سه شنبه, ۲۹ اسفند, ۱۴۰۲ / 19 March, 2024
مجله ویستا

زبان قرآن؛ ساختار و ویژگی‌‌ها


زبان قرآن؛ ساختار و ویژگی‌‌ها
● مقدمه
زبان قرآن چه نوع زبانی است؟ ساختار آن چگونه است و ویژگی‌هایش چیست؟ خداوند به چه نحوی با آدمیان سخن گفته است، به زبان عرفی یا به زبان فنی (فلسفی، عرفانی، علمی، شاعرانه و ...)؟ به زبان صریح و مستقیم یا زبان غیرمستقیم (اعم از تمثیلی، رمزی و نمادین و ...)؟
آیا زبان وحی دارای هویتی شناختاری است یا زبانی صرفاً انگیزشی است و یا هر دو جنبه را داراست؟ زبان ناظر است یا زبان عامل؟ تک ساحتی است یا چند ساحتی؟ کارکرد واحدی دارد یا همزمان چندین نقش را با هم ایفاء می‌کند؟ و...؟
جستار از پاسخی مناسب و منطقی برای پرسشهای فوق (و پرسشهای بسیار دیگر) با رویکردی روشمندانه زمینه‌ساز و سامان‌بخش مبحثی دل انگیز در دین‌پژوهی به طور عام و قرآن‌پژوهی به طور خاص با عنوان «زبان دین»۱ و «زبان قرآن» بوده است که امروزه به شدت مورد اهتمام جمعی از پژوهشگران در حوزه فلسفه دین، کلام، تفسیر و معارف همگن می‌باشد.
اگرچه این مبحث در آثار دانشمندان و محققان پیشین مسلمان به ویژه مفسران، عرفا و اصولیون به کلی مفقود نیست اما تعین آن به صورت بابی مستقل و مبحثی میان رشته‌ای interdisciplinary و مرتبط با شاخه‌های مختلف معرفتی سابقه چندانی ندارد.
این مقال را مجال آن نیست که از پیشینه تاریخی، علل و اسباب پیدایش و خاستگاه مبحث زبان قرآن سخن به میان آورد، اما در اهمیت و فایده این بحث به این اشارت اکتفا می‌دارد که مفسّر در مقام تفسیر، ناگزیر از اتخاذ نظریه‌ای درباب زبان قرآن است تا مشکلات فهم و تحلیل آن را هموار کند و به مدلول صحیح کلام باری تعالی بهتر نایل گردد، راز و رمزهای آن را بگشاید و بر تعارض‌های درونی و مشکلات بیرونی آن فایق آید.
مقاله حاضر کوششی است مختصر و ناچیز در تحلیل ساختار زبان قرآن و ترسیم و تعریف خصوصیات آن که در دو محور تقدیم می‌گردد: محور اول گزارش برخی از نظریه‌های مطرح در این باب همراه با بررسی اجمالی آنها و اختیار نظریه قابل دفاع‌تر است. محور دوم تصویر ویژگی‌هایی است که مجموعه آنها هویت زبان قرآن را می‌شناساند و مرز آن را از سایر زبانها متمایز می‌کند.
● گذری بر مهمترین نظریه‌های زبان قرآن
درباره زبان دین ـ به مفهوم عام ـ و زبان قرآن نظریه‌های گوناگونی مطرح است.۲ ما در این میان، به سه نظریه که بیشتر قابل توجه و درخور اهمیتاند به صورت گذرا نظر میافکنیم:
۱) نظریه «زبان عرفی»
بر اساس این دیدگاه، «زبان قرآن همان زبان تفاهم و تخاطب عرف عقلاست و خداوند برای القا و ابلاغ پیام خود به مردم، طریقه و زبان دیگری جز آن را گزینش نکرده است.»۳ به بیان دیگر، «شارع مقدس در تعالیم و ابلاغ‌های خود، روش خاص و شیوه جدیدی را ابداع نکرده است و به همان شیوه عقلایی عمل نموده است.»۴ برخی دیگر در این زمینه نوشت‌هاند: «در قرآن مجید، آیات فراوانی وجود دارد که از آنها استفاده می‌شود که قرآن یک کتاب ساده و برای عرف و عموم مردم آمده است... . بنابراین، باید مانند تمام گفت‌وگوهای عادی و متعارف، معنای ظاهری آن منظور و برای عموم قابل فهم بوده باشد.»۵ برخی این نظریه را تنها در قلمرو شریعت (آیات الاحکام) کارساز می‌دانند.
این نظریه با اینکه صورت منسجم و منقحی از آن در دست نیست و در کمّ و کیف آن، رأی و نظر واحدی وجود ندارد، دارای مشکلات بسیاری است و با آن نمی‌توان همه جوانب آیات را در گستره کل قرآن از نظر زبانی تبیین کرد; زیرا نه می‌توان تمامی آیات را با زبان عرفی فهم و تحلیل کرد و نه شیوه بیان عرفیِ مأخود در قرآن، تماماً با زبان عرفی متداول در بین مردم یکسان و متناظر است. از تسامح و سهل انگاری، اختلاف و ناهمخوانی، پیش پا افتاده بودن مفاهیم و امثال آن، که جزو لوازم زبان عرفی می‌باشد در قرآن نمی‌توان چیزی را سراغ گرفت. ضمن اینکه بر خلاف زبان عرفی، صرف اصول لفظی و قواعد ادبی برای فهم زبان قرآن کافی نیست. از دیگر مشکلات این است که مرز قاطعی برای تعیین استعمال زبان عرفیِ ناظر به واقع و غیرشناختاری وجود ندارد و این امر بیانات قرآنی را با چالشهای فراوانی روبه‌رو خواهد کرد.
