چاپلین‌ مبلغ‌ زیادی‌ مطالبه‌ كردند; البته‌نقشه‌ دزدان‌ عملی‌ نشد و دستگیر شدند و پلیس‌سویس‌ یازده‌ هفته‌ بعد جسد چارلی‌ چاپلین‌ را دردریاچه‌ ژنو پیدا كرد و باردیگر طی‌ مراسم‌باشكوهی‌ جسد او را به‌ خاك‌ سپردند. اونا همسرچارلی‌ پس‌ از مرگ‌ چارلی‌ چاپلین‌ رو به‌ اعتیاد والكل‌ آورد و در سال‌ ۱۹۹۱ در اثر سرطان‌ معده‌از دنیا رفت‌. در سال‌ ۱۹۹۲ فیلمی‌ با عنوان‌چاپلین‌ برگرفته‌ از زندگی‌ او ساخته‌ شد كه‌ ریچاردآتنبرگ‌ تهیه‌ كننده‌ این‌ فیلم‌ جایزه‌ اسكار دریافت‌كرد. «جرالدین‌» دختر چارلی‌ در این‌ فیلم‌ نقش‌مادر بزرگش‌ یعنی‌ مادر چارلی‌ چاپلین‌ را بازی‌كرد. به‌ این‌ ترتیب‌ زندگی‌ چارلی‌ چاپلین‌ برروی‌پرده‌ سینما رفت‌ و همگان‌ را تحت‌ تاثیر قرار داد.
● نامه‌ تاریخی‌ چارلی‌ به‌ دخترش‌
چارلی‌ چاپلین‌ دخترش‌ جرالدین‌ را خیلی‌دوست‌ داشت‌; چرا كه‌ جرالدین‌ استعدادبازیگری‌ را از پدرش‌ به‌ ارث‌ برد و در سینما به‌فعالیت‌ پرداخت‌. او وقتی‌ می‌خواست‌ واردعرصه‌ سینما شود، چارلی‌ برایش‌ نامه‌ای‌ نوشت‌ كه‌در شمار زیباترین‌ و شورانگیزترین‌ نامه‌های‌ جهان‌محسوب‌ می‌شود و هر خواننده‌ یا شنونده‌ای‌ را به‌تفكر وامی‌دارد و تحت‌ تاثیر قرار می‌دهد.
جرالدین‌ دخترم‌:
اكنون‌ تو كجا هستی‌؟ در پاریس‌ روی‌ صحنه‌تئاتر؟ این‌ را می‌دانم‌; فقط باید به‌ تو بگویم‌ كه‌ درنقش‌ ستاره‌ باش‌ و بدرخش‌. اما اگر فریادتحسین‌آمیز تماشاگران‌ و عطر گل‌هایی‌ كه‌ برایت‌فرستاده‌اند به‌ تو فرصت‌ داد، بنشین‌ و نامه‌ام‌ رابخوان‌. من‌ پدر تو هستم‌. امروز نوبت‌ توست‌ كه‌صدای‌ كف‌ زدن‌های‌ تماشاگران‌ گاهی‌ تو را به‌آسمان‌ها ببرد. به‌ آسمان‌ها برو اما گاهی‌ هم‌ به‌روی‌ زمین‌ بیا و زندگی‌ مردم‌ را تماشا كن‌; زندگی‌آنان‌ كه‌ با شكم‌ گرسنه‌ و در حالی‌كه‌ پاهایشان‌ ازبینوایی‌ می‌لرزد، هنرنمایی‌ می‌كنند. من‌ خودیكی‌ از آنها بوده‌ام‌.
جرالدین‌ دخترم‌، تو مرا درست‌ نمی‌شناسی‌در آن‌ شب‌های‌ بس‌ دور، با تو قصه‌ها گفتم‌. آن‌داستان‌ هم‌ شنیدنی‌ است‌.داستان‌ آن‌ دلقك‌گرسنه‌ كه‌ در پست‌ترین‌ صحنه‌های‌ لندن‌ آوازمی‌خواند و صدقه‌ می‌گیرد، داستان‌ من‌ است‌. من‌طعم‌ گرسنگی‌ را چشیده‌ام‌، من‌ درد نابسمانی‌ راكشیده‌ام‌ و از این‌ها بالاتر، من‌ رنج‌ حقارت‌ آن‌دلقك‌ دوره‌ گرد را كه‌ اقیانوسی‌ از غرور دردلش‌موج‌ می‌زند و سكه‌ صدقه‌ آن‌ رهگذر غرورش‌ راخرد نمی‌كند. با این‌ همه‌ زنده‌ام‌ و از زندگان‌هستم‌. جرالدین‌ دخترم‌، دنیایی‌ كه‌ تو در آن‌زندگی‌ می‌كنی‌، دنیای‌ هنرپیشگی‌ و موسیقی‌است‌. نیمه‌ شب‌ آن‌ هنگام‌ كه‌ از تالار پرشكوه‌ تئاترشانزلیزه‌ بیرون‌ می‌آیی‌، آن‌ ستایشگران‌ ثروتمندرا فراموش‌ كن‌. حال‌ آن‌ راننده‌ تاكسی‌ كه‌ تو را به‌منزل‌ می‌رساند، بپرس‌. حال‌ زنش‌ را بپرس‌. اگرباردار بود و پولی‌ برای‌ خریدن‌ لباس‌ بچه‌نداشت‌، مبلغی‌ پنهانی‌ در جیبش‌ بگذار. به‌ نماینده‌خود در پاریس‌ دستور داده‌ام‌ فقط وجه‌ این‌ نوع‌خرج‌های‌ تو را بی‌چون‌ و چرا بپردازد اما برای‌خرج‌های‌ دیگرت‌ باید صورت‌ حساب‌ آن‌ رابفرستی‌. دخترم‌ جرالدین‌، گاه‌ و بی‌گاه‌ با مترو واتوبوس‌ شهر را بگرد و به‌ مردم‌ نگاه‌ كن‌ و با فقراهمدردی‌ كن‌. هنر قبل‌ از آن‌كه‌ دوبال‌ به‌ انسان‌بدهد، دوپای‌ او را می‌شكند. وقتی‌ به‌ این‌ مرحله‌رسیدی‌ كه‌ خود را برتر از تماشاگران‌ خویش‌بدانی‌، همان‌ لحظه‌ تئاتر را ترك‌ كن‌. حرف‌ بسیاربرای‌ تو دارم‌ ولی‌ به‌ وقت‌ دیگر می‌گذارم‌ و با این‌آخرین‌ پیام‌، نامه‌ را پایان‌ می‌بخشم‌. انسان‌ باش‌،پاكدل‌ و یكدل‌; زیرا گرسنه‌ بودن‌، صدقه‌ گرفتن‌ ودر فقر مردن‌ بارها قابل‌ تحمل‌تر از پست‌ بودن‌ وبی‌عاطفه‌ بودن‌ است‌.
منبع : مجله خانواده سبز


همچنین مشاهده کنید