۲) نظریه «زبان سمبلیک»
بر اساس این نظریه، بیانات موجود در متون مقدس دینی، از جمله قرآن، نه به زبان عرفی و نه به طور مستقیم و صریح، بلکه به زبان رمز و اشاره است. از این‌رو، آنچه از ظاهر عبارات آنها فهمیده می‌شود مراد نبوده، بلکه این ظاهر رمز برای حقایقی است که آنها را جز به زبان غیر مستقیم (نمادین) نمی‌توان بیان کرد. مطابق این نظریه، دلالت‌های ظاهری آیات الهی مقصود نیست. این دیدگاه در شکل باطنی‌گری و گاه در قالب رویکردهای کلامی جدید برای تحلیل زبان و وحی خود را نشان داده است.
به نظر می‌رسد رمزی قلمداد کردن مجموعه قرآن و تمامی آیات آن، ادعای گزافی است که نتوان برای آن پشتوانه‌ای نظری جست‌وجو کرد. اما از سوی دیگر، چنان هم نیست که هیچ‌گونه بیانی نمادین در قرآن وارد نشده باشد. بلکه اضافه بر حروف مقطعه، برخی از آیات قرآن به حقایقی فراتر از مفهوم لغوی و عرفی اشاره دارند و نمی‌توان ظاهر آنها را اخذ کرد. نوع این بیانات به نحو استعاری و کنایی وارد شده است.
نکته‌ای که در این زمینه نباید مورد غفلت قرار گیرد این است که نه می‌توان بیدلیل قایل به نمادین بودن آیه‌ای شد و نه هر بیانی را رمز و نمادی برای هر معنا و حقیقتی دانست، بلکه باید بین آنها تناسب وجود داشته باشد.۶
۳) نظریه «زبان ترکیبی (تلفیقی)»
بر اساس دیدگاه قایلان به این نظریه، برای قرآن نمی‌توان زبان خاصی قایل شد و یا آن را محدود به یکی از آنها دانست، بلکه متناسب با مضامین و سنخ گزاره‌ها و نیز اهدافی که صاحب وحی از نزول آیات قصد کرده است، همچنین برابر با جهان‌بینی حاکم بر قرآن، هویت و ساختار زبان آن شکل گرفته است. بر این اساس، سبک بیان و ساختمان معنایی مفاهیم و مطالب قرآنی به صورت آمیزهای از شیوه‌های گوناگون و ترکیبی از زبانهای متعدد می‌باشد.
برخی از صاحبان اندیشه در این باره گفته‌اند: «نظریهای که زبان دین را مختلط از شیوه‌های گوناگون می‌داند، نظریه‌ای قوی است; یعنی اگر زبان دین را به طور مطلق عرفی بدانیم، که هیچ جنبه نمادین در آن نیست، یا برعکس، اگر بگوییم کلیه مفاهیم دینی نمادیناند و هیچ مفهومی حقیقی یا عرفی نداریم، هیچکدام از این دو نظر صحیح نیست، بلکه باید نوعی تفصیل قایل شد.»۷ به بیان دیگر، «نمی‌توانیم در حیطه زبان دین، دستوری کلی صادر کنیم و بگوییم همه قضایای دینی دارای زبان خاص یا عرفی هستند، بلکه زبان دین مخلوطی از همه این‌ها (زبان‌ها) است و دین از زبان‌های گوناگون استفاده می‌کند.»۸
● جمع بندی
به نظر می‌رسد نظریه اخیر تصویری واقع بینانه تر و قابل قبول‌تر از ساختار زبان قرآن ارائه می‌دهد. بر این اساس، زبان قرآن با هیچیک از زبان‌های متعارف علمی، عرفی، رمزی و تمثیلی و ... متناظر نیست و در قالب هیچکدام از زبانهای مزبور نمی‌گنجد، بلکه قرآن از نظر سبک و شیوه سخن، ساختار و روش ممتاز و بی‌مانندی دارد که چنین زبانی تنها می‌تواند به اراده الهی سامان یافته باشد. به عبارت دیگر، «قرآن زبانی دارد که الگوی آن از وحی گرفته شده و ساختار آن مخصوص به خود است.»۹ از آنجا که «دین‌ دارای ابعاد گوناگون عقیدتی، اخلاقی، حقوقی، اجتماعی، تربیتی، آیینی و... می‌باشد، متون دینی نیز به تناسب هر بعد و موضوعی، از زبان‌های گوناگون (صریح، کنایه، رمز، استعاره، قصه و...) بهره جسته‌اند و البته میان همه این ابعاد و اجزا، از نظر زبانی، پیوندی منظم و رابطه‌ای ویژه برقرار است که با آن می‌توان جهانبینی دینی [حاکم بر متن] را به دست آورد. بر این اساس، بیانات قرآن نیز ترکیبی از اخبار و انشا، حقیقت و مجاز، رمز و تمثیل، کنایه و استعاره و... می‌باشد.»۱۰
بنابراین قرآن دارای زبانی خاص همچون زبان عرفی یا رمزی و جز آن نیست، بلکه دارای ساختاری است که تمام انواع زبان را به صورت تلفیقی و به تناسب سطح مخاطبان و افق فهم آنان، نوع مفاهیم و آموزهها، اهداف و مقاصدی را که دارد، و در راستای جهان بینی الهی، در آیات گوناگون خود به نحو شگفت‌انگیزی به کار گرفته است. زبان قرآن، زبانی چند ساحتی است; زیرا قرآن کتاب هدایت است و به همه شؤون آدمی، که با هدایت او مرتبط است، می‌پردازد. از اینرو، در ساحت‌های گوناگون حیات فردی و اجتماعی، عقلانی و عاطفی، و مادی و معنوی انسان وارد شده و با آدمی سخن گفته است. اقتضای رسیدن به این مقصود، استفاده از سبک‌های متنوع و شیوه‌های گوناگون بیانی بوده که قرآن به نحو عالی و شگفت انگیزی از عهده چنین کاری برآمده است.
تحلیل همه ابعاد زبان قرآن از حوصله این نوشتار خارج است، اما اشاره به برخی از زوایای پیدا و پنهان آن در فهم هر چه بهتر ماهیت و خصوصیات آن می‌تواند مفید باشد:
۱) «زبان قرآن از یک نظر، زبان ویژه و استثنایی و فوق توان بشر و از نظر دیگر، زبانی واضح، آشکار و همگانی است... عمومیت زبان و وضوح بیان، در عین بلندی معانی، خود مقتضی آن است که از سبک‌های متنوع و شیو‌ه‌های بیانی گوناگون استفاده شود تا هر عالم و عامی بتواند به مقدار قابلیت خویش، از آن بهره‌مند گردد.»۱۱
۲) «قرآن سبک مخصوص و منحصر به خود را دارد; نه به آن معنا ساده و سطحی است و نه به آن معنا سنگین و غیرقابل فهم» «مطابق تمام استعدادها ترکیب یافته و مفید برای همه انسان‌ها ـ اعم از عالم و عامی ـ است.»۱۲ به بیان دیگر، زبان قرآن محدود به سطح واحدی از درک و شعور بشر نیست، بلکه در همه سطح‌های ممکن جریان دارد و با زبان هر عصری و نسلی سخن می‌گوید، بی‌آنکه دچار ناسازگاری و ناهماهنگی شود.۱۳
۳) «قرآن به زبان قوم (مردم) است و با اسلوبی قابل درک برای آنان، مسائل خود را مطرح کرده است»،۱۴ اختصاص به گروه خاصی ندارد، زبان علم و فلسفه و عرفان و غیره نیست. زبانی است که برای بیشتر مخاطبانش قابل فهم و آشناست; چون در پی هدایت اقشار گوناگون در همه عصرها و نسل هاست.
۴) زبان قرآن به نحوی است که «مطالبش ظاهری ساده و روان دارد و عامّه مردم به همین ظاهر قناعت کرده راضی می‌شوند. در عین حال، همین بیان به ظاهر ساده، عمقی دارد که خواص آن را درک می‌کنند.»۱۵
۵) علاوه بر اینکه سطح مفاهیم به کار رفته در قرآن از سطح مفاهیم متداول در همه لغات و زبان‌های بشری بالاتر است، قرآن دارای عرف ویژه‌ای هم هست و اصطلاحات خاص خود را تا حدی داراست.
۶) زبان قرآن، زبان فطرت است; زبانی که عقل و دل و احساس و وجدان انسان را مورد خطاب قرار می‌دهد و به نوای پیام ملکوتی خود می‌نوازد.
۷) زبان قرآن، زبان انگیزش و تعهدآفرینی، همراه با دادن معرفت و آگاهی است.
۸) زبان قرآن، زبان ناب هدایت است.
● ویژگی‌های زبان قرآن
پس از ترسیم چگونگی و ساختار کلی زبان قرآن، برای تکمیل بحث، به برخی از مهمترین ویژگی‌های زبان قرآن نظری اجمالی می‌افکنیم تا از این رهگذر، جوانب نظریه مختار وضوح بیشتری یابد و نقاط تمایز زبان این کتاب مقدس از سایر متون مقدس، بلکه از زبان‌های دیگر آشکارتر گردد.
الف) قیاس ناپذیری با زبان بشر: «زبان قرآن را نمی‌توان با هیچ زبانی مقایسه کرد; مثلاً، آن را صرفاً زبانی معمولی و عرفی یا زبانی ویژه همانند زبان فیلسوفان و عارفان دانست.»۱۶ به دیگر سخن، «بی‌شک، قرآن کریم زبان خاص خود را دارد و نمی‌توان آن را با زبان رایج در واحد بشری مقایسه کرد. این‌گونه از هماهنگی الفاظ و معانی، استقلال و پیوستگی مطالب، سازگاری تمام مجموعه سخنان، استفاده از سبک‌های گوناگون و در برداشتن مطالب و رازهای شگفت در عین سادگی زبان و وضوح بیان، درست همانند فصاحت و بلاغت آن معجزه آسا و فوق طاقت بشر است.»۱۷
از سوی دیگر، «برای فهم کلام بشری، اکتفا به لغت و اصول لفظی کافی است، ولی برای فهم کلام خدا، اکتفا به اینها کافی نمی‌تواند باشد; چون بیان قرآن صرفاً بر مجرای این اصول و قواعد جریان ندارد، بلکه الفاظ و عباراتش در عین اینکه از یکدیگر جدا هستند، به یکدیگر متصل اند و هر یک بیان دیگری است.»۱۸ «قرآن دارای اسلوبی ویژه خود می‌باشد که در چهره‌های گوناگونی که در سخن ارائه می‌کند با اسلوب‌های کلام عربی تفاوت دارد.»۱۹
ب) پیوستگی واژگان و مفاهیم قرآن در شبکه‌ای ارتباطی و نظام‌مند: از جمله ویژگی‌های مهم زبان قرآن، به هم پیوستگی معنایی واژگان کلیدی، بلکه قریب به تمام مفاهیم آن در یک شبکه ارتباطی گسترده، به صورت نظام‌مند با یکدیگر است. هر کلمه یا عبارتی از این شبکه در پیوند با مجموعه سازمانِ واژگان، مفهوم واقعی خود را می‌یابد و چه بسا معنای یاد شده با معنای عرفی و لغوی آن دقیقاً منطبق نباشد. علاّمه طباطبائی() در این باره می‌نویسد: «بیان قرآن کلامی است که الفاظش در عین اینکه از یکدیگر جدا هستند، به یکدیگر متصل‌اند; به این معنا که هر یک بیانگر دیگری است و به فرموده علی()، شاهد بر مراد دیگری است. پس نباید به مدلول یک آیه با آنچه از به کار بردن قواعد ادبی می‌فهمیم، اکتفا نماییم، بدون اینکه در سایر آیات مناسب آن مورد دقت و اجتهاد کنیم; همانگونه که آیه شریفه "اَفَلا یتَدبّرون القرآنَ و لو کانَ مِن عندِ غیرِ اللّهِ لَوجدُوا فیه اختلافاً کثیراً" به همین معنا اشاره دارد.»۲۰
بنابراین، آشنایی با الفاظ و واژگان و قواعد زبان و لغت عربی، برای راهیابی به تمام ابعاد مفهومی و محتوایی آیات قرآنی و دریافت مقصود وحی کافی نمی‌باشد و اینگونه نیست که هر کس عرب بوده و یا با زبان عربی آشنا باشد، قرآن را به مجرّد خواندن ـ بتمامه ـ بفهمد و به همه معارف آن دست یابد،۲۱ بلکه علاوه بر آنها، در موارد بسیاری و شاید همه جا، فهم واژگان اساسی و وجوه معنایی کلمات آیات و عبارات به مضامین تفسیری دیگر آیات مرتبط است و تحلیل مجموعی مفردات و مفاهیم به نظام معنایی حاکم بر کل قرآن وابسته است.۲۲
ج) برخورداری از سطوح گوناگون بیان: «روش تعلیمی قرآن متناسب با فطریات و طبایع و استعدادها و شرایط روحی انسان‌هاست و در کیفیت بیان مطالب در قرآن، ابعاد وسیع روح انسان‌ها، در سطوح و شرایط و موقعیت‌های مختلف منظور شده است.»۲۳ از این‌رو، «همه آیات قرآن در یک سطح نیستند تا همه سطوح فرهنگی و علمی، به یکسان از آن برداشت کنند، بلکه برخی از آیات با توده مردم سخن دارد و برای همه، مفهوم است و برخی برای اهل دانش قابل فهم است و برای سطوح دیگر نیازمند توضیح و تفسیر می‌باشد و نیز وضوح و پوشیدگی معنای آیات در یک مرتبه و یک درجه نیست.»۲۴
در قرآن، سطوح مختلف بیانی به تناسب مخاطبان و نوع پیام، به صورت خارق‌العاده و به گون‌های اعجاب آور در هم تلفیق شده است. شاید این نکته از ویژگی‌های بارز کتاب‌های آسمانی باشد که تنها در قرآن تجسّم دارد.
حضرت امام خمینی()، که از عالمان و مفسران بزرگ قرن حاضر بودند، این خصوصیت را در یکی از آثار قلمی خود چنین مورد توجه قرار داده‌اند: «کسی که بخواهد تربیت و تعلیم، انذار و تبشیر کند، باید مقاصد خود را با عبارات مختلفه و بیانات متشتّته، گاهی در ضمن قصه و حکایت و گاهی در ضمن تاریخ و نقل و گاهی به صراحت لهجه، گاهی به کنایت و امثال و رموز تزریق کند تا نفوس مختلفه و قلوب متشتّته، هر یک بتوانند از آن استفاده کند ... و چون این کتاب شریف (قرآن) برای سعادت جمیع طبقات و قاطبه سلسله بشر است و ... نوع انسانی در حالات قلوب و عادات و اخلاق و ازمنه و امکنه، مختلف هستند، همه را نتوان به یک طور دعوت کرد; ای بسا، نفوسی که برای اخذ تعلیم، به صراحت لهجه و القای اصل مطلب به طور ساده حاضر نباشد و از آن متأثر نگردند. با اینها باید به طور ساختمان دماغ آنها دعوت کرد و مقصد را به آنها فهمانید. و بسا نفوسی که با قصص و حکایات و تواریخ سر و کار ندارند و علاقه‌مند به لبّ و لباب مقاصدند، اینها را نتوان با دسته اول در یک ترازو گذاشت. ای بسا، قلوب که با تخویف و انذار متناسب اند و قلوبی که با وعده و تبشیر سر و کار دارند. از این جهت است که این کتاب شریف به اقسام مختلفه و فنون متعدده و طرق متشتّته، مردم را دعوت فرموده است.»۲۵
و برخی دیگر از محققان، به این ویژگی چنین اشاره کردهاند: قرآن مسلمانان را به شیوه‌های گوناگون و با درجات متفاوتی از فصاحت مورد خطاب قرار می‌دهد. آیات کوتاه و رمزآسای آن به طور صریح و آشکار بیانگر خطرات و اهوال و عذاب‌های روز قیامت و خوشی‌ها و لذات بهشت است و آیات بلند (طولانی‌تر) و تعلیمی‌تر آن اشاره به زندگی روزمره امّت اسلامی در مناسبات اجتماعی، پیمان‌ها و وفاداری سیاسی و مسائل و احکام شرعی دارد. قرآن مردم باایمان را از طریق تشبیه آنان به زراعت پربار و خرّم، که زارعان را به شگفت آورد، (فتح: ۲۹) تشویق می‌کند و کافران سرسخت (لجوج) و معاند را از طریق تشبیه آنان به جنبندگان لال و گنگ، مورد سرزنش و مذمّت قرار می‌دهد. (انفال: ۲۲)۲۶
د) چند سطحی و طولی بودن معنا: از ویژگی‌های کلیدی زبان قرآن این است که از سطوح و لایه‌های گوناگون معنایی برخوردار است و شناخت لایه‌های درونی آن از فهم عادی و معمولی بالاتر است. از این خصوصیت به داشتن ظهر و بطن نیز تعبیر می‌شود.۲۷ این ویژگی در سرتاسر قرآن مجید جاری است و ظاهر و باطن، هر دو از کلام اراده شده‌اند، اما این دو معنا در طول هم مرادند، نه در عرض یکدیگر; نه اراده ظاهر لفظ، اراده باطن را نفی می‌کند و نه اراده باطن مزاحم اراده ظاهر می‌باشد.۲۸
علاّمه طباطبائی() در المیزان به این ویژگی اساسی چنین اشاره می‌کند: «قرآن از نظر معنا، مراتب مختلفی دارد; مراتبی طولی که مترتب و وابسته به یکدیگر است و همه آنها در عرض واحد قرار ندارند تا کسی بگوید این مستلزم آن است که یک لفظ در بیشتر از یک معنا استعمال شده و استعمال لفظ در بیشتر از یک معنا صحیح نیست و یا دیگری بگوید این نظیر عموم مجاز می‌شود یا از باب لوازم متعدد برای ملزوم واحد است، نه، بلکه همه آن معانی، معانی مطابقی است و لفظ آیات بر آن به صورت مطابقی دلالت دارد. چیزی که هست، هر معنایی مخصوص به افق و مرتبه‌ای از فهم و درک ]آدمی [است.»۲۹
بر اساس این دیدگاه، بیان قرآن بیان زنده و پویایی است; زیرا با هر اندیشه برگرفته از واقعیت سازگاری و هماهنگی دارد و محدود به سطح خاص یا فکر خاصی نیست.۳۰
ه) برخورداری از احکام و تشابه: از ویژگی‌های دیگر زبان قرآن، برخورداری از احکام و تشابه است. این خصوصیت با ظهر و بطن و نیز تأویل رابطه بسیار نزدیکی دارد. البته باید دانست که تشابه ابهام مفهومی نیست، بلکه روشن نبودن مراد و مصداق است; یعنی «در قرآن مجید، تشابه به معنای آیه‌ای که مدلول حقیقی خود را به هیچ وسیله‌ای به دست ندهد وجود ندارد، بلکه هر آیه‌ای که در افاده مدلول حقیقی خود، مستقل نباشد (یعنی متشابه باشد) به واسطه آیات دیگری می‌توان به مدلول حقیقی آن پی برد و این همان ارجاع متشابه به محکم است.»۳۱
احکام و تشابه نسبی است; یعنی ممکن است آیه‌ای از جهاتی محکم و از جهاتی متشابه باشد. از این‌رو، می‌توان گفت: این ویژگی در سرتاسر قرآن جاری است. از سوی دیگر، به کارگیری این خصوصیت برای بیان مقاصد الهی کاری اجتناب ناپذیر بوده است; زیرا «تنزل دادن سطح بیان به حد فهم عامّه مردم، که اغلب جز حسیّات را درک نمی‌کنند و معانی کلی را جز در قالب امور جسمانی نمی‌فهمند، جز از طریق تعبیه محکم و متشابه در کلام امکان نداشته است.»۳۲
استاد شهید مطهری() از این نکته چنین تعبیر کرده‌اند: «برخی از مسائل مطروحه در قرآن، به خصوص آنجا که سخن از امور غیب و ماوراء الطبیعه است که اساساً با الفاظ قابل بیان نیستند...، ناگزیر آن موضوعات لطیف و معنوی با عباراتی بیان شده‌اند که بشر برای موضوعات مادی به کار می‌برد، لکن برای جلوگیری از سوء فهم، مسائل در بعضی آیات به گونه‌ای مطرح شده که می‌باید حتماً به کمک آیات دیگر تفسیر گردد و غیر از این راهی وجود نداشته است.»۳۳
و) سهل و ممتنع بودن: قرآن دارای زبانی سهل و ممتنع است. «سهل و ممتنع در اصطلاح، آن است که ربط کلام و سیاق، آسان نماید، اما مانند آن هر کس نتواند گفت;به سبب سلاست و جزالت و گنجانیدن معانی بسیار در الفاظ اندک.»۳۴
این ویژگی در بیان برخی محققان مورد توجه واقع شده و گفته‌اند: «لسان قرآن لسانی است که سهل و ممتنع است. بسیاری از ارباب معرفت و ارباب فلسفه گمان می‌کنند که قرآن را می‌توانند بفهمند; برای اینکه بُعدی ]از آن[ برای آنها جلوه کرده است و آن بعدی که در پس این ابعاد است، برای آنها معلوم نشده است. قرآن دارای ابعادی است که تا رسول اکرم مبعوث نشده بود و قرآن متنزل نشده بود از آن مقام غیب، ... برای احدی از موجودات ملک و ملکوت ظاهر نبود.»۳۵
به هر حال، درک و فهم قرآن کاری سهل و ممتنع است و این نکته یک ویژگی اساسی در زبان قرآن است. «سهل است; به خاطر اینکه بسیاری از مطالب آن به زبان ساده بیان شده; همه مردم اگر بخواهند و به آن توجه و در آن دقت کنند، می‌توانند بفهمند. ممتنع است; به خاطر اینکه قسمت‌هایی از قرآن معارف عالیه و مسائل ظریف مربوط به خدای متعال و عالم پس از مرگ و ... را مطرح می‌کند. [این مسائل] در عین حال که تا حدودی برای همگان قابل درک هستند، به دلیل وجوه گوناگون و معانی مختلفی که با توجه به سایر قسمت‌های قرآن و با توجه به شأن و شرایط نزول آیات و بسیاری از ویژگی‌های دیگر می‌توانند داشته باشند، نیازمند توضیح و تفسیر از سوی کسانی است که با این رشته آشنایی کامل دارند و ازکلیه مسائل مربوط به قرآن باخبرند.»۳۶
ز) داشتن کارکردهای متنوع: از دیگر ویژگی‌های زبان قرآن این است که همزمان از کارکردهای متنوع و مختلفی برخوردار است. «قرآن در عین اینکه بیان واقع می‌کند، مردم را نیز به سوی جهت معیّنی تحریک و تشویق می‌کند و در همان حال، بیانگر عواطف صاحب وحی به مفهوم صحیح آن می‌باشد.»۳۷ «خداوند خواسته است مردم را از طریق انزال کتب با حقایق جهان آشنا کند; او را از سرنوشت واقعی‌اش آگاه سازد، ولی همین حقایق را به‌گونه‌ای بیان می‌کند که انگیزش لازم را در انسان‌ها به وجود آورد تا مسیر صحیح را انتخاب کنند و برای این بیان تحریکی، از واژگانی استفاده می‌کند که خشم و غضب خدا، مهر و رأفت و رحمت الهی را با خود به همراه دارد و همین عناصر عاطفی را نیز در خدمت سوق دادن بشر به سوی سعادت واقعی خویش به کار می‌گیرد.»۳۸ غالب آیات قران این نقش‌ها را با هم ایفا می‌کند.
ح) چند ساحتی بودن: نوعاً زبان ادیان و متون مقدس دینی چندساحتی است، بر خلاف زبان علمی و فلسفی و غیر آن که تک ساحتی و انعطاف ناپذیر است. این ویژگی با ویژگی سوم (ج) و چهارم (د) ارتباط تنگاتنگی دارد. ادیان الهی چون مأمورند تا معارف غیبی و آسمانی را قابل فهم نموده و در دسترس مردم قرار دهند، چارهای جز تنزل آن معارف در قالب‌های زبانی مخاطبان نداشته‌اند. از این‌رو، به تشبیه معقول به محسوس، حقیقت و مجاز، کنایه و استعاره، و ظهر و بطن روی آورده‌اند و آن معانی را در سطوح مختلف و ساحت‌های گوناگون و به زبانی چند لایه و چند پهلو عرضه داشته‌اند.
هدایت مردم در صحنه زندگی، مستلزم وارد شدن در شؤون گوناگون حیات و حقیقت انسان است و این مقصد بدون داشتن و به کارگیری زبانی که به تناسب هر بعدی از وجود آدمی و به فراخور هر نیازی از نیازهای اساسی او در راستای اصل هدایت، بیانی ویژه با لحنی مخصوص و مؤثر القا کند، مسیر نیست. از اینرو، در متون دینی، گاه استدلال عقلی می‌شود، گاه وجدان فطری انسان مورد نهیب قرار می‌گیرد، گاه عواطف مورد تحریک است، گاه به زبان قصه و تاریخ سخن گفته می‌شود، گاه لب به اندرز و موعظه گشوده می‌شود، گاه الگوهایی از انسان کامل معرفی می‌شود و گاه از تکالیف و احکام و حقوق سخن به میان می‌آید. مجموعه اینها به زبان دینی ویژگی خاصی می‌دهد که آن را در زبان‌های تک ساحتی همچون زبان علم و فلسفه و امثال آن نمی‌توان یافت.۳۹
نویسنده: حمید آریان
* این مقال فصلی کوتاه از نوشتاری مفصل است که مدتها پیش به انگیزه و مقصود دیگری فراهم آمده بود و با اینکه نگارنده قصد داشت در شاکله و محتوای مقاله تجدیدنظر جدی نماید اما به جهت ضیق مجال، این فرصت دست نداد.
۱ـ مراد از زبان دین، زبان وحی است; زبانی که پیام خدا در قالب آن ابلاغ شده است. این معنی اخص از زبان دینی (Religious Language)است که زبان تعبیر گزارههای کلامی، و تجربه های معنوی و زبان دینداران و مناسک و اعمال دینی است.
۲ـ نظریه‌های مطرح درباب زبان دین به مفهوم عام از یک منظر در دو دسته کلّی قابل صورتبندی است: ۱. نظریههایی که درباب زبان وحی و ساختار زبانی کتب مقدس وحیانی میباشد; ۲. آنها که فقط ناظر به گزارههای کلامی است. دسته اخیر هر چند در قلمرو خود صائب و مفید باشند، درباب زبان دین به مفهوم خاص (زبان وحی)، نظریهای کارامد و فراگیر نیستند، از اینرو، از ذکر آنها در متن مقاله صرف نظر گردید و در اینجا تنها به آنها اشاره میشود:
الف. اشتراک لفظی صفات و تنزیه خداوند: که قایل به اشتراک لفظی صفات خدا با صفات انسانی است، نه اشتراک معنوی; آنها خدا را منزّه از توصیف میدانند. ب. اشتراک معنوی: که قایل به مشترک بودن صفات میان خدا و انسان از نظر مفهوم و مغایرت آنها از نظر مصداق است. ج. تفسیر سلبی صفات: که قایل است تمامی صفات ثبوتی معنای سلبی دارد و تنها همین معنای سلبی برای ما قابل درک است. د. تشبیه و تجسیم: که قایل است صفات خدا به همان معنای انسانی آن بوده و تفاوت بین خدا و انسان در وصف کردن نیست. هـ. توقف و تفویض: معتقدان به این نظریه میگویند ما معانی صفات حق را نمیفهمیم و معنای ظاهری آن همچون جسم داشتن آنها را هم نمیتوان به خدا نسبت داد. از اینرو، باید در معنای آن توقف کرد و فهم آن را به راسخان در علم وانهاد. و. اشتراک معنوی و تأویل: طرفداران این دیدگاه، اشتراک معنوی را در برخی صفات و واژهها همانند وجود، شیء وجوب، امتناع، امکان، حیات، قدرت، علم و اختیار مطرح کرده و در برخی دیگر، از قبیل سمع و بصر و استوای قریب و بعید، غضب و رضا و تکلم قایل به تأویلاند. (ر. ک. به: محمدجواد عنایتیراد، «زبانشناسی دین در نگاه المیزان»، پژوهشهای قرآنی، ش. ۹ و ۱۰، ص ۴۸ ـ ۴۹).
۳ـ ر. ک. به: سیدابوالقاسم خوئی. البیان فی تفسیر القرآن، ص ۲۸۱. (قم، المطبعة العلمیة، ۱۳۹۴ ق)
۴ـ محمدباقر ملکی میانجی، نگاهی به علوم قرآنی، ص ۲۵. (قم، نشر خرم، ۱۳۷۷)
۵ـ ر. ک. به: محمدصادق نجمی و دیگران، شناخت قرآن، ص ۲۹۱. گاه «زبان عرفی» در مفهومی عام به کار میرود که شامل زبان استعاری، رمزی و کنایی و تمثیلی هم میشود و منظور از آن همین محاوراتی است که همه عقلا دارند (زبان عقلاء). زبان عقلا، هم مشتمل بر مجاز است، هم تمثیل، هم نماد و هم تشبیه. در این صورت، زبان قرآن را تا حد زیادی میتوان عرفی تلقی کرد. اما گاه منظور از «زبان عرفی» استعمال لفظ به طور مستقیم در معنای حقیقی است و هیچ مجاز و تشبیه و استعاره و کنایهای در کار نیست. در این صورت، اصطلاح خاصی میباشد که لازم است ابتدائاً تعریف شود. اگر چنین باشد، زبان قرآن را نمیتوان عرفی محض دانست. (ر. ک. به: محمدتقی مصباح، «میزگرد زبان دین»، معرفت، ش. ۱۹، ص ۱۶)
۶ـ ر. ک. به: محمود رجبی، آشنایی با قرآن، ص ۴۷. (نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاهها، ۱۳۷۶)
۷ـ محمدتقی مصباح، پیشین
۸ـ محمد لگنهاوسن، «میزگرد زبان دین»، معرفت، ش. ۱۹، ص ۱۵; در کلمات و اظهارات بعضی از اهل نظر، این نکته دیده میشود که میگویند: زبان دین زبانی ویژه و خاص است. اما باید توجه داشت که تلقی دانشمندان غربی با آنچه بعضی از اندیشمندان مسلمان در اینباره گفتهاند، یکسان نیست; مثلاً، در غرب، بعضی از کسانی که زیر نفوذ فلسفه ویتگنشتاین هستند، چنین اعتقادی دارند. آنان میگویند زبان دین زبانی خاص است و با زبان فلسفی و علمی و مانند آن تفاوت دارد. (ر. ک. به: مجله معرفت، ش ۱۹، ص ۱۵) اینان به دلیل مشکلاتی که متون دینی، به ویژه کتاب مقدس، با آن روبهروست ـ مانند تعارض محتوای کتاب مقدس با دستاوردهای علم و فلسفه و امثال آن ـ ناچارند بگویند: متون دینی زبان خاصی دارد. (ر. ک. به: همان، ص ۱۸) اما مراد برخی از محققان مسلمان چیز دیگری است. آنها میخواهند بگویند که روشهای معمول بین اهل محاوره و ابزارهای کلامی متداول، برای سنجش و ارزیابی زبان دین و زبان قرآن ناکافی و ناکارامد است; مثلاً، نوشتهاند: قرآن در بیانات شافیه و وافیه خود، روشی اتخاد کرده جدا از روشهای معمولی که انسانها در مقام محاوره اتخاد میکنند، (محمدهادی معرفت، «شناخت زبان قرآن»، بینات، ش. ۱، ص ۵۴) گاهی مقصود آنها این است که زبان قرآن با هیچ یک از زبانهای دیگر ـ تماماً ـ تطبیق نمیکند; مثلاً، صرفاً زبان علمی یا رمزی نیست، بلکه دارای ساختاری ویژه است. بنابراین، خاص بودن زبان قرآن را نباید به عنوان نظریهای مستقل از نظریه سوم قلمداد کرد.
۹ـ سیدمحمدعلی ایازی، «پژوهشی در زبان قوم»، نامه مفید، ش. ۹، ص ۵۱
۱۰ـ ر. ک. به: محمدجواد عنایتیراد، پیشین، ش. ۹ و ۱۰، ص ۴۰
۱۱ـ ر. ک. به: مهدی هادوی تهرانی، مبانی کلامی اجتهاد در برداشت از قرآن کریم، ص ۳۰۶، (قم، مؤسسه فرهنگی خانه خرد، ۱۳۷۷)
۱۲ـ الیاس کلانتری، سلسله مباحث قرآنشناسی، ج ۱، (تهران، بنیاد قرآن، ۱۳۶۱)، ص ۶۷
۱۳ـ ر. ک. به: مجله پژوهشهای قرآنی، ش. ۷ و ۸، ص ۱۱۷ ـ ۱۱۸
۱۴ و۱۵ـ ر. ک. به: محمدهادی معرفت، «زبان قرآن» اندیشه حوزه، ش. ۱۰ و ۱۱،ص ۱۸/ص ۲۶
۱۶ و۱۷ـ مهدی هادوی تهرانی، پیشین، ص ۲۹۹ / ص ۲۹۸
۱۸ـ ر. ک. به: سیدمحمدحسین طباطبائی، المیزان، ج ۳، ص ۷۶ (قم، مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، ۱۳۹۲)
۱۹ـ ابوبکر باقلانی، اعجاز القرآن، ص ۲۵ (به نقل از: ولید قصاب، «اعجاز از دیدگاه جاحظ»، بیّنات، ش.( ۱۷ ص ۷۷); البته باید توجه داشت که روش کلامی قرآن با شیوه کلامی پیامبر اکرم()نیز متفاوت است... و با مقایسه آن دو، یک تفاوت آشکار در هر عبارت و هر سخنی از کلام پیامبر() با کلام پروردگار وجود دارد. در کلام پیامبر()، یک نوع زبان گفتوگو و تفهیم و آموزش خطابه به صورتهای رایج و راههای معمول، که در نزد عرب به وصف ایجاز و اختصار شناخته میشود، به چشم میخورد، ولی مشاهده میکنیم که روش خاص قرآن شباهتی با روشهای کلامی عرب ندارد. (ر. ک. به: عبدالفتاح طیاره، سیری در قرآن، ترجمه محمدرسول دریایی، ص ۱۱۵.)
۲۰ـ سیدمحمدحسینطباطبایی،پیشین،ج۳،ص۷۶
۲۱ـ ر. ک. به: «روششناسی تفسیر المیزان»، پژوهشهای قرآنی، ش. ۹ و ۱۰، ص ۱۱۱ ـ ۱۱۲
۲۲ـ پروفسور ایزوتسوی ژاپنی درباره این ویژگی زبان قرآن مینویسد: کلمات کلیدی قرآن ... همچون الله، اسلام، نبی، امام، کافر و نظایر اینها ... در قرآن، هیچیک تنها و منعزل از کلمات دیگر به کار نرفتهاند، بلکه در ارتباط نزدیک به یکدیگر مورد استعمال قرار گرفتهاند و معنای محسوس و ملموس خود را دقیقاً از مجموع دستگاه ارتباطاتی که با هم دارند، به دست میآورند. (ر. ک. به: همو، خدا و انسان در قرآن، ترجمه احمد آرام، ص ۵) این ویژگی مورد توجه و عنایت قرآنپژوهان و مفسران دیگر نیز بوده است. علاّمه طباطبایی در المیزان، ج ۱، ص ۲۳۸ و ج ۲، ص ۱۳۲، و استاد معرفت طی سه مقاله در مجله بینات، شمارههای ۱، ۳، ۴ برخی از این واژگان را بررسی کردهاند.
۲۳ـ الیاس کلانتری، پیشین، ج ۳، ص ۱۱۶
۲۴ـ ر. ک. به: مجله پژوهشهای قرآنی، ش. ۹ و ۱۰، ص ۱۱۳ ـ ۱۱۴
۲۵ـ امام خمینی()، آداب الصلوه، ص ۱۸۷ (تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی()، ۱۳۷۲)
۲۶- M. Ayoub, "Quran, Its Role in Muslim piety", The Encyclopedia of Religion, Vol. ۱۲, P. ۱۷۶. (New Yourk, Macmillan publishing Comp. ۱۹۹۳)
۲۷ـ ظهر قرآن عبارت از معنای ظاهری است که در ابتدا به نظر میرسد و بطن قرآن آن معنایی است که در زیر پوشش معنای ظاهری نهان است، خواه یک معنا باشد یا معانی بسیار، معنای ظاهری نزدیک باشد یا دور.
۲۸ـ ر. ک. به: سیدمحمدحسین طباطبائی، قرآن در اسلام، ص ۲۱ و ۲۲.
۲۹ـ المیزان، ج ۳، ص ۶۴
۳۰ـ ر. ک. به: مجله پژوهشهای قرآنی، ش. ۷ و ۸، ص ۱۱۷ ـ ۱۱۸.
۳۱ـ علاّمه طباطبایی، قرآن در اسلام، ص ۳۰
۳۲ـ ر. ک. به: المیزان، ج ۳، ص ۶۲ ـ ۶۳.
۳۳ـ مرتضی مطهری، آشنایی با قرآن، ج ۱ و ۲، ص ۲۳ ـ ۲۴; همچنین درباره سرّ تشابه در قرآن ر. ک. به: المیزان، ج ۳، ص ۲۲ و ۲۳; محمدهادی معرفت، التمهید فی علوم القرآن، ج ۳، ص ۱۹
۳۴ـ کشّاف اصطلاحات الفنون، مدخل «سهل». در فرهنگ معین آمده است: «سهل و ممتنع: قطعهای (شعر یا نثر) که در ظاهر آسان نماید، ولی نظیر آن گفتن مشکل باشد.» و در فرهنگ بلاغی ـ ادبی (ج ۱، ص ۶۵۶) آمده است: «آن است که سخنی در ظاهر چنان نماید که مثل و مانند آن را گفتن و نظیر آن را آوردن سهل و آسان نماید، اما در مقام عمل معلوم شود که این کار چندان دشوار است که به حدّ امتناع و محال میرسد; نظیر غزلیات سعدی.»
۳۵ـ امام خمینی()، قرآن کتاب هدایت، ص ۱۴۴ (تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی()، ۱۳۷۵)
۳۶ـ مسیح مهاجری، قرآن از زبان قرآن، ص ۱۱۷ ـ ۱۱۸، با تصرف (تهران، انتشارات اوج، ۱۳۶۰)
۳۷ و۳۸ـ محمود رجبی، پیشین، ص ۴۰; البته باید توجه داشت که خداوند دارای عواطف یا عاطفه به مفهوم بشری نیست، ولی با حذف جهات نقص از آن، میتوان خدا را دارای خشم و قهر، محبت و اشتیاق دانست. بیانات قرآن میتواند بیانگر خشم یا قهر خداوند نسبت به عمل یا قولی باشد; چنانکه در آیات و روایات نیز همین اوصاف به خدا نسبت داده شده است. (همان، ص ۴۴)
۳۹ـ ر. ک. به: محمدصادق کاملان، «خدا در آینه جمال و جلال»، نامه مفید، ش. ۱، ص ۱۴۵ ـ ۱۴۷
منبع : خبرگزاری فارس


همچنین مشاهده کنید